روزهای گفت و گوی فرهنگی

 

ایران – اوکراین

 

به مناسبت سالگرد استقلال کشور اوکراین برنامه ای با عنوان گفتگوی فرهنگی ایران و اوکراین از روز 9شهریورلغایت 11 شهریور در شهر کتاب فرشته برگزارگردید که در شب پایانی عالیجناب  سرگی بوردیلیاک – سفیر فوق العاده و تام الاختیار اوکراین در جمهوری اسلامی ایران  یک  نشست دوستان  با خبرنگاران  وارباب جراید داشتند که  به دلیل زیبایی  و تنوع این نشست و گفتگو بد ندیدیم به گوشه هایی از آن اشاره نمائیم.

 

دراین نشست که با توضیحاتی از طرف آقای علیرضابهرامی مدیر اداره اخبار  فر هنگی خبر گزاری ایسنا   و یکی از برپا کنندگان نمایشگاه عکس های کشور اوکراین بود آقای سفیر به ریشه های عمیق فرهنگی و حتی نژادی بین دوکشور اشاره نمودند که دو نژاد آریایی و سرو را در برمیگیرد همچنین فرهنگ ها و آداب مشترک زیادی که بین دوملت وجود دارد و اینکه بسیاری از محققان اوکراینی حتی شخص رئیس جمهور سابق این کشور با داشتن سن بالای 65 سال  هرسال برای تحقیق و مردم شناسی بیشتر به ایران سفرمیکند تا از فرهنگ و تمدن ایران بیشتر بداند؛ایشان اشاره نمودند به زودی یک مرکز فوق العاده دانشگاهی برای ایران شناسی در کشور اوکراین دایر خواهد شد که درنوع خود بی نظیر است. وی در پاسخ  به نقش تبادلات فرهنگی بویژه توریست اشار نمودند که خوشبختانه ما سعی نموده ایم که بهترین شرایط را برای بازدید ایرانیان از اوکراین بوجود بیاوریم و هر هفته پنج پرواز از تهران به این کشور صورت میگیرد و شایسته است با توانایی بالایی که فرود گاه امام خمینی دارد این تبادل پرواز ها بیشتر شود چراکه  فرود گاه استانبول در کشور ترکیه و یا فرودگاه دوبی  برای مسافران ترانزیت کشور اوکراین مقبول به صرفه نمی باشند.

 

دراین گفتگو جناب آقای کنسول نیز بعنوان فرد مسئول و صاحب نظر آقای سورن بالیانتس – دبیر اول در امور کنسولی در خصوص تعداد مسافرت های بین دو کشور توضیح داد؛ در سال گذشته بیش از 4000 هزار سفر از اتباع  ایرانی به اوکراین سفر نموده اند ولی بدلیل پاره ای از محدودیت ها برای شهروندان خارجی و شرایط مطلوبی که برای شهروندان اوکراینی برای سفر به کشور های جهان وجود دارد علی رغم تلاش ما تعداد قابل توجهی از اوکراین به ایران سفر ننموده اند.شایان ذکر است گذرنامه اوکراین جزء 25 گذرنامه معتبر در جهان می باشد که  به شهروندان این کشور اجازه میدهد سفر های بیشتری داشته باشند.

در پاسخ به چه دلایلی باعث میشود تا این تبادلات فرهنگی بین دوکشور افزایش یابد ؟جناب سفیر توضیح داد متأسفانه علی رغم استقبال خوب ایرانیان برای تحصیل،  در ایران وزارت علوم  مدارک دانشگاهی این کشور را به رسمیت نمی شناسد در صورتی که مدارک ایران را ما قبول داریم و مدارک ما را نیز همه جای جهان معتبر میداند!

دوستی ضمن تبریک جشن سالگرد استقلال کشور اوکراین اشاره نمود :جمهوری اسلامی ایران اولین کشوری بود که استقلال اوکراین را به رسمیت شمرد و در پاسخ سفیر با عرض تشکر از این موضوع ادامه داد بعد  از استقلال، ما کشور بسیار فقیری بودیم و من شخصاً به دنبال کمک های مالی بودم، کشور ژاپن 50 میلیون دلار نقداً به ما کمک کرد ولی کشور کره ی جنوبی با تمام مشکلات خودش بعد از اینکه سفارت خانه این کشور در کیف برقرارشد  سفیر این کشور به وزارت امور خارجه ما مراجعه نمود و اعلام داشت ما چه کمکی می توانیم به شما بنمائیم بعد هم چند اتومبیل و چند کامپیوتر و امکانات ساده ای این گونه را که من فکر میکنم در حدود 150 هزار دلار می ارزید به ما هدیه نمودند که هنوز خاطره این همکاری بین المللی در ذهن ما نقش بسته و امیدوارم شما ارزش این موضوع را دانسته باشید!

خبرنگاری از سلایق جناب سفیر و حتی تمایلش برای تناول غذاهای ایرانی سؤال نمود که ایشان توضیح دادند غذاهای ایرانی بسیار خوشمزه است و من همه را بخصوص زرشک پلو را دوست دارم و لی ما در اوکراین کتلتی داریم که مثل کباب های ایرانی خوشمزه است .

عزیز دیگری از مشکلات و موانع پیش رو بین دو کشور سؤال نمود که باعث شد جناب سفیر به مورد دردناکی که اخیراً پیش آمده اشاره نماید و آن این بود که یک مرد ایرانی که با زنی اوکراینی ازدواج نموده بدلیل برخورد ها و حتی کتک زدن های فراوانش باعث شد این زن به سفارت خانه پناه بیاورد و علی رغم تلاش ما  بدلیل موارد قانونی  ما هنوز نتوانستیم این زن را از ایران خارج نمائیم و گفتنی است این مرد شش مورد مجرمیت جنایی هم در ایران دارد که من امید وارم با رفتنم به وزارت امور خارجه ایران و پیگیری موضوع قبل از اینکه پای خبر نگاران اوکراینی به ایران باز شود بتوانیم  مشکل را حل نمائیم و بدون شک بیان و پیگیری این چنین موردی وجهه خوبی در اذهان عمومی مردم اوکراین بجا نمی گذارد.

خبرنگار دیگری با اشاره به این موضوع که بانوان زیادی از اوکراین همسر ایرانی انتخاب نموده اند و بطور کلی ایرانیان به همسر دوستی مشهور هستند آرزو نمود که این موضوع هرچه زود تر حل شود و رسانه ای نگردد ! و شخص سفیر ضمن تأیید این که ایرانیان بسیار خانواده دوست هستند این مورد را استثنا دانست و اشاره داشتند که بدون شک موارد این گونه و اختلافات زنا شویی  ویا موارد اخلاقی در همه جای جهان حتی اوکراین هم وجود دارد و ما نیز امید وار هستیم دولت ایران همکاری نماید و موضوع تمام شود!

در پایان جناب آقای سفیر از حضور مهمانان بویژه اعضاء محترم شرکت تعاونی مطبوعات کشور تقدیر نمود و اشاره داشتند که بدون شک کمک خبرنگاران می توند به ایجاد یک تبادل فرهنگی بسیار عالی بین دوکشور سامان بدهد و این گونه نشست ها بسیار ارزشمند می باشد.

 

در اینجا لازم می دانیم از حضور خوب و ارزشمند جناب آقای اولگ  شاوشا – دبیر سوم سفارت که کار ترجمه را نیز بر عهده داشت کمال تشکر را به عمل آوریم .گفتنی ست در پایان این مراسم آقای دکتر بامداد جویباری مدیر مسئول روزنامه … شعر زیبایی را در خصوص عشق و دوست داشتن  قرائت نمودند.

ما نیز به رسم یاد بود تصویری از جناب آقای سورن بالیانتس کنسول این کشور به همراه همسرو فرزندش را برای روی جلد این شماره تقدیم شما می نمائیم.

 

کارکنان سفارت اوکراین در ایران

ديپلومات ها:

– آقای سرگی بوردیلیاک – سفیر فوق العاده و تام الاختیار اوکراین در جمهوری اسلامی ایران

– آقاي آندری بیلنکی – وابسته دفاعي، وابسته نظامي- دريايي

– آقاي یوری برزنسکی – دبير اول

– آقای یوگن کراوچنکو – دبیر اول در امور اقتصادی

–  آقای سورن بالیانتس – دبیر اول در امور کنسولی

–  آقای اولگ  شاوشا – دبیر سوم

https://iran.mfa.gov.ua/fa

 

[ سه شنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۷ ] [ 11:45 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

جعفر صابری/ اتاقم

پنجشنبه یکم شهریور ۱۳۹۷

اتاقم و کتابخانی خالی از کتابم…روزگاری این اتاق بیش از 15هزار کتاب و مجله در خود جاد داده بود و امروز فقط همین و یک تصویر که برای من کلی معنا دارد!

[ پنجشنبه یکم شهریور ۱۳۹۷ ] [ 17:17 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]
شب عروسی  یکی از اقوام در تالار ترانه احمد آباد مصتوفی

[ پنجشنبه یکم شهریور ۱۳۹۷ ] [ 17:17 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

جعفر صابری /در خانه نمایش تهران

پنجشنبه یکم شهریور ۱۳۹۷

توفیقی شد تا دو کار  بسیار زیبا را در خانه نمایش تهران به همراه فرزندانم روز چهارشنبه 31مرداد ماه 1397 ببینم و به دوستان دست اندر کار شان  از نزدیک خدا قوت بگویم . یا حق

گفتگوی شبانه

پنجشنبه یکم شهریور ۱۳۹۷

گالری عکس

  ۰۷ تا ۳۱ مرداد
  ۱۸:۳۰
  ۴۵ دقیقه
 بها: ۱۵,۰۰۰ تومان

 

: فردریک دورنمات
: علیرضا مهینی
: راحله شمس ابادی
: محسن ابوالفتحی، افشین زعیم
: راحله شمس ابادی

: سینا حاجی آباد، هانیه حضوری
: علی پروری
: هانیه وزیرپناه
: مهدیه ثمنی
: آریا آزاد پرتو
: تصویرتئاتر

جلادی از طرف فردی مامور شده تا نویسنده‌ای را بکشد. او نیمه شب به خانه نویسنده می‌رود تا بی سر و صدا وی را به قتل برساند اما نویسنده بیدار است و در انتظار او نشسته است. نویسنده درخواست می‌کند قبل از مرگش گفتگویی بین آنها صورت گیرد.

 

به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری آنا، خروس نمایشنامه ای از محمد رحمانیان است که از امروز با کارگردانی پیمان قیاسی، داستان عشق دختری افغان به یک خروس را روایت می کند.

اگرچه نمایش درباره حمله طالبان به افغانستان است اما با نگاهی ضدجنگ به آسیب ها و لطمه های عاطفی و روحی زنان در جنگ ها اشاره دارد.

این اثر نمایشی با بازی زهرا عظیمی، نرگس هزاره، رامین عزیزی، محمد صمدی، عالم صبوری روی صحنه می رود.

مرتضی آقاحسینی مشاور کارگردان و طراح، شهربانو محمدی منشی صحنه، حامد علی زاده دستیار کارگردان، اکبر اکبرزاده دستیار صحنه، محسن رومی طراح تیزر، مجتبی گیویان طراح نور، پیمان قیاسی طراح موسیقی و فریبا جدیدی روابط عمومی و تبلیغات مجازی آن را بر عهده دارد.

نمایش خروس تا 31 مردادماه هر شب ساعت 19:45 در خانه نمایش اداره تئاتر واقع در میدان فردوسی، خیابان موسوی، کوچه محمدآقا اجرا خواهد شد.

لازم به یادآوری است که این نمایش در سال 1382 توسط محمد رحمانیان اجرا شد و بعد از آن هم بارها با کارگردانی هنرمندان مختلف روی صحنه رفت.

انتهای پیام/4072/4031/

[ پنجشنبه یکم شهریور ۱۳۹۷ ] [ 17:15 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

بنام خدا

 

 

زندگی مشترک به آخرش نزدیک شده!

خانم ها بخوانند!

آقایان بدانند!

این نوشته ها  نتیجه بیش از بیست و دو سال مدیر مسؤلی اولین مجله ویژه همسران در ایران و همچنین سی سال کار در حوزه خانواده و آسیب های اجتماعی است و الزاماً شاید با سلیقه های شما هم همخون باشد بدون شک بیشتر این تجربه ها از نظر شما میتواند رد شود ولی خوشحال میشوم در ادامه همین مجموعه چنانچه مواردی به ذهنتان میرسد برایم ارسال کنید تا در چاپ بعدی به این مجموعه افزوده شود.

فرم زیر بعد از کارشناسی فراوان تهیه شده که بد نیست  هر یک از زوجین در خلوت این فرم را مرور نمایند و بعضی از علل فروپاشی خانواده را بهتر بشناسند.

 

اگر طرف اصلی گفت وگو  بیشتر خانم ها می باشند نه این است که حق با آقایان است؛ بلکه چون ناخدای اصلی خانه و خانواده زنان می باشند مورد خطاب قرارگرفته شده اند !

در ضمن اگر موردی برایتان جالب یا سؤال انگیز است می توانید از طریق شماره تلگرام زیر با من در ارتباط باشید.

لازم می دانم که عرض کنم:

آنچه مرد را سربلند نگاه میدارد قناعت همسرش است!

 در پایان از فرد فرد دوستانی که در جمع آوری و اصلاح  این مطالب به من کمک کردند.

سپاسگزارم.

                                                                                                       ارادتمند

 جعفر صابری

 

اگرهمسرت بار ها به توگفت : تورا دوست ندارم…زندگی مشترک به آخرش نزدیکه!

 

اگر مدام گفت : کی غیرازمن باتوازدواج می کرد…

اگر بیشتر وقتها می گوید:حوصله توراندارم…

اگر با طعنه و توهین بارهاگفته ومی گویدازخانواده ات خوشم نمی آید…

 اگروقتی واردخانه شدید و او خوشحال نشد…

اگرنسبت به حلقه ازدواجتون بی تفاوت هستید …

اگرسرسفره به پدرخانواده گفتید این مال فرزندمونه وتونخور…

اگرکاری کردید وبه فرزندتان گفتید به بابات نگو…

اگربه دوست وهمسایه گفتید بین خودمان باشدوبه بابای بچه ها چیزی نگوئید…

اگربه فرزندتون گفتید بابات که نمی فهمه… ویابلعکس…

اگرچیزی راقسطی خریدیدکه همسرتان نمیداند و قرار هم هست که نداند…(فرقی نمیکند)…

اگربه راحتی به هم توهین می کنید…

اگرزندگی وثروت گذشته وخانوادگی تان رابه رخ یکدیگر می کشید…

اگرنسبت به علایق یکدیگربی تفاوت هستید…

اگرنسبت به سلایق هم بانگاه تحقیرآمیزنگاه میکنید…

اگربه درجه تحمل رسیده اید…

اگریک موضوع رابیش ازسه بارمطرح میکنیدوعملی نمیشود…

اگرباورنداریم میتواندحق باطرف مقابل باشد…

اگه خانم خانه برای زیبایی بدون وسیله شخصی از محل زندگیش رفت چند محله آن طرف تر برای آرایشگاه و با آژانس و یا سواری دربست برگشت خانه تا مردش را سوپرایز کند…

اگه خانم خانه با بودن پدر بالای سر پسر بچه، اون رو برد سلمونی مردونه …

اگرخانمی بین  مهمانان رو به همسرش  گفت :این را ولش کن یا حتی به شوخی همسرش را دست انداخت ویا بلعکس آقایی این کار را انجام داد …

اگرموقع نصیحت فرزند یکی از والدین  دخالت کرد …

اگر  پدر و مادر زن یا  مرد مطلبی را گفتند و زن و شوهر بدون تحقیق و گفت و گو بین خودشان  آن را قبول کردند …

 اگر خودپسندی ، خودستایی، خودخواهی، خودسری،خودبزرگ بینی  را در خود هنوز دارید…

 اگر طاقت تحمل سختی و ناملایمت ها ی زندگی را در خود  تقویت نمی کنید…

اگردروغ ، دوروئی، دورنگی ، دوچهرگی ،دوگانگی که هر کدام به نوعی اعتماد را کم و یا سلب می کند در شما وجود دارد…

 اگر شما به  دلسوزیهای بی جای دوستان نادان و دخالتهای ناروای دشمنان و اطرافیان  توجه میکنید…

 اگرحسادتهای رقبا ، هم رد یفان ، همکاران و تحریکات مسموم آنان را  بلافاصله می پذیرید…

اگر بلند پرواز شده اید و از واقعیت زندگیتان دور شده اید…

اگر تصمیم به گرفتن  مهریه خود را دارید و می دانید همسرتان توان پرداختش را ندارد…

اگر وقتتان را به غیبت ، بدگویی از همسر، افشای ناجوانمردانه اسرار زندگی زناشویی در نزد دیگران  می گذرانید..(فرقی نمی کندهر کدام از زوجین)

اگر لجبازی ، و یک دندگی و تحقیر بخصوص نزد فرزندان  بین شما وجود دارد…

 اگر به حقوق  مشترک  زن و شوهر پایبند نیستید…

 اگر تجسس و کنجکاوی افراطی نسبت به یکدیگر درزندگی  پیدا کرده  اید…

اگربرای زندگی ، چهره و اندام و شدت ظاهری اجتماعی توأم  بیش از  مسائل زن و شوهری و زندگی توجه میکنید…

اگر  تحت تأثیر تعریف و تمجید دیگران که باعث تکبر و زیادی توقعات  در شما میشود شده اید…

 اگربدگویی مادر به دنبال پدر و یا پدر به دنبال مادر نزد فرزندان و یا سایرین زیاد شده…

اگر فرزندان الگوی رفتاری از بیگانگان می گیرند و منجر به انحراف  ایشان شده…

 اگر به  همسرتان افتخار نمی کنید...

 اگر  همسرتان  را با دیگران مقایسه می کنید…

 اگر اقتدارو غرور  همسرتان  را  می شکنید…

 اگر آراستگی خود را درعقل او جستجو  نمی کنید…

 اگرقناعت، پیشه نمی کنید

 اگر آراستگی خود را به رخ همسرتان می کشید...

 اگر برای همسرتان نازمی  کنید ولی متکبر هستید…

اگر زنی بعد از ازدواج علی رغم میل همسرش تصمیم به کار در بیرون از منزل میگیرد …

اگر وقت آما ده سازی و تلاش برای تهیه رزق و روزی(  یا کار های مربوط به خانه و خانواده) افراد خانواده حس خوبی نداشته باشد…

اگر هدیه ی همسرش را یواشکی فروخت…

اگر بدون اطلاع همسرش لوازم منزل را هدیه میدهد  و یا میفروشد…

اگر دلبری فریبایی و طنازی برای او پیشه  نمی کنید…

 اگر تمکین نمی کنید تا محبوب باشید…

اگرهوس بازی نمی کنید تا زیبا و دوست داشتنی باشید…

اگردهانتان را مسواک و خوشبو نمی کنید…

اگر بدنتان بوی عرق می دهد و این موضوع در زندگی زناشویی برایتان مهم نیست…

اگرلباست بوی غذا میدهد وتو اهمیت نمی دهی…

اگرموقع کار از لباس کار استفاده نمی کنی…

اگرتوی غصه هایت معناهای زیبا پیدا نمی کنی …

اگرسلوک و سازش نداشته باشید…

اگرسختی کار همسرتان را درک نکنید…

اگر به همسرتان می گو ئیید تو بی عرضه  ای …

اگردرخواست هایتان را با منطق برآورده نمی کنید…

اگراحساسات زیبایتان را با اندیشه ای متین همراه نمی کنید…

اگربه عمد لجبازی می کنید تا از چشم همسرتان بیافتید…

اگرپناهگاه همسرتان نمی باشید و می دانید اوبه دیگری پناه می برد…

اگرسعی نمی کنیدآشپزی را خوب یاد بگیرید…

اگر بدون آرایش مقابل همسرتان می نشینید…

اگرلباس هایش  را اتونمی کنید تا در صورت نیاز معطل نشود…

اگرقبل از همسرتان چشم بر هم می گذارید و بعد از او بیدار می شوید…

اگربه موهای خودکه یکی از زیبایی های شماست در مقابل همسرتان توجه ندارید…

اگرلبخند قشنگتان را در مقابل همسرتان بااخم عوض می کنید…

زندگی مشترک شما به پایان رسیده است…

 

 

 

برای زندگی بهتر

آقایان بدانند!

