گزارش تصویری از ملاقات و بر نامه های دکتر جعفر صابری در تیر و مرداد 1400

حضور دکتر جعفر صابری در مراسم ستاد های انتخاباتی 1400

جعفر صابری در حال سخنرانی برای انتخابات 1400

دریافت کاشی حرم امارضا (ع)توسط حجت الاسلام محمد خداپرست و حاج احمد قمیان 

.

مصاحبه با دکتر جعفر صابری در خصوص بر رسی مشکلات مهاجرین افغانی

نشستی دوستانه با دکتر جعفر صابری میدر موسسه آشتی  در خصوص مشکلات مهاجرین بخصوص افغانیان مهاجر در ایران و تاجیکس

تان

دهکده آشتی

نشستی دوستانه با آقای دکتر جعفر صابری مدیر عامل موسسه آشتی در خصوص اتفاقات کشور دوست و برادر افغانستان و مشکلات پیش روی پناهندگان.

جناب صابری سلام ممنون که در این نشست با ما هستید:

-خواهش میکنم .من هم به نوبه خود عرض سلام واحترام خدمت خوانندگان محترم این متن خبری دارم و متأسف هستم که در قرن حاضر باید شاهد این جنایات غیر بشری آن هم در همسایگی خود باشیم.

 – جناب صابری چه باید کرد و شما چه پیش بینی نموده اید؟

 – بیش از چهال سال است که کشور افغانستان درگیر موضوع جنگ شده ابتدا اشغال روسها و بعد طالبان و بعد جنگ داخلی و بعد هم حضور آمریکای ها  این عزیزان کمتر فرصت دیدن یک روز خوش داشته اند دوستی من با مردم خوب افغانستان از زمان برک کارمر و بعد شهید امدد شاه مسعود بزرگوارو دیگر عزیزان است مجاهدانی که از جان مایه گذاشتند تا امنیت و استقلال کشور را حفظ نمایند از همان زمان تا کنون  کشور ایران بیشترین آمار پناهندگان جهان را در خود جای داده و کم  یا زیاد سعی نموده اند که  برای پناه جویان کاری بنماید ما نیز بطور غیر مستقیم در طول بیست سال گذشته خدماتی را داشته ایم ولی این خدمات بسیار ناچیز است و امید واریم زین پس بتوانیم قدمهای ارزشمندی را با همکاری دوستان برداریم در این خصوص من از طرف  جناب پروفسورمحسن صادقی  قائم مقام دبیر کل

 و ریاست محترم سازمان حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایرانقول میدهم کار های ارزشمندی را بتوانیم انجام دهیم . البته با کمک خود عزیزان مهاجر و پناهنده.

-جناب صابری این کمک ها چگونه و به چه شکل خواهد بود؟

 مهمترین کار ما اشتغال زایی و درمان و آموزش خواهد بود چرا که در سیاست های موسسه آشتی سلامت در اولویت است وکودکان، زنان و سالمندان در اولویت حمایت های ما خواهند بود.

