جعفر صابری دیدار با استاد علی اکبر کهربایی عکاس هنرمندان

دفتر آقای دکتر جعفر صابری

دفتر خیریه قلب سفید -بازدید از این مرکز که در خصوص کار کودکان کار تلاش میکند و آموزش ایشان را انجام می دهد .صبح روز چهر شنبه 14 اسفند 1398

اعطاء کتاب کاساندان به مهندس احمد کجوری مدیر عامل شرکت مدیران ملل

دریافت کتاب  دیوان حافظ از طرف شرکت مدیران ملل در 14 اسفند ماه 1398

جعفر صابری /اعطاء گواهی نامه استاندارد خدمات آموزشی و پرورشی استاندارد به مدرسه شهید مهدی زاده منطقه پنج آموزش پرورش شهر تهران

عکس ها از جناب سخا سه شنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۸

هفت خط

در فر هنگ واژه های ما ایرانیان داستان ها و مثالهای زیادی هستند که هر کدام نشان از درسهای زندگی دارند. یکی از این واژه ها هفت خط است که  به طور خلاصه میشود گفت آخر یک موضوع یا رابطه و یا کار و … است!

وقتی صحبت از این میشود که طرف هفت خطه  یعنی آخر و پایان آن موضوع است و این ریشه در داستان جام شرابی دارد که بر رویش هفت خط وجود دارد  با نامهایی چون بغداد و اشک و جور!

ادیب‌الممالک فراهانی نام این خطوط را در شعری آورده‌است

هفت خط داشت جام جمشیدی

هریکی در صفا چو آیینه

جور و بغداد و         

 بصره و ازرق

اشک و کاسه‌گر و فُرودینه

این که یکی از مرز هفت خط می گذرد و جور کش میشود هم خو دمعنایی عمیق دارد شاید طعنه بر این باشد که درد و رنج های بسیاری را تحمل میکند و از خود گذشتگی فراوانی نشان میدهد . معذالک گذشتن از هفت خط یا هفت خان ما را به یاد هفت سین نیز می اندازد بطور کلی هفت در فرهنگ ما جای خودش را دارد .

گاهی وقت ها ما در زندگیمان هفت خط را پر میکنیم و جام  می را سر میکشیم و بعد هم جام را با بد مستی بر زمین میکوبیم که این یعنی دیگر جور نمی کشم و همه چیز به پایان رسید !

راستش این روز ها خیلی زود صبر و تحمل افراد در زندگی های مشترک و یا حتی فرزندان نسبت به والدین به پایان میرسد و از خط هفتم میگذرد .

بیشتر رفاقت ها و روابط هم به همین شکل پایان می یابد و گاهی چنان روابط سرد میشود که بواقع دیگر نمی شود کاری برای طرفین انجام داد .

زندگی مشترک سرشار از لحظات تلخ و شیرین است و این که چگونه بر این لحظات فائق آئیم و درد ها را در مان باشیم بیشترش بر میگردد به آموزشهای کودکی مان و تربیت والدین و جامعه اما میدانیم که در طول این سالها بخصوص با پررنگ شدن نقش رسانه های گونا گون از تلویزیون و سینما گرفته تا این آخری ها شبکه های اجتماعی بطور کلی واژه تربیت و اخلاق از هر زمانی کمرنگ تر شده است.

فر اموش نکنیم که اگر امروز بر خشم و ناراحتی و دلخوری هایمان غلبه ننمائیم در آینده نتیجه بدتری را باید بر خود تحمل نمائیم.

ای کاش می آموختیم که در خشم و ناراحتی ها یمان ابتدا کلاممان را کنترل کنیم که این شمشیر  اگر برهنه شد و زخمی بر حریف زد حالا حالا ها درمانش ممکن نیست و بعد بدانیم که جام را نشکنیم شاید شبها و روز های زیایی بیاید که باز

با همین یار بنشینیم و از گذشت ایام بگوئیم و جام را پر و خالی کنیم!و در پایان ای کاش می دانستیم که:

میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت

می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت

میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت

می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت

پیمانه نمی داد به پیمان شکنان باز

ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت

بیدادگری شیوه مرضیه نمی شد

این شهر اگر دادرس و دادگری داشت

یک لحظه بر این بام بلاخیز نمی ماند

مرغ دل غم دیده اگر بال و پری داشت

در معرکه عشق که پیکار حیات است

مغلوب ٬ حریفی که بجز سر سپری داشت

سرمد، سر پیمانه نبود این همه غوغا

میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت

 یا حق

جعفر صابری