 

فرم زیر بعد از کارشناسی فراوان تهیه شده که بد نیست  هر یک از زوجین در خلوت این فرم را مرور نمایند و بعضی از علل فروپاشی خانواده را بهتر بشناسند:

 آقای عزیز:

1)     آیا :خودپسندی – خودستایی- خودخواهی- خودسری- خودبزرگ بینی که طاقت تحمل سختی و ناملایمات را کم می کند در  شما وجود دارد؟

2)     آیا: دروغ – دوروئی- دورنگی – دوچهرگی – دوگانگی که هر کدام به نوعی اعتماد را کم و یا سلب می کند در شما وجود دارد؟

3)      آیا شما به  دلسوزیهای بیجای دوستان نادان و دخالتهای ناروای دشمنان و اطرافیان  توجه میکنید؟

4)      آیا: حسادتهای رقبا – هم رد یفان – همکاران و تحریکات مسموم آنان – بلند پروازیهای زن  – خساست شوهر – مهر سنگین و ناتوانی شوهر از پرداخت آن -غیبت – بدگویی از همسر- افشای ناجوانمردانه اسرار زندگی زناشویی در نزد دیگران – لجبازی – و یک دندگی – و تحقیر بخصوص نزد فرزندان – دهن بینی – زود باوری- بی کفایتی – ناپختگی – عدم آشنایی با حقوق و وظایف یکدیگر-  پایبند نبودن به حقوق و وظایف – تجسس و کنجکاوی در حد افراط نسبت به زندگی خصوصی یکدیگر را دلایلی برای بوجود آمدن مشکل های خانوادگی خود می دانید؟

5)     آیا برای زندگی ، چهره و اندام و شدت ظاهری اجتماعی توام با کم ظرفیتی و ضعف ایمان که بر اثر تعریف و تمجید دیگران که باعث تکبر و زیادی توقعات شده و از  سوی دیگر حسادت و تحریکات زنان و مردان اجنبی که دامی خواهد شد برای خیانت  ودر نتیجه منجر به از هم پاشیدن کانون خانواده  اندیشیده اید؟

6)     بدگویی مادر به دنبال پدر و یا پدر به دنبال مادر نزد فرزندان و یا سایرین ،اعتیاد پدر و مادر به سیگار یا موادهای مختلف افیونی که باعث بی اعتباری والدین نزد فرزندان می گردد که ناچار الگوی رفتاری از بیگانگان می گردد و منجر به انحراف می شود و طعمه شیادان خواهد شد را باور دارید؟

انشالله زندگیتان به خوشی باشد.

 

 

تست پیوند محبت

با تکمیل این فرم و در صورت امکان ارسالش برای ما ابتدا به خود و بعد به ما کمک میکنید تا بتوانیم تحقیقی را برای بهبود زندگی بهتر برای شما و دیگر خوانندگان هفته نامه بین المللی همسر بوجود بیاوریم تا با مطالعۀ آن زندگی بهتری را تجربه نمایند.

 این تحقیق به شکل دیگری در سالهای قبل ،توسط جناب آقای لئو بوسکالیا  انجام شده و  قسمتی از آن با عنوان همه را دوست دارم و آنان نیز …؟ با ترجمه سرکار خانم زهره  فتوحی در کتابی با همین نام به همت انتشارات یاسمن در سال1377 به چاپ رسیده شایان ذکر است این کتاب پنج بار تجدید چاپ شده است.و از کتابهای پر خواننده می باشد.

 فرم پیوند نامه

جنسیت:

میزان تحصیلات:

شغل:

متولد:

وضعیت تاهل:

تعداد فرزندان:

چگونه با همسرتان آشنا شدید؟

چند ساله ازدواج کردید؟

چند ساله از همسرتان جدا شدید؟

چه پیوندی را نخستین پیوند مهرآمیز خویش می دانید؟

به اعتقاد شما سه ویژگی  تعیین کننده ی رشد مستمر عشق و بالندگی در این پیوند کدامند؟

به اعتقاد شما سه ویژگی مخرب برای ویرانی پیوند مهر آمیز کدامند؟

چه پیوندی را دومین پیوند اصلی خویش می دانید  (اولیاء، همسر ، فرزند و…)

کدام سه ویژگی تعیین کننده دوام و رشد دومین پیوند است؟

برای شما پیوند مهر آمیز مطلوب کدام است؟

بر اساس تجربیات خویش. به کسی که برای نخستین بار به شکل جدی در گیر شکل بخشیدن به پیوند مهر آمیز اولیه است، چه پندی می دهید؟

از شما بی نهایت قدر دان خواهیم شد، چنانچه این نظر سنجی را تکمیل و به آدرس ما ارسال نمائید .حتی می توانید پاسخ را ایمیل کنید. این فرم در سایت های ما موجود است ،کافی است کپی و بعد از تکمیل برای ما ایمیل نمائید . حتی دوستان شما نیز می توانند این کار را انجام دهند.بی شک ما نیز در صورت تمایل شما، چنانچه بخواهید با قید نام و آدرس پاسخ تست را برایتان ارسال می کنیم. (ASHTI.JS@GMAIL.COM)

با تشکر، روابط عمومی  هفته نامه بین المللی همسر تلفن تماس :09121199415

 

کلام آخر

و اما دوست عزیزم آقای محترم یک جمله ختم کلام :

غیرت زیادی بی غیرتی می آورد!

یعنی اگر آدم با غیرت و حساس به خانواده، بویژه همسرت هستی و روحیه ای مانند شیر داری !    اولاً هرگز با بی احترامی و بی ادبی با همسرت صحبت نکن و به او توهین نکن حتی اگر او این کار را میکند . ثانیاً اگربعد از یک جرو بحث بخواهی غیرت نشان بدهی و قهر کنی و این قهر را ادامه بدهی و آشتی پیشه نکنی ؛ بدان که در جامعه کم نیستند افرادی که چون کفتار در انتظار شکار زخمی نشسته اند!  اما چنانچه همسرت را دوست داری و برای ادامه زندگیت ارزش قائل هستی بهتر میدانم تو قدم اول را برای آشتی برداری !

 یا حق

جعفر صابری

[ یکشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۷ ] [ 16:11 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]
جعفر صابری:گاهی وقتها که برای دانستن حقیقت ،

اصرار میکنیم ؛

در انتهاخودمان شرمنده میشویم!

[ پنجشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۷ ] [ 14:54 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

جعفر صابری:

آرزوی داشتن خوشبختی فقط برای

خودمان،

آغاز بدبختی هایمان است.

[ پنجشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۷ ] [ 14:53 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

 جعفر صابری:

بیشتر وقتها کودکی مان باتلاق

آرزوهایمان است.

[ پنجشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۷ ] [ 14:51 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

بنام خدا

زندگی مشترک شما به پایان رسیده است…

خانم ها بخوانند!

آقایان بدانند!

 اصول روابط زن و شوهر

این نوشته ها  نتیجه بیش از بیست و دو سال مدیر مسؤلی اولین مجله ویژه همسران در ایران و همچنین سی سال کار در حوزه خانواده و آسیب های اجتماعی است و الزاماً شاید با سلیقه های شما هم همخوانی نداشته باشد. بدون شک بیشتر این تجربه ها از نظر شما میتواند رد شود ولی خوشحال میشوم در ادامه همین مجموعه چنانچه مواردی به ذهنتان میرسد برایم ارسال کنید تا در چاپ بعدی به این مجموعه افزوده شود.

برای صرفه جویی جمله ی:

زندگی مشترک شما به پایان رسیده است…

تنها در ابتدا و انتهای جملات آمده ولی شما باید در پایان هر جمله قرار دهید !

فرم پیوست بعد از کارشناسی فراوان تهیه شده که بد نیست  هر یک از زوجین در خلوت این فرم را مرور نمایند و بعضی از علل فروپاشی خانواده را بهتر بشناسند.

 

اگر طرف اصلی گفت وگو  بیشتر خانم ها می باشند نه این است که حق با آقایان است؛ بلکه چون ناخدای اصلی خانه و خانواده زنان می باشند مورد خطاب قرارگرفته شده اند !

در ضمن اگر موردی برایتان جالب یا سؤال انگیز است می توانید از طریق شماره تلگرام زیر با من در ارتباط باشید.

از فرد فرد دوستانی که به جمع آوری و اصلاح  این مطالب به من کمک کردند سپاسگزارم.

ارادتمند

 جعفر صابری

 

  1. 1.    اگرهمسرتان بار ها به شما می گوید: تورا دوست ندارم…                                                                زندگی مشترک شما به پایان رسیده است…
  2. 2.    اگر مدام می گوئید : کی غیرازمن باتوازدواج می کرد…
  3. 3.    اگر بیشتر وقتها می گوئید:حوصله توراندارم…
  4. 4.    اگر با طعنه و توهین بارهاگفته ومی گوئیدازخانواده ات خوشم نمی آید…
  5. 5.    اگروقتی واردخانه شدید و همسرتان خوشحال نشد…
  6. 6.    اگرنسبت به حلقه ازدواجتون بی تفاوت هستید …
  7. 7.    اگرسرسفره به پدرخانواده گفتید این مال فرزندمونه وتونخور…
  8. 8.    اگرکاری کردید وبه فرزندتان گفتید به بابات نگو…
  9. 9.    اگربه دوست وهمسایه گفتید بین خودمان باشدوبه بابای بچه ها چیزی نگوئید…
  10. 10.           اگربه فرزندتون گفتید بابات که نمی فهمه… ویابلعکس…
  11. 11.           اگرچیزی راقسطی خریدیدکه همسرتان نمیداند و قرار هم هست که نداند…(فرقی نمیکند)…
  12. 12.           اگربه راحتی به هم توهین می کنید…
  13. 13.           اگرزندگی وثروت گذشته وخانوادگی تان رابه رخ یکدیگر می کشید…
  14. 14.           اگرنسبت به علایق یکدیگربی تفاوت هستید…
  15. 15.           اگرنسبت به سلایق هم بانگاه تحقیرآمیزنگاه میکنید…
  16. 16.           اگربه درجه تحمل رسیده اید…
  17. 17.           اگریک موضوع رابیش ازسه بارمطرح میکنیدوعملی نمیشود…
  18. 18.           اگرباورنداریم میتواندحق باطرف مقابل باشد…
  19. 19.           اگه خانم خانه برای زیبایی بدون وسیله شخصی از محل زندگیش رفت چند محله آن طرف تر برای آرایشگاه و با آژانس و یا سواری دربست برگشت خانه تا مردش را سوپرایز کند !
  20. 20.           اگه خانم خانه با بودن پدر بالای سر پسر بچه، اون رو برد سلمونی مردونه .
  21. 21.           اگرخانمی بین  مهمانان رو به همسرش  گفت :این را ولش کن یا حتی به شوخی همسرش را دست انداخت ویا بلعکس آقایی این کار را انجام داد .
  22. 22.           اگرموقع نصیحت فرزند یکی از والدین  دخالت کرد .
  23. 23.           اگر  پدر و مادر زن یا  مرد مطلبی را گفتند و زن و شوهر بدون تحقیق و گفت و گو بین خودشان  آن را قبول کردند …
  24. 24.           اگر خودپسندی ، خودستایی، خودخواهی، خودسری،خودبزرگ بینی  را در خود هنوز دارید…
  25. 25.           اگر طاقت تحمل سختی و ناملایمت ها ی زندگی را در خود  تقویت نمی کنید؟
  26. 26.           اگردروغ ، دوروئی، دورنگی ، دوچهرگی ،دوگانگی که هر کدام به نوعی اعتماد را کم و یا سلب می کند در شما وجود دارد؟
  27. 27.           اگر شما به  دلسوزیهای بی جای دوستان نادان و دخالتهای ناروای دشمنان و اطرافیان  توجه میکنید؟
  28. 28.           اگرحسادتهای رقبا ، هم رد یفان ، همکاران و تحریکات مسموم آنان را  بلافاصله می پذیرید…
  29. 29.           اگر بلند پرواز شده اید و از واقعیت زندگیتان دور شده اید…
  30. 30.           اگر تصمیم به گرفتن  مهریه خود را دارید و می دانید همسرتان توان پرداختش را ندارد…
  31. 31.           اگر وقتتان را به غیبت ، بدگویی از همسر، افشای ناجوانمردانه اسرار زندگی زناشویی در نزد دیگران  می گذرانید..(فرقی نمی کندهر کدام از زوجین)
  32. 32.           اگر لجبازی ، و یک دندگی و تحقیر بخصوص نزد فرزندان  بین شما وجود دارد…
  33. 33.           اگر به حقوق  مشترک  زن و شوهر پایبند نیستید…
  34. 34.           اگر تجسس و کنجکاوی افراطی نسبت به یکدیگر درزندگی  پیدا کرده  اید…
  35. 35.           اگربرای زندگی ، چهره و اندام و شدت ظاهری اجتماعی توأم  بیش از  مسائل زن و شوهری و زندگی توجه میکنید…
  36. 36.           اگر  تحت تأثیر تعریف و تمجید دیگران که باعث تکبر و زیادی توقعات  در شما میشود شده اید…
  37. 37.           اگربدگویی مادر به دنبال پدر و یا پدر به دنبال مادر نزد فرزندان و یا سایرین زیاد شده…
  38. 38.           اگر فرزندان الگوی رفتاری از بیگانگان می گیرند و منجر به انحراف  ایشان شده…
  39. 39.           اگر به  همسرتان افتخار نمی کنید...
  40. 40.           اگر کسی را با  همسرتان مقایسه می کنید.
  41. 41.           اگر اقتدارو غرور  همسرتان  را  می شکنید…
  42. 42.           اگر آراستگی خود را درعقل او جستجو  نمی کنید…
  43. 43.           اگرقناعت، پیشه نمی کنید
  44. 44.           اگر آراستگی خود را به رخ همسرتان می کشید...
  45. 45.           اگر برای همسرتان نازمی  کنید ولی متکبر هستید…

 

  1. 46.           اگر دلبری فریبایی و طنازی برای او پیشه  نمی کنید.
  2. 47.           اگر تمکین نمی کنید تا محبوب باشید.
  3. 48.           اگرهوس بازی نمی کنید تا زیبا و دوست داشتنی باشید.
  4. 49.           اگردهانتان را مسواک و خوشبو نمی کنید.
  5. 50.           اگر بدنتان بوی عرق می دهد و این موضوع در زندگی زناشویی برایتان مهم نیست…
  6. 51.           اگرلباست بوی غذا میدهد وتو اهمیت نمی دهی…
  7. 52.           اگرموقع کار از لباس کار استفاده نمی کنی…
  8. 53.           اگرتوی غصه هایت معناهای زیبا پیدا نمی کنی …
  9. 54.           اگرسلوک و سازش نداشته باشید.
  10. 55.           اگرسختی کار همسرتان را درک نکنید.
  11. 56.           اگر به همسرتان می گو ئیید تو بی عرضه  ای …
  12. 57.           اگردرخواست هایتان را با منطق برآورده نمی کنید…
  13. 58.           اگراحساسات زیبایتان را با اندیشه ای متین همراه نمی کنید…
  14. 59.           اگربه عمد لجبازی می کنید تا از چشم همسرتان بیافتید.
  15. 60.           اگرپناهگاه همسرتان نمی باشید و می دانید اوبه دیگری پناه می برد.
  16. 61.           اگرسعی نمی کنیدآشپزی را خوب یاد بگیرید…
  17. 62.           اگر بدون آرایش مقابل همسرتان می نشینید…
  18. 63.           اگرلباس هایش  را اتونمی کنید تا در صورت نیاز معطل نشود…
  19. 64.           اگرقبل از همسرتان چشم بر هم می گذارید و بعد از او بیدار می شوید…
  20. 65.           اگربه موهای خودکه یکی از زیبایی های شماست در مقابل همسرتان توجه ندارید…
  21. 66.           اگرلبخند قشنگتان را در مقابل همسرتان بااخم عوض می کنید…

زندگی مشترک شما به پایان رسیده است…

 

 

 

مهم:

اگر به زندگی مشترکتان علاقه مند هستید و می خواهید سالهای سال با خوبی و خوشی در کنار یکدیگر زندگی نمائید و فرزند یا فرزندانتان را بزرگ نمائید و موفقیتشان را هر روز ببینید ؛ کافیست جمله های  منفی را مثبت بنویسید.

با کمال تشکر از همکاران محترم هفته نامه بین المللی همسر بویژه  آقای  جواد بی آزار مشاور خانواده در بنیاد ازدواج و تحکیم خانواده واقع در تهران خیابان دروازه شمیران خیابان شهید قائدی (هدایت) پلاک 83 تلفن 77527841

 

یا حق

ارادتمند شما

جعفر صابری

00989121199415

Saberi.jafar@gmil.com

Jafar-saberi.ir.www

 

 

 

[ پنجشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۷ ] [ 14:49 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

Jafar Saberi / I and Samad Behargi

Saturday, Aug. 19, 1396

Death from Samad’s sight

Death is so easy that it can now come to me. But I can live so I should not go to death. Of course, I sometimes have to face me. I do not care how important my life or death has had in other people’s lives.

Little Black Fish – Samad Behrangi

Me and samad

After we were not allowed to play in the theater, the little black fish stayed with me and I read it several times. Later, several other books from Samad were given to my sister on the occasion of my birthday, and Samad’s boyfriend sold Samad after his success in presenting the project to Husseinieh, the Prophet (AS) Damghan was presented to me in 1358. But the door was in me and that is why why should Samad be Samad and we do not have Samad as such? Ali Ashraf Darvishi wrote Samad, but where and where Samad always had a kind of sense of religion, his little black fish did not inspire my thoughts that the crowd affected. The coaches constantly wrote the pages and I remember well. That those days suffered me why the sea …

I produced a poem and I put it up and recorded it, but this was not my feeling for Samad.

 

 

 

 

 انتشار مجموعه جدیدی از ترجمه‌هاي صمد بهرنگي

 

 

 

 

 

I was Samad’s black fish

I fled from the bottleneck of De Rudi in search of the sea

From its comfort and tranquility to the border of a hell

The burning hell with passion

With a torch of fire and awareness and passion

In the beam of guidance this forty light lights

I just fled

Massive fishes

In slime chips below the rocks

I saw him

On his death, the false color of life

On the lips of a thousand songs of freedom

On the feet of a thousand slaves of slaves

I had heard that salmon is a fish that swims against the water of the river, and this is the source of my little bitter parsnip that begins.

Little sparrow

One was and who was not under the dome of a bruise other than God, no one …!

There was also a little sparrow that had both a father and a snake, and a brother and sister, also a friend and friend of all … Our little little sparrow’s taste was that it would be dawning at dawn, it would be dawn and it was on the top of the old leafy foliage She was one of her branches to branch out from that branch and make Jake Jake … all she wanted was to open the pillow under the sun. She started to tear it up from the top of the wheat field or look down to her with her little doll’s tips. He has fallen on the ground and raised his head, he will eat both seeds and thank God.

One morning, like all the morning when the sun goes up and Mrs. Jake Jake slips from that branch, the little sparrow does not hear her voice, and she does not even know what they are saying, so she opened her pillow … Going and going forward Seeing the sparrow Crying waving his wings Shaking his head Taking a nail on the earth With the beautiful soil that he looked at Seeing three little little asparagus chicks that are still full of musk Straw and grass fell. None of them cleaned the three sparrows and then said: “Why are you crying …”

The cuckoo shrieked to cry like tears: “Do not you see my damn damn chicken dying ….”

The little sparrow sighed and said:

Why do you see, but do not cry, do not cry Allah does not cry for you!

The sparrow said:

So what can I do?

The little sparrow rolled and sat down again and said:

Watch the world make you big again with God’s will … you have to build another one …

The sparrow glanced at the little sparrow and said:

Little sparrow is not the first time that my lune ruined. Maybe ten times, perhaps twenty times, and I was building.