  • نحوه کمک ها به چه شکل است؟
  •  برنامه ما مدیریت موضوع توسط خود عزیزان افغانی است یعنی ما چند کار گروه درست کرده ایم که به موضوعات و مشکلات مهاجرین رسیدگی نمایند ما بیش از یک ماه قبل جلسه داشتیم و البته از سال قبل نیز     زیر  ساختهایی را فراهم نموده ایم دوست عزیزما آقای اعتمادی بعنوان کارشناس امور پناهندگان با دارا بودن مجوز های لازم به مشاوره و کمک در بخش امور اتباع بیگانه خدمت میکند و او با قوانین کشور بیشتر آشنایی دارد ولی ما سعی  داریم تا با امکان سنجی و توان یابی دوستان مهاجر و پناهندگان از وجود خود ایشان برای حل مشکلات یاری بجوئیم سیاست ما ابتدا توان سنجی است در جای جای کشور و این کمک بزرگی است که دوستان مهاجر و پناهنده اطلاعات مورد نیاز مارا به ما برسانند  هر چه زود تر این اطلاعات به دست ما برسد برنامه ریزی ها زود تر شروع میشود و کار با دقت بیشتری دنبال خواهد شد.
  •  این اطلاعات چیست و چگونه باید تکمیل شود؟
  •  این اطلاعات در یک فرم ساده آماده شده ودر سایت نیز قرار خواهد داشت دوستان باید به هم اطلاع دهند و فرم را برای ما ارسال نمایند بهترین راه ارسال فرم نیز همین شماره واتساپی است که متعلق به یکی از دوستان       می باشد .
  •  این اطلاعات چه خواهد شد.
  •  این اطلاعات به ما کمک میکند بدانیم سطح سواد و تحصیلات و تخصص افراد چقدر است کی به ایران آمده اند مجرد یا متأهل هستند، بچه دارند یا خیر و در نهایت به ما کمک میکند تا کمک های مختلف را به عدالت بیشتری به دستشان برسانیم و یا آموزشهای خودرا در مناطق مختلف بسته به نیاز و امکانات گسترش بدهیم.
  • چه مقدار زمان برای تکمیل فرم هست .
  • ببینید این که ما زمان بگذاریم معنا ندارد من پیش بینی میکنم به جز مهاجرین و پناهندگان فعلی جمعیت زیادی به زودی به کشور ایران چه قانونی و چه غیر قانونی خواهند آمد و امید وار هستم مسئولین کشور ایران نیز مارا چون گذشته کمک و راهنمایی نمایند ما تابع قوانین ایران هستیم و نمیتوانیم خود سرانه کاری کنیم خوشبختانه دولت و مسئولین با توجه به اطلاع از نیات بشر دوستانه ما همواره مشوق مان بوده اند ولی این که دوستان فرمها را جدی نگیرند به خودشان لطمه میزنند و کار مارا عقب می اندازند.
  •  زمان مشخص چیست؟
  •  حتی یک روز زود تر اهمیت دارد و باید بین خودشان نیز اطلاع رسانی نمایند اطلاعات کاملاً محرمانه و دست خود عزیزان افغانی است و حتی من نیز نیازی به دسترسی این اطلاعات ندارم و ما کار ستادی میکنیم برنامه های ما کلی است .
  • این برنامه ها برای قشر خاصی است؟
  •  منظور شما را  متوجه نمیشوم ما هیچ محدودیتی برای افراد قائل نیستیم فقط اولویت کودکان ، زنان و سالمندان همین مورد نظر است و البته افراد تحصیل کرده و جوان که به ما کمک نمایند بسیار مهم است .
  •  جناب صابری مطلب دیگری هست که بفرمائید ؟
  •  خیر فقط من از یاری دوستان افغانی و عزیزانی که با ما همکاری میکنند سپاسگزار هستم و از سفارت محترم افغانستان و دبیر سفارت خانه ها نیز خواهش میکنم به ما کمک کنند این بحران بشری و نسل کشی پیش رو بسیار درد ناک است حتی یک انسان نیز نباید از کمک های ما محروم بماند ما موظف هستیم به یکدیگر کمک کنیم در این خصوص بیشتر خود افغانیان عزیز، جوانان مخصوصا با ید حداقل روزی یک ساعت برای کمک وقت بگذارند و این فرمها را تکمیل و بری ما ارسال نمایند. ممنون از شما
  • مطلب دیگری  هست ؟
  •  سلامتی شما، خیر تلفن من نیز در این گزارش وجود دارد البته فقط باید از طریق واتساپ در صورت نیاز به من پیام دهند در غیر این صورت شماره دیگر در اختیار  مهاجرین و پناهندگان است که مسئولیت آن با یک عزیز افغانی می باشد خط من فقط واتساپ پیام بدهند تا دوستان بتوانند در صورت نیاز پاسخ گو باشند  با من تماس تلفنی نگیرند من نمیتوانم پاسخگو باشم ولی واتساپ هست .فرمهارا نیز فقط به همان خط واتسا پ که مشخص شده است ارسال نمایند.
  • ممنون از شما
  • خواهش میکنم در ضمن انجمن های دیگری نیز با ما همکاری میکنند که لازم است از آنها تشکر کنم بخصوص دوست خوبم دکتر ابراهیم صنوبری مدیر مؤسسه بین المللی سفیران صلح  که قول یاری به ما را داده است.

