فیلم و تصاویر دیدار با استاد حسسین محجوبی

روی تصاویر کلیک کنید تا فیم را ببینید

استاد حسین محجبوی در حال  نوشتن هدیه برای دکتر جعفر صابری

تصویر استاد حسین محجوبی و مهندس محمد باقر خانلر خانی و دکتر جعفر صابری

“>

استاد حسین محجوبی در مقابل دوربین تلویزیون آشتی  برای دیدن صاحبه روی تصویر کلید کنید

دفتر کار استاد حسین محجوبی 

“>

تقدیر مدارس ماندگار از استاد حسین محجوبی  

کتاب روز شمار عمر استاد و زندگی نامه وی 

جعفر صابری در گالری استا د حسین محجوبی 

جعفر صابری خبر دانشگاه مجازی را اعلام نمود

مرکز آموزشی برای یاری به مهاجرین و پناهندگان در تمام مقاطع تحصیلی از ابتدایی تا دانشگاه حتی فنی و حرفه ای بصورت کاملاً مجازی تاسیس شده است.

روی تصویر کلیک کنید:

 خبر تاسیس اولین مرکز مجازی آموزش در موسسه آشتی برای مهاجرین و پناهندگان 

در جمع کار آفرینان نمونه 1400 سالن اجلاس صدا و سیما عصر روز پنج شنبه 8مهر ماه 

جناب آقای سردار علی زاده ریاست نخبگان ریاست جمهوری در این نشست 

جناب آقای دکتر مهدی صفایی کار آفرین نمونه کشور و ورزشکار بنانم

جناب پروفسور احمد سوزنچی کار آفرین نمونه و مدیر شرکت روغن کارانا 

تصویر کار آفرینان نمونه کشور 1400

موضوعات مرتبط: تصویر، گزارش

[ چهارشنبه هفتم مهر ۱۴۰۰ ] [ 14:26 ] [ خبرنگاران ]

نظر بدهید ]

دارالفنون

صبح روز اول مهر 1400 در مدرسه تاریخی دارالفنون 

تقدیر از جناب مهندس ابوطالب دور اندیش  دانش آموخته دارالفنون

جناب مهندس حسین صادقی مدیر مدرسه ماندگار هنرسرای فنی بهبهانی

جناب آقای مهندس اصغر هدائی و ریاست مهحترم هنرستان ماندگار فنی تهران

و خبر تاسیس اولین مرکز مجازی آموزش در موسسه آشتی برای مهاجرین و پناهندگان 

سکانس عاشقانه

روی صحبتم با دوستان و عزیزان همکاری است که کمتر وقت میگذارند تا از عشق بگویند و برای جذاب شدن فیلمهایشان از هر حربهای استفاده مینمایند اتومبیل های گران قیمت ساختمانهای مجلل  بازیگران ستاره و …اما از عشق و دوست داشتن واقعی هیچ نمیگویند هنری که برایش مثل خیلی چیز های دیگر انقلاب کردیم این روز ها بطور کل از بین رفته یا اگر کم لطفی نکنیم خیلی کم رنگ شده دیگر صحبت از عشق و دوست داشتن در میان مردم کوچه و بازار نیست دیگر در فیلمهای ما مرد داستان پدر خانواده هیچ ارزش و مقامی ندارد و مادر فقط در حاشیه است خانه و خانواده وجود ندارد سفره های که به دورش بنشینند و شکر خدا را بنمایند دیگر نیست سینما و حتی تلوزیون ما کمتر به سراغ سوژه های مردمی و آمیانه میروند همیشه یک دروغ یک خیانت و الگوهای رفتاری بسیار زشت ترغیب میشوند و دیگر به نقش تربیت  در خانواده توجه نمی کند .

یادش بخیر روزگاری سریال همسران و یا آینه عبرت و یا آینه پخش میشد و در آن سعی میکردند روابط ساده بین مردم را به نمایش بگذارند.

 اخلاق و رفتار و گفتار حتی پوشش آرایش  مجریان همه سراسر الگوهای اجتماعی برای بیننده بود.

آیا رفتارهاو یا گفتارهای بعضی از مجریان نه فقط در ایران بلکه در جهان مورد تائید است؟

برای جذب مخاطب هر ناهنجاری صحیح است؟

شوربختانه بدلیل نوع شغلی و برخورد های اجتماعی که داشته و دارم انبوهی از افراد را میشناسم که دچار این بحرانهای رفتاری شده اند و هرگونه رفتار ناشایستی را  به دلیل  عرف شدن در جامعه میپزیرند .

حتی بسیاری از سخنرانان اانگیزشی در بیان موضوعات پا را از حد خود فرا گذرانده و بدون توجه به مهمترین موارد روانشناسی و آسیب شناسی هر گونه مطلبی را بیان مینمایند. و صد البته متاسفانه شبکه های اجتماعی نیز در این میان بی تقصیر نیستند و ابزاری شده اند تا این گونه افراد با به چالش کشیدن ذهن مخاطبین خود آنهارا در مسیرغلطی قراربدهند تا برای بدست آوردن منابع مالی بیشترهر کاری را معقول و منطقی بدانند.

 چند درصد از ما فیلمهای خانوادگی میبینیم و چقدر این فیلمها در سینماهای ما یا تلویزیون جذب مخاطب داشته و دارد.

 چرا بیشتر برنامهای آموزشی خانواده به میز گرد و سخنرانی ختم میشود نقش بسیار سازنده فیلم و سریال چرا نادیده گرفته میشود .

چرا برنامه ای با رویکرد خانواده و روابط همسران و والدین با فرزندان کمتر جای بین مخاطب دارد.

