فوت کوزه گری

بزرگواری گول خور باشم تا همچون اینان کوچکواری گول زن !

خدایا …

اندیشه و احساس مرا در سطحی پایین نیاور که زرنگی های حقیر و پستی های

نکبت بار و پلید این شبه آدم ها ی اندک را متوجه شوم،

چه دوست تر می دارم

بزرگواری گول خور باشم تا همچون اینان کوچکواری گول زن !

من با بعضی واژه ها و مثال ها بشدت مشکل دارم و نمی دانم این احساس تقارن با مثالها و آدمها خوب است یا بد؟

یکی از این مثالها که من با آن مشکل دارم این است که در فرهنگ ما جا افتاده :فوت آخر کوزه گری را هرگز حتی به شاگرد خود نیاموز!

باید برگردیم به گذشته و تاریخ این ملت زمانی که دنیا در شناخت  یرهنگ و تمدن آن هیچ شکی ندارد زمانی که برای نمونه ما در تخت جمشید ستون ها یی با ارتفاع بیست متر می  ساختیم یعنی ساختمانی  به بلندای هفت طبقه امروز !

اما همین ملت  اواخردوره قاجار وقتی مقرر شد اولین اقدامات شهری  انجام گیرد بدلیل سواد کم ،مردم پلاک در خانه ها را می دشکستند و چون نمی دانستند این اعداد برای شناسایی خانه و محله و صاحب خانه است میگفتند کار اجنه و شیاطین است فقط چون سواد نداشتند!

 چه شد که این گونه شد ؟

چرا علم و دانش ما ملت بجای رشد نابود شد و از دانشگاهی چون جندی شاپور هیچ اثری نماند و یا از رصد خانه های ما دیگر آثاری  بجا نمانده است؟

اگر بگوییم فقط بدان دلیل که عده ای نظرشان این بود نباید علم و دانششان را تمام و کمال در اختیار شاگردانشان قرار دهند و همیشه نکته  مهمی را باید نگه میداشتند کاری که متاسفانه هنوز هم کم نیستند جماعتی که انجام میدهند و در آموزش ما نیز این گونه است و استاد از ترس اینکه نکند دانشجو یش از او پیشی بگیرد همیشه نکاتی را نمی گوید !

دوست دانشگاهی میگفت امثال شما ها برای ما مشکل ساز هستید اینگونه که شما سرکلاس از خودتان انرژی می گذارید و درس می دهید دانشجو پر رو میشود و از ما نیز همین اندازه توقع خواهد داشت!

 شور بختانه آنقدر این فرهنگ گسترش یافته که من نتوانستم در چنین فضایی دیگر به تدریس ادامه دهم !البته کم نیستد و نبودند اساتیدید که چون من عاشق یاد دادن بودند و هستند به همین دلیل مدام به کسب علم و دانش مشغول می باشند و هنوز خود را دانشجو می پندارند اما فرهنگ  غلط نیاموختن فوت کوزه گری هزاران ساعت کار را به جامعه تحمیل می کند و میلیونها تومان هزینه افزوده بر سازمان تحمیل میشود! تا تجربه و دانشی که بدست آمده بود دباره و از راهی دیگر بدست آید !

جای  بسی تأسف است که بطور رسمی و قانونی در کنار خیابان پایان نامه ها را میفروشند و دانشجو می تواند با پرداخت مبلغی علم و دانش را تهیه نماید !

بدا به حال جامعه ای که نداند در آینده چه بر سرش خواهد آمد اگر علم و شعور و دانش همزمان رشد  ننماید و تنها کسب مدارک دانشگاهی ارزش داشته باشد!

ما در ایران بیش از دوهزارو شش صد واحد دانشگاهی داریم بیشتر از چین و هند که جمعیتی دوازده برابر ما دارند !

به کجا می رویم ؟

 خوشبختانه چهار شنبه ششم اسفند ماه سال جاری  من شاهد تلاش بسیار ارزشنمدی از دوستان فرهیخته خود بودم که برای اولین بار همایش ملی کاروانسراهای ایران گذشته ، حال ، آینده را در سالن دوران اسلامی ایران واقع در موزه ملی ایران برگزار نمودند و دوست خوبم جناب دکتر نادر کریمیان سردشتی  بعنوان دبیر علمی همایش با تیمی از کارشناسان دلسوز تحقیقات بسیار ارزشمندی را در خصوص کاروانسراهای ایران انجام داده بودند . بی نهایت خرسند شدم که بعنوان هیئت رئیسه نشست نخست این همایش در بخش معماری و سبک کار بردی دو شا دوش جناب آقای دکتر رضا رحمانی و جناب عزت زاده شرف حضور داشتم و لازم دیدم که  بنویسم و به تاریخ بیفزایم  چگونه جوانانی از داخل و خارج از کشور عاشقانه در حفظ این آثار ارزشمند تلاش نموده بودند و ساعت ها کار گروهی را به اجرا درآورده بودند.

بدون شک این اندوخته های ارزشمند در حافظه تاریخی ما جای خواهد گرفت نه آن مقالات و پایان نامه هایی که به ضرب ریال و تومان در قفسه های دانشگاه ها خاک خواهد خورد.

 یا حق

 جعفر صابری

دیدار و نشست فر هنگی در موسسه بوکتاب در خصوص خدمات فرهنگی عصر 29آذر 1399

حضور در همایش کاروانسراها روز ششم اسفند 1399