تلفن واتساپ ارسال مطالب

09121199415

09171893005

فرم شماره 109

 با عرض سلام

روش تکمیل این فرم به شرح زیر است

 برای هر نفر یک فرم باید تکمیل شود:

در قسمت همراه و خانواده  نامه همراه و یا سرپرست خانواده  را بنویسید.

 نام و نام خانوادگی :

 نام پدر:

 نام مادر:

  تولد به روز ماه و سال نوشته شود.

 میزان تحصیلات:

 تاریخ ورد به ایران:

محل تولد :

 محل تحصیل :

نام همسر:

تعداد فرزندان:

 نام فرزندان:

1-

2-

3-

4-

5-

6-

تعداد افراد تحت تکفل و سرپرستی شما مانند مادر ، پدر، خواهر، برادر
برایشان فرم تکمیلی همراه نمائید ولی فقط نامشان را در اینجا بنویسید و نسبت شان را با شما:

نام

 نسبت
 تاریخ تولد:

شغل قبلی:

 شغل فعلی:

در چه رشته ای توانایی و مهارت دارید:

 میزان توانایی شما:

 آیا معلولیتی دارید:آیا بیماری خاصی دارید:

 آیا همسر و یا فرزندان شما بیماری خاصی دارند:

 آیا کسی از افراد تحت تکفل شما بیماری خاصی دارد:

نام بیماری وزمان ابتلا به آن:

وضعیت اقامتی شما

با مجوز

بی مجوز

 در حال پیگیری

محل سکونت

تعداد اتاق ها

 متراژ محل سکونت

 امکانات موجود در خانه:

 تلوزیون

یخچال

چراغ گاز

 آدرس محل سکونت:

تلفن تماس خود

تلفن تماس دوست نزدیک شما:

 نام سه نفر از دوستان و تلفن تماسشان:

1-

2-

3-

علاقه شما به چه هنری است:

با چه هنری آشنایی دارید.

موسیقی میدانید:

امکان دسترسی به شبکه های اجتماعی دارید؟

ایمیل خود را بنویسید:

تلفن واتساپ ارسال مطالب

09121199415

09171893005

دیدار دکتر جعفر صابری با دوستان افغانی مهاجر و بررسی  مشکلات موجود 

ناز نکن

ناز نکن  !

صبحدم مرغ چمن با گُلِ نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی، چون تو شکفت

گُل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت

حافظ شیرین کلام در این ابیات بسیار زیبا پیچیده ترین نکته اخلاقی و تربیتی را به ما آموزش میدهد که شاید چندین جلسه درس با ید طی بشود تا انسان  این روش درست را بیاموزد .

سخنم با دوستانی است که خوب میدانندهر واژه چه مقدار بار تربیتی و اخلاقی دارد و نباید به سادگی هر کلمه ای را به زبان آورند و  بعد در بهترین شرایط بگوئیم ببخشید ناراحت بودم و این واژه ها را گفتم .که البته بیشتر وقت ها هم کمتر کسی پوزش میخواهد و توقع داریم  طرف مقابل خودش درک  کند که ما ناراحت بودیم و چیزی گفتیم همین!

در بیشتر مواقع خانم ها هستند که راحت و بی پروا هر چه دلشان میخواهد را  به همسرشان می گویند و بلافاصله  برخورد متقابلی را دریافت میکنند که متأسفانه گاهی فیزیکی است و این آغاز نافرجامی میشود برای پیش رفتن به یک نا کجا آباد .

البته نباید فراموش کرد که بالاخره مرد ها کاری میکنند که حرفی میشنوند و به نوعی آغاز گر این جنگ داخلی همانا آقایان هستند اما سخن با بانوانی است که می اندیشند به جهت زن بودن حقشان است که در پایان داستان مرد همه چیز را نادیده گرفته و ناز همسرش را بخرد … متاسفانه اینجا باید خبر بدی را بدهم گاهی وقتها این روش پاسخ نمی دهد و مرد هایی هستند که راهی جز ناز کشیدن همسرشان را بر می گزینند و این دیگه خیلی بد میشود .