The little ginseng opened it up again, turning it around, sat down next to the spit and wondered: “So why are you crying for why you moan?”

The sparrow shook his head and Gafen:

For you and your likes, he opened it up and jumped and went …

There was a small hodge and a phallus sparse that was meant to be a spittoe. Everything thought that his mind did not get anywhere, so Reid went and went and went. He went so tired that he saw a rug and a rug in the middle of the desert and the same tree of their own, but Jake’s sound of a sparrow fell. He went down to rest, but when he was approaching the tree, the sound of two sparrow chickens did not know what they were saying. When it came close to the spot of the sparrow chicken on the plantain’s tree, three sawdust chickens, like the three sparrow chickens The previous one does not open the door open and he jumps to heaven. Sparrow chickens When they saw a shadow that was not like the shadow of their mother, the sound of it grew taller and taller than the little sparrow, and sat down at the spit of the spit, and then said – what? Why do you give so much …!

One of the sparrow chickens said our mom had gone to bed for a long time … then he started to Jake Jake ….

The little sparrow dropped her head down the side of the leaf of the plantain’s tree. Something fell on the ground. He saw the tree in the sight … A dead sparrow … she said, maybe the mother of these chicks is, the poor. Their mother looked there, they did not know that their mother’s daughters had fallen asleep ….

The poor do not give me any better. Big ones that they understand. I’m going to go. I lost my chicks. I’ll find something out of my head.

He climbed and jumped and went in the hole, went and went down to reach the summit along a river of the same house, and with the niche followed the worm of the liblah. As he threw himself up, he gazed at the river, seeing one hundred maybe a thousand fish Thick and coarse, they swim against the motion of the water and drowned high. Looked well. That way you saw the paths of a fish in a waterfall that sprinkled water out of the river. There was a little little fish who was swimming and dancing for Daddy. Little sparrow said:

Where are you going to fish?

The little fish came to the beach and said:

Let’s go to the spring of this river.

Little sparrow said:

Why ? The source of this river near him is the high mountain peak. This waterfall is also in front of you … where do you come from

Little fish laughed and said:

We call the sea and we have to go this way. We have to get to the point where the juice of water should be hanging there. My children should have been there. My grandparents did not even jump off the waterfall. And they came to the river where the water was thrown.

(Recipe from Little Black Fish)

Little sparrow with amazement said:

First of all, you’re a little young, why do not you go to sea.

Little fish said

The life of my father and grandfather was Lutheran. Our whole life is to go along the river. This is my first time. If I get healthy, I have to go back down and if I get healthy, I should go downstairs, but I do not know why you do not seed in the sea. Perhaps because you originated from me. I came to my father and my grandfather to come to life. I do not know I have to go to hope …

The little fish went to the sparrow, and found two burdensome worms, and they drove them with joy and joyed to the lune, the three sparrow chicks … But you were in the way thought of the little fish puddles.

He came to the plantain. A large eagle was filled with branches from the branches and the tree was plummet, and the plantain rolled out from the swinging eagle. Well, he looked, you saw that the eagle’s fork had three chicks that would not jig like Jake. The worms fell from their mouths. They called for the eagle, but they were afraid. The eagle was much stronger, and it was not as nail-biting as the eagle’s foot. The chicks also died dead… I sat down on a branch of the planet and threw it tears. She thought herself. Why should I be alone in the little sparrow ….

Little tusks were tearing from the horns of the leafy tree on the ground where the dead sparrow fell. The little sparrow went along with the dead sparrow. His head began to scoop up the ground and slow down to make a ditch like the dead sparrow, the sparrow. He threw himself in the pit and poured the soil into a pit and laid it on some of the dried leaves of a plantain on the floor. On the grave of the dead sparrow, he began to cry out to the right of the plantain, now that the loneliness had been alone, and then the voice of Jake Jake Chick He did not hear the horns and the horns, he began to cry with a little sparrow.

The sparrow raised his head. He saw the valley crying.

Why are you crying?

The tree said: for you are your likes

Little sparrow said:

I did not die. I did not miss Lumno. I do not have an eagle chicken. I’m alive. Look, I can climb Jake Jake.

Then he looked into the sky and silent …

The tree is very tidy and said:

I’m so fond of you and yours that you have to stay and wait for the will of God to come to you, poor.

The shriek shouted:

I’m not poor I’m sorry I do not want to be Mel. I know that God is

The tree smiled and said:

How little do you know when it comes to god? If it is God that this sparrow should not die or his eagles go to his chickens?

God knows that you are planted in the soil by the command of God and love to throw off the soil. The wind is blowing. It raises the soil from the ground. He goes with herself, maybe a sparrow will fall into the tree, and the sparrow will die. Maybe he’ll spoil the lion Three dead spit chicks die. But he climbs the wind and dirt on the ground. He’s stuck on the ground. She can be stuck. She can do it. She can make a tree. Like a tree, she will have a spruce tree. Let her branch out. If she does not have an eagle, she will leave her chicks. She may eat eagles for her chicks. The sparrow was a mother and she saw that she was dead. She had seen her and she would not have expected her to chickens that look like their own chicks are waiting for their mother to come. If they are chickens, they die. I know love, but I can say a little to you, now why are you crying …

My cry for seeing that I’m right to go and regret that my roots are in my throat and I can not fly like you. I just got old.

He cleared his sparrow spit with a pillow. Then he climbed up and went and walked around a hundred branches of a plantain and said:

But you should not cry. You should be happy. Today, tomorrow, a pair of sparrows will split between your branches. Maybe even ten, maybe even a hundred, and up to your eyes. The sound of Jake Jake, who is raised in the astounding Jake Chickens and The sparrows that live in your horns. You stay, you must stay and stay …

He cleared his tears and said:

So what are you

The little sparrow lifted his head and turned to the sky and said, Greater than us, who is in my heart, I will go to God …

Then he opened it up and went up and down so he went so much that his shadow fell on the tree and the little sparrow went under the roof of the dome.

That was our story

Do not think it was a lie

In the little black fish, Samad tried to reach the sea for the aspirations of desires. But in the story of my little sparrow, I tried to make my country stand upright with the roots of history and raise it up because the felonity and survival of the patriarch’s tree survive, and the descendants of that alley are witnessing the storm and the invasion of the eagles as the symbol of American colonialism.

But he is aware of being and staying. My sparrow goes to the sky and approaches the sun. It is burning.

My fish starts the journey from the sea, and, unlike the river’s water, it returns to its source, because it wants its son to not be born in a clear source, and it gives the sea and the dredges for them, because they know that you are the source of pure and pure Is.

And these are all shaped up by being and living, and how beautiful it really is, the martyr from the Pen of Seyyed Morteza Avini who:

The art is to die before they die, and they are the origin and source of life that died.


[ پنجشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۷ ] [ 13:12 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

7/3/2016 12:45:54 PM

jafarsaberi

With the name and remembrance of God

Captured Europe


Eupay captured

 

The question is, why did you use the concealed word for this book?

It’s a good idea to point out: in fact, we have to go back a little back about thirty years ago, in 1985, when I wrote an article titled “Global Christianism,” and I followed the theory that the West and Christianity were advancing towards Christianity. It does, of course, also do this now, but it was more time-consuming and more environmentally friendly. But the very Western-world politics and the so-called “humanitarian” rules led to the arrival of large numbers of immigrants over time. Europe, and this great congregation, with its richly special religious cultures, is a modern order for the people of Europe. And basically, new words and phrases emerged on this continent, which though it existed in the past, but not so intensely as it is now. It shows the names of the instrumentalists and their names to the type of people’s coverage, and that is the presence of Muslims on this continent.

You say so-called humanitarian why do you use this term?

It is clear that, despite the efforts of some organizations and people, the discussion of humanitarianism can never be implemented in Western societies, especially by statesmen! As most governments in Europe and the Western world are seeking their own interests, the least is the production of weapons and weapons of mass destruction in this regard. Therefore, the humanitarian terms for these governments, most of them the hands of the blood of innocent people, are a bit unfair.

But in any case, by imposing laws that make it possible for Muslims or immigrants to come to the forefront, they show that they are embracing a subject that needs better living conditions for those who are their victims. There is no need to kill, and direct authorities should be involved. At times, government support from tyrannical governments in the Asian or African regions causes the rights of their people to be ignored, and this is a violation of human rights.

Why Do You Think Muslims Cultural Damage To Western Societies?

I do not think that I am sure and will bring any Western and Christian people to think differently. This is contrary to Islam’s mixtures of Islam, which live in conditions other than Islamic conditions, or even nourish food other than solvent food.

That is, you say: is this kind of attitude that has been damaging for the West over the years despite the presence of Muslims in Europe and in the whole of the West?

Yes, I repeat, this is certain, but you are comparing Europe with Europe today to three hundred years or 500 years ago, but this is not correct. Today, I think it is the last thirty years ago, which is more than any other day today. Have Muslims been?

 

You do not have to worry about reflecting this kind of stuff?

I am a theorist and I am also born in a Muslim family and a Muslim country, but this is the truth you have rightly referred to. I am hopeful that Muslim friends or Christians will decide upon the exact study of this book and the examination of the facts, and I can not change the opinion of anyone, but I can only comment on the same freedom of human rights in the West. Can i say

What are your proposals for European governments against Muslims?

It’s too late and it’s really overcome, but there is still hope, and it’s about respecting human rights, and no doubt, it’s going to be a great human catastrophe!

Do you anticipate world war?

Not in the sense that you are thinking, but this war has long started!

How about

The September 11th disaster or the London subway or any incident caused by extremist Islamist Islam is a war of letters!

Do you think that respect for human rights, if you say, will not help Muslims more than they are?

I think that the European governments do not go the right way, they are secretive to see the presence of this large Muslim community alongside them without religious motives, which means their incorrect recognition of Islam.

Explain more?

As I have said, in Islam there are strict laws that have been forbidden by anyone, including the Muslims themselves, to declare war on all Muslims, and this unity and a clutter of Muslims are simply depicted in their daily prayers!

But how many Muslims have come up with these rules?

Of course, this is normal, but it will not continue, and it will continue to grow throughout the day of the opposition line with the current rules, and Europe will have no choice but to accept and give more privileges, which is what we have named its capture in Europe.

 

2

Most European laws take particular account of the rights of citizens and of humans altogether, now do you say this is wrong?

I do not say it’s false I say it’s unreal! Of course, if you are fair, you should say that in most cases it is unrealistic. For example: In Europe, you see legal immigrants, but do you have equal conditions for working with a European person? You do not think that if a European worker and a tax Deals. But an immigrant, most of whom are Muslims, only get legal rights from the government, it’s cruel to a European or, if it’s a job, a special immigrant, an immigrant and an unemployed Europe. Is it oppressive to a European?

Whether there is a civil war in a country, and a massive amount of European weapons are sold to make European and American factories producing more weapons, it is self-inflicted on the people who live in the war and will inevitably They are emigrating.

You are following the current immigrant crisis: immigrants from Syria, Iraq, Afghanistan, Libya, Morocco … all of them are Muslims and are involved in civil wars! Where ISIL began its war on warfare Where does it cost the merchant to sell oil and gas cheaper than the world’s prices to those countries and against the gunman? What do Europeans think? Have they thought that a weapon shot in Syria, Iraq or even Afghanistan would have its bullets hole the heart of a European!

Every blast in Muslim countries or even non-Muslims has been hit by Europe and undoubtedly an Orvay will be killed in the air, but it does not matter to the authorities!

Many of the eastern countries, or even Russia, are the manufacturer and the seller of weapons?

Of course, they are right and they will be affected by the same crisis. But we are talking about Europe, not Russia!

Today, the problem of Islam and Muslims in Europe must be examined, not the Muslims of China or even Russia and Chechnya!

In any case, Europe’s ammunition houses, even if they do not sell weapons to them, will not end the crisis of war and bloodshed in these areas. Do not sellers or dealers of weapons?

Yes, right, but your question was that Europe is a supporter of human rights and I wanted to tell you that it is not 100%!

Well, even if you have the right to do so, can not the Arabs or any progressive country renounce its laws and human rights and change the rules?

Of course, there are things that do not amount to war and assault in the present form, and this kind of mass destruction is much more devastating and, therefore, it is subject to the rules that it itself has set itself for human rights!

Can you explain more like what?

Of course, the expression of the fact that the rights of homosexuals in these countries are legal rights or the rights of women and girls or eating alcoholic beverages or the broadcast of sexy letters from television or anything that is strongly opposed to the Islamic religion, In the Qur’an, the Muslims have explicitly forbidden the discussion of the same sex and the relationship between the two, and even a sura with the title … and the wrath of Allah and God over the people who chose this, come and dance on their heads We drove from the soil and destroyed their land and … This is Islamic thought and the attitude of Islam about this issue, or about the women who are willing or better suited to their husbands. Their wife does not want to get away from him first and do not pay attention to him and then take her and then take another wife and … This is the Quran of God and that is the Holy Qur’an and the rulers of hundreds One hundred is against it, even one hundred percent in front of the gospel or the Torah of other heavenly books sent by God to guide the humans by his apostles!

So you believe, or rather, is it your opinion that Europe should change its laws and make it based on the Qur’an, Muslims or even the Gospel and the Torah?

You are grateful to this subject, but this is the opinion of the Muslims, and if you look at this, it is more of them!

The question is very well why these Muslims are secretive to live in such blasphemous countries as their own and their honorable family?

Yes, the point is here because there is no room for a healthy and painless life in their country. Whether they are ISIS or Taliban and … can live in their country.

Is this the problem of the Euphrates, whether there is the Taliban or Isis?

Yes, this is a hundred percent problem! If the demand is not low, the supply of wealth and money will not be low. Companies that have large headquarters are insecure or insignificant in those countries, which show upside down faces Of women with nudity and frustration, and so on. They have a wealth of wealth. After the economic revolution in the United States, and even the United States, the entry and role of women is even higher. Even this is a form of women’s rights and the equality of women with men, but is this a fact Is women’s rights really equal to men in Europe or even in America?

In my opinion, we are moving away from the main issue, and that is the crisis of Europe and the Muslims, not the European or American laws for women’s rights?

Your mistake is right here. These rights and laws that you say only killed a few Muslim women and girls in England and London, both for their families and their loved ones?

These laws are contrary to God’s commands and Muslims are strongly opposed to it.

The question here is whether it is better for Muslims to migrate to Muslim countries, and why why should immigrants to non-Muslim countries who oppose their culture and beliefs?

Yes, you mentioned a very good point, for example, the United Arab Emirates or Kuwait or Qatar, Oman, and even Saudi Arabia, which are also oil-rich countries, and the main owners of oil in the world!

Well why do not they go to live in these countries?

Yes, this is your excellent question, and I agree exactly with your opinion, while they are Muslims, and most of the laws of Islam in these countries are strictly adhered to, even the thieving or beheading of sinners with a sword …

Well why not go

Yes, this is a question to ask Muslims to ask themselves why the borders of Islamic countries are closed to Muslims and refugees and there is no possibility of supporting Muslims and refugees for these countries, even some do not have visas at all.

In my opinion, the Arabs and the politicians of the Nevada should point out their point of view at the same time as the urgent Muslims and the settlers who are in trouble with the laws of these countries.

So, we are not here with each other, and you, like us, believe that it is not necessary for the Arabs to change their rules and write Islamic laws?

Of course, but you have to admit that this is the way that immigrants arrive in Europe and not Muslim countries, you’ve created yourself many years ago, since instead of kimino or dishadhesh, jeans or short skirts or beige ones You showed women and men in Europe!

I do not understand why a Muslim is a Muslim who adheres to his Islamic laws and is his right to think in Islam as to the insistence of coming and staying in Europe that it would be unclear whether he would wear his pants or his fingers and decolletage.

He does not insist that you are Arabs who have forced him to make this choice. For many years there have been many Muslim countries in Asia that were your colony, or even your colonies are still European, perhaps colonially from them The hand is not the other colony of Europeans, but you see that even their language and dialect are no longer Arabic, there is a sharp contradiction between these countries. They are neither western nor Islamic, and in these countries, because of the good market, the Western and European products and thoughts of their peoples are without obligation, and their ultimate wish is to reach the West and Europe, and this is all because of the laws that the Europeans have and which makes them Exit a colonial country, but it is always a colony or a backyard .

Again, the same question arises. European laws are respected by Europeans, and most people and even Muslims accept it. Economic and scientific progress, and the peace and tranquility of life and happiness are the basic rights of a human being in Europe. And why should it be recalled for the sake of the ideas of a fast-paced Muslim?

Because, in your opinion, the fast-moving Muslims have gained weapons today in accordance with the rules of the Qur’an to rule God and the Lord in the land of reverence!

 

3

Today, we are seeing a lot of immigrants who leave their country unconditionally and refugee to European countries. According to your opinion, Europe should not send these immigrants to their countries?

No, I’m not saying that this is inhumane work done by the Europeans. But, if these people, especially the people who sailed from Europe to Syria, actually have to go to bed and go to bed, they should inevitably have to settle and refugee. Why do they know? They move to European laws and go to Western Europe? And where are you registering asylum? Not these human beings are not human. They could and could stay in a better country than Greece or Turkey and let them go from top to bottom, from Europe to the bottom, but they do not act. They are choosing from the very beginning. It is not fear of life but it is afraid that they have not come to come to make the future Europe as they wish to make by their own choices. These are many Muslims who are not Eastern Europeans who live in Western Europe for their lives and their future and their children. They have chosen and will never be in their countries even after the war and calm!

Do you think that European countries should not let them go and only provide temporary accommodation until the end of the war? But maybe this civil war continues for a long time, and in general these people have lost everything and have become asylum-seekers, and it’s not bad to know that some countries, like Hungary, did not even have a good deal at first with them and They had to choose other countries.

Of course, it is right for you, and this is your human and logical point of view. Even many have put the key to their home for immigrants, and this is very human. But let’s not forget that we are talking about an important issue. And that is the capture of Europe, you Muslims! I mean, these immigrants who, today, regardless of the current laws of the common European Union, cross the borders and the wires of the bristles and move towards the proportion that they want, they are the ones who have come to stay and Europe as it is Want and love to build and make!

Seeing the war and the killing of all these human beings and destroying the sense of humanity that would give them a more favorable situation, so what troubles do they have the choice to choose their own place of residence?

Nothing but this is what the men of Yiddish and the government are thinking about, not thinking today, but ten or twenty years later?

Do not make it clear that in Europe there are always laws that, in the meantime, can be controlled by human beings and the massive migration of human history. And apply new and better rules to restrain it? Do not worry!

I am not only concerned, but also happy, because today you help people who are the government of your men to rape their rights and be the main source of war and bloodshed in their country, after suffering a lot of troubles and problems, and to those who Far from their home country, they will be better suited to them and will be a good host, and their children will be brought up in a more appropriate environment. I’m not worried, and you are to be worried about twenty years!

Why ?

Because today, the epoch of Islamicization and Islam is about thinking of the current Muslims in their countries, and they are always angry with Islamists! Know and be aware that a lot of the same immigrants will love you today, and you will have a duty to do their part because of the crimes of the authorities in your country. On the other hand, in the future, it becomes clear that the government of your men, because of the aging of their garments and the need for human capital, and better, have said that they are cheap laborers and laborers, and they have not done anything human right, but simply slavish their choices. Have.

Why do you say that work and earnings are the first to talk about every human being, and migrants should finally work wherever they go, and it’s natural to work in the host country, and in Europe there are very precise rules of work and slavery There is no exile in the work!

That the rules of work in Europe are the same for workers, maybe it is that, of course, the European market is unevenly inferior to the prices of production or decline, and we have used it. In the Netherlands, for example, drinking water is more expensive than milk, and each Four liters of valerian milk are worth a liter of water, but as far as discrimination is concerned, it is a kind of discrimination, for example, with those who crossed the border and who have been able to buy tickets, as a matter of course, with the issue of empathetic migrants. Either take a long journey and reach the country they are looking for, if they are eight to ten The same people have been living in the worst possible places in temporary accommodation camps between their countries with Turkey or even Lebanon, and no one cares for them. They are human, even they have no money to buy bread. Why Europeans Only young people who have been able to bring their bodies to European countries are paying attention. More than 80% of these migrants are young men and women, so are families and children in refugee camps? No one should think about them? This is not extinction?