نقش عشق و دوست داشتن و محبت و زندگی طبیعت و محیط زیست احترام به والدین و حقوق کودکان و نوجوانان بهتر نیست بیشتر دیده شوند.

هنرمندان عزیز بد نیست به این موضوع بیشتر توجه نمایند و کار های فاخری را در دستور اجراء قرار دهند و حمایت های دولتی از این برنامه هاباید بشدت افزایش یابد چرا که این نوع فرهنگ سازی از آسیب های اجتماعی بیشتر می کاهد باور کنیم یک فرد معتاد آسیبی که به پیکرجامعه میزند بسیار زیاد است این که خداوند در قرآن می فرماید نجات یک انسان  نجات یک جامعه بشری است میتواند همین باشد .

امید وارم بتوانیم به این درجه از انسانیت برسیم .

 یاحق

جعفر صابری


 قلم

مطالب زیادی درباره قلم نوشته شده است، اما مطلب من از نقش قلم در زندگی بخصوص تحصیلاتم است.

شروع تحصیل باید با مداد می نوشتیم آن روزها مدادها سیاه و یا قرمز می نوشت مدادهای سیاه بعضی هایشان بر سرش پاکن داشت و بدنه آن ها یا صاف بود و یا چند ضلعی بودند.

وقتی معلم و یا مرحوم پدرم میدید من مطالب را بد خط نوشتم یا غلط اولین کاری که می کرد می گفت مدادت را بده اوایل متوجه نبودم و هرچه دم دستم بود می دادم چون اولین بار که مداد را دادم دست معلمم آن را گذاشت بین انگشتم و با دستان درشتش دستم را در دست گرفت و فشار داد درد در تمام اندامم پیچید آنقدر که هنوز به یاد دارم می دانم خیلی ها که هم سن و سال من هستند وقتی از درد مداد بین انگشت می گویم اشک در چشمانشان حلقه میزند و دردش را به یاد می آورند.

بعد ها یاد گرفتم قلم درد قلم هایی که چند ضلعی هستند بیشتر از آن ها است که صاف بودند. برای همین وقتی معلم میگفت مدادت را بده آن ها را میدادم ولی یک معلم داشتیم که گویا در کودکیش او نیز دانسته بود مداد صاف دردش کمتر است برای همین بدون اینکه بپرسد مدادی را برمیداشت که چند ضلعی بود البته بیشتر وقت ها از خودکارش استفاده میکرد آن روز ها خودکارها همه بیک بود و بدنه چند ضلعی داشتند. خودکارها دردشان همان اندازه بود.

یکی از دوستانم بود که وقتی مداد بین انگشتش می گذاشتند شروع به داد و بیداد می کرد و چنان سرو صدا می کرد و دستش را تکان می داد که زود ولش می کردند یک روز به او گفتم چرا انقدر سرو صدا میکنی گفت دردش کمتر است دلشان می سوزد زود تر ول می کنند یک روز من هم همین کار را کردم ولی همان معلم که گفتم در کودکیش می دانست کدام مداد دردش بیشتر است نمی دانم شاید او هم در کودکیش دوستی مثل دوست من داشت و فهمید و بدون توجه به ناله های من با دقت و آرامش مداد را در جای بهتری گذاشت و بیشتر فشار داد.

من از قلم خاطره زیاد دارم خوب یادم هست یک از بچه های شرور مدرسه همیشه مدادی تیز داشت و هر وقت دعوا می کرد به شکم طرف مقابل میزد یکبار به سینه من مدادش را فرو کرد و نوک مداد در سینه من شکست درد زیادی داشت. اما با مشت زدم به صورتش طوریکه همان اندازه دردش بگیرد.

در نوجوانی میدیدم بچه های ته کلاس وقتی پرتقال و یا نارنگی تغذیه رایگان به دانش آموزان می دادند خودکارشان را بیرون می آوردن و با آن وسیله ای درست میکردن تا پوست پرتقال را به سر و گردن هم کلاسی های دیگر شلیک کنند، هنوز صدای خنده هایشان را در گوش دارم که از درد دوستشان شاد می شدند.

جوان که بودم دیدم یک از بچه محل هایمان در کنار خرابه های پشت خانه خودشان میله خودکار را بیرون کشید و بعد موادی را روی زرورق ریخت و دودش را با کمک همان میله خود کار به گلویش می فرستاد.  

هنوز وقتی به دستانم نگاه میکنم جای مدادها را میبینم که کبود شده است. شاید بخاطر همین هیچ وقت سیگار نکشیدم چون مرا یاد مدادهای بین انگشتم می انداخت!

از قلم می گفتم و نقش آن درتربیت و زندگیم.

بعد ها دیدم قلم را در مقابلم می گذاشتن و می گفتند بنویس … و من علی رغم میل باطنی باید می نوشتم، آنچه که می گفتند!

هنوز می نویسم ولی خیلی کمتر با قلم شاید باورش برایتان مشکل باشد اما کلکسیونی از قلم ها و خود کار و خود نویس دارم بیش از صد نوع … با همه ی آن ها خاطره دارم بیشترش را به من هدیه داده اند در مناسبت های مختلف. حتی چند جایزه نفیس دارم که با نام قلم و یا به شکل قلم هستند.

قلم چیز خوبی است. حتی خدا وند در قرآن به آن و چیزی که با آن می نویسند قسم خورده است.

من قلم را دوست دارم اما فقط برای نوشتن نه چیزی دیگری، این روزها که آغاز سال تحصیلی است باز به یاد قلم افتادم و بد ندیدم که از نقش تربیتی آن برای شما نیز بنویسم.

یا حق

جعفر صابری