به تجربه می گویم که متأسفانه گرچه بازنده این بازی هر دو هستند اما زنان زجر بیشتری خواهند کشید هم به لحاظ روحی و هم جسمی و جانی

 پس پیشنهاد میکنم تا روش مدیریت آن هم از نوع اپراتوری را تجربه کنند .

 بیش از دو سال است بر روی روشهای مدیریتی بانوان در خانه و اجتماع تحقیقاتم را می نگارم و امیدوار هستم در مجموعه ای با نام زنان امپراتور به زودی در اختیار علاقه مندان قرار دهم.

 و در پایان عرض میکنم اگر به دنبال زندگی شاهانه و راحت و بی درد سر هستید هیچ کس یار شما نیست جز خودتان به دنبال ناجی در زندگیتان نباشید .

 یا حق

 جعفر صابری

فقط به اندازه یک قبر

دوست و همکار گرامی سرکار خانم دکتر واله کردستانی (ش-ا) که از مفاخر فرهنگ و هنر کشور عزیزمان ایران است و بیش از پانزده سال نیز سردبیر هفته نامه بین المللی همسر بود چندی پیش خبر بستری شدن عزیز هنرمندی را به من داد و بعد با صدایی اندوهگین طوری که به سختی سعی میکرد بغض نهفته در گلویش را نگاه دارد به من گفت شما تلاش کن لااقل به اندازه یک قبر برای هنر مندان این آب و خاک ارزش قائل باشند و پس از مرگشان همین اندازه قدردانشان باشند!

سال گذشته خانم منیر دارائی مدیر اسبق موزه ملی هنر تلاش بسیاری نمود تا یکی از هنر مندان با سابقه و نامی را بتواند لااقل در قطعه نام آوران بهشت زهرا به خاک بسپرند و البته خدا رحمت کند زنده یاد علی مرادخانی را که معاونت سابق امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی  از سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ بود، را که تلاش های ارزنده ای می نمود کم نیستند مسئولین دلسوز بخش فرهنگ و هنر کشور که لااقل به مرده هنر مندان احترام لازم را میگذارند و سعی دارند مراسم در خور شخصیت ایشان را برگزار نمایند اما با کدام بودجه و چه شرایطی ؟

 بدلیل نرخ تورم و هزینه های سر سام آور، قبر ها نیز گران شده و از طرفی این گونه شایسته تر است که اگر شخصی به عنوان هنرمند ، و صاحب سبک در زمان حیاتش شناخته شده به رسم قدر دانی در مکانی ویژه این گونه افراد دفن شود .

 بدلایل مختلف مکان فعلی اشباع شده و لذا باید به فکر مکانی مناسب تر و بزرگ تر برای این موضوع باشیم تا در آینده بتوانیم این کمترین را از ایشان دریغ ننمائیم.

 البته با دعای طول عمر باعزت و صحت و سلامت برای این اساتید بزرگوار.

 یا حق

 جعفر صابری

زن با آینه در دست!

زن  با آینه ای در دست!

سرش را پائین انداخته بود و اشک می ریخت سکوت بود و علی رغم گرمای تابستان عرق سردی تمام پیشانیم را غرق در خود نموده بود.

صدای قلبم را به خوبی می شنیدم و از انسان بودنم شرم داشتم از اینکه بگویم مرد هستم انسان بودن پیش کش!

یاد داستانی که در نوجوانی از عصمت و پاکدامنی زنی شنیده بودم افتادم که میگفت: زنی همسرش را از دست داده بود و برای مخارج زندگی به سختی تلاش میکرد نا جوانمردی از او توقع نمود که به منزلش برود زن پذیرفت به یک شرط که هیچ کس آنجا نباشد وقتی به منزل مرد رفت مرد آماده بود که دست به گناه بزند زن گفت مگر شرط نکردم کسی نباشد مرد گفت هیچ کس جز من و تو در این خانه نیست زن گفت آیا وجود خدا را انکار میکنی؟

آدمی که از آدمیت نامش را یدک میکشی این روز ها کم نیستند زنان و دختران نجیبی که به ناچار مجبور هستند مشاغل مختلفی را  تجربه نمایند .