We are very happy to be right with you. What is your offer?

Undoubtedly, this is my right! But there is no way to figure it out, what the government of men and most theorists holds in the long-term culture of the Islamic culture of these refugees, and they think of the Oprah. And Lee does not get it. It might have been a bit of a shock, but in the current situation. So, from a simple issue to the issue, the birth rate of Muslims is much higher than that of non-Muslims in Europe, more immigrants and The need for work and life, and capital … Many European and young people take care of jobs and opportunities, the European culture has not behaved well with young people and their younger generation, and they have not been very successful people because they have not been motivated to live in comfort And they do not have to worry about living and livelihood problems, but Muslims, especially immigrants They are too busy and do not want to come down to people who are low in society, so they are trying to get more and this means more success. Immigrants are not only Muslims, but there is a new correlation between them, that is, they are immigrants and Hindi, Chinese, Muslim, etc. This is the good that will solve Europe in the future, and that Europe’s 200th anniversary will disappear. It does not mean that it will not grow, but I I would like to say that the future of Europe is made up of immigrants who think with thought other than the first European ones!

Well, what does it mean to those who do not load the dirt on their own to their own countries?

They do not load the dirt on their own and they do not need to do this. They have never gotten up without blood! And this is what we said from the beginning of the eulogy captured!

You are not familiar with the rules of an eagle, and do not worry, this will never happen?

You do not mean Rajah’s laws to migrate or even to the brutal borders of the border that these days have been repeatedly ignored by the immigrants and that they are not under attack!

These situations are different, they are people who need help!

Yes, because a good man is human, and thousands of people decide how to make their own lives, so today they violate the law and show that they can be tomorrow themselves who make the law and do not need to break it. See how they make it their own way!

In the Qur’an, Muslims have a verse that God gives to Prophet David (PBUH): it is the inheritance of Badiou Salahon, and this means that the land of honor belongs to the righteous! And this is the exhortation that Muslims are Muslims, God has given them!

But this is an exhortation to God and the Prophet David, one of the Prophets of Uhudi, not Muslims?

Of course, as you say, you can look at the story, but Muslims regard all divine religions, especially Yehudids, and Prophet Moses (as) or David as a clean person chosen by God and attribute this gospel to themselves. !

Prophet David was one of the Prophets chosen by God and his name is very honorable among Muslims and Muslims, and they are highly respected by him and by other prophets!

How is it possible that Muslims respect other religions, and especially other prophets, but throw their missiles over Youdhi settlements and fight with construction in Israel and consider Yehudyans to be their first enemy?

The controversy between Muslims and Yehudhans, especially in Feltin, is about the freshness of the soil of Felestin, which the Yehudids occupied and occupied. And every day, with their unconstructive construction, they strengthened their footprints, and eventually they conquered Felestine. Initially Immigrants were like the European day of the day and the interesting similarity, but these were the Yohodians who became the main owner of Feltin!

Yo Hedayan entered a land that had been driven years before, and this was their motherland and their ancestors!

If you want to look at the history of this issue, you will say a little bit right, but it is written in the Qur’an: When the Qur’a was settled in the Yahoudids in the land of Muod, there were people who were not at the hands of the Jewish Qasas, and were, and in fact, the main owners of the land And it’s interesting that these savage people were years old until even Jesus (as) appeared as a Prophet, and not the Ye-Hoodi fishermen, but other religious followers who migrated from their homeland over to South Iran and India And then they went to Australia. We do not want to discuss Rajah’s talk with divine or divine people!

But did you simulate the migration of Jews during the Second World War to Muslim immigration today?

Yes, there is little anyone who can not see the death of a Jew in the Second World War. The war that Hitler began with the main motive for anti-Semitism and the killing of the Jehudis, but many believe that this grudge of Christians was from Yoohudians, and that it was a kind of Zionist policy that defined the conditions To migrate to their ancestral lands and territories, and they wanted to be, they were taken to Felestin to reside and they became the owner of Felestin, and today they are the main proponents of it. And the fight of the Muslims considers Felestini as a terrorist!

But the countries of the world recognize Israel and this country has legal rights and its people are the towns of Vendians who have the right to live and reside?

Yes, because they did not create this right for themselves, but did the Israelis today not live in the open air? Did not have a home and a life? Housing and labor and capital? Why did they go to other places of residence and jobs?

Because in Europe, Hitler and his medicine were killed, and Milwaukee Jews went into burning blind people for this reason and settled elsewhere!

Of course, it is right for you, not me, but for any other Muslim, this does not deny you, but the question is, why did not return to their countries well after the war and did not build their homes and continue their normal life?

Because there was nothing left for most of them, Nazi Germany had destroyed everything!

I’m against you, many things have been destroyed, but many things have remained, including their lands, they could come and build, while they were building up and rebuilt, and they took away everything that they lost, and they still have it, but this time it’s not Only in Europe, but in their new country, which was the gift of the West of the West, they also lived in Israel, and the question is why, today, when there is no war and there is no need, these buildings are taking place, and Israel is bigger and bigger every day. Will be

Because Christians prefer the Johdans to return to their motherland, and they have the right to come from Africa or even Asia and Russia, and on the other hand, immigrant children are the first Israeli population to be in need of housing. Their first human rights are in Slayel! It’s not bad to know that Israel has also settled a lot of immigrants!

Yes, but if they returned to their country after a fight, then it would not be hard to bear it!

Which country did it take years to make Europe, and it would not be possible for the Yohohids of these major victims of the Second World War to live in tents all the time!

Excellent resettlement, build, live and own a child, and then they became independent statesmen in the heart of Muslim countries! So why do not the Muslims who are the victims of the war come to a country in the heart of the epoch after a while?

The Yohodians had to return to their homeland because of the global war and their killing by Hitler! And they settled!

Excellent of these motherlands that you say and cause and cause, as much as thinking that the emergence of the World War and the Yoohudians, and giving statistics of six million deadly people is a question for many Muslims and even Christians! And as This is the same Muslim disagreement with the Jews, which makes them take their machine guns to the Yoohudians too! And even today they oppose the settlements of the Jews.

Our subject is Arabs, not Jews, and especially the State of Israel?

It is perfectly correct and our subject is Muslim, but we are going to discuss it for one reason, and one of the most important reasons is the Jews, especially the state of Israel!

What could this have to do with Israel?

For example, we have seen that it was extremely difficult for Iran to be Iran-centered, even though we knew that Iran could not build a nuclear bomb, and if so, if the need was the same, The Americans, or even the Israelis themselves, ended up, but, after several years of sanctions and pressure on Iranians, they pushed for the majority of the Arabs and Americans who were worried about Israel’s security. How is the danger of the Islamic state of Iran dangerous to Israel, but ISIS and the Syrian civil war are not a threat to Israel, and you are not worried about the Islamicization of the Syrian state with the attitude of Islamists alongside Israel?

Iran was a country that even denied the integrity of Israel repeatedly, denying the flow of the Holocaust as well as the killing of the Jews. Every day, the sound of death on Israel is high. It has always had a problem with Israel, and it should be addressed with its nuclear issue, because There was a danger that the Israelis also threatened the world!

Iran has never been in danger and has not been saved. Iran is so overwhelmed by its economic problems and its turmoil that it takes more than fifty years to reach Iran before its Islamic revolution. But this same Islamic Iran was the most committed to the Americans and the Arabs in order to sell their most military weapons to the Arab countries of the region, which, according to the President of the United States, is eight times as large as Iran, especially Saudi Arabia, from the United States And this is what the people of Europe and Israel must keep in their hands, they are the real victims of this Western capitalist trade, among them who will make a black future for themselves and their children in Europe and even Israel. In fact, these days, Muslims are also suffering.

Iran has repeatedly stated its nuclear capability, and has repeatedly shown with missile tests that it could be a great deal of concern for the Euphrates?

Arau and especially Israel!

Yes, Israel too! Over the past years, the Israeli government has repeatedly shown its goodwill and even sat on the bench, but it was Hizbullah and Fatah who threatened Israel, and these were Iran’s fierce cities, Iranian rockets The Israeli defense has been caught and the Israeli people have been killed for many times! If this is not a danger then what?

Yes, Iran has no fear that it will co-host Hizbullah and Fatah, nor will it be financially financially, but will also give them free access to them. I do not deny this fact, and Lee says that Iran’s risk is less than ISIS or the government. Islamists are not in the neighborhood of Israel. Why did not the United States do anything about this, or why it is so involved with the issues, except in the course of the Kuwaiti conflict, the United States and its allies did not immediately attack Iraq, they did not release Kuwait, and then sweat Did not occupy?

On that subject, the properties of Iraq invaded another country, and Lee is now in Syria’s position as a domestic problem, and it affects the Syrians themselves, as well as Iraq and the problem of its civil war or Afghanis!

Excellent, it’s also possible to look at the issue, as long as the people of these countries themselves are carrying out their own weapons with the United States and the Americans, why should the troops of these countries intervene and be killed, these soldiers when they arrive That the oil is in danger and for whatever reason, the price or conditions of its offering would be compromised, and at that time, the lives of the innocent American soldiers or the Arabs, even Australians, are not important to be compromised and killed!

The war on oil is a dilemma that is not always mentioned by Muslims, especially Muslims in the Middle East, but did Afghanistan have oil?

Who knows, perhaps, but there are many mines that will be identified in the future, otherwise why the years of the former Soviet Union, then the West, and especially the United States, have had such a fairly comforting view, and Afghanistan is now in the West for another hundred years. And how does America pay off this debt?

It has not always been the West that started or fought for the Muslim civil war, for example, the war with Israel or the welfare of Yemen, a war that the Yemenites from which Iran is taking their place, and even Saudi Arabia and the Gulf countries entered it. have became?

First of all, I say Gulf, not the Persian Gulf. This is the history of a country that should pay attention to it!

Good luck Gulf!

Yes, regarding the Yemeni war and the involvement of both Saudi Arabia and the Gulf countries, I must say that it was a defined oil plan and also the power of the Arab countries for Iran, because firstly, the Western-made weapons that you are Arab and The other countries that have purchased this test will return their tests and we will not forget that these weapons are not only to be kept forever. Finally, they must be completed and become new weapons, and the same civil wars should arise. On the other hand, Saudi Arabia and its friends understand Iran that its gendarme period in the region is over and they are also powerful.

Why did not they enter the Saudi Arabia and its friends in Syria or Iraq, and they did not try their weapons and did not force Iran into Iran? In Iran, which has more influence in Iraq than Yemen?

Yes, it is not right for you to know that the emergence of the Taliban and Al-Qala’a were from the same sites of Saudi Arabia and Sunni Sunnis. There are also a number of hideouts behind the curtain of Saudi Arabia in the region, but Saudi Arabia and the Gulf countries prefer Avoid the issue that the terrorists face in front of them in order to make their country more secure.

So why is Iran not so? Sardar Qasemi and other Iranian Revolutionary Guards generals declare their presence and presence, and even Americans believe in this presence and consider Iran’s role as a security for the region very important?

We must admit that Iran is a very important power in the region, and this power is due to the wealth of oil and its capital. Iran stood in direct conflict with the world for eight years. Over eight years Iran has endured major Western sanctions, and Iran with all These problems have had the most internal security over the years, and we are less likely to be bombed in Iran or terrorist attacks. There is a lot of security in Iran. On the other hand, its borderline with Iraq gives Iran the opportunity to have a valuable presence in Iraq, such as Saudi Arabia, which borders with Yemen, and that is why it has even invaded the country!

The security of the country is due to the mass killing of its citizens, and the severe repression and censorship that prevails in this country, and Iran not only helps its neighbors, but also Syria or even Lebanon.

Yes, this is in fact a strategy for Iran to divert danger from its borders and create the main front in Lebanon or Syria, and even Iraq, and in this situation it will create more security in its country. But censorship and killing in Iran are not declared to be political. Not all of these executions are political. Most people have been executed as political in Iran. Most of these people were smugglers and criminals!

In any case, they were executed, and that daily executions in Iran between three and five are terrible. It creates a kind of fear in society.

Security for the Iranian government is important and, therefore, it creates security at any cost!

Is this security that you say that you are killing religious minorities or imprisoning them?

Yes, I do not deny it, as far as I know, this is the case, and there is and is a secret dispute between the Shi’a and the Sunnah in Iran, but it is very weak.

This weak difference that you are talking about is extremely high, even in times of civil war, such as the current Kurdistan, or Sistan and Baluchistan, even the Turkmens, in the early days of the Iranian Revolution.

Yes, it was natural that, with the onset of the revolution in parts of Iran, they would ask for autonomy and declare war, but not rivals!

But do these riots still persist sometimes but strangled?

Of course, this is the security that I said in Iran!

What kind of security is it that every Wendy city will be killed or put to jail if its voice is raised, and its rights will be ignored?

In most countries this is the case!

Of course, in most dictatorial countries, not democratic, the number of these countries is also a handful.

Maybe it’s right for you, and the result of this democratic thing is that today, Europe faces a crisis in the name of Muslims who are thinking of the heart of Islamic Christian countries and want to use their democratic rights as a city and to live in Islam!

What suggestion do you have for solving these problems?

All problems can not be solved! Because people who are extremist or endanger their interests do not agree peacefully with people. They should not be low. Politicians who think about the security and peace of their fellow citizens, but the owners of big industries, especially military ones, including dissenters of peace Are global.

Peace and peace in the world, especially in Muslim countries, as well as in Asia and Africa, must be the lowest right of the oppressed and deprived of human rights and justice and equality in the world.

Do you think you’re up?   What needs to be done with this problem?

  I think nothing is done in Europe! Though in the not too distant future of each country, especially Britain, it decides to separate this integrated Europe and take control of its own affairs, and will not succeed in interfering with others in matters such as immigration from this category. . Although this is an excuse for separating from Europe, but they are not succeeding, only the most vulnerable will be, perhaps, some other countries will want to descend in a defensive lacuna and, apart from a united Europe   They are ready to defend their castle in the country, but this does not happen from the outside and they are in trouble from within!

This is an ideal ideal that seems impossible?

Yes, but it should be hopeful and trying to do this, there were not a few people who were assassinated in this way, and not a few, who will be assassinated in order to remain justice and humanity in the world …

Continued on: August 29, 2015

 jafarsaberi

[ پنجشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۷ ] [ 13:9 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

تابستان گرم گرم و

فصل تابستان برای هرکس یک جوری شروع میشه ولی لامذهب برای فرد فرد ما یک دنیا خاطره به همراه دارد !

از آب بازی گرفته تا فوتبال بازی و عروسک بازی و خلاصه هنوز هم که هنوز است ریزو درشت آدمها با خاطرات تابستان زندگی میکنند از گرمای تابستان و میوه های تابستانی خربزه وانگور ، هندوانه و … اما راستش با آمدن فریزرو روشهای نوین کشاورزی دیگه نمی شه بگی این میوه تابستانی است وآن میوه زمستانی، بیشتر وقتها هرچی بخواهیم موجود است !

اما تابستان برای خیلی ها یعنی دوچرخه سواری و بازی توی کوچه و این روز ها بیشتر بچه ها در گیر دوچرخه هستند و زمانی است که پدران زیادی نشان بدهند که به قولشان عمل میکنند و بابت تلاش یک ساله فرزندشان دوچرخه را میخرند!برای همین بازار فروش دوچرخه ولوازم جانبی اش بسیار گرم است از تعمیر کار گرفته تا لوازم فروش لاستیک و تویوپ و خلاصه زنگ و زین تا … تابستان یعنی شبها دیر خوابیدن و روزها دیر پاشدن برای بچه ها تابستان یعنی سفر رفتن و دیدن اقوام و بازی با بچه های فامیل، تابستان یعنی شهرستان رفتن و خلاصه تابستان کلی موضوع دارد تابستان برای خیلی ها فرصت شغلی است و برای خیلی ها کسب درآمد دوچندان !

گرچه بیشتر مؤسسات و مراکز دولتی یا خصوصی در این ایام اقدام به برگزاری دوره های گوناگون فرهنگی ،هنری و یا حتی ورزشی می نمایند اما متأسفانه باید بگویم این بهترین ساعات و روزهای پرورشی بیشترین نیروهای ارزنده یک کشور مانند ما به هیچ گرفته میشود و صد افسوس که  اگر بد بینانه نگوئیم نابود میشود به هیچ گرفته میشود و به درستی از آن بهره مند نمی شویم.

جای تأسف دارد که حتی مساجد و پایگاه های بسیج هم بدلایل مشکلات مالی از این فرصت عالی انسان سازی به عنوان یک منبع مالی  می نگرند .در صورتی که چقدر شایسته و لازم بود که بدلیل کم بود های پرورشی که در طول سال تحصیلی شامل حال دانش آموزان است لااقل در تابستان این موضوع با همتی عالی توسط مسئولین مربوطه کارشناسی می شد و برنامه های جذابی که برای  کودکان ،نوجوانان و جوانان لازم و بایسته است به انجام میرسید.

گاهی وقت ها مامتوجه نیستیم که با هزینه نکردن اندکی برای نسل آینده ساز کشورمان،         چه لطمه بزرگی در آینده به پیکره جامعه واردمی سازیم .

بد نیست بدانیم مدرسه تعطیل میشود اما تربیت نباید تعطیل شود .

سالیان سال است که این گونه بحث ها مورد توجه کارشناسان بوده و دلسوزانی هم این موارد را گوشزد نموده اند اما همیشه آخرین روزهای تابستان برای جماعتی که حق و حقوق بررسی و کارشناسی موضوع را گرفته اند شیرین تر از بچه ها  خواهد بود!

خیلی از خانواده ها با رسیدن تابستان عزا می گیرند که چگونه اوقات فراغت فرزندانشان را پر کنند و بطور کلی هزینه شرکت در کلاسهای مختلف را از کجا تأمین نمایند بسیاری از استعداد ها نابود می شود و بسیاری حتی به نقطه کشف هم نمی رسد.

جعفر صابری

[ شنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۷ ] [ 23:16 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

جعفر صابری/حالا دیگه وقتشه

جعفر صابری/حالا دیگه وقتشه

جعفر صابری/حالا دیگه وقتشه

 

 آیا میدانستید که 1583979هزار نفر عزیزان  افغانستانی مهمان کشور دوست و برادرشان ایران هستند!آیا میدانستید 11 هزار نفر از ایشان دانشجویان دانشگاه     -های ایران می باشند !آیا میدانستید 36 هزار نفر دانش آموز افغانی در مدارس ایران تحصیل میکنند !آیا میدانستید دو هزار شهید در زمان دفاع مقدس عزیزان افغانی ما بودند .غریب به 2درصد جمعیت ایران را همین عزیزان افغانی تشکیل میدهند و به ترتیب تهران ،خراسان رضوی،اصفهان ،کرمان و استان فارس بیشترین درصد پناهندگان افغانی را در خود جای داده است .بله از این میان 53 درصد مرد و 47 درصد زن می باشند.و آیا میدانید ایران جزو اولین کشور هایی است که بالاترین درصد پذیرش پناهندگان را دارا می باشد!

متأسفانه در بیشتر کشورهایی که پناهندگان در آنجا اسکان دارند حتی کشور های پیشرفته غربی و اروپایی ما شاهد رفتار های غیر اخلاقی و گاه غیر انسانی میزبانان شان هستیم و شوربختانه گاهی هم خبر دلسوزانه ای را از داخل کشور ایران می شنویم که تمام تلاشهای مسئولین بویژه مردم مهمان نواز ایران را زیر سؤال می برد درست دراین ایام  من  در کشور تاجیکستان بودم و طبق یک برنامه تعریف شده برای یاری به سازمان  پناهندگان جهانی که در این کشور است مشغول بودم و به دلایلی فقط میتوانم بگویم عزیزان زیادی از افغانی ها نیز در این کشور بعنوان پناهنده بسر میبرند و با کمترین شرایط ممکن زندگی میکنند کار برای پناهندگان ممنو ع است و بیشترشان زنان بی سرپرست و کم سوادی هستند که برای تهیه معاش بی نهایت دچار مشکل هستند و زندگی سختی دارند ،البته سفارت افغانستان در این کشور به آنها کمک هایی را          می نماید اما علی رغم کمک های جهانی باز مشکلات ایشان بسیار است و من تلاش میکردم تا قبل از هرچیز امید به زندگی و داشتن یک برنامه کاری در طول روز را برایشان تعریف کنم و همینطور بتوانم کاری کنم تا از کمترین امکانات، بهترین باز دهی را داشته باشند .   

