سیبیل

دوست مدیری از خاطره خود وقتی برای اولین بار وارد کلاس درس شد می گفت که پسر بچه های راهنمایی چه سرو صدایی راه انداخته بودند؛ او تعریف میکرد وقتی وارد کلاس درس شد دید یکی  از شاگردان کلاس برای خودش سیبیلی نقاشی کرده و بقیه هم هر کردام مشغول  خندیدن به او.

موضوع برایم جالب شد و پرسیدم شما در بر خورد با آن دانش آموز چه کردید؟

 و او با لبخند گفت راستش بیش از بیست و پنج سال از آن روز میگذرد ومن حدود بیست سال است مدیر مدرسه هستم و هر سال از معلمان تازه وارد همین سئوال را میپرسم که اگر با چنین دانش آموزی رو برو شدند چه خواهند کرد؟خود شما و یا هر  کس دیگری اگر با چنین شرایطی روبرو شود چه برخوردی  با این دانش آموز خواهد کرد؟

بعد ادامه داد من برخلاف تمام نظر هایی که تا امروز از دوستان همکارم شنیدم زدم زیر خنده و با بقیه بچه ها گفتیم و خندیدیم وبعد از چند دقیقه گفتم دیگه بسه کتابها روی میز و مشغول درس شدیم پایان کلاس با آن شاگرد خصوصی صحبت کردم و گفتم به نظر من شما استعداد فوق العاده ای داری و می توانی یک هنرپیشه و یا حتی کار گردان خوب تئاتر یا سینما شوی. پیشنهاد میکنم برای هفتـۀ آینده متنی را آماده کنی و با دو یا سه نفر از بچه ها که مثل شما استعداد دارند و علاقه مند به بازیگری هستند برایمان اجراء کنید!

راستش میخواهم بگویم هر پاسخ دیگری اگر در ذهن شما بود به این اندازه کار ساز نبود!

مدیر مدرسه ادامه داد این دانش آموز امروز یکی از بهترین بازیگران سینما و تلوزیون است و چند فیلم را هم کار گردانی کرده !

شما فرض کنید من بخاطر رفتار زشت این دانش آموز، اورا ازکلاس یا مدرسه اخراج میکردم ، چه سرنوشتی برایش رقم میخورد!

گاهی وقت ها یک نگاه عمیق و منطقی و کمی دلسوزی می تواند انسان ساز باشد پس به امید دقت و حوصله بیشتر در برخورد با جوانتر ها!

یا حق

جعفر صابری