مردانگی پیش کش تو، انسان باش و بدان که اگر این جنس مخالف قرار بود تن فروشی کند این شغل را قبول نمیکرد پس با حیا با او برخورد کن و برای لحظه ای بیندیش که اگر دست روز گار به هردلیلی خدای ناخواسته سایه تورا از سر خانوادات بردارد چه بسا زن ، دختر و یا مادر و خواهرت نیز چون این بانو باید راهی خیابان شود تا لقمه نانی بدست بیاورد.

وقتی اشک های این زن پایان یافت آینه ای به دستش دادم و گفتم هر زمان  شخصی به تو پیشنهادی ناشایست نمود این آینه را بدستش بده و بگو اول خودت را ببین که آیا هنوز آدم هستی و بعد به این بیندیش که اگر برای مادر ، خواهر ،فرزند یا همسرت این واقعه پیش می آمد نیز همین اندازه دلت نمی شکست!

هموطن گرامی به دین و آیین نیست به رسم جوانمردی است و شرف انسانیت اندیشه ناپاک از ذهن ناسپاس سرچشمه می گیرد چشمانمان را که هدیه و لطف  خالق مان است را پاک نگاه داریم .

 یا حق

 جعفر صابری

دستهان سیاه

دستان سیاه

نترس دستش را بگیر

با گرفتن دست هیچ سیاه پوستی سیاه نمیشی!

با گرفتن دست هیچ معلولی معلول نمیشی!

اما با نگرفتن دست یک انسان شاید از واژه انسانیت کمی دور بشی!

هر کدام از ما انسان هستیم و این خیلی خوبه که به فکر حیوانات و یا طبیعت اطرافمان باشیم اما جایی را هم برای دوست داشتن یکدیگر بگذاریم .

بی بهانه  به هم عشق بورزیم و برای هم احترام قائل باشیم.

یکدیگر را قضاوت نکنیم  یار هم باشیم .

این روز ها درد های مشترک مان زیاد شده و کافیست مثل یک انسان با هم برخورد کنیم و به درد دل  یکدیگر گوش فرا دهیم ،گاه یک لبخند و یا حتی یک قطره اشک میتواند در مان تمام درد ها شود.

زنده یاد  احمد شاملو چه زیبا  بیان داشت:

اشک رازي ست
لبخند رازي ست
عشق رازي ست
اشک آن شب لبخند عشقم بود.
قصه نيستم که بگويي
نغمه نيستم که بخواني
صدا نيستم که بشنوي
يا چيزي چنان که ببيني
يا چيزي چنان که بداني…
من درد مشترکم
مرا فرياد کن.
درخت با جنگل سخن مي گويد
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن مي گويم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ريشه هاي تُرا در يافته ام
با لبانت براي همه لب ها سخن گفته ام
و دست هايت با دستان من آشناست.
در خلوت روشن با تو گريسته ام
براي خاطر زندگان؛
و در گورستان تاريک با تو خوانده ام
زيباترين سرود ها را
و تُرا که مردگان اين سال
عاشق ترين زندگان بوده اند.
دستت را به من بده
دست هاي تو با من آشناست
اي دير يافته با تو سخن مي گويم
بسان ابر که با طوفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن مي گويد
زيرا که من
ريشه هاي تُرا دريافته ام
زيرا که صداي من
با صداي تو آشناست”

 یا حق

 جعفر صابری

به تو چه؟

به تو چه!

قبل از هر چیز باید پوزش بخواهم اما چقدر این جمله زیباست هر طور که بیان شود البته وقتی انسان به خودش بگوید !

بله وقتی موضوع را نمی دانیم یا از مطلبی سر درنمی آوریم و یا هر وقت بدون دلیل بین دو یا چند نفر می خواهیم قضاوت کنیم و خلاصه این از آن مطالبی است که باید یاد بگیریم در کنار من نمی دانم به خودمان بگوئیم به تو چه !