 ما باید بپذیریم که جهان امروز با تمام گستردگی که دارد کره بسیار کوچک خاکی است که انسانهایش چاره ای جز یاری رساندن به هم ندارند .ما باید قبول کنیم اگر به انسانی که امروز نیاز دارد…   

اگر یاری نرسانیم  شاید او در آینده بدلیل مشکلاتی که پشت سر گذاشته  به دنبال انتقام از دیگران باشد و خطراتی که جامعه بشری را در آینده تهدید می کند از امروز باید چاره سازی و بررسی گردد .

تحصیل ،خوراک ،پوشاک ،وداشتن سقفی روی سر ،از اولین حقوق یک انسان است که همه مردم جهان باید به فکر تأمینش برای نیاز مندان باشند.

شاید من نتوانم زندگی کسی را تغییر دهم اما بدون شک ما می توانیم زندگی یک نفر را تغییر دهیم پس با هم باشیم و قدم برداریم هرچند قدمی کوچک ،با ید قبول کنیم که حالا دیگر وقتش است از اطرافیان خودمان شروع کنیم اقوام، دوستان، آشنایان ،همسایگان و همشهریان و هموطنان و آنها که به ما پناه آورده اند و نامشان پناهنده است .

                                                     یا حق

جعفر صابری

دوشنبه پایتخت تاجیکستان


[ جمعه هشتم تیر ۱۳۹۷ ] [ 19:45 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]
[ جمعه یکم تیر ۱۳۹۷ ] [ 15:59 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]
[ جمعه یکم تیر ۱۳۹۷ ] [ 15:56 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]
[ جمعه یکم تیر ۱۳۹۷ ] [ 15:54 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]
[ جمعه یکم تیر ۱۳۹۷ ] [ 15:53 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]
[ جمعه یکم تیر ۱۳۹۷ ] [ 15:51 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

…….. مطالب قدیمی‌تر >>

اسب تراوا

 

 

صنعت غرب مثل اسب تراوا در حصار عفت شرق است!

عباسعلی کامرانیان

کتاب تپش قلم انتشارات شابک مجموع 100 جمله از بین 64000هزار جمله ای است که نویسنده در طول سالها برای نشریات مختلف  نوشته وبه چاپ رسانده ، و از بین آنها  این جمله را من برگزیدم . نویسنده در پیشگفتار کتاب می نویسد این جملات نتیجه یک سفر روحانی به درون خویشتن و ملاقات فرشتگان است ،راستش من نیز باید تصدیق کنم هر یک از جمله ها عصاره ای از سالها زندگی ، کتاب ، تمدن و تاریخ است که به طور اعجاز آوری برصفحه تاریخ آمده و ای کاش بتوان آن را به یاد و یاری گرفت!

در هرصورت اگر به همین جمله با دقت توجه کنیم درمی یابیم که بدون شک صنعت غرب مانند داستان اسب تراوا وقتی دیوارهای تمدن و فرهنگ شرق اجازه ورود ایده های غربی را به تاراج گران غرب نداد  به صورت هدیه ای ارزنده  به فرهنگ شرق  تقدیم شد . وما شرقی ها سرمست از غرور پیروزی هایمان بر غرب بدون هیچ توجهی به اصل داستان این هدیه را ازصمیم قلب پذیرفتیم ،برای نمونه همین گوشی های همراه را که به سادگی وارد خانه هایمان شد و در دست کوچک وبزرگ مان قرارگرفت حالا دیگر یک خانه یک تلوزیون و یک کلید خاموش یا روشن  ندارد  که اختیارش دردست ما باشد حالا میلیونها خبر،تصویر و فیلم است که به راحتی و بدون هیچ هزینه ای برای صاحبان غربی اش  درآمد زائی هم می نماید وبه سادگی همان قلعه فتح نشدنی فرهنگ و تمدن شرق را از درون قدم به قدم و سانت به سانت تسخیر می سازد .

امروز دیگر نمی توانیم از اعتقادات و اندیشه های یک جامعه بدون درنظرگرفتن خواسته های جامعه جهانی صحبت کنیم. امروز دیگر واژه من این گونه می خواهم و ما نمی خواهیم معنایی ندارد ما به معنای لغوی یک ملت تعریف نمی شود ،جامعه جهانی این گونه می طلبد و من و ما چاره ای جز پذیرش آن نداریم . صاحبان صنعت که در قلعه هایشان نشسته اند، دیگر نه با تهاجم نظامی و قتل و کشتار بلکه با نرمترین ابزار قربانیانشان را مسخ می نمایند. امواج این تهاجم از نور خورشید هم سرعت و توانایی اش بیشتر است و چنان ملکولهایش ما را احاطه نموده که گاه   اگر نباشند  حالمان خراب میشود و زندگیمان به خطر می افتد. نکته درد ناک این است که برای داشتن این همه گرفتاری و ناراحتی روح و جسم و جان با کمال میل هزینه ی گزافش را نیز می پردازیم تا نکند لحظه ای بدون آن ها سرکنیم. راستی شما میتوانید بدون گوشی همراه خود چند ساعت بسرببرید؟

سرباز دشمن درخانه در اتاق، کنار دختر و پسر نوجوان و جوان ما نشسته و با آرامش و تمأنینه هرچه لازم میداند با حوصله در گوشش زمزمه میکند . دیگر هیچ سنگری و یا در بسته ای  برای فتح کردن وجود ندارد سنگرها در اختیار دشمن است و باید بپذیریم که ما هیچ گام درستی برای بدست گرفتن اوضاع بر نداشتیم .تلوزیون ،سینما و حتی مطبوعات هم خود ابزاری برای همان دشمن شده که ما از روی سادگی آن را مجازی فرض می کنیم ومی گوایم که   هنوز  قابل کنترل است ! از نوسانات عرض و دلار می نالیم وحشت از گرانی داریم ولی سونامی اصلی را  بطور کل نمی بینیم!سونامی بی هویتی و دور ماندن از اصل انسانیمان ، دیگر همه چیز برای ما در مادیات خلاصه شده و معنویات شرقی هیچ تعریفی ندارد ،دیگر اینکه شخصی، انسان با خدا و با تقوایی است و از مال دنیا هیچ ندارد واژه ای کودکانه و مسخره است و انسانها را با داشته هایشان  سنجیده  میشوند. دیگر کار برای رضای خدا و خلق خدا وقت به بطالت گذراندن است و عجبا که همین داستان در غرب بالعکس شده انسان غربی بعد از عبور از این بحران بدان درجه از معرفت رسیده که باید دست گیری کند باید یار باشد باید غمخوار باشد و عجبا  او می داند که حقیقت انسانی چیست و تن به خواسته های صاحبان صنعت و ثروت غرب نمی دهد و در راه خود استقامت میکند .

اسب تروا آنقدر آرام و آهسته توسط ما پذیرفته شد که ندانستیم هر روز و هر لحظه چند هزار سرباز بیگانه را در خانه خود و اندیشه مان جای میدهیم !

یا حق

جعفر صابری

 

 

 

شوخی تلخ

 

روابط عاطفی زن و شوهر 

 

داستانی واقعی

کمتر از چهل سال داشت ولی زیبا و جوانتر به نظر می رسیدخودش این طور شروع کرد اولش شوخی بود پول لازم داشتم و برای همین از روی چک های همسرم یک برگ چک سه میلیون تومانی برداشتم و دادم حسابدارشرکتش تا برایم نقد کند به او هم سفارش کردم همسرم متوجه نشود او رفت و چک را به برادرزنش داد و لی برادرزنش به همسرم راستش را گفت و همسرم ضمن دلخوری شدید از من ،حسابدارشرکت را اخراج کرد ، حسابدار هرروز به من زنگ میزد و میگفت بخاطر من او بیکار شده و در تهیه  مخارج  خانواده در مانده است من نیز ناچار از دوستانم خواستم تا برایش کار پیدا کنند و او مشغول شد حتی بادرآمدی بیشتر از گذشته ،یک روز با من تماس گرفت  و برای تشکر من را به تولد فرزندش به خانه شان دعوت کرد من رفتم و حتی یک سکه هم به عنوان هدیه به فرزندشان دادم کسی در خانه نبود مهمانان هنوز نیامده بودند من یک لیوان شربت خوردم و خوابم برد با سردرد شدیدی بیدارشدم و دیدم یک پتو هم رویم کشیده اند … بعد از خداحافظی راهی خانه شدم و لی یک ماه بعد همسر این فرد با من تماس گرفت که چه از زندگی ما میخواهی و این تصاویر در کنار همسرم چیست! من وحشت زده خود را برهنه کنار همسرش همان حسابدار سابق شرکت همسرم دیدم و قرارشد مبلغی بگیرد که چیزی نگوید.       اما این داستان ادامه یافت هرماه بیشتر میخواستند من بهتر دیدم به همسرم واقعیت را بگویم او با پلیس در میان گذاشت و یک روز سر وعده اورا بازداشت کردند و شکر خدا داستان تمام شد امابعد از چند ماه همسرم رو به من کردو گفت از رفتار و کردارت خسته شده و دیگر تحمل این رفتار و دروغ گویی ها را ندارم اگر میخواهی آبرویت را پیش فامیل نبرم بهتراست بطور رسمی از هم جدا شویم. واز من خواست خانه و چند مغازه که به نام من است را باید به همسرم برگردانم و من ناچار این کار را هم کردم ولی او فرزندانم را از من گرفت و فقط ماهی سه میلیون تومان برای اجاره و مخارج به من میدهد تا تنها زندگی کنم.

کل داستان این بود که اوبرای من  تعریف کرد و تمام مدت سرش پائین بود!دروغ ،دزدی و… در نهایت متلاشی شدن یک زندگی و آینده دو فرزند  از جایی شروع شد که خانم خانه می خواست یک شوخی کوچک کند و شاید بیشتر خانم ها و یا حتی آقایان باور نداشته باشند که چه خطراتی در جامعه وجود دارد و اگر کسی ازدواج میکند یعنی قبول مسئولیت در مقابل شریک زندگیش، شاید خرید یک تکه طلا برای خانم خانه توسط همسرش یک اتفاق ساده است که همراه باعشق و دوست داشتن همراه بوده و اینکه او برود و مخفیانه بفروشد و یا داستانهایی از اینگونه ، شرف انسانی و اخلاق نیز  حکم میکند حتی اگر همسر به هر دلیلی در پرداخت مخارج خانه کم لطفی میکند شریک زندگی دست به دزدی از مال همسرنزند!چراکه یا همسر ندارد و بدلیل شرایط اقتصادی مملکت دچار کمبود درآمد است و یا دارد و خساست میکند که در هر دو حالت دزدی از مال و یا فروش اجناس و سرقت و … شایسته کرامت انسانی  نیست این که در گذشته مادران ما از روی خرجی خانه  مبلغی را پس انداز میکردند، داستان بسیار زیبایی بود که آن هم به نوعی جای بحث دارد معذالک قضاوت این گونه  وقایع در جامعه، را به خود شمامی سپارم با توضیح اینکه خانم محترم ،شما پس از ازدواج اگر به زندگی مشترک احترام میگذارید و ادامه آن برایتان اهمیت دارد باید به لحاظ اخلاقی بدلیل  پذیرش همان زندگی مشترک هر جایی که میخواهید بروید حتماً به همسرتان بگوئیدو او را در جریان امور خود قراردهید حتی اگر رضایتش را نمی خواهید اما لازم است شریک زندگی شما از مسائلتان حتی دوستانتان مطلع باشد .

به امید زندگی های زیبا  همراه با احترام متقابل

یا حق

 جعفر صابری

قورباغه ات را بساز

کینه بر اهل عالم نکند                                                                آنکه هوادار تو باشد

از ده سالگی دوست داشتم یاد بگیرم با کاغذ  قورباغه بسازم ولی هیچ وقت نتونستم یا بهتر بگم نخواستم که بتونم! بیشتراز چهل  سال گذشت یک روز کنار آب سرد کن داخل یک پاساژ چشمم به دوتا قورباغه کاغذی افتاد و تصمیم گرفتم طلسم را بشکنم و با مهندسی معکوس فن ساخت قورباغه را با کاغذ به تنهایی کشف کنم!

همون روز سی و چها رتا قورباغه کاغذی  در ابعاد  و رنگ های مختلف و به مراتب بهتر از نمونه اصلی ساخته بودم و به  هر یک از دوستانم که آمدند دفترم  یک قورباغه  کاغذی هدیه دادم و گفتم از امروز سعی کن حتی اگر شده یک قورباغه برای خودت بساز !

راستش آن روز ها  دلشکسته ،عصبی و نگران بودم و بطور کلی حال خوشی نداشتم ! یکنواختی زندگی همیشه مرا رنج میدهد و دوست ندارم بی برنامه باشم برای همین مدام برای خودم برنامه تعریف میکنم و قرارمی گذارم به خودم میگویم:

ساحل  افتاده گفت: گرچه بسی زیستم

هیچ نه معلوم گشت آه که من کیستم

موج   فزاینده ای   تیز  خرامید و  گفت:

هستم  اگر  میروم    گرنروم        نیستم!

و دهها مورد دیگر از این جمله ها به سراغم میاد .زندگی ما سرشار از باید ها و نباید ها است .

کار هایی که نباید میکردیم ولی کردیم حرفهایی که نباید می زدیم ولی زدیم تصمیماتی که نباید می گرفتیم ولی گرفتیم و خلاصه  حال  و احوال امروز ما نتیجه  همان تصمیمات و رفتار دیروز مان است و اگر امروز نبینیم و درست نیندیشیم فردایی این گونه یا شاید بد تر از این در پیش رویمان خواهد بود.

اما ترس از حرکت و راهی شدن ورفتن

هر گز صحبت کسی را قطع نکن و در بین صحبتش حرفش را تأیید یا حتی رد نکن فقط با تکان دادن سر به او بفهمان که به صحبت هایش توجه میکنی و برایت جذاب است!

جعفر صابری

همیشه فکر کن امروز و این ساعت آخرین ساعت و روز زندگیت است! اما باید همیشه فکر کنیم :

همیشه فکر کن امروز و این ساعت آخرین ساعت و روز زندگیت است!

برای آخرین لحظه های عمرت و آخرین روز زندگیت دوست داری چطور زندگی کنی ؟

دوست داری دیگران از تو چه تصویری درذهنشان باشد ؟

فرزندت تورا چطور به یاد بیاورد و برای فرزندش تعریف کند؟

همسرت چطور با یاد تو پیر شود؟

صمیمی ترین دوستت چگونه با خاطرات تو شاد شود؟

و دشمنت در خصوص تو چه بگوید؟

شاید بهتر باشد آخرین لحظه های زندگی، انسان به گوشه ای برود و در آرامش و سکوت جان بدهد ؟

شاید هم بد نباشد برای هر یک از آنها که میخواهید تورا به یاد بیاورند تنها یک قورباغه کاغذی بسازی و نامشان را رویش بنویسی  تا هر وقت آنرا دیدند یاد تو بیفتند؟پس از همین حالا قورباغه ات را بساز:

قورباغه ات را بساز

اما راستی چند قورباغه برای چند نفر ؟

شاید قورباغه ها به دستشان نرسد؟

شاید قورباغه ها را گم کنند و برایشان ارزشی نداشته باشد ؟

و شاید  های زیاد دیگری …که به ذهنت میرسد!

ای کاش وقتی میتوانستی و زمان داشتی با آنها در باره اهمیت این قورباغه ها صحبت میکردی و این که چون دوستشان داری این هدیه را میخواهی بسازی و به آنها هدیه نمائی!

اما چرا باید با ساختن قورباغه ای کاغذی به آدمها در آخرین روز و ساعت عمرت بفهمانی که دوستشان داشتی و به آنها            می اندیشیدی!

 وقتی که می توانستی به خودت اختصاص بدهی و کار هایی را  انجام   دهی که  به هر دلیلی تا آن روز و آن ساعت انجام نداده ای !چرا به مرگ لبخند نمی زنی و سرت را نمی اندازی پائین و زندگی خودت را نمی کنی !شاید مرگ از کنار تو بگذردو دیگر با تو کاری نداشته باشد !چرا برای  فرشته مرگ هم یک قورباغه نمی سازی و به او هدیه نمی دهی؟

  راستش من که بدون شک این کار را می کنم و بار ها و بارها در زندگی تصمیاتی گرفتم که به نوعی لبخند زدن به مرگ بوده و هست!

من میگویم :

گاهی وقتها باید مثل سگ به زخم خود لیس بزنیم تا خوب شود!

چراکه :

با گله گذاری از دیگران، بیشتر خود مان را کوچک میکنیم.

پس زندگی کنیم و به زندگی فکر کنیم ،به این بیندیشیم که می توانیم با بودنمان چقدر به درد دیگران برسیم و درمانشان باشیم ،گفتار و رفتارشان را برخواسته از اندیشه ی درد مندشان بدانیم و بگذریم که چه گفت و چه کرد .گرچه خیلی سخت است و دشوار،  اما چاره ای نیست باید نادیده گرفت :

با بیان اینکه خسته ، کسل و یا عصبانی هستیم  پیشا پیش حق را به طرف مقابل داده ایم.

نباید میدان را به حریف سپرد و کنار کشید این نه بدان معناست که ایستاد و خود را خسته کرد این بدان معناست که گاه باید اندیشید که این حریف ،حریف ارزنده و در خور شخصیت ما هست یانه!

بچه که بودم یک روز با پسر همسایه دعوایم شد و چون بی ادبی کرد مفصل کتکش زدم اما او رفت و این بار با کل خانواده، پدر ،مادر و حتی برادربزرگترش آمدند در خانه ما ، مادرم دررا باز کرد و گفت ببخشید دوتا بچه بودند که دعوا کردند، بعد ها باز با هم آشتی و بازی میکنند وما نباید با هم دهن به دهن شویم اما پدر پسر بچه بی احترامی کردو مادرم مرا به داخل خانه برد و در را رویشان بست!

بعد به من گفت:

اگر شخصی از تو بالا تر بود برو روی پشت بام بااو بحث کن واگر از تو کمتر برو داخل خانه در را روی خودت ببند و از پشت در با او بحث کن!

این همیشه یادم ماند که باید با بعضی ها چگونه بحث کنم درواقع مادرم به من  یاد داد که بطور کلی بحث نکنم. گرچه متأسفانه این روش،بیشتر وقتها جواب نداد و  طرف مقابل به ناحق به هدفش رسید ولی  در انتها من احساس خوبی داشتم نوعی حس قدرت و توانایی که چقدر خوب شد با این موجود پلید به بحث و گفت و گو ننشستم و خودم را در حد او قرارندادم. شاید دهها جمله در همین خصوص از افراد بزرگ ،شما هم چون من شنیده اید مانند اینکه:

هرگز با آدم های احمق بحث نکن

رفتن و گذشتن چون آب روان به انسان محبت می آموزد ولی ماندن و فریاد  رنج و درد به همراه دارد:

آدمهای ضعیف فریاد می زنند و آدمهای قوی لبخند!

بزرگی میگفت وقتی انسان با نابخردی  چون خود او شروع به بحث و جدل میکند اطرافیان نمی فهمند حق با کیست!

باید رفت و در گوشه ای قورباغه ای ساخت و در اولین فرصت برد و به طرف مقابل هدیه نمود!

و چقدر زیبا آن بزرگ مرد گفته که:

کینه بر اهل عالم نکند آنکه وفا دار تو باشد.

وقتی خدا را ببینی خلق را نمی بینی و وقتی با خدا برسر معامله بنشینی بی شک سود کلانی حاصل تو میشود !