دوست خدا بیامرزی داشتم که وقتی جایی می دید کلاممان به نتیجه نخواهد رسید رو به من می گفت پاشیم بریم گم شیم!

چقدر خوب است یاد بگیرم خیلی چیز ها را ما نمی توانیم تغییر بدهیم  همینطور خیلی آدم ها را ،  خدا وند نیز  در کتاب آسمانی  به پیامبر خود می گوید قرار نیست تو همه آدم هارا درست مانند خودت نمائی اگر قرار بود همه مانند تو شوند ما خود این کار را میکردیم .

شاید یکی  از زیبایی های دنیا همین تفاوت ها باشد .

زندگی را به کام خود سخت می کنیم که مدام می خواهیم دیگران را قضاوت نمائیم و یا خود را به دیگران اثبات کنیم .

یا باور داریم این ما هستیم که همه چیز در قدرت ما  است و ما می توانیم همه کار کنیم روزی آدم ها دست ما است زندگی دست ما است اگر ما نباشیم و اگر ما نخواهیم …بد نیست سری به گورستان ها بزنیم و خوب ببینیم که چه افرادی بودند که  اینگونه    می اندیشدند و سالهاست که در بین ما نیستند ولی ما هستیم !

بد نیست گاهی به ندای درونمان که آرام اما با معنا در گوش دلمان نجوا می کند به تو چه ! گوش دل بسپاریم و با لبخندی از موضوع بگذریم !

خداوند میلیون ها سال است که این جهان پهناور را با کهکشانهایش آفریده و چه موجوداتی را که ما نمی بینیم اما روزیشان هست و زندگی میکنند قبل از ما و بعد از ما !

دوست عزیزم به خودت آرام بگو به من چه در کنار قضاوت نکردن دیگران خود را نیز مالک زندگی آنها ندانم .

اگر بتوانم دستی بگیرم و یاری رسانم چه بهتر واگر نه آزار نرسانم و از بیان هر گونه نظری خود داری نمایم .

و در پایان جمله ای ازایمانوئل کانت فیلسوف آلمانی

اگر انسان ها همدیگر را درک کنند،

قاضی ها باید شغل دیگری برای خود انتخاب کنند!

 یاحق

 جعفر صابری

زنان امپراتور

زنان امپراتور

همیشه می گویند سرزمین انسان مانند مادرش است و صد البته درست می گویند و چه زیبا مادران از نقش پدران برای حفظ این خاک و تبار داستان سرایی میکنند چه بسیار قصه ها چون داستانهای شاهنامه که از دلاوری های شیر مردان و پدران این سرزمین برای فرزندانش بیان شده تا هر یک جای در پای پدران خود بگذارند . و روی سخن من در همین جا با مادرانی است که نقش پدر را در حفظ و صیانت خانه و خانواده کم رنگ می کنند و نه تنها یادی و نامی از او برای فرزندانشان بیان نمی کنند که گاه و بیگاه پدر را نیز نزد فرزندان خوارو کوچک می نمایند .

همین اندازه که به بابات نمی گم و یا بابات نفهمه و یا … از نظر تربیتی و اخلاقی دود مان خانواده و شخصیت فرزند را به باد خواهد داد.

شاید قدیمی ها بیشتر یادشان بود اینکه پدرسالری خوب است یا نه مورد نظر ما نیست اما تنها برای بازنگری موضوع میگویم زمانی نه چندان پیش مادر در مقابل کار های فرزندان میگفت اگر به بابیتان نگفتم، و یا اگه بابتون بفهمه …و یا این بزار بابات بیاد!و گرچه کمتر مادر جلو بچه ها به بابا چبزی میگفت ولی در خلوت پدر را هوشیار میکرد و قول میگیرفت که به بچه ها چیزی نگوید و زیر سیبیلی رد کند.

 نقش مادر بقدری پر رنگ و اصولی بود که گاه پدر بدون اجازه همسر هیچ کاری انجام نمیداد و میگفت خانم خانه باید تصمیم بگیرند.

این گونه زنان امپراتورانی بودند که بر سرزمین دلها حکومت میکردند و فرمانروا بودند آنها بدون اینکه فرزندشان را تنبیه کنند  چنان جذبه از خود نشان داده بودند که فرزندان، عاشقانه  مادر را می پرستیدند و گوش به فرمانش بودند.

مادر که در خانه به نماز می ایستاد بچه ها حس خوبی داشتند و احساس میکردند هر کاری با دعای مادرشان سر نماز انجام میشود از گرفتن نمره تا نادیده گرفتن خطای آنها در مدرسه و یا رونق کسب و کارشان .مادر وقتی مردش راهی میشد با دعای خیر اورا بد رقه میکرد و حتماً برایش در ظرف غذا گوشت و برنج چربی می گذاشت تا سیر بشود همیشه هم کمی بیشتر میگذاشت شاید همسرش مهمانی داشته باشد و خودش هم سیر شود!

مادر ها همه چیز را می دانستند ، می دانستند که این فرزند قرار است مادر یا مرد خاخواده ای بشود پس باید خوب ساخته شود از یک سنی به بعد چیز هایی را برای فرزندان ممنوع می کردند کنار هم خوابیدن ، با هم حمام رفتن، چگونه پوشیدن لباس ، تنها ماندن در خانه ، و خلاصه مادر یک معلم اخلاق و مدرس تربیت بود و همیشه در دسترس!

تا اینکه  مادر ها هم ناچار شدند برای گذران زندگی و یا … در جامعه حضور یابند .گا هی وقت ها مادر ها بعد از پدر ها می آمدند و بیشتروقت ها  فرزندان در خانه تنها بودند همه این ها برای این بود که نیاز های بیشتری از خانواده باید تأمین میشد از قبیل تلویزیون بزرگ تر یخجال بهتر مبل قشنگ تر و خلاصه ماشین و خانه و… دیگر تربیت بچه به برنامه های آموزشی و مدرسه موکول شد و کسی هم به نقش پدر توجه نمی کرد او خودش باید غذایش را داغ میکرد و یا برای خودش چایی میریخت …زن خانه خسته تر از او بود بعد گفتن چقدر خوب است که مرد برای همسرش نیز ظروف را بشوید و یا بچه را عوض کند و…این طور شد که مردی که تا دیروز نمی دانست نمک و یا زرچوبه کجای اشپزخانه است از خانه داری سر درآورد و تازه فهمید که نه خیر  اینجا یک خبر هایی است این ملک که تا دیروز سرزمین نفوذ نایافتنی مادر و زن خانه بود جایی برای جولان مرد ها  شد و …به همین سادگی امپراتوری زنان توسط خودشان نابود گشت.

اوایل متوجه نبودند چه اتفاقی در راه است وجالب اینکه هنوز هم بعضی ها نمی فهمند منظور من از حفظ این امپراتوری چیست.

( قسمتی از کتاب زنان امپراتور نوشته دکتر جعفر صابری که در حال نوشتن و آماده نمودن برای چاپ می باشد)

گزارش تصویری از برنامه ها و ملاقات های دکتر جعفر صابری در تیر و مرداد 1400

جعفر صابری کم آبی

تقدیر دکتر جعفر صابری مدیر  عامل موسسه آشتی از جناب آقای میر ابوطالب دور اندیش مخترع و صاحب نظر در خصوص مشکل  کم آبی و سازنده دست گاهای تصویه آب برای ایران 

 اصل مطلب در سایت آشتی موجود است

www.ashti .ir

تقدیر از دکتر محمد علی زاده صاحب نظر در بخش بازیافت و محیط زیست بویژه پسماند های الکترونیکی در کشور  

دیار با دکتر محمود علیزاده  مدیر شرکت فروردین در حوزه پسماند و محیط زیست

حاج عباس رشیدی ،امین آقا فرزانه ، محمد یوسف صابری و جعفر صابری  

جشن عید غدیر خم در زورخانه شهدای فرحزاری پنج شنبه هفتم مرداد ماه 1400

جعفر صابری در مراسم عید غدیر 1400 در مرکز بهاران کنار عزیانی که سی در بازگشت به جامعه را دارند .