بنام خدای بخشنده مهربان

میخوام با یکی حرف بزنم ولی کی به استاد مهندس موسوی زنگ زدم و تبریک عید گفتم پرسید همه چیز خوبه گفتم آراه اما تو باور نکن! خدایا حضرت علی هم میرفت در چاه ناله میکرد، مگر علی امام حسن و امام حسین و حضرت عباس و زینب فرزندانش نبودن! پس چرا چاه ها را برای درد ودل انتخاب می نمود، آنروز صبح سر نماز مگر فرزندانش با او نبودند که برسرش شمشیر خورد و شهید شد پس این شیر مردان کجا بودند ! علی چقدر تنها بود مگر علی زمان شهادت چند سال داشت ؟ وای بر ما این تاریخمان چقدر تحریف شده و دست خورده بر سر ابراهیم چه آمد که زن زیبا و جوانش را با یک پسر بچه نوزاد در بیابانی بی آب و علف رها نمود و جانش را برداشت و رفت تا سالها بعد که آمد تا سر فرزندش را از تن جدا سازد این چه داستانی است!من در مقابل ایوب و پیامبر و صالح و نوح یا حتی یونس که باشم تا این اندازه طاقت و تحمل نمایم خدایا به تو پناه میبرم و نجاتم بده یاحق.

 از گذشته  ایام چنین آموختم !!!

با نادان بحث نکنم و بگذارم در دنیای کوچک خود خوشبخت زندگی کند.

با انسان وقیح جدل نکنم چون می دانم چیزی برای از دست دادن ندارد بلکه با عملش مطمئناً روحم را می آزارد.

از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او ببخشم باز از من بیزار خواهد بود.

و تنهایی را با بودن در جمعی که بدان تعلق ندارم ترجیح بدهم .

دیر زمانی است که سه چیز را فراموش نکرده و نخواهم کرد، به همه نمی توانم کمک  کنم ، همه چیز را نمی توانم عوض کنم و همه کس مرا دوست نخواهد داشت.

و در گذر زندگی به هرگز هایی رسیده ام  که ادامه راهم را آسانتر میکند.

دانستم که هرگز از مهر کسی که دوستم دارد سوءاستفاده نکنم.

هرگز به کسی که به من نیازمند است ترش روئی نکنم.

هرگز به کسی که از جان و دل به من اعتماد می کند خیانت نکنم.

هرگز آن کسی که مرا همیشه به یاد دارد از یاد نبرم.

تجربیات زندگی به من آموخته  است که هرگز چهار چیز را نشکنم

اعتماد

 قول

 رابطه

و قلب

 زیرا اینها بی صدا می شکنند اما دردشان بزرگ و ماندگار است.

و در پایان هرگز فکر نکن که انجام کاری را باید سالها قبل شروع میکردی این فکر برای یک زندگی موفق و شاد مناسب نیست. همیشه این گونه فکر کن که میخواهم از همین حالا شروع کنم و بدان که بهترین سالهای زندگیت پس از چنین تصمیمی آغاز می شود.

 

رازهای خوشبختی

راهنمای زندگی شاد

از هزینه کردن پول و زمان برای سفر و گردشگری مضایقه نکن

برای امروز زندگی کن  دیروز گذشته و فردا هنوز نیامده

اگر چیزی را دوست داری ،به زبان بیاور

اگر متوجه نشدی ،بپرس

اگر میخواهی کسی را ببینی دعوتش کن

اگر چیزی را خواستی ،آن را بطلب

اگر میخواهی درک شود ،توضیحش بده

اگر تقصیرتو ست ،بپذیرو دنبال  توجیه و بهانه نباش

به یاد داشته باش هرکس دلیلی برای کاری دارد  ممکن است با منطق تو همخوانی نداشته باشد.

مهمترین چیز در زندگی ،عشق است باقی چیز ها حاشیه است

همیشه به یاد داشته باش زندگی دکمه باز گشت ندارد از زندگی لذت ببر…

قسمت های از کتاب قورباغه ات را بساز نوشته جعفر صابری…

بسم الله الرحمن الرحيم

اولين قدمها

 

تابستان 1357 بود، پدرم را بعلت مخالفت با دولت رژيم پهلوي قرار بود به بدترين نقطه آب و هوايي كشور تبعيد كنند.

بعد از چند روز اقامت در يك مسافرخانه‌ي كوچك در شهر سمنان پدرم بخاطر من و خواهرم رشوي زيادي داد تا بلكه بتواند در همان استان بماند. او را به دامغان تبعيد كردند و ما به دامغان رفتيم.

تنها تفريح ما رفتن به كتابخانه كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان بود و همانجا بود كه با كمك دوستان و مربيان خوبي چون علي وثوقي و آقاي عبدالهي من با كتاب و نوشتن آشنا شدم.

آقاي عبدالهي برايمان داستان مي خواند و ما بايد داستانها را خلاصه مي كرديم و به همراه درك خودمان به او باز مي‌گردانديم.

من چند داستان را تجزيه و تحليل كردم كه مورد توجه مسئولين استان و كانون قرار گرفت و از من خواسته شد كه قصه بنويسم.

موش كوچولو پسرك شجاع از جمله داستانهايي بودند كه من نوشته بودم و پس از ارسال به مركز كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان يك سال بعد از انقلاب پاسخ آنها آمد و من دانستم كه مي توانم بنويسم.

اين نامه‌ها گواهي خوبي است از اين ادعا

AkfA

126

 غروب يك روز زمستاني در سال 1357 بود كه تلفن خانه ما به صدا در آمد ، مرحوم پدرم گفته بود كه بايد من تلفن ها را جواب بدهم. براي همين گوشي را برداشتم . صداي گريه و ناله مي‌آمد و پيام كوتاهي از عموي بزرگم كه بگو بابات به من زنگ بزنه.

آن روزها ايران شور و حال ديگري داشت و هر گوشه‌اش قوقايي بود با پدرم كه مسئول پاسگاه ژاندارمري دامغان بود تماس گرفتم و پيام عمو را به او  رساندم.

ساعتي بعد او آمد منزل و ما همگي راهي تهران شديم.ساعت از 10 گذشته بود . گشتيها در خيابان بودند اما صداي مردم و تكبيرها به گوش مي‌رسيد. هر چند متر يك لاستيك را سوزانده بودند.

پدرم كارتش را نشان مي داد و جريان را مي‌گفت كه مادرش فوت كرده براي همين ما از دامغان به تهران آمده‌ايم . مامورين اجازه عبور مي دادند و ما اينطور با انقلاب به تهران آمديم.

فرداي آن روز من به همراه دو پسر عمه خود راهي خيابان شديم. عباس جديدي كه كوچكتر از من بود و عليرضا كه بزرگتر بود. دور فلكه اول خزانه فرح آباد آن زمان عكاسي چلچله يك دوربين عكاسي آگفا 126 خريديم با يك حلقه فيلم.

اگر چه من دوربين عكاسي داشتم و تا آن زمان هم عكس‌هاي زيادي گرفته بودم اما چون با خودم نياورده بودم بهتر ديدم دوربين را بخرم.

هر سه پولهايمان را روي هم گذاشتيم و بعد از خريد دوربين به وسيله موتور ركس آبي رنگ آقا رضا شوهر عمه‌ام راهي شديم. تا ميدان 24 اسفند خبري نبود ولي آنجا كه رسيديم شلوغ بود و مردم در حال تظاهرات بودند ومن هم دوربين به دست شروع به عكس گرفتن كردم.

هوا ملايم بود مردم شعار مي دادندو ارتشي ها نگاه مي‌كردند. از چهارراه كالج گذشتيم.

عباس گفت: بريم بهشت زهرا، ما هم راهي شديم. آنجا محشر كبري بود من چند عكس هم آنجا گرفتم. سرقبر عزيز (مادر بزرگمان) هم رفتيم.

شهيدان را مي‌آورند و آقا رضا هم جزو كساني بود كه شهيدان را مي‌شستند. آن روزها را خوب به ياد دارم.

دو سال گذشت و ما رسما آمديم تهران. عباس و عليرضا آن دوربين را به من برگرداندند. جالب اين بود كه فيلم داخلش بود. من پول نداشتم كه عكسها را چاپ كنم، ماند يكسال ديگركه چاپش كردم  اينگونه خود را تاريخ نگار انقلاب يافتم.

اولين تاتر

جغجغه‌اي براي بيداري

زمستان 57 من كلاس پنجم دبستان بودم البته با دو سال عقب ماندگي تحصيلي كه دلايلش هم زياد بود. شايد مهمترين دليلش تبعيد پدر و دوري ازمدرسه بود.

با بچه‌هاي كلاس خودمان و همكاري تعدادي از دانشجويان دانشسراي تربيت معلم دامغان نمايشنامه تهيه كرديم ، كار گروه ما اجراي پانتوميم بود ولي كاربچه‌هاي تربيت معلم بيان داشت.

نمايشنامه بعد از پيروزي انقلاب در اسفند 57 در سالن دبستان كوروش دامغان به مدت ده شب با نام جغجغه اجرا شد و اين آغاز كار تاتر من بود.

قلمو و رنگ

حالا ديگه من نه تنها عكس مي‌گرفتم و داستان مي‌نوشتم بلكه كارگرداني تاتر هم مي‌كردم.

كار ماهي سياه كوچولو نوشته صمد بهرنگي را من به پيشنهاد آقاي وثوقي كار ‌كردم. و در همين زمان دوستان از من خواستند كه نمايشگاهي از عكسهايم به همراه نقاشي‌هايي كه كشيده‌ام را نيز در محل كانون برگزار نمايم. براي اولين بار تجربه خوبي بود.

پيام طالقاني

مدرسه راهنمايي طالقاني در مجتمع بزرگي قرار گرفته بود و من در سال 58 – 59 شاگرد اين مدرسه بودم. آن روزها سازمان چريكيهاي فداي خلق، سازمان مجاهدين، حزب انقلاب اسلامي و حزب جمهوري اسلامي از مهمترين دسته‌هايي سياسي بودند ولي حضور من در مسجد جامع و عضويت در انجمن اسلامي دانش آموزي شهر دامغان باعث شد كه ما اولين نشريه خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ برسانم.

 جالب اين كه اين خبرنامه تنها دو صفحه A4  پشت رو بود و به قيمت 20 ريال به فروش مي رسيد.

مرحوم شهيد شاه‌چراغي نماينده شهر دامغان كل هزينه را به ما پرداخت نمود و از ما خواست كه مجله را رايگان پخش نماييم. بعدها كار مطبوعات ادامه يافت آن روزها حسينيه حضرت ابوالفضل دامغان كانوني بود براي جوانان پرشور و انقلابي، ماهنامه جوانه كه به لطف خدا هنوز هم به چاپ مي‌رسد تلاش آن روزهاي ما بود.

گروه هنري ميثاق

زمستان 1362 بود از دوسال قبل من به همراه تعدادي از دوستان همكلاسي مدرسه راهنمايي شهيد حمزه سيد  شهداي خزانه بخارايي فلكه چهارم چند كار نمايشي وتاتر را آماده كرده بوديم كه پس از انتخاب استاني، در بهمن سال 62 توسط جهاد سازندگي كه هنوز وزارت خانه نشده بود ساماندهي شد و سپس با هماهنگي و همكاري كميته فرهنگي جهاد سازندگي كه آن روزها مي‌رفت كه وزرات خانه شود راهي جبهه‌ها شديم.

حضور در جبهه براي اجراي برنامه‌هاي هنري فرصتي شد كه مجددا من كار عكاسي را دنبال كنم و اين آغازي مجدد براي ادامه فعاليت تصويرگري من بود.

نمايشنامه‌هاي عاشقان شهادت، برزخ، حاج عباس كه نوشته و كارگرداني من بود. از جمله اين نمايشنامه‌ها بودند كه آن روزها در محورهاي جنگي مهران، قصرشيرين و به طور كل غرب كشور به اجرا درآمد

طليعه

زمستان 1365 شهر فاو آزاد شده بود و رزمندگان اسلام حضور شايسته‌اي را در تمام صحنه‌ها داشتند. حالا ديگر همه چيز تحت كنترل قواي ايران بود.

بيش از 2 هزار قطعه عكس از جبهه‌ها من گرفته بودم  و مجموعه خود را با نام جنگ به شهادت تصوير تكميل كرده بودم.

يك كتابچه كوچك هم تهيه كرده بودم كه سال 1364 شهيد آويني آن را ديد و بعدها گفت: قسمت هايي از روايت فتح را از آن الهام گرفته‌ام.

من تصميم گرفتم به كار ساخت فيلم بپردازم. تا آن موقع چند كار مستند و داستاني داشتم ولي فيلم سينمايي بلند كار بزرگي بود با همكاري سپاه پاسداران، لشگر 33 المهدي و صدا و سيماي شيراز در شهر آباده فارس فيلم سينمايي طليعه را كليد زدم.

كار موسيقي اين فيلم را به آقاي احمد توكلي سپردم  خوشحال هستم كه اين همكاري من با او باعث شد كه گروه سرود بچه‌هاي آباده شهرتي جهاني پيدا كند.

تمرين و ساخت اين سرودها هنوز در آرشيو شخصي من موجود است.

آباده شهر كوچكي بود كه حتي سينماي آن شهر را تعطيل كرده بودند و من با مسئوليت خودم آن را باز كردم و در سال 64 تاتر توابين را در آن اجرا نمودم.

آن روزها سينماي آباده پروژكتورش ذغالي بود و براي تهيه ذغال آپارات بايد به اصفهان مي آمديم من حقوق سپاهم 1800 تومان بود و 3200 تومان ضرر دادم. شكر خدا

البته در شهر آباده نمايشنامه‌هاي به روايت تلخك، طلائيه قديم و چند نمايشگاه عكس و نقاشي كه با همكاري پايگاه مقاومت شهيد مطهري و امام سجاد برگزار شد هم مي‌توان نام برد.

كار دوباره در تهران

قنديل

من پس از خروج از نيروي زميني سپاه پاسداران به نيروي هوايي سپاه پاسداران پيوستم .شايان ذكر است از بدو ورودم به سپاه پاسداران در قسمت تبليغات و امور فرهنگي فعاليت نمودم و از هر گونه كار اجرايي و نظامي فاصله مي‌گرفتم. با اين همه  در هفته چند روز اصفهان و چند روز تهران بودم سرانجام تصميم گرفتم بيايم تهران و با بچه‌هاي پدافند نيروي هوايي سپاه كار نمايش نامه قنديل را شروع كنم. اين نمايشنامه براي ماه مبارك رمضان و روز قدس قرار بود اجرا شود كه متاسفانه در خرداد 68 امام خميني(ره) فوت كرد.

من علارغم روحيه ناراحتم براي ثبت تشريح جنازه امام دوربين را برداشتم و بيش از 60 قطع عكس به يادگار گرفتم كه چند تايي از آنها همان روزها در روزنامه اطلاعات و ديگر نشريات به چاپ رسيد.

اين عكسها تاكنون بارها در نمايشگاههاي مختلف به نمايش در آمده كه باعث افتخار من است . نام اين نمايشگاه را ياد يار مهربان گذاردم.

بنياد

بنياد جانبازان و مسئوليت‌هاي مختلف در آن بهترين شرايط بود كه من كار عكاسي را با جانبازان ادامه دهم. ساخت فيلم ، نوشتن داستان، برگزاري نمايشگاه و هر كار فرهنگي و هنري براي من عادت شده بود و در سال بارها اين حركتهاي فرهنگي را من انجام مي دادم كه فقط لطف خداوند بوده و دعاي خير شهدا.

كتاب غنچه به قلم فرزندان شهدا.از جمله كارهاي ارزشمندي بود كه همواره به آن افتخار مي‌كنم . بررسي و مطالعه اين نوشته ها و تصحيح و ويراستاريشان چنان تاثيري در روحيه من گذارده كه بعيد مي دانم تا لحظه مرگ از من جدا شود.

آشتي

موسسه آموزشي و فرهنگي، هنري و انتشاراتي آشتي همان چيزي بود كه آرزو داشتم . لذا با تلاش فراوان و به لطف خدا اين موسسه به شماره ثبت 8337 و در سال 1372 بعد از دو سال تلاش و نامه‌نگاري ثبت شد،در ابتدا من و موسسين موسسه تصميم داشتيم نامي مذهبي براي موسسه انتخاب نماييم اما خيلي زود به جهت اينكه موسسه را كانوني براي همگان به دور از هر گونه تفكر مذهبي ، سياسي و حتي رنگ و مليت بوجود بياوريم نامي جهاني را جستجو كرديم و سرانجام استاد پرويز شهرياري سردبير محترم مجله وزين چيستان نام آشتي را به ما پيشنهاد كردند و ما موسسه آشتي را ثبت نموديم  . به لطف خدا چاپ كتاب و … تا ساخت فيلم در اين موسسه امكان پذير شد.

برگزاري نمايشگاه و جشنواره و همه چيز در آن لحاظ شده بود و با توجه به سالها تجربه من بستري بود براي تمام عزيزاني كه تمايل به كار فرهنگي و هنري داشتند.

متاسفانه سازمان تبليغات اسلامي و ديگر نهادها فرمتي غير قابل عبور پيدا كرده بودند حتي اجراي يك كار تاتر ساده هم با مشكلاتي مواجه بود. اما موسسه آشتي براي حمايت از هنرمندان و جوانان علاقه‌مند بهترين شرايط را به وجود مي‌آورد. و ياري دهنده خوبي بود.

من خوشحال هستم كه مديريت اين موسسه را تاكنون به عهده داشتم. هفته نامه همسر كه از سال 1376 به چاپ مي‌رسد يكي از زير مجموعه هاي موسسه آشتي است پل ارتباطي خوبي بين مردم و ما بوده و هست.

هنرستان غير انتفاعي شهيد آويني

وقتي 20 فروردين 1372 شهيد سيد مرتضي آويني به راهي كه آرزو داشت قدم گزارد. من به همراه چند تن از دوستان مصمم شديم كه يك مركز فرهنگي، هنري را به نام آن شهيد بنياد نماييم و آن مركز هنرستان غير انتفاعي شهيد سيد مرتضي آويني بود كه در واقع اولين هنرستان هنري پسرانه غير انتفاعي بودكه براي اولين بار در ايران رشته‌هاي عكاسي و فيلم برداري و گرافيك را آموزش مي‌داد. سيلابس درسي و كتوب آموزشي اين درسها را، من به لطف خدا تهيه نمودم ولي پس از پنج سال بعلت مجروحيت‌هاي گذشته و فشار زياد كاري، اين هنرستان را رها كردم.

و در قسمت آموزش خود را به تدريس در دانشگاه آن هم رشته ارتباطات، درس ژورناليست و عكاسي و خبري دل خوش نمودم.

اما گويا تقدير با من يار نبود و بيماري شيميايي اجازه نداد تا اين حركت مداوم باشد در سال 86 ناچار براي مدتي دوري گزيدم و به برگزاري جلسات و سخنراني‌هاي هنري اكتفا كردم.

آموزشگاه آشتي

پس از اينكه هنرستان غير انتفاعي آويني را واگذار نمودم با توجه به امكانات و لوازم بويژه عكاسي و فيلم برداري و تصوير برداري آموزشگاه سينمايي آشتي را داير نمودم كه به لطف خدا تاكنون در دو مقطع كوتاه و بلند مدت اين مركز فعاليت مي نمايد و جزو قديمي‌ترين مراكز آموزشي بويژه در رشته عكاسي و فيلم برداري مي‌باشد.

شايان ذكر است هر سال كه امتحانات ادواري كل كشور برگزار مي شود اين افتخار نصيب ما است كه ميزبان هنرجويان كشوري باشيم و امتحان رشته عكاسي و فيلم‌برداري را برگزار نماييم.

موسسه آشتي جزو معدود مراكز آموزشي كشور است كه ديپلم پايان دوره اش معادل ديپلم رسمي آموزش و پرورش است. و در شاخه كار ودانش رشته عكاسي و فيلم برداري و تصويربرداري مورد تاييد مراجع قانوني كشور مي باشد و همه ساله تعداد زيادي از خانمها و آقايان براي گرفتن ديپلم به اين مركز مراجعه مي كنند.

توليد فيلم كوتاه ، برگزاري نمايشگاه و فعاليت‌هايي از اين دسته كمترين‌ها در اين مركز مي‌باشد.

عشق ممنوع

كودكي كه در سال 1357 آرزويش چاپ داستانش بود امروز نمي داند دقيقا چند عنوان مقاله و يا نوشته از او به چاپ رسيده . همينقدر بگويم كه شايد تنها در هفته نامه همسر بيش از 300 عنوان مطلب به چاپ رسانده كه از سال 1376 تاكنون مي‌باشد تمام سرمقاله‌هاي اين مجله از اين دست مي‌باشد.

بيش از ده‌ها عكس از مجموعه كارهايم در هفته نامه به چاپ رسيده و تنها در دو سال نزديك به دوازده كتاب از من به چاپ رسيده است( 77 و 78). كه عشق ممنوع مجموعه خواندني چند داستان بود كه برايم بسيار عزيز است چرا كه يك دهه از انقلاب را كالبد شكافي مي‌نمايد.

از جمله كتابهاي هنري من

فلموي طلايي

آغازي براي طراحي

نقاشي كودكان

از بازي تا بازي هاي نمايشي

نمايشنامه ديناميت

نمايشنامه گزارش

نمايشنامه غريان مصر

بود كه بيشتر براي دانشجويان ارزش مطالعاتي داشت.

كانون

سال 1364 به سفارش كميته انقلاب اسلامي درگير تهيه يك سريال شدم داستان اين سريال با نام بزهكار باعث شد كه به كانون اصلاح و تربيت توجه كنم تحقيق و مطالعه تا سال 70 ادامه يافت و سرانجام من وارد كانون شدم.

اولين روز ورودم به كانون براي تمرين با بچه‌هاي زنداني بود كه سرود كار كنيم. اما خيلي زود مشغول كار تاتر شديم و همين حضور در كانون باعث شد كه من لحظات بودن با بچه‌ها را شكار كنم. عكسهاي كانون به مراتب از فيلم‌هايم برايم با ارزشتر بود.

روزهاي اول بچه‌ها سخت مرا مي‌پذيرفتند حتي يكبار صندلي شكسته زيرم گذاشتند و وقتي افتادم آنها خنديدند . ولي وقتي متوجه شدند صندلي شكم مرا پاره كرده و درست جايي كه تركش آن را زخمي نموده دوباره دهان باز كرده خيلي ناراحت شدند و بيشترناراحت اين بودند كه من چيزي نمي‌گفتم و فقط درد مي‌كشيدم.

آنها گناهي نداشتند چرا كه در سلولهاي يك متر در يك و نيم متر روزها را به سر مي‌بردند لذا بارها اقدام به خودزني مي‌كردند برادراني مثل آقاي خاجي و ابن رحمان و رئيس وقت كانون آقاي حديدي به من كمك كردند كه بيشتر با بچه‌ها باشم . دوستي به نام محمد شفيعي همكار خوبي بود ساخت فيلم – كار نمايش و سرود بچه‌ها را آرام كرد سلولهاي را خراب كرديم گلدان وارد زندان شد و اين لحظات همه با عكسهايم ثبت شده است.

حالا ديگر به فكر ساخت سريال بزهكار نبودم .كارهاي فرهنگي در كانون بويژه چاپ دو مجله يكي براي دخترا و يكي براي پسرا كه هنوز ادامه دارد و دهها عكس براي من شكر خدا

.

هميشه خودم راتشنه احساس مي‌كردم و مي‌كنم لذا چون ماهي به دنبال آب هستم. حضور در جمع هنرمندان بزرگ و كسب فيض ازاين عزيزان آرزوي من بوده و هست. لذا عضويت در مراكز فرهنگي از جمله انجمن صنفي هنرهاي تجسمي را افتخاري مي دانم و عضو كوچكي از آن هستم.

هميشه از خود گفتن برايم سخت بود و سعي مي كردم كوتاه بگويم اما دوستان هنرمند مي‌دانند كه هر يك لحظه براي هنرمند يك قرن است. و نوشتن و گفتن اين مطالب برايم خيلي دشوار بود اما فقط به بهانه سي سال تلاش براي يادگيري گفتم و نوشتم.

من ساختمان خواندم سينما خواندم هنر خواندم ولي هيچوقت به مدرك فكر نكردم.

عاشق كارم بودم و هيچ وقت نخواستم فخر بفروشم و نخواستم بگم هستم. تنها گفتم اين هم كاري از من است. لطفا نظر بدهيد اين را دوستان نزديكم شهادت مي دهند.

شايد تقدير اين بود كه با ياران عزيزم كه رفتند نروم و بمانم…

در پايان مي گويم من عاشق بوي كاهگل و روستا هستم بوي خاكي كه از زير پاي گوسفندان در غروب كه از سحرا بعد از چرا باز مي‌گردند. من عاشق خشت گلي هستم، از آجر و شكل چهار گوش كامل و خشكش خوشم نمي آيد. دوست دارم هر چيزي شكل طبيعي خودش را داشته باشد شايد براي اين كه من هنوز دهاتي هستم. و به قول خيام مي گويم :

 

يك چند به كودكي به استاد شديم

يك چند ز استادي خود شاد شديم

پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد

از خاك برآمديم و بر خاك شديم .

 

التماس دعا

  وفا

دوستی تماس گرفت که کجای برادر و کمتر از نیم ساعت بعد روبرویم نشسته بود و شروع کرد که:شنیدم چند ماهی هست دفتر را بستی آمدی خانه نشین شدی!حتی میر یت مجله را هم به شخص دیگری واگذار کردی ! سالار تو بچه مسلمانی ! توبچه انقلابی بودی ! تو سالها تو جنگ بودی ! تو دیگه چرا؟ سرم پائین بود و گوش میکردم و او ادامه داد . خیلی دلم گرفته بود عصبی، شاکی ،دل شکسته و خلاصه از هر کی بگی  لطمه خورده بودم و ماندم چه کنم  من از  هشت سالگی که به خودم آمدم مشکلات خانواده دعوای پدر و مادر و داستان های این جوری داشتم تا بزرگ شدم  از 12 سالگی کار کردم و خرجی خانه دادم ،راستش یک وقتهایی میگم کی میگه حضرت امام حسین (ع) تنها بوده اون بزرگوار لااقل 70 مرد را داشت که جان فدایش بودند و یا از همه مهمتر حضرت عباس (س) را بعنوان برادر در کنارش داشت و شیرزنی مانند حضرت زینب  همشیره اش بوده که پیام آورکربلا شد و خلاصه اگه من ده تا از این یار ها را داشتم نصف تهران را میتونستم بخرم! من بدبخت تنها  حتی از همسرم که سالها بقول معروف همسرم بود چند سالی بود که میدونستم داره بدجوری بهم دروغ میگه دروغهایی که اساساً ارزشی هم برای دروغ گفتن نداشت بعد دیدم یه چیزایی هم کم میشه و بعد دیدم … زن خوبیه، فرشته اس اما ماندم چه کنم دوستی میگفت مال شرایط اقتصادی مملکته ، یکی دیگه میگفت مال شبکه های اجتماعی ، یکی دیگه میگفت این سریالهای ترکی و خارجی ماهواره ها مردم رو بدبخت کرده، و خلاصه یکی هم گفت برو پیش مشاوره!رفتم بنده ی خدا از خصوصیات زنان برام گفت که اینجوری هستند و باید تحمل کنی باید روش زندگیت را عوض کنی سخت نگیر ، گل بگیر ، اخم نکن ! لبخند بزن وخلاصه پا گذاشتیم رو همه غیرت ومردونگیمون و همونی شدیم که آقای  روانشناس یا همان مشاور گفت.یکی گفت         بی خیال طلاقش بده بره ، یکی گفت ولش کن به حال خودش برو دنبال عشق و حالت ، یکی گفت بزن روشن شی، یکی گفت سر خودت را گرم کن با ورزش سینما وخلاصه…احساس میکردم بهم توهین شده، تحقیر شدم کوچیک شدم بیشتر جلو بچه ام راستش چند باری هم جلو همسایه ها زنه پاک آبرو وحیثیت مارا به باد داد! دیگه زدن هم فایده نداره ! یعنی ارزش نداره !بحث کردن هم چیزی را عوض نمی کنه به بچه هام نگاه میکنم میبینم هر کاری کنم آنها به فنا میروند و آینده شون نابود میشه راستش بدجوری گیر کردم ! ماندم مگه مادرای ما  زن نبودند بنده ی خدا ها سواد درست وحسابی هم نداشتند. همین  ننه من سواد نداشت شش تا بچه که پنج تاشون تحصیلات دانشگاهی دارند! این زنهای قدیم چرا آنقدر با وفا بودند و هرچیزی را از باباهای ما تحمل میکردند! دیگه پیش روانشناس هم نرفتم چرا که بیشتر باید برم پیش روان پزشک تا دارو برایم بنویسه چه میدونم یه چیزی که بتونم تحمل کنم !دکتر خدا وکیلی تو از این دارو ها سر در نمیاری! کاشکی بلد بودی من چی بخورم که بتونم تحمل کنم !راستش به هرکی میگم تو چه شرایطی  روحی و روانی هستم میخنده میگه بابا دنیا را آب برده تو تو چه فکر هایی هستی این وضع اقتصادی مملکت، گرانی روز افزون وخلاصه مشکلات معیشتی مردم، همه و همه به نظر من برای اینه که عشق و محبت معرفت و انسانیت از بین رفته زیاده خواه شدیم دنبال چیز هایی هستیم که میدونیم به ما خوشبختی و آرامش میده هرچی بیشتر داشته باشیم بیشتر نگرانیم. دوستم ماشینش هشصد میلیون بود شده نهصد بدبخت میگه میترسم سوارشم کجا پارکش کنم وخلاصه اون یکی میگه ویلای شمالم هزینه نگهداریش ماهی سی میلیونه … و من میخندم که هرروز دارم خسارت کلانی را بابت نداشتن  پول خرید و سرمایه گزاری میدم خدا را شکر! که نداریم به قول معروف خوش بحال خودم که خر ندارم از قیمت جو خبر ندارم!دوستی میگفت بنده ی خدا حضرت علی(ع) مگه فرزندانی چون امام حسن(ع)  و امام حسین(ع)  نداشت ؟ چرا میرفت تو چاه ناله میکرد ؟  چند تا از امام های مارا همسرانشان کشتند ! چند تا پیامبر داشتیم که از دست زناهاشون شاکی بودند!خلاصه دکتر  یه فکری برای ما بکن بلکه آرام بشیم !

ساکت بودم و از خدا کمک میخواستم که یاد این دعا افتادم و به دوستم گفتم بهشت و دوزخ خیلی از آدمها همین دنیاست گاهی باید در همین دنیا قسمتی از تاوان رفتار هایمان را بدهیم و نتیجه اعمالمان را ببینم.از وفا گفتی مگر من یا حتی خود تو به عهد هایمان با خدایمان وفا کرده و یا میکنیم که توقع وفا از بنی بشری داریم … برادر زیاد استغفار کن و این دعا را بخوان که بلکه گره های زندگیمان باز شود : و به یاد اشته باش تازه اولشه و :

بلا ندیده دعا را شروع باید کرد

 علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

یا حق

 جعفر صابری

مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند.
دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند .
ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود .
تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند…
مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود.
سالها بعد از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود ، زن های شاه از ترس فرح ، هر کدام به کشوری می روند و نامزد اوستا به فرانسه .

در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود .
و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد.

اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید.

وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم

وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم

كي ام، شكوفه اشكي كه در هواي تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روي شكوه دويدم

مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم

چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم

بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم
ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم

نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم

جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي
چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم

به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون
گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم

وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم
ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟

بِلَه دیگ، بِلَه چغندر

 

 بِلَه دیگ، بِلَه چغندر

 

 

 

  جعفر صابری /بِلَه دیگ، بِلَه چغندر

حدود سی سال پیش وقتی به کشور هند سفر میکردی چنانچه وسیله ای داشتی که برای آن کشور ناشناخته بود مدتی از ورود آن جلوگیری می شد ولی در نهایت، زمان خروج آن را به شما برمی گرداندند و نکته جالب این بود که اگر چند ماه بعد به هند سفر میکردی و  باز همان وسیله همراهت بود ورودش اشکالی نداشت، این موضوع برای من سؤال شد و از دوستی پرسیدم و او توضیح داد که در این کشور بشدت مهندسی معکوس رایج است و تولیدات هندی کم از کشور های دیگر ندارد ! و این مدیون تلاش  بزرگ مردی به نام گاندی است که حفظ ارزشهای کشورش را در حمایت از تولید ملی می دید!

چند سال قبل وزیر اقتصاد سوئد در یک برنامه تلوزیونی که از اقتصادشان میگفت وقتی مجری تلوزیون سؤال کرد: کفش شما تولید چه کشوری است ؟و او ناچار دروغ گفت زمانی که به اصرارمجری، کفش ازپا درآورد و مشخص شد ایتالیایی است از سمت خود استعفا داد!

حمایت از تولید ملی یعنی اینکه اگر یک تولید کننده آمریکایی به هر دلیلی نمونه و یا کپی تولیداتش را در کشور دیگری ببیند، میتواند به دادگاه شکایت کند و اگرکالایی را وارد کننده ای به کشور آمریکا بیاورد که در این کشور نمونه اش تولید میشود ، آن  تولید کننده میتواند شکایت کند و حقش را بگیرد!

 که خوشبختانه هیچ یک از این اتفاقات در کشور ما نمی افتد برای نمونه، ما که کلاً بلد نیستیم کفش تولید کنیم ! و یا اساساً ما بزرگترین کارخانه تولید پارچه خاور میانه را نداشتیم! همین طور کی ما توانایی تولید لوازم کشاورزی حتی داس را داشتیم! باورتان نمی شود همین نوروز گذشته در بازار وکیل شیراز داس وارداتی چینی فقط چهار هزارو پانصد تومان ! صاحب همین قلم در  تابستان سال 1373 در نمایشگاه بین المللی تهران با رئیس بنیاد مستضعفان وقت ،مصاحبه ای داشت و از ایشان در مقابل  حمایت از تولید ملی سؤال کرد پس چرا مرغ از خارج  وارد می کنید؟ و صنعت مرغداری هارا نابود میسازید!

حال سؤال این است ،اگر تولید ملی ارزش دارد چرا دوست عزیزمان در برنامه تلوزیونی که چند میلیون مخاطب دارد میگوید جایزه ویژه ما ده خودرو … !مگر پراید ، پژو ویا سمند خودرو های ملی نیستند؟

جالب این است که گاه چنان تخفیف هایی را میبینیم که حیران می مانیم، مگر می شود 80%به یک کالا تخفیف داد و واقعاً قیمت واقعی این کالا چقدر بوده که تا این اندازه تخفیف میخورد ؟

دوستی میگفت ما به تولید ملی رسیده ایم هرچی کار خانه  تولیدی از کوچک تا بزرگ بود به هزارو یک دلیل بسته شده و خدارا شکر انواع مختلف بانک ها و صندوق های مالی و موسسات مالی اعتباری درست شده که  تا 19%  به صاحب سرمایه بهره می دهند و خودشان در بدترین شرایط 25 تا 32 درصدبهره میگیرند! برای نمونه در خیابان 13 ولنجک  تهران یازده بانک و موسسه مالی اعتباری است که هر کدام اگر ده کار مند داشته باشد، هم به کسی بر نمی خورد. برآورد موجودی این مراکز مالی ته تنها از سود موجودی سپرده گذاران بقدری است که طعنه بر هر بودجه کشور میزند و کم نیستند افرادی که تنها با  سود سپرده مالیشان در سال میتوانند یک مدرسه یا یک بیمارستان بسازند!

در همان اولین روز های سال نو شاهد افزایش قیمت دلار بودیم و این را باکمال تأسف باید عرض کنم بیش از ده سال پیش نود نفر از اقتصاد دانان و اساتید محترم دانشگاه های کشور طی نامه ای نوشتند اقتصاد ایران دچار بحران است و پیش بینی دلار بالای ده هزار تومان هم شده، اما کسی گوش نداد و این سونامی اقتصادی را جدی نگرفت!

دغدغه های مقام معظم رهبری را برای رسیدن به استقلال واقعی جدید بگیریم و بدانیم تنها با فرستادن مرگ برای این و آن به استقلال نمی رسیم . خوشبختانه کم نداریم جوانان فعال و دانشمندی را که صاحب اندیشه و توانایی های فوق العاده ای هستند؛ کافیست کمی آنها را جدی بگیریم و حمایتشان بنمائیم.

تا بقول دوستمان که اندک سوادی هم ندارد دچار این تناقض های شدید نشویم که بله دیگ بله چغندر ! یعنی این اندازه دیگ چگونه چغندری با این اندازه را در خود جای میدهد!

 یا حق

جعفر صابری

 

نحوه اداره جهان  در سال ۹۷

نوشته مشترک ۸ عضو گروه تحقیق محمد حسین ادیب ( این مقاله ۵۹ بار به درخواست محمد حسین ادیب مورد ویرایش قرار گرفت ، این مقاله با ۵ رای مثبت و ۴ رای منفی انتشار یافت )

یونانی ها ملتی به شدت ولخرج هستند و آلمانی ها ملتی به شدت حسابگر ، یونان در دهه گذشته ۲۳۰ میلیارد دلار وام خارجی گرفت و  با وام خارجی به ولخرجی ادامه داد .اما ۷۰ درصد وام پرداختی به یونان را بانکهای آلمان و فرانسه پرداخت کردند ،

سیستمی در اروپا ایجاد شده تا پس انداز های آلمانی ها و فرانسوی ها را در اختیار یونانی ها ، ایتالیائی ها ، اسپانیائی ها و پرتفالی ها قرار گیرد .ملت های ولخرج؛  هیچ گاه نمی توانند وام خود را پرداخت کنند .

ایتالیا در دهه گذشته ۵۲۰ میلیارد دلار از فرانسه استقراض و در رفاه زندگی کرد، سیستمی در فرانسه ایجاد شده تا پس انداز فرانسوی ها به ایتالیايی هايی پرداخت شود که هر گز نمی توانند آن را پس دهند.

۸۰ درصد مردم آمریکا ۱۱۰ درصد درآمد خود مصرف می کنند ، نه یک ماه نه دو ماه ؛ بلکه یک عمر .

استیگلیتز برنده جایزه نوبل در رشته اقتصاد می نویسد سیستمی در جهان ایجاد شده که مقصد همه پس انداز ها در  جهان آمریکا و انگلیس باشد ،  برای فهم بهتر مطلب ، ایران ۵۵ میلیارد دلار سپرده ارزی دارد اما ۵۴ میلیارد دلار آن در بانکهای اروپا ( منهای انگلیس ) و شرق آسیا نگهداری میشود ، اما سپرده های بانکهای شرق آسیا و  اروپا هم در بانکهای آمریکا و انگلیس است یعنی نقدینگی جهانی در بانکهای آمریکا و انگلیس نگهداری میشود .

۸۰ درصد آمریکائی ها ده درصد بیش از درآمدشان مصرف می کنند اما اضافه مصرف از محل استقراض از جهان تامین میشود ، استقراضی که هیچ گاه قرار نیست پرداخت شود .

سیستمی در جهان ایجاد شده تا پس انداز همه مردم سیاره زمین جمع شود و در اختیار ۸۰ درصد مردم آمریکا قرار گیرد تا ۱۰ درصد بیشتر از درآمد خود مصرف کنند.

در ژاپن سیستمی ایجاد شده که پس انداز مردم دهها سال است در اختیار دولت قرار می گیرد ، دولت ژاپن مالیات جدی نمی گیرد اما مثل همه دولتها هزینه دارد ، دولت ژاپن هزینه خود را بیشتر از طریق استقراض از مردم تحت عنوان اوراق قرضه تامین می کند اما تورم در ژاپن باید حدود صفر باشد تا سود یک درصدی اوراق قرضه جذابیت داشته باشد.