این تصویر در سال 1370 و مرکز ضایعات جانبازان بنیاد مستضعفان زمانی که دکتر جعفر صابری در بخش حسابداری این مرکز بود گرفته شده 

 آقای افشین ساجددی مدیر مالی و هادی نجاری ، حبیب خدمتی ، افشین  و دوستاد نیگر در این تصویر هستند.

به گفته خود آقای صابری این آخرین روز هایی بود که بطور رسمی با سازمانهای دولتی بعنوان کارمند رسمی همکاری نمودم.

پشت صحنه نمایشنامه قندیل نوشته و کار گردانی دکتر جعفر صابری در سال 1368 این نمایشنامه کتاب نیز شده و داستان اشغال فلسطین است که به مناسبت روز قدس بار ها  در ایران اجرائ شده است .

 این تصویر در پادگان قلعه مرغی نیرو هوایی سپاه پاسداران زمان تمرین گرفته شده .

 استاد هاشم احمد وند مدرس موسیقی بنام کشور در کنار صابری و هاشم نوبری و امیری دو فر بالای تصویر در حال تمرین هستند.

دیدار با دوستان افغانی از کاشان برای بررسی مشکلات عزیزان مهاجر  روز سوم مرداد ماه 1400

بچه های افغانی در خانه کودک و نوجوان کابل 

میهن

مهین

ده سال از زندانش می گذشت حکم قطعی اعدام برایش صادر شده بود که بالاخره جلو دوربین نشست و همه چیز را برای چندمین بار از اول تعریف کرد!

می گفت اولش سخت بود بعد یاد گرفتم که مسافر ها را صندلی عقب بنشانم و بعد از شروع به صحبت و درد ودل به آنها نوشیدنی تعارف کنم تنها یک نفر نخورد و هرکس که خورد کارش تمام بود یک بار ساعت ها در شهر چرخیدم تا بالاخره در جایی خلوت بعد از درآوردن طلاهای آن زن جنازه اش را همانجا کنار درختان روی زمین انداختم!

هر بار که ناچار بودم ماهی هشتصدوپنجاه هزار تومان نزول آن مرد ربا خوار را بپردازم باید یک انسان را می کشتم و هر بار از خدا  کمک می خواستم که مرا نجات بدهد تا  برای تهیه این پول آدم نکشم.

بله تازه اینجاست که آدم میفهمد نزول و ربا چرا دشمنی با خدا است .و چه انسانهایی به این دام افتادند و گرفتار شدند هم دین خود هم انسانیت شان را از دست دادند و رسماً با خدا جنگیدند.

این زن اسیر دست یک ربا خوار شده بود و یازده نفر را کشته بود تا بتواند بهره پول رباخواری را بدهد که پول داده بود خانه زن از گرو بانک خارج شود تا بانک خانه اش را مصادره ننماید!

لیلا به دخترش این را گفت که شرمنده هستم.

یاد شعری از مرحوم زنده یاد احمد شاملو افتادم با نام کیفر که در بخشی از آن سروده بود:

من اما هیچ کس را، در شبی تاریک و توفانی نکشتم

من اما راه بر مرد ربا خواری نبستم

من اما نیمه های شب ز بامی بر سر بامی نجستم.

در این جا چاره زندان است، به هر زندان دو چندان نقب و

در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در زنجیر…

درود به شرف انسانی که در این ایام محرم از انسانیت حسین لااقل این اندازه بیاموزد که ازگرفتن سود پولش صرف نظر کند و اصلش را بگیرد و تمامش کند.

وای وای وای بر ما که برای فرزند حضرت زهرا عزاداری می کنیم اما راز انسایتش را نمی دانیم وای بر ما که فقط شعار دین را می شناسیم و زنده نگاه می داریم وای بر ما که هنوز خروارها گناه بر دوشمان هست اما سرو شانه را گل می مالیم.

وای برما که از اسلام، مسلمانی اش را پاک فراموش کرده ایم و برای عزاداری هایمان دیسکو درست می کنیم با نور افشانی و موسیقی و صداهایی گوش خراش !

 ای خدای بزرگ  لااقل در این روز ها و شبها مارا دریاب تا حسینی شویم و حسینی بیندیشیم.

 یا حق

جعفر صابری