هشتاد درصد از مردم ایران بسیار کمتر از درآمد خود زندگی می کنند و اختلاف را پس انداز می کنند ، اما ۸۰ درصد مردم ایران پس انداز خود را به بانک می دهند و بعد بانکها این پس انداز را در اختیار ۵۰۰۰ شرکت بزرگ قرار می دهند که از سال ۹۱ زیان ده هستند و به جای تعطیل شدن وام می گیرند و ادامه می دهند  ، پس انداز ۸۰ درصد قشر ضعیف و متوسط را صرف ادامه فعالیت ۵۰۰۰ شرکت کرده اند که ۶ سال قبل باید به خاطر زیان دهی تعطیل می شدند .

رئیس بانک مرکزی اظهار داشتند ۴۰ درصد وام های بانکی در اختیار ۲۰۰ شرکت بزرگ است که نه اصل وام را پرداخت می کنند و نه فرع آن را و هم اصل وام را تمدید می کنند و هم فرع آن را ، چون قصد باز پرداخت ندارند ، معاون نظارت بانک مرکزی هم سه سال قبل گفتند ۵۰ درصد وام های بانکی را به شرکتهای بزرگ داده اند که آن را پرداخت نمی کنند و اگر پرداخت کنند از یک بانک می گیرند و به بانک دیگر می دهند، یعنی حاصل جمع مثبت آن برای نظام بانکی صفر است.

نتیجه گیری :

در ایران هم مثل بقیه دنیا عمل میشود ، در دنیا سیستمی ایجاد شده تا پس انداز مردم دنیا صرف ولخرجی مردم آمریکا شود .

در ژاپن پس انداز مردم صرف هزینه های دولت شود .

در ایران هم پس انداز مردم صرف جبران زیان ۵ هزار شرکت بزرگ شود .

کسی نباید نگران این وضعیت باشد ، در همه دنیا سیستمی ایجاد میشود تا پس انداز یک عده صرف اداره یک عده دیگر شود .

بدهی ها نباید پرداخت شود بدهی ها باید مدیریت شود .

ذکر یک خاطره از محمد حسین ادیب …

مدیر عامل یکی از بانکهای بزرگ ایتالیا به ایران آمده بود در سر میز ناهار مدیر عامل بانک ایتالیائی بگونه ای تهاجمی شروع به دفاع از نظام بانکی منطقه یورو کرد.

من قصد ورود به بحث را نداشتم اما شیوه تهاجمی او کم کم من را وارد بحث کرد، از او پرسیدم منطقه یورو ۱۶ هزار میلیارد دلار بدهی خارجی دارد و این بدهی را چگونه می خواهد باز پس دهد ؟

ابتدا به پاسخ های متعارف پرداخت که منطبق با صورت های مالی است و وقتی اظهار شد که دو فروپاشی بانکی در غرب طی ۱۵ سال گذشته هیچ کدام با صورت های مالی نشان داده نمی شد و در حالتی که صورت های مالی همه چیز را عالی نشان می داد فروپاشی بانکی اتفاق افتاد ؛ جمله سنگینی گفت که مگر قرار است این بدهی ها پرداخت شود ؟ این بدهی ها فقط باید مدیریت شود ؛ همین !

با جمله او من معنی بانکداری را فهمیدم و مگر غیر از این است ؟

دنیا با این منطق اداره میشود که  بخشی از مردم با پس انداز بخشی دیگر ، اداره شود .

باید معنی مدیریت بدهی را فهمید

 

🌏چرا در کشور بزرگ ترکیه اردوغان هنوز محبوبیت چشمگیری دارد؟

🌎چرا در کشور ترکیه هم بخشی از شهروندانی که سکولار هستند و هم شهروندانی که مذهبی ترند از رجب طیب اردوغان حمایت میکنند و خواستار حفظ قدرت حزب عدالت و توسعه بر کشور ترکیه هستند ؟

به بخشی از کارهای اردوغان در این سالها دقت کنید .

🌏تولید ناخالص ملی ترکیه در سال 2013 حدود یک تریلیون و یکصد ملیارد دلار بوده است.

🌏اردوغان باعث جهش چشمگیر کشورش از رتبه 111 دنیا به رتبه 16 با میانگین سالانه 10 در صد بوده است و این یعنی ورود این کشور به گروه 20 (G-20) بیست کشور قدرتمند دنیا.

🌏سال2023 موافق  با تاریخ بنای کشور ترکیه نوین و همان تاریخی است که اردوغان مشخص کرده که ترکیه در میان پنج قدرت اقتصادی و سیاسی اول دنیا باشد و اگر با همین شیب رشد اقتصادی پیش برود موفق خواهد شد.

🌍فرودگاه بین المللی استانبول بزرگترین فرودگاه در اروپاست و در هر روز 1260 هواپیما در آن می نشیند. و این علاوه بر فرودگاه دیگر استانبول یعنی صبیحه است که نصف این تعداد را می پذیرد.

🌎هواپیمایی ترکیه به مدت سه سال متوالی به عنوان بهترین خطوط هوایی در جهان انتخاب شده است.

🌍در مدت ده سال در ترکیه دو میلیارد و هفتصد و هفتاد ملیون درخت و گیاه میوه دار کاشته شده است!

🌎ترکیه برای اولین بار در دوران یک دولت مدنی توانسته اولین تانک مسطح و اولین نفربر هوایی و اولین هواپیمای بدون سرنشین و اولین ماهواره نظامی جدید چندکاره بسازد.

🌎اردوغان در مدت ده سال 125 دانشگاه جدید و 189 مدرسه و 510 بیمارستان و 169000کلاس جدید که تعداد دانش آموزان آن از 21 نفر تجاوز نمیکند ، ساخته است.

🌏هنگامی که بحران اقتصادی اروپا و آمریکا را درنوردید دانشگاههای آمریکایی و اروپایی شهریه هایشان را بالا بردند در حالیکه اردوغان دستور داد که آموزش در همه دانشگاهها و مدارس ترکیه رایگان و بعهده دولت باشد!

🌎 ده سال گذشته درآمد هر فرد در ترکیه3500 دلار در سال بود که سال 2013 این مقدار به 11000 دلار افزایش یافت و این بالاتراز درامد یک شهروند فرانسوی در کشورش است.و ارزش پول ملی ترکیه را 30 برابر کرد.

🌍در ترکیه تلاش دولت این است که تعداد دانشمندان در عرصه تحقیق و پژوهش را تا سال 2023 به سیصد هزار نفر برساند!

🌏در بزرگترین دستاورد سیاسی اردوغان توانست میان دو بخش قبرس صلح پایدار برقرار کند و با حزب کارگران کردستان (پ ک ک) به توافق نزدیک شود تا از خونریزی جلوگیری شود و از ارامنه عذرخواهی کند. که اینها پرونده های سیاسی بودند که 9 دهه بدون راه حل و معلق بودند!

🌎در ترکیه حقوق و دستمزدها افزایش یافت و حداقل حقوق برای یک کارمند تازه کار از 340 لیره به 957 لیره ارتقا پیدا کرد و میزان بیکاری از 38% به 2% کاهش یافت.

🌍در ترکیه  بودجه آموزش و بهداشت از بودجه امور دفاعی بیشتر شد و یک معلم به اندازه یک پزشک حقوق دریافت میکند! بنگرید که اولویتهای اردوغان آخرین چیزی است که شما به آن اهمیت میدهید!

🌎در ترکیه 35 هزار مرکز آزمایشگاهی و فناوری و پایگاه کلامی جدید احداث شده است و جوانان ترک در این مراکز تحت تاثیر سازمانهای جهانی که نگاه ویژه مربیان  را  با یک گردش تفریحی و یا یک شام شاهانه و دادن مشروب میخرند قرار نمیگیرند!

🌏اردوغان کسری بودجه که بالغ بر 47 ملیارد دلار بود را جبران کرد و آخرین بدهی خارجی به بانک جهانی که 300 ملیون دلار بود را در ماه ژوئن گذشته تسویه کرد. و همین ترکیه به همین بانک جهانی  5 میليارد قرض داد و اردوغان 100 میلیارد را در خزانه این بانک ودیعه گذاشت .

🌎صادرات ترکیه تا ده سال پیش 23 ميليارد بود و اکنون به153 ميلياردرسیده که این صادرات به 190 کشور می رود. که بیشتر آن اتومبیل و پس از آن وسایل الکترونیکی است .

🌎دولت اردوغان بنای جمع آوری زباله ها و استفاده از آنها در تولید انرژی و برق را گذاشت به طوری که یک سوم ساکنان ترکیه از آن استفاده میکنند. برق به 90% خانه های ترکیه در شهرها و روستاها رسیده است!

شهر استانبول در طول کمتر از ۱۰ سال از رتبه ۳۰ به رتبه ۵ شهر اول جذب توریست دنیا ارتقا یافت و همچنین کشور ترکیه بیشترین رشد را در طول ۷ سال گذشته در جذب توریست در بین کشورهای دنیا داشته است. و آیا میدانید مقصد اول مسافرتهای خارجی کشورهای اسکاندیناوی اکنون ترکیه است.

صنعت پوشاک ترکیه اکنون پس از ایتالیا در مقام دوم از لحاظ صادرات قرار دارد و اگر با همین رول حرکت کند در چند سال آینده ایتالیا را نیز پشت سر خواهد گذاشت.

کشور ترکیه عضو ناتو میباشد و اعضای ناتو اکنون موظف میباشند در صورت بروز هر تهدیدی علیه ترکیه وارد صحنه شوند.

ایران ما میتوانست به این شکل باشد :

کسی تا بحال فکر کرده که میشود از تبریز به باکو و تفلیس و مسکو و دیاربکر و آنکارا و استانبول و اربیل و تهران و گیلان قطار سریع‌السیر گذاشت یا شرکت هواپیمایی ارزان قیمت مثل «رایان ایر» یا «ایزی جت» در منطقه درست کرد؟

آخر هفته سوار قطار شد و دو ساعت دیگر در تفلیسی. ماه بعد میتوان برای نهار به «دیاربکر» یا «طرابزون» رفت یا باکو مثلا.

یکبار در سال میتوان به استانبول رفت و بازی بشیکتاش منچستر را در ورزشگاه جدید بشیکتاش از نزدیک دید.

و یا میتوان دهکده‌ای سبز مثل آنهایی را که در سوئیس است در کوهپایه‌های سهند و سبلان و میشوو و اورین درست کرد و با تبلیغاتی که در «سی‌ان‌ا‌ن» و فوکس و الجزیره میشود سالانه حداقل ده میلیون توریست را در آذربایجان پذیرفت.

بجای فرودگاه فعلی تبریز و اردبیل و …که دو ساعت باید مننظر باشی تا کیف صد نفر مسافر هواپیمایی … آتا توسط مامورین گمرگ بازرسی شود میتوان فرودگاهی زد که سالانه پنجاه میلیون ظرفیت داشته باشد.

سیستم ویزا را برای کشورهای منطقه کلا برداشت و اختلافات را به معامله و نفع همگانی تبدیل کرد.

میتوان دانشجویان رشته اقتصاد را یک سال فرستاد کره جنوبی تا ببینند توسعه در این کشور چگونه رخ داد.

یا برای دانشگاه زنجان یا اردبیل و اورمیه اساتید مدعو از «ام‌آی‌تی» یا «هاروارد» و «استنفورد» و «کمبریج» آورد تا آرام ارام بفهمیم چگونه مسئله رقابت و بهترشدن موضوع جهان توسعه یافته است .

جشنواره انگور در مراغه، جشنواره سیب در زنوز، جشنواره آفتاب‌گردان در خوی، عسل در سرعین و زردآلو در مرند درست کرد. هم خرید و فروخت و هم شادی کرد و خندید.

یا به روستائیان آموزش داد چگونه میتوانند پنیرشان را کیلویی پنجاه دلار بفروشند. یا مثلا چگونه میشود نان اسکو را بسته‌ای بیست یورو در پاریس و یا خامه سراب را با بسته‌بندی خوب لندن کیلویی صد پوند فروخت.

چقدر پروژه میتوان تعریف کرد؟

میتوان از فرودگاهی در مغان هر روز صبح محصولات ارگانیک کشاورزی را به اروپا و کشورهای عرب همسایه صادر کرد.

میتوان مثلا به چرم‌فروش تبریزی آموزش داد با انرژی و مواد اولیه ارزان چگونه میتواند «کفش‌فروشی منوچهر و پسران شعبه دیگری ندارد» را به هزاران شعبه در جهان تبدیل کند.

میتوان بچه‌های ده ساله را سوار قطار کرد تا ببینند غذا و لباس و قیافه یک کرد، یا فارس، یک روس، یک گرجی و یا یک عرب و گیلکی عین ماست. آنها هم ببینند. ببینند که عین همیم و … و چنان مشغول خودیم که نمی‌دانیم چقدر پرتیم از عالم.

میتوان بجای اخبار جنایات … دائما این لیست سرانه تولید ناخالص را ورانداز کرد و راهی یافت که در طی پنجاه سال آینده یکی از این بیست کشور اول دنیا باشیم.

میتوان بجای شرمندگی و اضطراب و استرس ، خنده به خانه‌ها برد.

میشود از صبح تا شب به حل یک مشکل نه بیشتر کردن آن فکر کرد.

می‌شود؟

نمی‌شود.

سیدعلی سیدرزاقی

دانشجوی دکتری علوم سیاسي مدرسه اقتصاد لندن

🔴 چرا ما راحت تحریم می‌شویم؟ (✍🏻: دکتر محمود سریع القلم)

چرا ایران براحتی مورد هدف قرار میگیرد؟ چرا هر نسبتی دادن به ایران تقریباً مجانی است؟ چرا پیوسته ما را متهم میکنند؟ چرا بیشتر وقت سخنگوی وزارت خارجه صرف رد اتهام است تا تبیین سیاست خارجی کشور؟ چرا از جیبوتی گرفته تا همسایگان بزرگ و قدرتهای جهانی ما را نفی میکنند؟ چرا تقریباً همه اعضای سازمان کنفرانس اسلامی علیه ایران رأی دادند؟

از منظر علم روابط بین الملل، پاسخ به این پرسشها بسیار ساده و روشن هستند. اما قبل از طرح پاسخ به این نکته توجه فرمایید: با سرمایه‌گذاری و همکاری بین‌المللی که عربستان طی ۴۰سال گذشته انجام داده به مهمترین بازیگر انرژی چه در قالب اوپک و غیر اوپک تبدیل شده‌است. ۱۰ میلیون کارگر خارجی با درآمدی حدود ۱۸ میلیارد دلار در این کشور کار میکنند. حدود ۴۴۰۰۰ نفر متخصص عرب و غیر عرب در بهداشت، صنعت، آموزش و غیره از دولت عربستان حقوق معادل پنج میلیارد دلار دریافت میکنند. اروپا در تحریم روسیه بعد از الحاق کریمه، بسیار ملایم تر از آمریکا رفتار کرد. چون اتحادیه اروپا، حدود نیم تریلیون دلار با روسیه تجارت می‌کند. تجارت آمریکا با روسیه حدود ۴۰میلیارد دلار است که در مقیاس جهانی بسیار ناچیز است و بنابراین، تحریم روسیه بسیار آسان و کم‌هزینه بود. آمریکا با چین بسیار محتاطانه عمل میکند چون نیم تریلیون دلار با آن کشور تبادل دارد. چینی‌ها بقدری آرام و پیچیده عمل میکنند که غربی‌ها به طور دقیق از قدرت مالی و نظامی آنها، اطلاعات دقیقی ندارند و بیشتر حدس میزنند. درنهایت آمریکا در قبال مکزیک کوتاه خواهد آمد چون بدون نیروی کار مکزیک، بخش کشاورزی و خدمات در آمریکا دچار اختلال جدی میشود. اروپایی‌ها به شدت یکدیگر را رعایت میکنند چون ۷۰ درصد تجارت آنها در میان اعضای اتحادیه اروپاست. همه به آلمان احترام میگذارند چون مازاد تجاری آن در سال ۲۰۱۶، رتبه اول جهانی را آورد: ۲۸۵ میلیارد دلار. نیم میلیون مهندس چینی فقط در آفریقا، مشغول تولید وساخت عمرانی هستند. یک شرکت مسافری هوایی رتبه سوم هندی، اخیراً ۲۰۵ هواپیمای ایرباس سفارش داد. سالانه حدود ۱۷۰ میلیون نفر خارجی از ۵۳۵ راه ورودی، به آمریکا سفر می‌کنند. ۹۰۰ نفر افسر مسلمان در اداره پلیس شهر نیویورک کار میکنند. پنج میلیون انگلیسی در اسپانیا ویلا دارند. در سال حدود ۱۳ میلیون نفر خارجی از دوبی بازدید میکنند. شش میلیون هندی در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس کار میکنند. و هزاران آمار دیگر در تبادلات و ارتباطات متقابل میان کشورها.

مقایسه کنید این واقعیات جهانی را با هیجان و خندۀ افراد اجرایی در راهروی هواپیمای ایرباس که به ایران تحویل داده شده بود. حقیقت این است که ایران یک کشور صرفاً وارد کننده‌است. استقبال اروپایی‌ها از برجام بخاطر فروش کالا و خدمات است. آمریکا به ایران نیازی ندارد اما به عربستان، ترکیه و مصر نیاز دارد. بخش اعظم احترامی که یک کشور به کشوری دیگر میگذارد به خاطر نیاز است و نه اخلاق. روابط بین الملل در سه واژه خلاصه میشود (به ترتیب): نیاز،ترس و بنابراین احترام.

چرا هر حرفی و اتهامی به ایران روا داشتن بدون هزینه است؟ افرادی هستند حتی نمى‌توانند بگویند که ایران کجای کرۀ زمین است اما هرچه میخواهند نسبت میدهند. چرا؟ چون بود و نبود ایران برای آنها اهمیت ندارد. کدام کشور و صنعت و شرکت به ما نیازمند است؟ کدام کشور از ما می‌ترسد؟ اصل اجتناب‌ ناپذیری (Indispensability) به این معناست. هندی‌ها برای آنکه توازنی در روابط با همسایه چینی خود ایجاد کنند، تبادلات وسیع و عمیق عمرانی و خدماتی با ژاپن برقرار کرده‌اند. عربستان ۲۰ میلیارد دلار در روسیه سرمایه‌گذاری کرده تا سیاستهای مسکو را تعدیل کند. وقتی کشوری بخصوص همسایگان را به خود وابسته کند بطور طبیعی مانع از رفتار و گفتار خصمانه آنها می‌شود. نفت و گاز و محصولات پتروشیمی ما به وفور در بازارهای بین‌المللی قابل یافت است. محصولات کشاورزی ایران، رقبای خارجی نیز دارد ضمن اینکه فرش هندی، ترکیه‌ای و چینی، خریداران متوسط را راضی کرده‌است.

بنابراین، استراتژی ما برای آنکه حداقل تعدادی از کشورها را به خود نیازمند نماییم چیست؟ دستگاه دیپلماسی به معنای علمی و کاربردی مفهوم، استراتژی سیاست خارجی نداشته است زیرا سیاست خارجی = ملاقات، جلسه و سفر. سیاست خارجی = اعلام مواضع، رد اتهام و دفاع از خود. سیاست خارجی = موعظه و دعوت به مراعات کردن و انسان خوب بودن. کدام اندیشه‌های اقتصادی، فنی و سیاسی، ارتباطات خارجی کشور را تئوریزه کرده است؟

به وردپرس فارسی خوش آمدید.‌ این نخستین نوشته‌‌ی شماست. می‌توانید ویرایش یا پاکش کنید و پس از آن نوشتن را آغاز کنید!

تهران : صادقیه – باغ فیض – میدان باغ فیض – ابتدای خیابان شهید قربانی شریف -پلاک هشت واحد 7

ملاقات با وقت قبلی  saberi.jafar@gmail.com

saberi.jafar اینستاگرام

00989121199415

تلفن 02144608672

فکس

02144608419

برای  هر گونه پرداخت از همینجا اقدام کنید: