گاهی وقت ها مثال های ما دنیایی از اندرز و نصیحت در خود دارد که باید به قول همان قدیمی ها با آب طلا نوشت.
از جمله همین مثال ساده که میگوید:
مادر را ببین دختر را بگیر!
چندی پیش دوستی حدود ده شب با من تماس گرفت که میشه یک راهنمایی به ما کنی؟ و بعد گوشی را داد دست خانم که داستان رابطه دختر جوانشان را با آقایی همسن و سال خودش در دانشگاه برایم گفت داستان تکراری و شنیدنی که این روز ها کمتر خانواده ای با آن در گیر نیست!
چندی پیش دوستی تماس گرفت و بعد گفت میشه با همسرم صحبت کنی؟
و بعد همسرش توضیح داد که دخترشان حدود دوسال است با پسر جوانی که هم کلاسی اش است دوست می باشد و بیشتر وقتها با هم بیرون میروند ولی تصمیم قطعی برای ازدواج دارند!
بعد از شندیدن کلی صحبت های این بانوی محترم گفتم خوب باباش چی میگه؟
خانم آهی کشید و گفت :همین دیگه شما حالیش کنید که چیزی نگه!
گفتم :دوست دارید بعد از دو سال که فهمیده چیزی نگه؟
گفته نه خودم بهش گفتم !
با خنده …عرض کردم :خانم یکی از نعمت های کرونا این بود که دیگر بچه ها به بهانه دانشگاه هر جایی که دوست داشتند نمی توانستند بروند برای همین دست ایشان رو شده!
خودش هم خنده اش گرفت و گفت: خوب چکار کنیم شما بفرمائید؟
یه چیزهایی خدمتشان عرض کردم و بعد به دوستم گفتم : ناراحت نباش آن روز ها که مادرزنت یواشکی برای تو و دخترش قرار ملاقات میگذاشت یادت هست چقدر خوشحال میشدی و گل از گلت باز میشد! داداش مادر را ببین دختر را بگیر!
روی صحبتم این بار بیشتر با آقایان است که در انتخاب همسر کمی دقت نمایند و اگر هم همسری انتخاب نمودند با درایت بیشتری به موضوعات زندگی توجه نمایند.
غالب ما مرد ها در زمان قبل از ازدواج حس خوبی داشتیم وقتی رفتاری را از مادر زنان مان می دیدیم و حس یاری آنها را می ستودیم بی خبر از اینکه این بی تفاوتی به نقش کار ساز پدر خانواده، در آینده گریبان گیر خودما ن نیز خواهد شد و بدون شک همسر ما نیز یک چیز هایی از مادر به ارث خواهد برد!
دوست عزیزی که تصمیم برای یک ازدواج خوب و ماندگار را داری شک نکن این گونه مادر زن ها در آینده خواسته و یا ناخواسته سعی میکنند به دخترشان یاد بدهند که بد نیست بعضی تصمیمات را به تنهایی بگیرند و عنان زندگی را شخصاً به دست بگیرند .
در چنین شرایطی این تو هستی که با کوهی از مشکلات و تنهایی رو برو میشوی و می بینی دروغ و دورویی در زندگیت رشد نموده ، یا باید خیلی چیز ها را نادیده بگیری یا برخورد کنی!متاسفانه باید بگویم این جنگ جز به شکست تو راهی نمی برد و تو بازنده خواهی بود!
چرا که شخصیت دختری که از کودکی با چنین مادری بزرگ شده و رفتارش را با بابا ی خود دیده که چگونه او را نادیده میگیرد،نمی تواند تعغیر کند ! اگر بد بین نباشیم سخت می تواند تعغیر نماید!
نکته جالب این است که فکر نکنی چنین مادر هایی فقط روی دخترشان تاثر می گزارند که حتی فرزند پسر را نیز نابود میسازند و فردی سست انگیزه ، پرخاش گر ، مقرور ، بی تفاوت ، بی ادب و خلاصه یک چیزی درست میکنند که آدم انگشت به دهان می ماند!
برادر گرامی راه کار چیست؟
راه کار در نشست و گفت و گو است و ساعت ها تلاش ، اگر میشود یار بازی ، زمین بازی و حتی توپ بازی را باید عوض کرد از آن شهر بروی و یا محله گرچه این روز ها به لطف سیستم های ارتباطی این کار هم جواب مطلوب نمی دهد و اگر خانم خانه نخواهد با تو همراه شود کار با کرام الکاتبین است.
اما اگر فر صت کردی با فرزندانت هم خلوت کن بد مادرشان را نگو چون بازنده میشوی اما آز آنها بخواه که تحت تأثیر مطالب اطرافشان نباشند و روی خودشان بیشتر کار کنند و در ازدواج شان دقت کنند مادر را خوب ببینند دختر را بگیرند!
مقدمه داستان سنگ کاغذ قیچی داستانی است خواندنی و شنیدنی ، چرا که در آن ما می آموزیم که بشر برای دانستن و آموزش چه مسیری را پیموده است. انسان اولیه با نقاشی روی دیوار ها آنچه در روز از شکار و یا شکارگاهش دیده بود را به یادگار می گذاشت شاید این زبان مشترک بین انسانها باعث شده بود تا درک درستی از محیط خود را به دیگری انتقال دهند پس به نوعی باید اولین روزنامه نگاری هارا همین تصاویر دانست و به اهمیت آن پی برد. تصاویری که امروزه به جا مانده هنوز همان شفافیت و پیام رسانی را در خود دارد و به مرور این تصاویر و نقاشی ها جای خود را به خطوط و نشانه ها داده اند تا بتوانند پیام های بیشتری را انتقال دهند و برای آنکه این پیام به دست دیگران در مکانی دیگر برسد باید قابل حمل و نقل می شد و بدین شکل سنگ نوشته ها تبدیل به لوح شدند و این لوح ها نیز به مروردست به دست وآبادی به آبادی انتقال پیدا نمودند و هر چه از عمر آنها می گذشت بیشتر به اهمیت محتوای آنها پی می بردند و به همین دلیل افراد خاصی برای شناخت آن تلاش نمودند و این دانش را به اشخاصی که لایق آن بودند انتقال دادند و به مرور برای استفاده بیشتر انسانها در محیطی بزرگ تر و گسترده جغرافیایی بیشتر این تصاویر و نقوش معنای کامل تری گرفت .بطوری که لازم بود برای نگهداری از آن لوح ها مکانی مشخص می شد و افرادی نگهبانی آن را نیز بر عهده می گرفتند اسرار و افکار بسیار مهمی در این لوح ها به یادگار می ماند و صاحب آن لوح ها می توانست به قدرت فراوانی دست یابد و این گونه رسانه ها تعریف شد و به زبانی ساده ما به عصر کنونی رسیدیم عصری که بجای سنگ نوشته ها از کاغذ ها بهره گرفتیم و به مرور حتی کاغذ ها نیز جایشان را به لوح های فشرده دادند و هنوز هم دنیا دست همین لوح ها است و دانش و اطلاعات موجود در این لوح ها بسیار با ارزش است و به نوعی جهان امروز مدیون همین اطلاعات و تجربیات است. هزاران دانشمند و میلیونها برگ کاغذ صرف شده تا این اطلاعات و اندوخته ها بماند و گاه بشر برای فریب دیگران و یا دشمنانش از روی این نوشته ها مطالبی را کم یا زیاد و یا حتی رمز گزاری میکرد تا مبادا افرادی دیگر ازآن به راحتی بهره مند شوند و یا آیند گان طور دیگری واقعیت را بدانند و بخوانند آن گونه که آنها می خواستند به یاد گار بماند باید می ماند! داستان ها و خاطرات بخش عظیمی از این نوشته ها شدند ولی همواره تصاویر در این نوشته ها جای خودش را داشت و درک درستی را برای عموم بوجود می آورد در واقع این نوشته ها نبودند که به تصاویر هویت می دادند بلکه تصاویر بودند که نوشته هارا با اهمیت تر می نمودند. درک بشر از تصویر بسیار مهم تر از نوشته ها بوده و هست البته رنگ ها نیز به کمک تصاویر آمدند و هر رنگ یک پیام را با خود به همراه داشت و رنگ ها در جهان معنا یافتند . آنچه ما در این مجموعه می آموزیم فرا تر از یک دوره فشرده است و فراخورحال دوستانی است که تمایل دارند در زمان کمتری، بیشتر بدانند و این اندازه میدانند که اگر لازم دانستند برای بیشتر دانستن جزئیات به چه منابعی سر بزنند و اندوخته هایشان را افزایش دهند. دکتر جعفر صابری
سر خط کلام امید وارم از آن دسته انسانهای فرهیخته ای باشید که قبل از آغاز این فصل مقدمه را مطالعه نموده اید چرا که به دفعات ما ناچاریم به مطالب آورده شده در مقدمه اشاره نمائیم. همانگونه که در مقدمه عرض شد تصاویر حاوی پیام های زیادی بوده و هستند و استفاده درست از این تصاویر همیشه جای بحث داشته و دارد چرا که در پاره ای از مواقع این تصاویر دست کاری شده و یا حتی میشوند تا بار پیامی واژگونه ای را به مخاطب انتقال دهند و خطر ناشناخته بودن این درک تصویر ها بقدری زیاد است که گاه به جنگ و کشتار های دسته جمعی نیز منجر شده و یا میشود. کافیست در تصویری از یک شخص در حال نوشتن با کمی دقت و حوصله و بکار گیری امکانات و تکنولوژی، آن نوشته را آنگونه که ما می خواهیم تغییر دهیم و تصویرش را در اختیار دیگران قرار دهیم . بدون شک دسترسی به اصل نوشته و یا تصویر برای همگان امکان پذیرنیست و اگر هم امکانش وجود داشته باشد تنها معدود افرادی هستند که توانایی تشخیص سره از ناسره این گونه نوشته ها و یا حتی تصاویر را داشته باشند. پس به هرآنچه می بینیم و یا میخوانیم نمی توانیم بطور قطع به یقین باور نمائیم. چه برسد به آنچه میشنویم. امروزه روانشناسی رسانه خود به چندین شاخه تبدیل شده و هر آن کس که مدعی داشتن دانش تمام آن ها باشد کمی باید در بیاناتش تأمل بیشتری نمود! دوستان عزیز تصویر درست، تصویرکاملی است که ما از همه چیز اطرافمان و یا اطراف آن خبر باید بدانیم و درک موضوع منوط به دانش ما از واقعیت ها ی زمان گذشته و حال و حتی برنامه ریزی های آینده می شود . من میگویم: هیچ اتفاقی در این جهان اتفاقی نیست! یا برنامه ریزی شده از قبل است و یا برنامه ریزی میشود برای بعد!
در این جا سخن را با دو پرسش از شما به پایان می برم تا بدانم چه مقدار به درک مطلب حضور دل داشته اید: اول اینکه :قدیمی ترین تصاویر نقاشی شده توسط بشر را کجا میتوانیم بیابیم؟ دوم اینکه : تصویری را برایم ارسال کنید که به ظن شما چند موضوع را در خود نهان نموده است؟
فصل دوم فصل دوم سخن تاثیر رسانه ها در انسان انسان ها همواره سعی در برقراری تعامل و ارتباط با دیگران دارند آنها در این تعامل و ارتباط ممکن است درباره مسائل علمی وجهان پیرامون و یا در مورد مسائل پیش پا افتاده و دوستانه سخن بگویند . البته این نوع تعامل ، تعامل مستقیم است . که در گذشته نسبت به امروز بیشتر بوده است زیرا در آن زمان وسایل ارتباطی و رسانه ها ی جمعی کم بود و همین باعث می شد که فاصله بین افراد کمتر و صمیمی تر شوند ( همانند کلاس های امروزی در مقایسه با چندین دهه ی گذشته ) به جهت واضح بودن مسئله ، وقتی فرزندی بدنیا می آمد پس از یادگیری زبان مادری ، ابزاری جزء پدر ومادر و خانواده و … برای آشنایی با فرهنگ و آگاهی از جهان اطراف نمی یافت و وابستگی اش به اعضای خانواده بیشتر می شد ( یک محیط بسته از نظر آگاهی و علمی ) در گذشته بهره گیری علمی بیشتر از طریق استاد بود ، اما امروزه رسانه های علمی مانند رادیو ، تلویزیون ، کتب معتبرعلمی با چاپ های گوناگون ، مجلات و از همه جامع تر شبکه اینترنت جهانی ( بوسیله جستجو گرهای صفحه وب ) که بیشتر فایل ها به صورت رایگان قابل دسترسی می باشد ، پا به عرصه گذاشتند و گسترش پیدا کردند . ودر چنین اوضاعی که رسانه های جمعی بااین همه گستردگی وجود دارند مسلما نیازی به استفاده از شیوه های سنتی نیست . و وابستگی به والدین و افراد دیگر از نظر منابع پردازش کننده های علمی کمتر می شود . در اینجا باید جنبه های عاطفی را ازاین مقوله تفکیک کنیم چون با هیچ وسیله ای امکان تولید حالات عاطفی در بین انسان هاوجود ندارد . حتی تاثیر تمامی رسانه در جهان امروز یکسان نیست ، مانند کتب غیر درسی و مجلات در مقایسه باسایر رسانه ها کمتر مخاطب دارند. حتی رسانه های صوتی وتصویری هم برنامه های خود را با توجه به علایق و ارزش های افرادی که می خواهند فرهنگ را به آنان انتقال دهند ، تنظیم می کنند . اما بعضی رسانه ها در انتقال فرهنگ محدودیت هایی دارند . ( محدودیت رسانه ای ) به همین دلیل قادر به انتقال بعضی از وجوه فرهنگ نیستند . در نتیجه فرهنگ گزینش شده ای را انتخاب و منتقل می کنند. و به تدریج موجب تغییر فرهنگ در جهت خاصی می شوند . همچنین بسیاری از مخا طبان آنها از این رسانه های جمعی ( صوتی وتصویری ) برای پر کردن اوقات خود استفاده می کنند . چندین دهه است که این رسانه ها تاثیر بسزائی در امر آموزش داشته اند و حتی برنامه ریزان امروزی ، مکان های آموزشی مجازی در حد خیلی گسترده تهیه کرده اند . که قابل استفاده برای تمامی فراگیران علمی می باشد . اما این رسانه ها به خصوص رسانه های تصویری برخی مواقع تاثیر منفی در روی افراد جوان جوامع می گذارد مانند فیلم های غربی با معرفی زندگی مصنوعی ورویایی ، و ارزش های تازه و اغراق آمیز به حدی که مصداق خارجی ندارد. این مسئله امروزه یکی از مشکلات جدید در زندگی جوانان در کشور های مسلمان می باشد . بنابراین رسانه های جمعی به مراکز قدرتمند و توانا تبدیل می شوند که می توانند از طریق شکل دادن به نمادها و فرهنگ بر رفتار افراد تاثیر بگذارند. همانگونه که پیش تر عرض نموده بودم هیچ موضوعی اتفاقی نیست و تمام آنچه ما بعنوان یک موضوع در اختیارمان قرار میگیرد تعریف شده و از پیش برنامه ریزی شده است تا نه تنها امروزو و یا فردا بلکه گذشته ما را نیز از نو بسازد!
سینما رسانه ای برای همه فصول مگر میشود از رسانه سخن گفت و نقش کلیدی سینما را به میان نیاورد ! سینما فرزند غرب است و تمام رشدش را در غرب نموده به بلوغ رسیده و امروز در میانسالگی بسیار جا افتاده تر از صد سال قبل عمل می نماید . آنچه روزگاری نه چندان دور با عنوان سینمای عاشقانه و یا حتی جنگی برای مخاطب ارزشمند بود امروز جایش را بشدت به سینمای آینده داده . غرب خیلی زود متوجه شد که چون چیزی مانند شرق و یا حتی اروپا بعنوان گذشته و فرهنگ تاریخی ندارد باید پنجه در آینده بیفکند و این گونه شد که با جنگ ستارگان به جنگ نسلها کمر همت بست و عجبا چنان هم موفق شد که حتی پدر بزرگها نیز شیفته سینمای آینده شدند … آنها دیدند برای اینکه نسل جوان را به سوی خود جذب نمایند باید اورا به آینده متصل کنند چرا که او به سوی رشد است و در پیش رویش آینده را دارد پس باید آینده ای را ترسیم نمود که حاوی پیام ها و خواسته های امروز باشد . هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست ! این را گفته بودم که آینده را امروز میسازند ، اگر قرار است ترس بر جامعه حاکم باشد و یا اگر باید فردا آنطور که امروز میخواهند ساخته شود باید نسلی گوش به فر مان در اختیارباشد . گذشته مال شرقی ها و اروپایی ها است !آنها که تاریخ و گذشته ای دارند و چیزی هست که بدان افتخار نمایند . پس باید گذشته را با تمام داشته هایش نابود سازند و به نسل آینده بفهمانند که هیچ چیزی از گذشته ماندنی نیست و تو مالک آینده خواهی بود جهان تو کره خاکی کوچکی نیست که درخت دارد و یا دریا ،کوه یا بیابان ،جهان تو تمام کهکشان ها است با تمام ستارگانش تو قرار است مالک تمام جهان با ستارگانش باشی علم به تو می آموزد که باید دانش و توانت در حدی باشد تا با موجودات زمینی ارتباط برقرار کنی .تو نیازی به دانستن همه چیز نداری یک لوح فشرده شده تمام گذشته و آینده را برایت در خود نگاه میدارد لوحی که از گذشتگان برایت به یادگار مانده و این بار بطور کاملاً رایگان در دسترس تواست . لازم نیست هزینه ای بپردازی تو فقط اراده کن آنچه نیاز داری به سادگی به هر زبان وگویشی با میلیونها تصویر در اختیار تو خواهد بود تو به آینده تعلق داری و آینده از آن تو خواهد بود! بدون شک همه ی ما فیلمهای جنگ جهانی دوم و یا سرخ پوستان آمریکا را بار ها دیده ایم و بدون این که بخواهیم و یا متوجه شویم تنها بدلیل اینکه گفتار ارتشیان آلمانی ترجمه نمیشود و یا سخنان سرخپوست ها را ما نمی فهمیم اما زبان بازیگر وسترن یا سرباز غیر آلمانی را متوجه میشویم، با آنکه زبانشان را می فهمیم همزاد پنداری می کنیم و دیگران را دشمن فرض میکنیم! به همین سادگی ما حق را آن گونه که سازنده فیلم می خواهد می فهمیم! جذابیت موضوع بقدری زیاد است که حتی اگر هم بخواهیم خود را از آن دورنمائیم باز ناچار می شویم قدم به قدم به سمتش برویم . چه کسی باور میکرد به این سرعت مردم جهان با گوشی های هوشمند ارتباط برقرار نمایند و در لحظه نتوانند از آن جدا شوند! امروزه دیگر این ما نیستیم که به این گوشی ها نیاز داریم بلکه زندگی مان است که بدون آن امکان ندارد! هر آنچه بنام اطلاعات نیاز داریم با لمس صفحه گوشی خود در اختیارمان قرار میگیرد و بدون نیاز به برداشتن حتی یک قدم میتوانیم کیلومتر ها سفر کنیم و با هر کس در جهان به طور مستقیم به گفت و گو بنشینیم. دیگر حتی لازم نیست به سینما برویم و یا حتی به پزشک مراجعه نمائیم و همه این کار ها با لمس صفحه گوشیمان امکان پذیر خواهد بود. بد نیست بدانیم گاه بدون اینکه نیاز داشته باشیم خرید می کنیم چون می بینیم و می خریم: هرآنچه دیده بیند دل کند یاد! حالا ببینیم چقدر با ما بودید: دو فیلم با موضوع نگاه به آینده را کامل نام ببرید و توضیح بدهید بجز جنگ ستارگان ؟ دو رسانه قدرتمند را که بر جهان حکمرانی میکنند نام ببرید بجز بی بی سی و سی ان ان؟
فصل سوم موسیقی زبان رسانه صدا نیز زبان مشترک انسانها است و عمری به درازای پیدایش انسان دارد ،از خبر دادن به یکدیگر تا ترساندن حیوانات و یا جلب توجه آنها برای شکار. صدا از درد ها و شادی ها میگوید صدا همان آوایی است که برای بیان نشانه ها بکار گرفته شده و امروز به عنوان گویش، لهجه و زبان بیان ،ما آن را می شناسیم . اما موسیقی، تلفیقی از همین صدا ها می باشد که الزاماً نباید انسان چیزی را بیان نماید می تواند از برخورد چند شئ با هم باشد که انسان بوجود می آورد و بسته به نوع نواختنش بیانگر موضوعی می تواند باشد گاه این نواختن معنای جنگ و گاه شادی می دهد . انسان خیلی زود متوجه شد می تواند از چیزهای دیگر نیز صدا در بیاورد .از شاخ حیوانات تا تنه درختان و یا گیاهان حتی پوست حیوانات و همه این ها بدان جهت بود تا انسان بتواند پیامی را انتقال دهد و امروز هم این رسانه بشدت حضور قوی دارد و در بین انسان ها ی مترقی بکار گرفته میشود تا بتوانند پیامهای گونا گون را انتقال دهند. موسیقی در باطن خود رنگ هم دارد و شدت نواختنش می تواند به شنونده القاء کند که چگونه بیندیشد بترسد یا شاد شود ،برقصد یا بجنگد .موسیقی یک رسانه بسیار مهم است و نادیده گرفتن آن در بین ابزار رسانه ها کمی نابخردانه است و صاحبان رسانه به خوبی از این ابزار بهره می جویند هم برای کسب درآمد و هم برای انتقال فرهنگ ها و تمدنها و پیامهای خود، امروزه موسیقی را دیگر نمی توان متعلق به یک سرزمین دانست چراکه افکار عمومی بدن علاقه مند شده و تمایل به شنیدن آواهای مختلف را دارد پس بعنوان یک رسانه قوی آن را باید جدی گرفت. شاید بد نباشد به این موضوع توجه نمائیم که رادیو بعنوان یک رسانه از بدو شروع به کارش تا امروز هنوز از اهمیت فراوانی در بین جوامع بشری برخوردار بوده و هست. از نقش مهم رادیو همینقدر باید بگویم که بارها و بارها در ارسال پیام های مهم و محرمانه به صورت رمز نیز از این رسانه بهره گرفته شده است و هم اکنون نیز راهی برای انتقال بسیاری از پیامها و موضوعات مهم است و سازمانها ی مختلف حتی نظامی و امنیتی ازآن بهره میگیرند. موافقان رادیو وعده می دادند که رادیو باعث ورود اطلاعات و سرگرمی به خانواده ها و پایان انزوا، متحد شدن ملت ها خواهد شد . پژوهش ها نشان می دهد که عواملی مانند سطح رشدکودک و شرایط خانوادگی می توانند میزان تأثیر رادیو را مشخص کنند. موافقان تلوزیون آنرا به عنوان بزرگترین کلاس درسی که جهان تا کنون به خود دیده است . معرفی می کنند و توانایی آن در ارائه تصویر در کنار صدا می دانند . مخالفان تلوزیون عقیده داشتند که می تواند به فعالیت رادیو و مکالمات روز مره لطمه بزند.این نگرانی ها مشابه نگرانی در مورد فناوری های پیشین بود. 70% از محققان، اینترنت را مکانی معرفی کردند که کودکان می توانند در آن مطالب مفید و جذابی پیدا کنند ، پژوهش هانشان می دهد که تأثیر رسانه بر رشد اجتماعی بر عواملی مانند : تعامل با خانواده،همسالان ، مدرسه و شبکه های ارتباطی بستگی دارد. یکسان سازی آموزش ها ، ایجاد رفتارعادلانه آموزشی در انتقال مفاهیم و گستردگی مخاطبا ن از جمله مزایای این نوع شبکه ها به شمار می آید. کارکرد تلوزیون در تدریس منظور از تدریس مستقیم،تولید رسانه درشرایطی است که ارتباط چهره به چهره بین شاگرد و معلم وجود دارد. تدریس غیرمستقیم نیز معنای آموزش به کمک رسانه هایی است که به عنوان مکمل تدریس معلم در فرایند یادگیری موثرند . رادیو و تلوزیون آموزش می توانند نقش های گوناگون را با توجه به این متغیر ها ایفا کنند. و همه اینها به برکت همان صدای اولیه است و خواهد بود. امروزه بیشتر کشور ها سعی دارند تا با تقویت رادیو و تلوزیون های خود، پل ارتباطی بین فرهنگها و اندیشه هایشان با دیگر ملت ها بر قرار نمایند و در این خصوص به ساخت برنامه های فراخور فرهنگ آن کشور ها حتی به زبان آنها می پردازند.
رنگ ها نیز رسانه هستند رنگ نیز رسانه قوی است برای نمونه در تمام جهان چراغ قرمز قرمز و سبز سبز است و یا در مقابل افراد شاخص فرش قرمز پهن می کنند این رسانه بین المللی هم دارای بار شدیدی است و در ساخت تصاویر بسیار مهم است . رنگ با ورودش به سینما شاهکار تولید نمود و همین رنگ امروز در موسیقی و کنسرت ها نیز نقش مهمی را ایفا می نماید. رنگ ها در زندگی ما نقش بسیار مهمی دارند و از لباس تا حتی آرایش سر و صورت معماری خانه و دکوراسیون انسانها دخالت دارد و زبان مشترک ملت ها است و بیشتر کمپانی های تبلیغاتی به اهمیت این مهم واقف هستند به همین دلیل همواره از رنگ ها در تولیداتشان به نحو احسن استفاده مینمایند. برای نمونه زبان رسانه گونه رنگ را روی بسته خمیر دندان می توان دید که از سفید به معنای پاکی و سلامت بهره میگیرد ویا از سیاه برای تاریکی و ترس و وحشت . رنگ در رسانه نقش بسزایی دارد و تنوع رنگ ها در تصاویر بسیار مهم می باشد رنگ ها دارای درجه حرارت نیز می باشند و به همین دلیل در روانشاسی انسانها وجوامع بکار گرفته میشوند. بد نیست برای یاد گیری و شناخت بیشتر رنگها به کتابهایی که در این خصوص در بازار موجود است سری بزنید. تا به این دو سئوال بهتر پاسخ دهید. از چه رنگی خوشتان می آید و چرا ؟ از اهمیت نقش صدا ، رادیو ، تلوزیون و یا موسیقی هر چه میدانید در سه خط بنویسید؟ شبکه های اجتماعی در خصوص شبکه های اجتماعی و تاثیر آن بر افکار عمومی به قدری صحبت شده و جالب اینکه همه ما می دانیم و لازم نمی بینم چیزی در این خصوص بگوییم فقط یک تصویر و یک فیلم را تقدیم حضورتان میکنم و اگر دوست داشتید جزوه ای را برای بهتر دانستن تقدیم مینمایم و از این بخش می گذرم :
تنها دو سئوال: در کدام شبکه های اجتماعی عضو هستید؟ چرا با توجه به فیلتر بودن بعضی شبکه های اجتماعی کماکان از آنها استفاده میکنید؟ نمایش فیل(1) فصل چهارم تكنيكهاي عمليات رواني در رسانه؛ شايد كمتر كسي باور كند ميليونها واژه اي كه روزانه از سوي دستگاههاي رسانه اي و تبليغاتي غربي به سوي ما شليك مي شود، از پشتوانه نظري و علمي دقيق در حوزه هاي روان شناسي، جامعه شناسي و علوم ارتباطات برخوردار است. بديهي است، براي ايفاي نقش يك مخاطب آگاه و كاوشگر و نه مخاطبي منفعل و از پيش باخته، بايد با دانش، تئوري و تكنيكهاي عمليات رواني آشنا شد. آنچه هم اينك پيش رو داريدادامه اين سلسله مقاله درباره تكنيكهاي عمليات رواني است. سورين و تانكارد (1991) دو صاحبنظر علوم ارتباطات، توسل به شوخي، استفاده از جاذبه هاي جنسي و هيجاني، تكرار و برجسته سازي را از مهمترين روشهاي مورد استفاده رسانه ها در عمليات رواني و اقناع مي دانند. آنان با مرور ادبيات تبليغات اقناعي رسانه ها و به ويژه راديو، نشان داده اند كه برجسته سازي، شايع ترين روش مورد استفاده رسانه ها است. آنان در خصوص استفاده رسانه ها از اين روش به نقل از كورت لنگ و گلاريز، از پيشگامان فرضيه برجسته سازي رسانه اي مي نويسند: رسانه هاي جمعي توجه را به موضوعات خاص سوق مي دهند. آنها از چهره هاي سياسي تصاوير عمومي مي سازند. آنها همواره موضوعاتي را مطرح مي كنند كه افكار عمومي ناگزير بايد درباره آنها فكر كند. براون مدعي شده است كه «عمليات رواني يعني گزينش برخي اخبار، اطلاعات و تصاوير و برجسته سازي و تكرار آنها». راجرز و ديرينگ برجسته سازي را فرآيندي مي دانند كه با آن رسانه هاي همگاني اهميت نسبي موضوع و تأثير گوناگون را به مخاطب منتقل مي كنند. دنيس مك كوئيل خاطرنشان مي كند: فرآيند برجسته سازي به سه اولويت متفاوت مربوط مي شود. اولويت اول در گروه سياسي يا ساير گروههاي ذي نفع جاي مي گيرد. اولويت دوم رسانه ها است كه ارزشهاي خبري و سليقه هاي ملموس مخاطبان در آن تأثير مي گذارد و به آن شكل مي دهد. اولويت سوم از آن همگان است كه تصور مي شود تحت تأثير رسانه ها هستند. بن اچ بگديكيان درباره تأثير برجسته سازي وسايل ارتباط جمعي مي گويد: در ميان صاحبنظران علوم سياسي، اين نكته بديهي است كه رسانه ها نمي توانند به مردم بگويند چگونه بينديشند، آنها مي گويند كه به چه بينديشيد، آنچه رسانه ها گزارش مي دهند در دستور كار مردم قرار مي گيرد و آنچه مسكوت مي ماند ممكن است براي هميشه فراموش نشود، اما امكان دارد زماني كه سخت به آن نياز است در دسترس مردم قرار نگيرد. به اين ترتيب در برجسته سازي به شهروندان القا مي شود كه اولويتهاي فكري آنها چه چيزهايي است و اين تعيين اولويت، تا حدودي تعيين اولويت افكار عمومي در جامعه نيز خواهد بود. گلاديس انگل لنگ و كورت لنگ كه رابطه ميان مطبوعات و افكار عمومي را در بحران «واترگيت» مطالعه كردند، اعتقاد دارند، بايد مفهوم اولويت گذاري را در راستاي فرآيند برجسته سازي مورد توجه قرار داد. اين دو محقق مراحلي را براي فرآيند برجسته سازي مطرح مي نمايند: 1- مطبوعات برخي رويدادها يا فعاليتها را پر اهميت مي كنند و آنها را برجسته مي كنند. 2- موضوعات متفاوت براي جلب توجه به نوع و ميزان پوشش خبري متفاوتي نياز دارند واترگيت موضوعي دور از ذهن و ناآشنا بود بنابراين پوشش گسترده اي براي جلب توجه عموم به آن صورت گرفت. 3- رويدادها و فعاليتها بايد قالب دار باشند و يا به عبارتي بتوان حوزه اي از معاني را به آنها نسبت داد به طوري كه قابل فهم شوند، واترگيت در ابتدا به قالب موضوعي حزبي در مبارزه انتخاباتي در آمد. 4- زبان مورد استفاده در رسانه ها مي تواند بر درك اهميت موضوع اثر بگذارد. در ابتدا از موضوع واترگيت، تحت عنوان كاري غيراخلاقي نام برده مي شد كه ترفندي در جهت بي اهميت جلوه دادن موضوع بود بعدها از موضوع تحت عنوان «افتضاح» نام برده شد كه اهميت بيشتري به موضوع مي داد. 5- رسانه ها، فعاليتها يا رويدادهايي كه مورد توجه قرار گرفته اند را به نهادهاي ثانويه وصل مي كنند كه موقعيت آنها در منظر سياسي به خوبي قابل تشخيص است. در قضيه واترگيت هنگامي كه موضوع به نهادهاي ثانويه مانند نياز به روشن شدن حقايق و يا اعتماد به حكومت پيوند خورد، به جهت گيري مردم كمك شد. 6- هنگامي كه اشخاص معروف و معتبر درباره موضوعي صحبت مي كنند، فرآيند برجسته سازي شتاب پيدا مي كند براي مثال هنگامي كه قاضي «جا سيريكا» گفت كه واقعيت واترگيت به مردم گفته نشده است، اثر قاطعي بر مردم و ديگر اشخاص مهم از جمله بعضي از جمهوري خواهان گذاشت. رد پاي تكنيك برجسته نمايي را مي توان به راحتي در بيشتر طرحهاي عمليات رواني آمريكا عليه ايران يافت. امروزه، كمتر خبر، پيام، گزارش يا تحليلي در راديوهاي ضد ايراني پخش مي شود كه در آن، يك يا چند نارسايي اقتصادي، اجتماعي، اداري و امنيتي در ايران برجسته نشده باشد. براي مثال آنان حادثه اي مانند وقوع يك تصادف خونين در جاده هاي ايران را به بهانه اي براي پخش ساعتها برنامه در خصوص ناكارآمدي و بي توجهي دولت اسلامي در حفظ جان شهروندانش تبديل مي كنند. يا غرق شدن چند نفر در درياي خزر را برجسته مي سازند و آن را به وسيله اي براي تبليغ عليه نهادهاي انقلابي كه مانع شنا كردن مردم در سواحل امن مي شوند، تبديل مي كنند. حتی کارشناسی را هم دعوت میکنند تا پیرامون این حادثه به گفت و گو بنشینید! بزرگنمايي آمار بيكاران (گاهي تا 30 درصد)، بيش از حد نشان دادن آمار طلاق، برجسته سازي آمار خودكشي و انتساب آن به نارضايتي عمومي، كودك آزاري و مرتبط كردن آن به نبود آزاديهاي جنسي، اغراق در آمار زندانيان (حتي تا چند برابر)، بزرگنمايي فرار دختران از خانه و برجسته سازي اعتراضات صنفي از روشهاي ديگري است كه دستگاه عمليات رواني آمريكا از آن استفاده مي كند. گالین دو پول گزارشگر سازمان ملل از آمار زیاد زندانیان سخن میگفت :و من در پاسخ گفتم اگر استفاده از مواد الکلی و مواد مخدر و روابط جنسی در کشور های ارو پایی و یا آمریکا هم ممنوع بود آمار زندانیان آنها هزار برابر ایران بود! نامگذاري معكوس اين شيوه تبليغاتي از روشهاي بسيار رايج تبليغات غرب است. در اين روش تلاش مي شود به تناسب هدفهاي تبليغاتي براي مفاهيم نامگذاري شود. لازم نیست برای بعضی از این موارد به رسانه های خارجی توجه کنید !کم نیستند رسانه های داخلی و مطبوعاتی که صد برابر بهتر و بیشتر از بیگانگان سیاه نمایی میکنند! به عنوان مثال، «استعمار» در لغت به معني طلب آبادي و عمران است؛ اما غرب اين كلمه را در مورد تسخير و اشغال كشورها به كار گرفته و امروز حتي در اثر تكرار اين كاربرد معكوس، مفهوم واقعي كلمه عوض شده است. چنين است كلماتي كه در فرهنگ تبليغات با مقاصد ويژه به كار گرفته مي شود، مانند ميانه رو كه به رژيم هاي دست نشانده يا ثبات كه به حفظ منافع غرب و يا مدرنيزاسيون كه به رواج صنايع مونتاژ اطلاق مي گردد. تاور در گزارش خود از اين قاعده استفاده كرده است و نام رسوايي مك فارلين را حادثه «ايران- كنترا» گذاشته است. وي بيداري ضد امپرياليستي را «تروريسم» و بيداري جهاني ضد امپرياليسم» را تروريسم بين الملل و مأمورين اطلاعاتي غرب در لبنان را «شهروند» و نبود سياست مطلوب غرب در يك كشور را «هرج و مرج» و نبود رابطه نظامي با غرب را «خلا نظامي» گذاشته است.
عرفي سازي يا همراهي
تكنيكي است براي متقاعد كردن مخاطب، با ترويج اين پنداشت كه مواضع مربوط، بيانگر درك عمومي و حس مشترك مردم است. در اين تكنيك، طراحان تبليغات رواني با استفاده از زبان، عادات و آداب مردم عادي (و نيز نوع لباس آنها در ارتباطات رو در رو، شنيداري و ديداري) تلاش مي كنند، ديدگاه مورد نظر خود را متناسب با ذائقه عامه مردم معرفي كنند. اين تكنيك در مواردي كه جمعيت هدف نسبت به زبان و آداب رسمي يا روشنفكرانه بدگمان است، بسيار مؤثر خواهد بود. نظام سلطه براي از بين بردن روحيه مقاومت ملتها به خوبي از اين تكنيك استفاده مي كند. كارول از نويسندگان آمريكايي در سال 1948ميلادي ابراز كرد: سياست خارجي آمريكا تنها در آن صورت موفق خواهد بود كه بتواند مردم ديگر كشورها را متقاعد كند كه اهداف آمريكا همسو و هماهنگ با آرزوهاي آنان درباره صلح، آزادي و حقوق شخصي و فردي است.
به عنوان نمونه، در دهه شصت قرن بيستم، در آمريكا جنبشي قوي ظاهر شد كه هدف آن بيداري شهروندان سياهپوست بود. اين حركت از شعارهايي مانند «سياه زيباست» استفاده مي كرد به گونه اي كه اين شعارها وسيله اي شده بود براي بازسازي روحيه سياهان كه به دست نسلهاي تبعيض نژادي تخريب شده بود. پايگاه مردمي و گسترش اين حركت و شور و هيجاني كه از سوي مردم ابراز مي شد، موجب شد كه اين گرايشها در همه ابعاد اجتماعي و ارتباطي گسترش يابد. بنابراين، تبليغات و سياستگذاران در آمريكا براي كنترل اين جنبش تا اندازه اي با آن همراهي كردند. در سينما، تبليغات تجاري و مطبوعات نيز احترام به اقليتها و حق برابري آنها را تبليغ كردند. اما در نيمه اول دهه 1980 همه اين رويكردهاي مثبت نسبت به سياهان از بين رفت؛ چرا كه تبليغات توانسته بود در ميان سياهپوستان اين تحول اعتقادي را به وجود آورد كه مثلاً سياه زيبا نيست بلكه تهديد است. اين تحول در نتيجه اجراي روش تشويق و تنبيه در قبال سياهان به دست آمده بود. به عنوان مثال دانشجويان دانشگاه كاليفرنيا الگوي ويژه اي را براي برخورد تبعيض نژادي اجرا مي كردند. آنها با اتومبيل خود به اتومبيل جوانان سياهپوست مي زدند، پليس نيز همواره راننده سياهپوست را جريمه مي كرد، در نتيجه تصور افتخار به رنگ سياه به سرعت رنگ باخت و كار به جايي رسيد كه مردان سياهپوست جنايتكاران بالقوه تلقي مي شدند و نوعي بدگماني ملي نسبت به آنها شكل گرفته بود. فیلم شماره (2)
تصويرسازي يا انگاره سازي
انگاره سازي يكي ديگر از شيوه هاي عمليات رواني است كه در نبرد رسانه اي از آن استفاده مي شود. در اين روش، نيروهاي مهاجم سعي مي كنند با ايجاد تصويري مطلوب از خود، تصويري مخدوش و ناموجه از نيروهاي مدافع در اذهان مخاطبان ايجاد كنند. كارل هوسمن در مورد انگاره سازي رسانه ها مي گويد: رسانه ها، فضايي ساختگي ارايه مي دهند، برداشتي ذهني از جهان كه ضرورتاً با جهان واقعي منطبق نيست. در رسانه ها، خبر، الزاماً همان چيزي نيست كه اتفاق مي افتد بلكه چيزي است كه منبع خبري آن را ارايه مي دهد. رضوي زاده نيز مي گويد: در انگاره سازي خبري، كارگزاران خبري، آگاهانه و با برنامه ريزي به تصويرسازي خبري يا انگاره سازي خبري دست مي زنند، در انگاره سازي آنچه مهم نيست انعكاس واقعيت و رويداد است. در اينجا هدف و ماهيت كار، استفاده از دستمايه واقعيت رويدادي براي ارايه تفسيري پنهان در لفاف است. يافته هاي پژوهشگران ارتباطات نشان مي دهد كه محتوي رسانه هاي ارتباط جمعي، برنامه اجتماعي و سياسي عموم را تعيين مي كند. هنري كسينجر وزير خارجه سابق آمريكا درباره قدرت رسانه هاي خبري در تعيين مهمترين مسايل مورد توجه عموم اظهار داشت كه: هيچ گاه به محتوي اخبار شب توجه ندارد، بلكه تنها به «آنچه كه مورد پوشش قرار مي دهند علاقمند است تا آن چه در معرض ديد مردم قرار مي گيرند را دريابد. »
برنارد كوهن نيز معتقد است كه رسانه هاي جمعي «شايد اكثر اوقات در تعيين آنچه مردم فكر مي كنند موفق نباشند؛ اما به نحوي حيرت انگيز در تعيين آنچه كه خوانندگان درباره آن فكر مي كنند موفق اند… جهان در نظر افراد مختلف، گوناگون خواهد بود. البته بسته به تصويري كه توسط نويسندگان، ويراستاران و ناشران روزنامه هاي آنان برايشان ترسيم مي شود. » براي هدايت افكار عمومي از واقعيات، انگاره هايي خلق مي شود كه تنها در راستاي اهداف كارگزاران ارتباطي است. مانند ايجاد انگاره اي از ايران در رسانه هاي آمريكايي و غربي كه درصدد است ايران را كشوري خشونت طلب جلوه دهد. اين انگاره باعث مي شود كه در صورت تجاوز كشوري به ايران، افكار عمومي همسو با آن عمل كرده و به اعمال خلاف ديگران مشروعيت داده شود. همچنين، رسانه هاي غربي همواره از اسلام تصويري افسانه اي ارايه داده اند، افسانه اي برگرفته از داستانهاي هزار و يك شب كه مملو از حرمسرا، كاخهاي سر به فلك كشيده، فرشهاي پرنده، ثروتهاي بي پايان، مبارزان و جنگجويان خشن و راهزنان بي رحم است. در تصويري كه رسانه هاي غرب از اسلام ارايه مي دهند، مسلمانان را افرادي بي رحم و با عقايد افراطي معرفي مي كنند. سالها پيش شايعه اي در گرفت كه به نقل از مايكل براون عنصر وازده سيا مي گفت، در اواخر دهه 80 طرح مبارزه با تشيع و جان نثاري معنوي مسلمانان در اين سازمان مخوف تدوين شده است. مهم نبود، چقدر اين شايعه صحت داشت، مهمتر تحقق اين شايعه بود. جنبش جنگ طلب نومحافظه كار آمريكا زمان را مناسب ديد. زمينه هاي تشكيل و تقويت طالباني گري را طرح ريزي كرد. ملايان افراطي و سنگ صفتي كه آمده بودند تا چهره اي مخوف از اسلام ترسيم كنند. سناريويي كه بر مبناي آن مي توانستند دشمن «شماره يك» براي آمريكا بتراشند. طالبان رشد كرد و اين غده سرطاني عمق افغانستان را بلعيد. اكنون هنگام نقطه اوج فيلم دلخواه آمريكايي فرا رسيده بود. يك نفر بايد كليد را فشار مي داد و 11سپتامبر اين گونه آفريده شد. از 11سپتامبر2001 به اين سو آمريكا هرچه خواست كرد و براي پيشبرد مقاصد يكجانبه گرايانه خود تا توانست، هراس و وحشت از اسلام را ريشه دار كرد. رويكرد مغرضانه رسانه هاي غربي سبب شد، مردم آمريكا و اروپا به اشتباه گروههاي مسلح و تندرويي همچون القاعده را نمايندگان واقعي مسلمانان و دين اسلام بپندارند. غربيها اسلام را معمايي ناشناخته و پديده اي عجيب و غريب و مملو از افسانه تلقي مي كنند. آنها عقيده دارند اسلام مشوق اعمال و رفتارهاي غيرمنطقي و افراطي است. چنين برداشتي غير از ارايه اطلاعات نادرست درباره اسلام و درك اشتباه از آداب و رسوم و فرامين اين دين، دليل ديگري ندارد.
رسانه هاي جهان شاهد انتشار گزارش جنايتي و سر بريدن گروگانهايي با مليت هاي مختلف به بهانه حضور هم ميهنان آنها در عراق بود كه به ويژه انتشار تصاوير اين جنايات از برخي شبكه هاي تلويزيوني، بخش عظيمي از مردم دنيا را تحت تأثير قرار داد. جالب آنكه در اين تصاوير، مردان نقابدار سياهپوشي كه سر مي برند، در پشت خود پرچم «لااله الاا… » و «محمد رسول ا… » نصب كرده و پيش از كشتن گروگانها، فرياد «ا… اكبر» سر مي دادند و روشن است كه اين تصاوير چه تأثير قابل توجهي در ايجاد نفرت از دين اسلام دارد. كافي است، تصور كنيد، وقتي يك شهروند فيليپيني يا آمريكايي و اروپايي، تنها شناختش از اسلام را با چنين فيلم هايي كه از تلويزيون مشاهده مي كند، دريافت كند، چه ديدي از اسلام و مسلمانان در ذهن خود پيدا مي كند؟ انگاره سازي هاليوود در فيلم 300 نيز در نوع خود قابل ملاحظه است؛ در اين فيلم نظام سياسي هخامنشي قائم به شخص و خشايارشاه به نام خداي خدايان معرفي مي شود در حالي كه هخامنشيان اولين نظام فدراتيو را تأسيس كرد و بر اساس اعتقاد به آيين زرتشت، اهورامزدا را خداي خدايان مي دانسته اند. از طرف ديگر، يوناني هاي قبل از ميلاد به چند خدايي مثل خداي آفتاب، خداي سنگ و غيره اعتقاد داشتند اما همانگونه كه كلهر هنرمند ايراني مي گويد: فرمانده اسپارتي ها در انتها در انگاره اي فريبكارانه، مصلوب است و بقيه همچون حواريون نشان داده مي شوند. سراسر مسير نيز نشان دهنده عاشورا است و حتي امام زمان(عج) را نيز نشان مي دهند. وي در اين باره متذكر مي شود: اسب سفيدي در فيلم ديده مي شود و از آنجايي كه ما معتقديم منجي ما با اسب سفيد مي آيد، اين مي تواند نمادي از امام زمان(عج) باشد. اين مرد، زيباترين جوان اسپارتي را از پشت گردن مي زند و مي رود. در حقيقت اينجا غرب مي خواهد ترس و نفرتي جهاني نسبت به چيزي كه از امام زمان(عج) داريم به وجود بياورد. اين سكانس پيشينه و پس زمينه ندارد و اصرار دارد كه مرد را بدون چهره نشان بدهد، مردي كه بي گناه ترين و معصوم ترين سرباز اسپارتي را از پشت گردن مي زند. توضيح: قسمت هایی از این متن را از مطلب جناب آقای رضا جنیدی که در سایت خبری بصیرت بود بهره گرفتم. پیشنهاد می کنم این فیلم راحتماً ببینید: سگ را بجنبان
فصل پنجم
ابزار سازی رسانه در دست سیاست مداران
جوزف مککارتی
جوزف مککارتی
سناتور ایالت ویسکانسین مشغول به کار۱۹۴۷ – ۱۹۵۷ اطلاعات شخصی زاده جوزف ریموند مککارتی ۱۴ نوامبر ۱۹۰۸گراند چات، ویسکانسین “Tail-Gunner Joe”, “Low-Blow Joe” درگذشته ۲ مه ۱۹۵۷بتسدا، مریلند ملیت ایالات متحده آمریکا همسر(ان) Jean Kerr McCarthy فرزندان Tierney Elizabeth پیشه سیاستمدار تخصص قاضی، وکیل دین کاتولیک رومی امضا
جوزف ریموند “جو” مککارتی (به انگلیسی: Joseph Raymond “Joe” McCarthy) (زاده ۱۴ نوامبر ۱۹۰۸ – درگذشته ۲ مه ۱۹۵۷) سیاستمدار آمریکایی بود که از ۱۹۴۷ تا زمان مرگش در ۱۹۵۷ سناتور جمهوریخواه ایالات متحده از ایالت ویسکانسین بود. از ۱۹۵۰ به بعد، او تبدیل به یکی از چهرههای شاخص دورهای شد که در آن جنگ سرد به ترس گستردهای در خصوص براندازی کمونیستی دامن میزد.[۱] او به خاطر این ادعا که تعداد زیادی از کمونیستهای و جاسوسان و سمپاتهای شوروی درون دولت فدرال آمریکا و جاهای دیگر حضور دارند مشهور بود. نهایتاً تاکتیکهای او و ناتوانیش در اثبات ادعاهایش منجر به سرزنش رسمی او از سوی سنای ایالات متحده شد. در ۱۹۵۳ رئیس کمیته فرعی تحقیقات سنا شد. در پی متهم شدن به اعمال نفوذ به نفع یکی از همکاران خود که به خدمت نظام فراخوانده شده، سنا در ۱۹۵۴با ۶۷ رای در مقابل ۲۲ رای وی را محکوم کرد.[۲][۳] نقش مهم او در وحشتافکنی از کمونیسم و کمونیستها بین جامعه آمریکا باعث شد تا این نوع اقدامات به مککارتیسم شهرت پیدا کنند. موج مک کارتیسم در موج مک کارتیسم روند سانسور و ممیزی آثار تلویزیونی و سینمایی آغاز شد. در پروسه ای با تشکیل دادگاه، بسیاری از هنرپیشه ها و کارگردانان آمریکایی به اتهام ارتباط معنایی آثار هنری خود با ایدئولوژی کمونیسم محاکمه و مجازات شدند. سوال آیا ما در ایران ،مرکزی برای پژوهش سینما و یا رسانه ها داریم؟ بله سوال آیا این مرکز، نقشی هم برای مشخص کردن سیاست های نظام دارد؟ خیر بله در دنیای امروز هیچ اتفاقی ،اتفاقی نیست ! اگر فیلمی را می بینید بدون شک رسانه های دیگر آن را آپلود می کنند و یا برعکس اکر مطلبی را میخوانید بدون شک رادیو و تلوزیون و سینما به معرفی چند برابر آن همت می گمارند و در پس تمام این اتفاقات یک سیاست کلان نهفته است که یکی از آنها فروش و تبلیغات است . ستاره سازی و مطرح نمودن یک فرد چه ورزشی و یا هنری ،همه بر نامه ریزی شده است قرار است یک اتفاق مهم بوجود بیاید . سرسلمان رشدی
وی نیمه شب پنجشنبه ۱۹ ژوئن ۱۹۴۷ در شهر بمبئی در هند و در خانوادهای مسلمان به دنیا آمد. پدر او بازرگانی هندی است. سلمان رشدی در دانشگاه کمبریج تحصیل کردهاست و تبعهٔ بریتانیا بود.[۲] اوّلین کتاب سلمان رشدی، گریموس، در سال ۱۹۷۵ به چاپ رسید که مورد استقبال مردم قرار نگرفت. گریموس شکل تغییریافتهٔ واژهٔ «سیمرغ» است. دومین اثر او کتاب بچههای نیمهشب بود که در سال ۱۹۸۱ منتشر وبرندهٔ جایزه بوکر شد و سالها بعد در سال ۱۹۹۳ برندهٔ جایزه بوکرِ بوکرها شد که به این معنی بود که این کتاب بهترین اثر از میان رمانهای برنده جایزه بوکر در ۲۵ سال اول اعطای این جایزه است . بچههای نیمهشب را مهدی سحابی به فارسی ترجمه کرد. کتاب شرم نیز با ترجمهٔ مهدی سحابی در سال ۱۳۶۴ خورشیدی برندهٔ جایزهٔ بهترین رمان خارجی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز شد. چهارمین اثر رشدی کتاب جنجالی آیات شیطانی بود که در کشورهای ایران، هند، پاکستان، بنگلادش، مصر و آفریقای جنوبی رسماً ممنوع اعلام شد.[۳] پس از آن کتابهای متعددی از وی منتشر شد که زمین زیر پایش (۱۹۹۹)، خشم (۲۰۰۱) و دلقک شالیمار (۲۰۰۵) از آن جملهاند. سبک روایی رشدی را از گونه رئالیسم جادویی میدانند[۴] رمان بچههای نیمهشب تمهایی از طبل حلبی گونتر گراس را در خود دارد که رشدی آن را الهامبخش نوشتن کتاب میداند. آیات شیطانی نیز به وضوح وامدار مرشد و مارگریتا اثر میخائیل بولگاکف روسی است.[۵]
نام اصلی سِر احمد سلمان رشدی (به انگلیسی: Sir Ahmed Salman Rushdie) زاده ۱۹ ژوئن ۱۹۴۷ (۷۳ سال)هندوستان محل زندگی انگلیس-لندن لقب سر (به انگلیسی:sir) پیشه نویسنده، مقالهنویس ملیت هندیالاصل تبعه انگلستان دانشگاه کالج کینگز دانشگاه کمبریج مذهب آتئیست سبک نوشتاری رئالیسم جادویی رویدادهای مهم سید روحالله خمینی، در ۱۴ فوریه ۱۹۸۹ (۱۳۶۷ خورشیدی) حکم کشتن سلمان رشدی را صادر کرد و این فتوا تا به امروز بر قوّت خود باقی است. حوزه واقعگرایی جادویی، طنز دلیل سرشناسی کتاب بچههای نیمهشب و آیات شیطانی همسرها) پادما لاکشمی (۲۰۰۴–۲۰۰۷( امضا
آثار رشدی همواره با استقبال منتقدان ادبی رو به رو شده و وی بارها برندهٔ جوایز ادبی نظیر وایتبرد (۲ بار)، بوکر داستان، بوکر بوکرها، جایزه شورای هنر، اتحادیه انگلیسیزبانان و نویسنده سال بوده. تا قبل از سال 1367 که کتاب آیات شیطانی به چاپ رسید سلمان رشدی در ایران توسط مطبوعات ما بخصوص مطبوعات روشنفکران بارها و بارها مطرح میشد این آن اتفاقی است که غرب برای بزرگ کردن یک شخصیت در جهان بکار میبرد و بعد آن ستاره تبدیل به یک بمب میشود که جهان را منفجر میکند! ما نداریم سیاستگزارانی را که سیاست کلانی را برای رسانه تعریف کنند و اگر هم هست سیاست بسیار غلط و دگمی است که نتیجه آن را امروز با پرخاشگری های اجتماعی مردم می بینیم! تصویری از یک زن با چوبی که به دست گرفته و روسریش را بر سر آن انداخته این تصویر جهانی میشود! در سال1980 این تصویر دربیشتر بزرگراه های آمریکا به چشم میخورد و مردم آن را میدیدند:شما چه برداشتی دارید؟
شاه ایران بعنوان یک سیاستمدار خیلی خوب به قدرت رسانه ها پی برده بود در سال 1976وی با تلوزیون سی بی اس مصاحبه ای را با مایک والس که پدرش کریس والس بود انجام داد .شایان ذکر است مایک والس یهودی بود و در این ویدیو بوضح ازعان می دارد. اما این یک مصاحبه از سی بی اس بود با شاه ایران که آن زمان در راس حکومت بود.و او صحبت هایی کرد در باره قدرت اسرائیل د ر آمریکا درست در ده هفتاد !!! زمانی که جیمی کار تر در کاخ سفید بود . پیشنهاد میکنم این ویدیو را ببینید شوکه کننده است.حیرت انگیزه. شاه ایران می گوید: نفوز یهودیان در آمریکا در جهت مصالح شان بیش از اندازه عمیق است! مایک والس :تصور بر این است؟ شاه :گاهی ایشان در خدمت منافع اسرائیل هستند چرا که…آنها افراد زیادی را تحت فشار قرار میدهند! مایک والس :خب چرا رئیس جمهور آمریکا به این چیز ها اهمیت می دهد؟ شاه:چون قوی هستند(چشمان و زبان بدن شاه دیدنی است!) مایک والس :از چه جهت قوی هستند؟ شاه:آنها خیلی چیز ها را کنترل میکنند مایک والس :چه چیزی را …کنترل می کنند؟ روزنامه ها …رسانه ها … بانکها…. مایک والس :اعلی حضرت… (در حال انکار …) شاه :منابع مالی …و بیش از این نمی گو یم. مایک والس :خوب حالا لحضه ای درنگ کنید ، شما حقیقتاً باور دارید که جمعیت یهود ی آمریکا چنان قدرتی دارد که عقاید خود را بر رسانه ها در امور خارجه تحمیل کند؟ شاه :بله درسته مایک والس : ما در گزارش خود صداقت نداریم؟ شاه :لطفاً این نکات رو با هم قاطی نکنید. من نگفتم کل رسانه ها، در رسانه ها نفوذی دارند.تمام رسانه ها ،برخی روزنامه ها تنها نقطه نظرات ایشان را بازتاب میدهند. برای نمونه نیویورک تایمز ، که خانواده سالزبرگ مالک آن است.که یهودی هستند. مایک والس :به نظر شما نیویورک تایمز در قبال مساله صهیونیسم و بقای اسرائیل جانبدارانه عمل میکنه؟ و همینطور در باه روابط آمریکا با جهان عرب؟ شاه: ناچارم به تمامی عناوین نیویورک تایمز که در اینباره نوشته شده اشاره کنم تا نتیجه گیری کنم.میتوانید آنها را در کامپیوتر بگذارید و به جواب برسید. مایک والس :پس شما میفرمایید به آن باور دارید؟ شاه :خوب بگذارید منتظر جواب کامپیوتر بمانیم. مایک والس :واشینگتن پست چطور؟ شاه:به همین ترتیب. مایک والس :دنیانی مجازی شاه :بله… شاه ایران بشدت عصبانی بود؟ در تلوزیون س بی اس وی عصبانی بود. به دلیل آنچه میگفت چه بر سر شاه آمد؟ سال 1979 وی کنار گذاشته شد و در ایران انقلاب رخ داد . فیلم شماره (3) نتیجه اخلاقی پاسخ این مطلب چیست. سوال : سه نفر از نظریه پردازان که در حوزه رسانه مطلبی گفتند نام ببیرد و مطلبشان را بنویسید؟ دو فیلم از زمان سناتور مک کارتی را کامل معرفی کنید؟
فصل ششم مجله یا روزنامه داشته باشیم
در کشور های مختلف قوانین داشتن یک رسانه متفاوت است اما قبل از اینکه ما یک مجله یا روزنامه داشته باشیم بد نیست کمی با آن آشنا شویم . همانطور که گفته شد بشر اولیه از سالها پیش از نور تا صدا حتی شعله و دود آتش گرفته پیام رسانی می نموده ،اما امروزه ما با مجله و روزنامه بیشتر از هر چیزی آشنا هستیم . گرچه شبکه های اجتماعی و قبل از آن رادیو و تلوزیون در عرصه رسانه می تاختند اما هنوز مجله و روزنامه حرف برای گفتن دارد و بیش از کتاب خواننده خود را دارد. امروزه مطبوعات در دنیای مجازی و اینترنتی به وفور وجود دارد ولی هنوز از یک قاعده برخوردار هستند و آن قواعد فنی و طراحی هستند. در اینجا باید فقط در حد یک اشاره کوچک به مبحث مبانی هنر های تجسمی وارد شد چرا که این درس به تنهایی یک یا دو ترم دانشگاهی زمان لازم دارد تا به آن بپردازیم و مطرح نمائیم. اصل مبانی هنر های تجسمی اهمیت خط و نقطه است و جایگاه قرار گرفتنش که من پیشنهاد میکنم حتماً دوستان هر آنچه میتوانند در مورد این موضوع تحقیق کنند چرا که دانستن آن در تمام زندگی به کارمان می آید اگر ما بدانیم به عنوان یک نقطه در کجای این صفحه زندگی قرار گرفته ایم به ارزشهای خود بیشتر پی میبریم و متوجه میشویم که چه زمانی باید جای خود را تغییر دهیم و یا با چه اشخاصی بپیوندیم تا تبدیل به یک خط شویم و الی آخر… ما در نگاه اول خود به یک نشریه جلد یا ویترین را می بینیم، این تصاویر و نوشته ها هستند که بلافاصله به لحاظ بصری با ما پیوند برقرارمی نمایند و همین به تنهایی اهمیت شدید جلد را برای ما مشخص میکند . شاید بتوان گفت یک جلد مانند پوستر تبلیغاتی عمل می کند البته تفاوت های زیادی دارند اما در شکار نگاه شما کمی مانند هم هستند. جلد یک نشریه اونیفرم یا لباس رسمی آن نشریه است پس باید بسیار مورد توجه باشد و نمی تواند سرسری گرفته شود هر یک از اجزاء نام و طرح روی جلد باید حاوی پیام و مطلبی باشد و تمام جزئیات باید به دقت دیده شود این کار فوق العاده مهم است و بد نیست بدانید چیدمان این ویترین برای صاحب یک نشریه از هر چیزی مهم تر است البته همین موضوع در خصوص صفحه اصلی یک سایت هم لحاظ میشود اما موضوع بحث ما در اینجا جلد مجله است. شما یک مامور پست یا نیروی انتظامی و یا پزشک را از نوع لباس و رنگش میشناسید مخاطب شما نیز باید همین اندازه با لباس و طرح جلد شما احساس نزدیکی نماید و نمیشود هر از چندی کل سیستم جلد را تغییر داد و تحول ایجاد نمود . لایه زیری این جلد آستر کت و لباس شما است که به آن قوام می بخشد پس باید بسیار سنجیده عمل نمائید چرا که پس از جذب توجه مخاطب او مجله را برمیدارد و ورق میزند، پس دقت کافی برای این صفحه لازم است هر صفحه باید دارای شناسنامه باشد شناسنامه ای کامل و قابل دسترسی برای نمونه فرض کنید در شماره 386 هفته نامه بین المللی همسر مطلبی در خصوص چگونه بر سر خود کراتین بزنیم نوشته شده و این نوشته در صفحه هفت مجله بوده اما بدیلیل کم لطفی دوستی عزیز امروز برای بسته بندی مقداری سبزی خوردن بکار گرفته شده است زن خانه داری وقتی سبزی را از سبزی فروش میگیرد و به خانه می آورد تا پاک نموده برای اهالی منزل مورد استفاده قرار دهد با مطلب بسیار خواندنی چگونه بر سر خود کراتین بزنیم مواجه میشود و می خواهد ادامه مطلب را نیز بداند در اینجا است که داشتن یک شناسنامه در هر صفحه لازم می شود !چرا که این شخص میتواند یک یا چندین خواننده به جمع علاقه مندان نشریه همسر بیفزاید پس باید ما بتوانیم در جای مناسب هر صفحه نام مجله شماره مجله تاریخ چاپ را لحاظ نمائیم تا فرد علاقه مند به سادگی با کمی جستجو به ما دسترسی پیدا نماید و سفارش خود را برای تهیه ادامه مطلب بدهد . شاید کار شایسته ای نباشد که از صفحات مجله برای بسته بندی سبزی و یا چیز های دیگر استفاده نمایند اما باز بهتر است که با آن شیشه پاک کنند در هر صورت این سنت سالیان سال آست که در تمام جهان توسط افراد مختلف از هر طبقه ای انجام میشود و کمتر مجله و یا روزنامه ای را افراد عامی آرشیو مینمایند. خوب حال که با اهمیت صفحه و لگو آشنا شدیم باید یک اشاره کوچک هم بنمائیم نمی شود مجله یا روزنامه ای را داشته باشیم ولی سایت و یا در شبکه های اجتماعی حضور کم رنگی داشته باشیم ما باید همه جا باشیم اگر مدعی صاحب رسانه بودن هستیم. در این مرحله دیگر کار بسیار تخصصی میشود و صفحه آرا و طراح باید نظر بدهد که لازم نیست شما تا این حد مطلع باشید ، شاید در فرصت مناسبتری به موضوع طراحی و صفحه آرایی بپردازیم. به بخش جلب آگهی و پخش مجله یا روزنامه هم باید خیلی توجه کندی که کار بیسار مهمی است. فیلم شماره (4) سوال های ما ازشما: دو مجله یا روزنامه که از نامش خوشتان می آید را نام ببرید ؟ دو نمونه از صفحات مجلات یا روزنامه های مورد علاقه خود را برایمان ارسال کنید؟
عکس مرکب گفته شد قبل از پیدایش خط و زبان این تصویر بود ه و هست که زبان بین المللی میباشد پس باید بدون شک در هر کار رسانه ای از تصویر استفاده شود و این تصاویر حاوی یک یا چند پیام میتواند باشد . بعضی از تصاویر تصاویر مرده هستند یعنی ثابت و بی جان می باشند مانند یک منظره و یا یک ساختمان و یا مجسمه اما بیشتر وقت ها تصاویر جان دارند و یا در حال حرکت هستند شما نمیتوانید به یک اتفاق در حال جریان بگویید لطفاً بایست تا من از شما یک تصویر یاد گاری برای درج در رسانه ثبت نمایم . به محض ورود به صحنه تهیه خبر و یا گزارش چشمان تیزبین شما باید بهترین مکان را انتخاب نماید تا بتواند زیباترین تصاویر را از آنجا برای همیشه ثبت نموده به یاد گار بگذارد .
پیشنهاد من همیشه به دوستان عزیز گزارشگر این بوده که در بین تصاویر خود حتماً چند تصویر کلی و کامل از همه آنچه می بینید تهیه کنید طوری که همه افراد در زما ن و مکان دیده شوند نه بعنوان عکس یادگاری و دسته جمعی اجازه بدهید هر کس مشغول کار خودش باشد و از همه افراد تصویر بگیرد بخصوص این روز ها که با دوربین های دیجیتال دیگر هزینه های زمان قدیم را برای خرید فیلم و چاپ عکس ندارد . من نام این عکس ها را عکس مرکب نهاده ام . عکس مرکب همه ی آنچه بعد ها شما بدان نیاز خواهید داشت را در اختیار تان خواهد گذارد. برای نمونه یک تصویر مرکب خبری در اختیارتان قرار میدهم تا ببینید این تصویرمی تواند به چند شکل مورد استفاده قرار بگیرد.
بله همانطور که ملاحظه نمودید این تصویر خبری ساده حاوی چندین پیام می تواند باشد به شرط آنکه از قیچی برای برش درست تصویر استفاده شود و آنچه شما قیچی میکنید و به نمایش میگذارید یک پیام با معنای خودش را برای بیننده القا میکند . از طرف دیگر کم نیستند افرادی که بسیار تمایل دارند از بین این تصاویر که شما تهیه نموده اید تصویری را داشته باشند که نشان دهنده حضورشان در آن جریان بوده و شاید به نظر شما او شخصی مهم نباشد اما در بعضی مواقع بهتر از هر کس دیگری بخاطر داشتن این تصویر حاضر است برای شما کارهای غیر ممکن را ممکن نماید و ترتیب دیدار ها و یا خدماتی را فراهم سازد که با میلیونها تومان نیز نمی توانستید بدان دست یابید! امید وارم منظورم را رسانده باشم. و اما سوالهای این بخش: دوست عزیز در اینجا از شمامی خواهم سه نمونه عکس برایم تهیه کنید که عکس مرکب باشد و بتوانیم با برش هر کدام چند تصویر با معنی را بدست بیاوریم؟ دو تصویر مرده و دو تصویر زنده نیز برایم ارسال کنید؟
چگونه گزارشگر شویم برای تهیه خبر و گزارش یا از طریق دوستان یا مدیر رسانه و یا بدلیل شهرت فرد تصمیم به تهیه گزارش و خبر گرفته میشود . پس از کسب اجازه های لازم جهت مصاحبه ، قرار ملاقات با فرد در مکانی مناسب گزارده میشود ترجیحاً جای گفت و گو مربوط به فرد مورد نظر باشد . قبل از مصاحبه سعی کنید شناخت کاملی از فرد مورد نظر بدست بیاورید و در زمان ملاقات به گوشه هایی از آنچه در مورد فرد البته موفقیت ها یش اشاره کنید. بین ده تا پازده دقیقه زود تر در مکان جلسه حضور داشته باشید . با لباسی کاملاً رسمی ، پیشنهاد می کنم حتماً قبل از رفتن به سر قرار سرویس بهداشتی بروید. سعی کنید برای این ملاقات یک هدیه نفیس با خود به جلسه ببرید تا قبل از هر چیز به او تقدیم نمائید.برای ملاقات خود حتماً کارت ویزیتی آماده کنید که نام و جایگاه شما بعنوان خبر نگار در آن درج شده باشد و در همان ابتدا ی ملاقات با احترام تقدیم حضورش نمائید . و بگوئید زیاد وقت او را نخواهید گرفت و نهایتاً یک تا دوساعت بیشتر طول نمی کشد!
سعی کنید در زمان ملاقات کمتر ازخودتان پذیرایی نمائید و بیشتر به صحبت های فرد مورد نظر توجه کنید. قرار نیست شما خودتان را معرفی کنید اجازه بدهید فرد مخاطب بیشتر صحبت کند. به هیچ عنوان به ساعت و یا زمان توجه نکنید چرا که با این کار به نوعی برای فرد مخاطب استرس زمانی به وجود می آورید .به صورت فرد بادقت توجه کنید ، اگر از ضبط و یا دوربین استفاده می کنید باز یادداشت بردارید.درست بنشینید و روی صندلی لم ندهید . به هیچ عنوان فرد مورد نظر را کمتر از خود ندانید نه از نظر سواد و نه از نظر جایگاه اجتماعی !اجازه بدهید در کمال آرامش هر چه دلش میخواهد بگوید .هر از چندی با لبخند و تکان دادن سر به او نشان دهید که برایش احترام قائل هستید و حرف هایش برایتان مهم است،سعی کنید به او بفهمانید که از این ملاقات بسیار خرسند هستید. تا میتوانید از تلفن همراه خود استفاده ننمائید.اما برای او ممانعتی قائل نشوید که تلفن همراه خود را پاسخ ندهد. باید بدانید شاید این آخرین دیدار شما با او است پس هر چه می توانید از او اطلاعات بدست بیاورید و کامل تر از خانواده تا شغل و خاطره دوستان و محل تولد و نظراو در باره اجتماع و زندگی و کار …به او پیشنهاد کنید هر وقت دوست داشت می تواند این گفت و گو را تمام کند و مشکلی نیست حتی اگر یک یا چند بار دیگر لازم شد خدمت ایشان خواهید رسید! از سلیقه او در چیدمان دفتر و انتخاب رنگ و امکانات مکانی تعریف کنید و به هیچ وجه سعی نکنید اورا مورد مؤاخذه و یا شماتت قرا دهید . شما شنوده هستید و قراراست مخاطب شما را بهتر بشناسد و ارزیابی نماید نه شما! اگر از شما نظر خواست فقط بگوئید من فکر میکنم شما خودتان بهتر میدانید بفرمائید من استفاده کنم! توضیح ندهید، او را با شخصی مثال نزنید از ظاهرش زیاد تعریف نکنید و وارد مسائل خانوادگی اش نشوید هر چه خودش دوست دارد بگوید بهتر است تا اینکه شما بخواهید از زیر زبانش مطلب بیرون بکشید. از دوستان و اقوام و یا محله خو د نگوئید و با او زیاد خود مانی نشوید و به هیچ عنوان شوخی نکنید.از کتاب صحبت کنید و علاقه او را نسبت به مطالعه بدانید و از این که کتاب و داستانی را به شما معرفی کرده بسیار تشکر کنید .سعی نکنید به او بفهمانید بیشتر از او میدانید و کتاب های بیشتری مطالعه کرده اید .از سینا و موسیقی و رنگ های مورد علاقه او سوال کنید اما سعی نکنید او را روانشناسی نمائید از تاریخ تولد و سال و ماه او بپرسید اما طالع بین نشوید و آینده اش را برایش بازگو ننمائید.از بیان خاطره برایش خود داری کنید اگر نام شخصی را برد فوری نگوئید بله او را میشناسم و این شخص این خصوصیات را دارد فقط بگوئید: عجب چه جالب! از سایت و یا خدماتی که انجام داده به هیچ وجه انتقاد نکنید حتی اگر نظر شما را خواست فقط بگویید بسیار عالی، خدا قوت خسته نباشید معلومه خیلی تلاش کردید! شمابرای کمک کاری و یا مشاوره آنجا تشریف نبردید و کسی بابت مشاوره های اقتصادی و فرهنگی به شما دستمزد نخواهد داد. از دادن طرح و ایده بشدت خود داری نمائید و سعی نکنید اندوخته های سالهایتان را مفت به او هدیه نمائید! توقع نداشته باشید او ترتیب بازگشت شمارا با ماشین و راننده بدهد . با احترام از او جدا شوید و بگویید جایی کار دارید و ممنون از این همه محبت شما .هر گز بعد از یک گفت و گوی کاری با شخص همسفر نشوید که شمارا برساند . از حقوق و درآمدتان نگوئید ، هر گز اززندگی و شغلتان نزد مصاحبه کننده ننالید و به هیچ عنوان تقاضای کمک مالی و یا کاری حتی مشورت ننمائید . با صدای بلند نخندید و تلفنتان راروی حالت بی صدا بگذارید نه لرزش .از او بخواهید تا در صورت امکان بروشور کاتالوگ و یا هر چیزی که بیشتر برای شناخت شما از او میتواند مورد استفاده قرار گیرد در اختیارتان قرار دهد. به هیچ عنوان دعوت وی را برای شام و یا نهار و یا ملاقات دوستانه ی دیگری در مکانی دیگر و زمانی دیگر نپذیرید. به او بفهمانید این شماره کاری شما است و برای هر گونه تماسی بهتر است با محل کار شما تماس بگیرد. اگر به شما هدیه یا بسته تبلیغاتی داد هرگز توقع تعداد بیشتر را ننمائید. از هدیه ای که به شما داده حتی اگر از دید شما ارزشمند نباشد تعریف کنید و بعنوان یک یاد بود از آن نام ببرید. تمام تصاویر و عکسهایی که گرفته اید را در صورت نیاز به او نشان دهید. حتماً رضایت نامه برای چاپ و یا استفاده از مطالب و تصاویر این مصاحبه از وی دریافت نمائید. اگر به شما پیشنهاد کار و همکاری داد بلافاصله نپزیرید و برایش توضیح دهید که کارتان را دوست دارید اما به پیشنهادش فکر خواهید کرد. موقع خدا حافظی زیاد نایستید و بعد از تمام شدن وقت مصاحبه بلافاصله از آن محیط خارج شوید. به هیچ عنوان با دوستان و پرسنل و یا اشخاصی که در آن مکان هستند قبل و یا بعد از مصاحبه به گفت و گو ننشینید. قبل از استفاده مطلب رونوشت را برایش ارسال کنید تا در جریان قرار بگیر اما برایش توضیح دهید که امکان افزایش و یا تغییرات کلی برایتان وجود ندارد فقط اگر مطلبی نباید چاپ و یا رسانه ای شود می توانید با مسئول خود هماهنگی کنید تا خواسته هایش عملی شود. به امید موفقیت برای شما. شایان ذکر است در خصوص این بخش در فصل های بعدی مطالب بسیار مهمی هست که به عرض شما خواهم رساند. سوالهای این قسمت : یک مصاحبه کوتاه با فردی داشته باشید در یک صفحه بیست خط؟ چند تصویر از یک مصاحبه را برایم ارسال کنید. ترجیحاً خودتان تهیه کرده باشید؟
حرف آخر در این قسمت : با پایان یافتن این فصل شما آماده شده اید که وارد بازار کار شوید و مطالبی را در خصوص رسانه دانسته اید مطالبی که بسیار مهم است و با عنایت به اینکه شما به همین چند خط عرایض بنده کفایت ننموده اید و بیشتر مطالعه و تحقیق نموده اید میرویم برای بخش های بعدی. اما چون وعده نمودیم که هر عزیز تا این جای راه با ما بوده باشد و تمام تمرین ها را انجام داده باشد میتواند از موسسه آشتی گواهی نامه حضور در جلسه را دریافت نماید دوستان عزیز می توانند مدارک پیوست و فرم زیر را ارسال نمایند و نسخه قابل پرینت گواهی نامه را از ما دریافت نمایند. فقط دقت کنید تصویر های شناسنامه تمام صفحات ،مدرک تحصیلی ، و عکس به شکل مناسبی اسکن و ارسال شود. در تکمیل فرم ثبت نام نیز بسیار دقت نمائید.
متشکرم دوستان و عزیزانی که تمایل به شرکت در دوره درآمد زایی و اشتغال آفرینی گزارشگری ما هستند باید فرم زیر را تکمیل و برای ما ارسال نمایند. شایان ذکر است در این دوره روشهایی را ما با دوستان به اشتراک میگذاریم تا بتوانند از این آموخته هایشان کسب درآمد نموده و بنحوی اشتغالزایی صورت گیرد. کمترین درآمد ماهانه را بین پنج میلیون تومان تا ده میلون تومان ما پیش بینی میکنیم و امید وار هستیم که شما بتوانید با کمی همت ماهیانه بیش از ده میلون درآمد داشته باشید . شما میتوانید بعنوان شغل دوم و یا حتی شغل اصلی به این موضوع توجه کنید و کسب درآمد نمائید. به امید موفقیت برای شما.
فصل هفتم
چگونه از راه رسانه صاحب درآمد شویم این فصل بسیار مهم است و خرسند هستم که شما جزء دوستان همراهی هستید همراهی با مارا انتخاب نموده اید. امید وارم تا این قسمت از دوره را خوب فرا گرفته باشید بخصوص فصل گزارشگری را چرا که اساس کار ما زین پس برای کسب درآمد همین بخش خواهد بود . روانشناسی افراد انسانها بطور ذاتی دوست دارند دیده شوند و همین موضوع برای کسب درآمد کافی است . افراد مشهور اطراف ما به اشکال مختلف آماده این هستند که با آنها یک مصاحبه داشته باشیم در خصوص فعالیتشان کار هاو خدماتشان و همین طور برنامه های دراز مدت شان. این افراد از یک مدیر آرایشگاه زنانه یا مردانه گرفته تا مدیر یک باشگاه ورزشی می تواند باشد.شهردار، بخشدار ،عضوی از شورای شهر ، مغازه دار یا صاحب یک کار خانه و یا کار گاه ، جوانی که خوب میخواند یا سازی را می نوازد یا حتی ترانه سرا است ، یک ورزشکار و یا بازیگر است ، معلم یا کارمندی است که سالها در شغل خود به بهترین شکل تلاش نموده ، امام جماعت یک مسجد است و یا صاحب یک میکانیکی یا تولیدی کوچک می باشد. خیاط و یا دوچرخه ساز است ،پزشک و یا وکیل حتی صاحب یک عطاری است و با گیاهان دارویی آشنایی دارد. هر کس در هر جایی می تواند برای مصاحبه مناسب باشد و شما میتوانید با یک برنامه ریزی از او بعنوان یک گزارش در قالب رپورتاژ آگهی کسب درآمد نمائید. اگر حضور ذهن داشته باشید در مقدمه آورده بودیم که انسانها به دنبال راههایی برای برقرای ارتباط هستند و بهترین راه ارتباط با افراد بخصوص سرشناس همین مصاحبه کردن است . شاید در همان ابتدا بعضی ها تمایلی نشان ندهند و بدون شک خیلی ها نیز به هیچ وجه تمایلی برای پرداخت وجه برای مصاحبه نداشته باشند. شما باید بررسی کنید و راههای درآمد زایی از آن فرد را بررسی نمائید ، برای مثال اگر این فرد از روابط بالایی در بین شرکت ها و کارخانه های شهر برخوردار است و یا دوستانی را دارد که حاضر هستند نقش پشتیبان مالی را داشته باشند خوب است با وی طرح موضوع نمائید. شما قرار است یک ویژه نامه هر ماه و یا هر هفته از مهمترین اخبار شهر و اطرافتان تهیه نمائید و این ویژه نامه حتی در تیراژ هزار نسخه هزینه هایی مانند طراحی و چاپ را در بر میگیرد پس یک تا دو چهارم درآمد شما در این خصوص هزینه میشود. شما باید اول درآمد خود را بدست بیاورید و بعد هر چه ماند سود است! در بخشی شما دانستید که باید سیاست گزار و تأثیر گزار باشید و برای این کار شایسته است ابتدا به ساکن برای آن فرد یک موضوع و برنامه طراحی نمائید که منافع مالی و کاری و از همه مهمتر شخصیتی به همراه بیاورد . سود شما در کسب رضایت وی و جلب توجه او است ، پس قبل از منافع خود به منافع طرف مقابل بیندیشید .یک فروشنده خوب قرار نیست فقط به فکر فروش کالا و طرح خود باشد بخصوص اینکه قرار است این گردش کار همواره ادامه یابد و بهترین سرمایه شما همان دوستان و مشتریان شما هستند که در نهایت از کار راضی بوده و شما را به دیگران معرفی می نمایند . شما راز دار باید باشید و اسرار و افکار دوستانی که با شما مصاحبه کردند را نباید در اختیار دیگران قرار دهید چرا که دراز مدت این راز داری شما بسیار برایتان با ارزش میشود و افراد به شما اعتماد بیشتری میکنند. باید به یاد داشته باشید که گفته بودم با قدرت رسانه فردا را امروز میسازند و امروز را دیروز ساخته اند . هیچ اتفاقی اتفاقی نیست! این افراد قرار است فردا را بسازند فردای خودشان و شمارا پس در این سازندگی شریک شوید نقش مهمی را بازی کنید. در ملاقات با این افراد در همان جلسه ی اول سعی کنید به طرف مقابل بفهمانید که چیز هایی برای گفتن دارید اما برای بیانش زیاد تلاش نکنید بگذارید حرفی برای ادامه دوستی باشد. سعی کنید این جلسات ادامه یابد و بتوانید بیشتر به فرد مورد نظر نزدیک شوید برای ادامه همکاری نیاز به داشتن برنامه و طرح است و باید سعی کنید خدمات شما بیشتر به چشم بیاید تبلیغات برای این افراد بسیار مهم است .روابط عمومی با افراد مختلف و صاحب نفوذ باید بتواند تبدیل به ابزاری برای کسب درآمد باشد. یک پیک خبری و یژه نامه محلی با دارا بودن چند صفحه تبلیغاتی و آگهی هر ماه پل ارتباطی خوبی بین شما و مرد شهر و محله است . اخبار مختلف را برای جذب مخاطب بیشتر در ستون های مختلف جای بدهید تا خوانندگان بیشتری شمارا دنبال کنند. حتماً به فکر یک سایت و حضور در شبکه های اجتماعی اینترنتی باشید. با کسب مجوز های لازم از سیستم مؤسسه آشتی و یا هر مؤسسه مطبوعاتی دیگر شما می توانید بطور قانونی خدمات خود را قانونی ادامه دهید. و حتماً از نظر اقتصادی و جذب اسپانسرها دقت کنید ، صداقت و درستی را در خدمات مالی به افراد از هر چیزی بالا تر بدانید چرا که نمیشود با دروغگویی زیر بنای یک کسب و کار سالم را ادامه داد! شفافیت مالی اهمیت زیادی دارد و این موضوع را با تمام همکاران خود در میان بگذارید . هر چه بیشتر اطلاعات محلی و مردمی داشته باشید در راستای اهداف تان موفق تر خواهید بود و در جلسات گونا گون حرف برای گفتن خواهید داشت. دوست عزیز از این راه می توانید هر در بسته ای را بر روی خود بگشائید و همان جلسه اول یا دوم حتی کالا و خدمات خود را به بهترین شکل ممکن به طرف مقابل معرفی نمائید. در این خصوص چند مقاله در دو مجموعه از نوشته های من وجود دارد که در اختیار شما قرار میگیرد تا بهتر با روشهای تیپ شناسی و کار آشنا شوید.
به امید موفقیت برای شما جعفر صابری 9/9/99
این ترانه زیبا را به رسم یاد بود تقدیم حضورتان میکنم: Artist: BTS Title: Life Goes On Album: BE Released: 2020 Genre: Alternative/Hip Hop درباره آهنگ این آهنگ در سبک آلترناتیو هیپ هاپه که با گیتار اکوستیک سنتی همراه شده. متن آهنگ با توجه به همه گیری ویروس کرونا به شنونده دلداری میده و بی تی اس میخواد بگه دنیا یه روزی دوباره مثل قبل میشه. Life Goes On [Verse 1: Jung Kook, Jimin] Eoneu nal sesangi meomchwosseo یه روزی جهان متوقف شد Amureon yegodo hana eopsi بدون هیچ هشداری Bomeun gidarimeul mollaseo بهار نمیدونست که باید صبر کنه Nunchi eopsi wabeoryeosseo بدون ذره ای همدردی از راه رسید (اینجا بی تی اس میگه با توجه به همه گیری کرونا و با توجه با اینکه مردم در خونه هاشون قرنطینه شدن اما زمان همینطور داره میگذره و فصل ها سپری میشن) Baljagugi jiwojin geori رد پاها از خیابونا پاک شد Yeogi neomeojyeoinneun na من اینجا دراز کشیدم، افتادم روی زمین Honja gane sigani زمان واسه خودش داره سپری میشه Mianhae maldo eopsi, yeah بدون هیچ پوزشی، آره
[Verse 2: RM] Oneuldo biga naeril geot gata انگار امروز دوباره هوا بارونیه Heumppeok jeojeobeoryeonne تمام تنم خیس شده Ajikdo meomchujil ana هنوز هم نمیخواد بند بیاد Jeo meokgureumboda ppalli dallyeoga تندتر از ابرهای سیاه حرکت میکنم Geureom doel jul arannеunde میدونستم اینجوری میشه Na gyeou saraminga bwa از همه اینها گذشته من فقط یک انسان هستم Mopsi apeunе در دنیایی از درد Sesangiran nomi jun gamgi سرمایی که دنیا بهم میده Deokbune nulleoboneun meonji ssain doegamgi منو به خاطرات غبار آلودم برمیگردونه Neomeojin chae cheonghaneun eotbakjaui chum این رقص خارج از ریتم باعث میشه بیفتم رو زمین Gyeouri omyeon naeswija زمستان که از راه رسید، بیا نفسمونو بدیم بیرون Deo tteugeoun sum یه نفس گرم [Pre-Chorus: V, Jung Kook] Kkeuchi boiji ana خبری از پایان نیست Chulguga itgin halkka آیا راه خروجی هست؟ Bari ttejijil ana ana oh پاهام نای حرکت نداره Jamsi du nuneul gama برای یه لحظه چشماتو میبندم Yeogi nae soneul jaba دستمو بگیر Jeo miraero daranaja بیا به سمت آینده بدویم [Chorus: Jung Kook & Jimin] Like an echo in the forest مثل یک اکو در جنگل Haruga doraogetji اون روزها دوباره برمیگرده Amu ildo eopdan deusi جوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده )مثال اکو و جنگل یه مثال فلسفیه همراه با یه سوال: آیا وقتی درختی در جنگل میفته کسی صداشو میشنوه؟ نه چون اونجا کسی نیست که صداشو بشنوه، بی تی اس میگه بعد اینکه این بیماری رفع و روجوع بشه به امید خدا اغلب مردم جوری به زندگیشون میخوان ادامه بدن که انگار برگی از درخت نیفتاده. بی تی اس میخواد بگه زندگی ادامه داره مشکلات ابدی نیستن(… Yeah, life goes on آره این نیز بگذرد Like an arrow in the blue sky مثل یه تیر در آسمان آبی Tto haru deo naragaji یه روز دیگه میگذره On my pillow, on my table روی بالشم روی میزم Yeah, life goes on آره این نیز بگذرد Like this again دوباره همینجوری [Verse 3: SUGA] I eumageul billyeo neoege na jeonhalge (Ay) بذار با این آهنگ بهت بگم Saramdeureun marhae sesangi da byeonhaetdae (No) مردم میگن که دنیا عوض شده Mh-hm-hm-hm Dahaenghido uri saineun اما خداروشکر بین تو و من Ajik yeotae an byeonhaenne هیچ چیز عوض نشده [Verse 4: j-hope, Jung Kook] Neul hadeon sijakgwa kkeut ‘annyeong’iran mallo با سلام روزمونو شروع کنیم و تموم کنیم Oneulgwa naeireul tto hamkke ieobojago (Ooh, ooh, ooh, oh-woah) بیا امروزو به فردا وصل کنیم Meomchwoitjiman eodume sumji ma الان منتظر بمون اما در سایه قایم نشو Bicheun tto tteooreunikkan یه بار دیگه آفتاب خواهد درخشید [Pre-Chorus: V & Jung Kook, Jin] Kkeuchi boiji ana خبری از پایان نیست Chulguga itgin halkka آیا راه خروجی هست؟ Bari ttejijil ana ana oh پاهام نای حرکت نداره Jamsi du nuneul gama (Gama) برای یه لحظه چشماتو ببند Yeogi nae soneul jaba (Jaba) دستمو بگیر Jeo miraero daranaja(Oh, oh, oh) بیا به سمت آینده بدویم [Chorus: All, Jimin] Like an echo in the forest مثل یک اکو در جنگل Haruga doraogetji اون روزها دوباره برمیگرده Amu ildo eopdan deusi جوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده Yeah, life goes on (Oh, woah) آره این نیز بگذرد Like an arrow in the blue sky مثل یه تیر در آسمان آبی Tto haru deo naragaji (Naragaji) یه روز دیگه میگذره On my pillow, on my table روی بالشم روی میزم Yeah, life goes on آره این نیز بگذرد Like this again دوباره همینجوری [Outro: Jimin & V] I remember I, I, I remember Ah, ah I remember I, I, I remember Ah, ah من به خاطر میسپارم …
من مدتی است شروع به جمع کردن و آماد نمودن مجموعه مقالاتی در خصو ص چگونه دروغ بگوئیم تا رستگار شویم و راه موفقیت، تنها با دروغ است و دروغگو فقط به بهشت میرود و یا عناوینی این گونه نموده ام که کتابی با همین عنوان بنویسم. و وقتی در گوگل جستجو کردم :
باورش کمی مشکل است ولی در 32ثانیه اول در گوگل 3660000هزار روش، برای چگونه دروغ بگوئیم آمد.
این یعنی اینکه چه افرادی قبل از من به این موضوع پرداخته اند و چقدر مورد توجه بوده است تازه این فقط به زبان فارسی است و زبانهای دیگر هنوز مانده.
اما می خواهم یک داستان کوتاه وواقعی را خدمت تان عرض کنم.
هفته گذشته برای کا ر بانکی میخواستم وارد بانک شوم که را پسرک واکس فروشی نظرم جلب کرد تصمیم گرفتم بروم بانک و در برگشت از او خرید کنم ولی وقتی برگشتم بدلیل بارش باران ترجیح دادم بروم و به کار دیگری بپردازم من بیش از یک هفته ذهنم مشغول بود که چرا از آن پسر بچه خرید نکردم و بالا خره بعد از یک هفته همین دیروز رفتم و دیدم او آنجا هست هوا هم بسیار عالی بود به طرف من آمد و گفت از من خرید نمی کنی …با احترام عرض کردم چرا اجازه بده بروم بانک در باز گشت از شما خرید خواهم کرد ولی او اسرار نمود و گفت من کار دارم میخوام برم!من که کمتر پیش می آید پولی در جیب داشته باشم پوزش خواستم و قول دادم در بازگشت از او خرید خواهم کرد رفتم بانک و بعد از بازگشت ازعابر بانک مبلغ 50 هزار تومان پول گرفتم که چون چک پول بود ناچار به بانک رفتم و پنج اسکناس ده هزار تومانی گرفتم و باز برگشتم خدمت آن نوجوان و به انتخاب واکس مشغول شدم … هر کدام را بیش از پنج هزار تومان گرانتر میگفت تعجب نکنید یکی از روش های کمک من خرید همین لوازم است برای همین قیمت تک تک آنها را میدانم برای نمونه جوراب … در هر صورت ترجیح دادم از چانه زدن کم کنم و یک واکس ده هزار تومانی برداشتم اما دیدم مشکی است ناچار به دنبال رنگ دیگری بودم که در این میان یادم افتاد ده هزار تومان را به او دادم و نیازی به خرد هم نیست گفتم من به شما ده هزار تومان را دادم ؟ و او گفت خیر!و من چند بار محتویات جیبم را گشتم و درست بود من فقط چهل هزار تومان داشتم و بدون شک ده هزار تومان را به او داده بودم با خود فرض کردم شاید بچه اس و ده هزار تومان لای پولهای جیبش مشخص نیست و … یک دهم درصد هم گفت … نه خدا نکند… در هر صورت ترجیح دادم از او پوزش بخواهم و راهی شوم که او متوجه شد و گفت چی شد گفتم پسرم گویا من اشتباه کردم و دیگر پولی برای خرید هم ندارم از این که وقت شمارا گرفتم پوزش میخواهم او لبخند زد و گفت نه با شما شوخی کردم ، شما به من ده هزار تومان را دادی بیا این را هم ببر و یک واکس به من داد… ماندم چه بگویم اگر پسر خودم بود چنان در گوشش میزدم که صد سال دیگر یادش باشد اما فقط گفتم اسم شما چیست گفت ناصر، گفتم: ناصر جان، من هم از کودکی کار میکردم و کار کردن را دوست دارم شماره پات چنده ؟ و قول گرفت هرچه زود تر برایش کفش ببرم… در مسیر به آخرین جمله آقا ناصر می اندیشیدم که گفت باورت شد که ده هزار تومان را ندادی؟
هنوز چند روز از این داستان میگذرد و به این می اندیشم که ما چه نسلی بودیم و این ها چه نسلی هستند !چطور او توانست به من دروغ بگوید، به کسی که هدفش خدمت بود!
دروغ او نتیجه چیست شاید رفتار های ما ،چند نفر به او گفتند باش تا برگردیم و از تو خرید کنیم و خلاصه او و امثال او بالاخره دروغ را از کسی که بزرگتر از خودش بوده یاد گرفته !
من فکر میکنم علیرغم اینکه این همه مقاله و مطلب در خصوص دروغ و دروغ گویی نوشته شده هنوز هستند کسانی که عآشق دروغ گفتن یا حتی دروغ شنیدن هستند و باز یاد دیالوگی ماندگار از فیلم سوته دلان کار استاد کیمایی افتادم که می گوید:
“میگن دروغگو دشمن خداست, آخ چقدر دشمن داری خدا ،دوستات هم که ماییم یه مشت علیل بدبخت که در حقشون دشمنی کردی.”
سخنرانی:آقای دکتر جعفر صابری بنیانگذار بنیاد مشاوران دانش بنیان آشتی
سلام از اینکه توفیق دیدار نسیب من شده تا یک بار دیگر دوستان عزیز قدیمی را ملاقات نمایم و همچنین یاران محربانی که قبول زحمت نموده اند و در این جلسه شرف حضور دارند را زیارت کنم به خودم می بالم ، و امید وارم پایان این جلسه سراسر عشق و محبت خروجی بسیار عالی برای هر یک از ما به همراه داشته باشد. کتاب آتوسا را که مینوشتم
احساس میکردم خیلی از تجاربم را دارم در اخیتار افراد قرارمیدهم وامید وار بودم که بتواند راه گشای ایشان باشد چرا که در این کتاب من چند مقاله نوشته بودم که هر کدام چراغ راهی باشد برای موفقیت بیشتر . زکات علم نشر آن است ولذا بعد از فروش بیش از هزار نسخه از آن که به صورت جزوه و نه کتاب مجوز گرفته شده از طرف ارشاد تهیه شده بود ، تصمیم گرفتم که آن را به صورت رایگان نیز در اختیار دوستان قرار بدهم و در شبکه های اجتماعی برای عزیران ارسال میکردم، معذالک باز تصمیم به چاپ آن گرفتم واین بار گفتم مجوز چاپ بگیرم از آنجایی که بیشتر نوشته های من باید قلم سانسور بر رویش بخورد حدود دوصفحه از آن باید سانسور میشد که البته مهم هم نبود به اصل مطلب لطمه نخورد! بعد از مجموع مقالات آتوسا مجموع مقالات دیگری را شروع به نوشتن کردم که با نام کاساندا آماده چاپ است ولی مقالات اش مدتی است در سایت من می باشد و قابل دسترسی به صورت رایگان است! حالا چرا آتوسا و یا چرا کاساندا آتوسا به معنای قدرت و موفقیت است و نام دختر کورش کبیر می باشد و من برخلاف پیشنهاد دوستان که میگفتن اسم این کتاب را سرنوشت من یا نام مقاله اول آن کتاب یعنی بیداری از بیداری بگذار، تصمیم گرفتم آتوسا یا موفقیت و پیروزی بگذارم . و اما کاسندا نیز همسر کوروش است زنی که بیست وهشت کشور ا در کنار کورش رهبری می کرد، خیلی دوست داشتم نام این کتاب را نیز نام اولین مقاله آن یعنی( قورباقت را بساز) بزارم ولی چون به شدت شبیه نام کتابی به نام قورباقت را قورت بده بود ترجیح دادم که این کار را نکنم حالا مشغول نوشتن مجموعه مقالات بعدی هستم و زین پس تصمیم دارم که نام هر مجموع که آماده برای چاپ میشود را نام یک از زنان تاریخ باستان ایران زمین این سرزمین مادری بگذارم ، چرا که ما را زنان به دنیا می آورند و زنان و مادران نقش کلیدی در رشد شخصیت و توانمندی ما دارند زن از زاده شدن می گوید و لایق احترام فراوانی می باشند. به افتخار زنان و مادران می ایستیم و کف مرتبی میزنیم. و اما در کتاب آتوسا مقاله ای دارم با عنوان مبدل که اگر بخواهیم ساد تر، این مقاله را در چند جمله بیان کنیم مبدل همان کاتالیزور است باز هم ساد تر بگویم اگر شما وارد یک ساختمان ده طبقه بشوید و قرارباشد بروید طبقه هشتم اولین جای که دنبالش میگردید آسانسور است و این طبیعی می باشد . نه فقط در ایران بلکه در همجای دنیا این طور است . اما قبول کنید فقط ما ایرانیان هستیم که مطالب واتساپ یا تلگرام را چند خط میخوانید و می دانیم چی گفته ! اساساً ما ایرانیان همه چیز را میدانیم هرکدام از ما علامه دهر هستیم و در تمام زمینه ها صاحب نظر هستیم و ساعت ها میتوانیم در خصوص یک موضوع کاملاً تخصصی صحبت کنیم ! من مقاله ای دارم با عنوان 99 یعنی ما هیچ کدام حتی 99 هم نیستم ماشاالله همه صد در صد هستیم و هر شغل و سمتی که به ما پیشنهاد کنند با کمال میل می پذیریم . اما داستان مبدل یا آسانسور یعنی من اینجا درخدمت شما به عنوان آسانسور هستم ! یک نفر دانش پژوه میرود از یک یا چند استاد مطالبی را در طول یک دوره مشخص فرا میگیرد و یا کتاب و مقالاتی را میخواند که به تجربه اش افزوده شود و اگر برای نمونه به او بگوئیم این کتاب که خواندی در خصوص چیست ؟ در یک خط توضیح بده ؟ می گوید در باره نحوه درست تجارت و صادرات! حالا ما همان کتاب هستیم و یا کتابها و مقالات . در خدمت شما مبدلی که شما می توانید با استفاده درست از آن به طبقات بالاتشریف ببرید و موفقیت بیشتری داشته باشید ،به افتخار خودتان که ما را قابل دانستید و تشریف آوردید تا از تجارب یک دیگر بهرمند شویم . مادر من همیشه با همان سادگی خود میگوید: دانا همی دانه همی پرسه نادان نه میدانه نه میپرسه ما چقدر دانا هستیم ؟ ما چقدر میدانیم ؟ صادقانه و در خلوت خود بیندیشم چقدر تا حالا اشتباه داشتیم و با نگاه به گزشته زندگی خود گفتم ای کاش این کار را نمی کردم و یا ای کاش مشورت میکردم و ای کاش ! افسوس نخوریم و مثل یک قمارباز واقعی بگویم به جهنم . آخرین زیان پانصد میلیونی که دادم دوستی گفت: دادش سرباشه کلاه بسیار است خودت بدست آوردی پس نگران نباش باز هم بدست می آوری! دل گرمی داد، چقدر خوبه که آدم گاهی رفیقی کنارش باشه که در سختی ها و شکست ها دلگرمیش بدهد به افتخار آنهای که رفیق های با حال دارند و یا انشاالله رفیق بدرد بخور گیرشون بیاد. دکتر احمد حلت دوست و نازنین رفیق و همکار گرامی من چند سال پیش گفت : دکتر تمام شمارهای گوشیت را پاک کن و در انتظار باش ببین کی سراقت رو برای خودت میگیره و یادی از تو میکنه! نمی خوام بگم که وقتی دوستی تماس میگیره و از من کمک یا سوالی داره ناراحت میشم شما هم ناراحت نشید رو به خدا بگین خدارا شکر که من صاحب نظر و تجربه هستم و الهی صد هزار مرتبه شکر که من قابل هستم. دیدید وقتی در خیابان کسی از شما آدرسی می پرسه و شما میدانید چه حس خوب به شما دست میدهد . همین چند وقت پیش من در خیابانی چشمم به بیمارستانی افتاد که نامش در ذهنم ماند و بعد از بیست روز دیگر در اتوبان ماشینی را دیدم که ایستاده و آدرس میگیرد درست آدرس همان بیمارستان را میخواست و من به او گفتم که باید از چه مسیری برود و او رفت! چقدر سخته گاهی وقت ها ما در خانواده و دوستان میخواهیم نظرمان را که نظر کارشناسی و کار بلدی و برخواسته از سالها تجربه است را به فردی بدهیم اما او نمی پذیرند، بخصوص فرزندان و یا همسرمان درست همان ها که ما بشدت نگرانشان هستیم و عاشقانه دوستشان داریم!چقدر این لحظه برای فرد فرد ما درد ناک است ولی میدانم که نمی توانیم کاری کنیم آنها به ما میخندند و در دلشان می گویند او نمی فهمد. مقاله ای با نام نزدیک بین_ نوشته ام که در همین خصوص است! بگذریم، این ها همان حرفهایی است که در خلوت به خودمان می گویم و افسوس میخوریم البته گاهی وقتها به دوستی میگوئیم . که من دوستانه توصیه میکنم به هیچ عزیزی از زندگیتان نگویید چرا که به قول دوستان افغانی : هر عزیزی عزیزی دارد! البته مشاور و مشاوره امری الاحده است. داستان زیبای هست که میگوید روزی شکارچی پرنده زیبای کوچکی را شکار میکند . پرنده به زبان می آید و میگوید اگر مرا رها کنی سه پند به تو خواهم آموخت که زندگیت را متحول میسازد. شکارچی می پذیرد و او را رها میکند . پرنده میرود و روی شاخه ای دور از دست شکار چی مینشیند و میگوید هرگز حسرت چیزی را که از دست داده ای نخور! و اما بدان که من در شک خود گوهری گرانبها داشتم که پنج برار وزنم بود . شکارچی ناله کنان فریاد میزند که نه! و بعد میگوید پند سوم چیست؟ پرنده بال میشکد و میرود و در همان حال میگوید مگر پند اول را فهمیدی که پند سوم را بگویم ! آخه پدر جان چطور یک پرنده با آن کوچکی گوهری بیش از پنج برا بر خود را در شکم دارد ! خدا وکیلی چقدر مال باختیم و از همه بالاتر زمان زندگیمان را در شنیدن ماملاتی که همش خند دار است از دست داده ایم . برای نمونه : ده بی پول کش (دلار) موجود هست بیست در صدر زیر تابلو بورس! جداً خنده دار نیست ! یا صد هزار تن آهن ضایعات هست تو انبار موجود حق بورکری هم سی درصد میدهند ! یا بیست هزار تا سوناتا سفر مدل 2008 تا 2012 موجود تقاطر با ملک منطقه یک و دو! برادر من عزیز من اگه من بیست هزار تا ماشین خارجی وارد این مملکت کردم خودم میدانم چطور بفروشم و لازم نیست شما خودت را به زحمت بیندازید که هزار تا هزار تا برام بفروشید! چقدر پول نهار و شام و میوه دادی که تو دفترکار شما این قرارداد بسته شه چند درصد از این قرارداد ها به نتیجه رسیده ؟ چقدر پول موبایل و یا تلفن و یا آژانس دادید رفتید تواین جلسه ها نشستید و پیش خودتان درصد بروکری خودتان را محاصبه کردید . چقدر معامله ها بدلیل عدم رضایت واسته ها به هم خورده و بعد معلوم شده خریدار واقعی با فروشنده رفتن یه گوشه با خودشون راحت معامله کردن و هیچی هم گیر شما یا ما نیامده ؟ من میگم : هر چیزی از نازکی پاره میشه الا حق بروکری که از کلفتی ! یادمان باشد اگر فرزند ما و یا همسرمان به ما می گوید تونمی فهمی یه جاهای هم پر بی راه نمی گویند! هیچ چیزی راحت بدست نمی آید اگر راحت به دست بیاد راحت از دست خواهد رفت .بیشتر از هر کسی این را شما میدانید ! شخصی با من تماس میگیرد میگوید دکتر میشه یک مدرک برای من در رشته مدیریت بازگانی درست کنی ؟ میگم بله به نظر من با توجه به تجربه و سوابق کاری شما این کار امکان پذیر است و مدرک معادل را میتوانیم بعد از بررسی مدارک شغلی و تجربی شما در اختیارتان قرار دهیم . میگه: فکر میکنید چه مدرکی شامل حال من میشه ؟ میگم: هر ده سال یک مقطع شاید لیسانس و یا فوفق لیسانس ، البته شما از نظر ما دکتر هستید! میگه: نه این که لطف شماست هزینه در رفته من میتونم ادامه تحصیل هم بدهم تا مقطع دکترا؟ یا اگه بشه همون مدرک دکترا را هم بدین خوبه ! بشرطی این که وزارت علوم هم تائید کند! من چی دارم به این بزرگوار بگم ! جز اینکه با لبخند بگم چشم در خدمتتان هستم . اولین موضوعی که مرا رنج میدهد این است که این دوست عزیز رسماً یه جورای مدرک خود من را هم زیر سوال میبره و من می مانم که نکنه خود ایشان فکر میکند من مدرکم را رفتم خریدم ! طرف میرود مکه حج واجب هفت بار صفا و ومرومیرو رمل جمرات میکند و خلاصه سه روز گرمای صحرای عرفه و شب مشعر را میگزراند تاز می شود حاجی یک دیگه هم میره سفر تفریحی و بهش میگن حاجی ! خال محبوبان سیاه و دانه فلفل سیاه هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا مردم دریا کنارو مردم درواز قار هردو عریانند اما این کجا و آن کجا به افتخار خودتان که خیل با حال هستید. یه روز ی من کیف میکردم بهم بگن حاجی زمان جنگ بود و جبهه و بعد دیدم آقای مهندس بیشتر حال میده یه وقت دیدم هرچی عمله هست بهش میگن مهندس! ذوق میکردم بهم میگن دکتر حالا برام فرقی نمی کنه چی صدام میکنند گاهی وقتها سر چهارراه رو موتورم نشستم یک داد میزنه: داداش موتوری برو کنار بزار برم. بهش میگم :عزیزم چراغ قرمزه توهم که پیک موتوری هستی جانت در خطره نکن کجا با این عجله؟ میگه :بابا ول کن بزار بمیرم بلکه خانوادم دیه ام را بگیرن! من بدبخت مهندسی شیمی دارم شدم پیک موتوری! به افتخار هرچی پیک موتوری ، چرا که زیر این گرما و یا توی سرما برای بدست آوردن یک لقمه نان حلال تلاش میکنند . نان حلال همان چیزی که عرض کردم بدون زحمت بدست نمیا ید. شعور و دانش ، بینش و آموزش میخواهد . استیو جا و بیلگست و خیلیهای دیگر دانشگاه را ول کردن و رفتن پی کسب و کار در میان شما عزیزان کم نیستن افراد و مدیران لایقی که شاید تحصیلات دانشگاهی ندارند اما به واقع در جامعه میدرخشند . به افتخار خودتان راستی تا حالا فکر کردید چرا بیشتر تحصیل کرده ها کارمند میشند و کار فرماه کمتر رفتن دنبال تحصیل؟ همه ی ما جاش برسه میگیم می دانیم و می توانیم اما اگر کمی منطقی باشیم باید بپذیریم که ما همه چیز را نمیدانم . آیا میدانستید گاهی زیاد دانستن خودش علت عقب ماندن از دیگران و عدم پیشرفت میشود؟ بوعلی سینا در یک جمله می گوید که: همی دانستم که هیچ نمی دانم . یا دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت اندر دل من هزار خورشید بتافت آخر به کمال ذره ای راه نیافت
بله گرفتار مسائل حقوقی میشیم، نمیدانیم چرا زمین میخریم خانه میخریم و یا معامله ساده ماشین میکنیم نمیدانیم چی مینویسم میگیم خوب این قرارداد چاپی بود چرا در داد گاهای ما بیش از 17 میلیون پرونده هست اگه شما نیستید پس کی هست بالا خره فرزند برادر دوست فامیل شما هم گیر یکی از این پروندها هستند به نوعی شما اسیر شدید برادر شما گیر کرده زن و بچش از شما توقع داره پسر شما زن گرفته نه دخترت شوهر کرده حالا مهریه گیرش انداخته و یا پسره دخترت را میزنه و …هزاران موضوع این شکلی! جنس تولید کردید با خون دل قرض و قوله نمودید چک تان برگشت خورده و ماندید طلب کار آمد سراقتان حقش و میخواد آن بدبخت هم که گناه نکرده اگه مالشو به تونمی داد امروز سه برابر می فروخت و خلاصه اینجاست که باید بشینی یه گوشه در خلوت بگی عجب اشتباهی کردم کجای کارم غلط بود ؟ پول داری زیاد هم داری اما جرعت ریسک نداری! بردی گذاشتی بانک میدونی داری چندرغاز میگیری و باید سود بانکی سی درصدی بدی اما میترسی که دست به پولت بزنی و میگی چه کار کنم! آپارتمان خریدی و دادی اجاره پول پیشش را ماندی چکار کنی ماشین میخری یه درد سر داره بانک میزاری ارزشی نداره میخوای اجاره بگیری طرف بعد از سه ما اجاره نداره بده! ماهی سه یا چهار میلیون کم نیست در نمیاورد! خودت مستاجری کرایه خانه و دفتر کارت را در نمیاوری ! حقوق کارمندات را دیر به دیر میدی اصلا میدونی حقوق کار مندان چیه ؟ تا حالا گذرت به اداره بیمه افتاده ؟ آیا میدانید که در سال 16 ماه حقوق باید بدی اما 12 ماه حساب میشود؟ و از طرفی هم درست نیست که حق کار گر و کار مند بندی خدا را ندهید ، چرا که اون برای تو داره تلاش میکند و اگر برایش کم بگذاری بدون شک برات کم میزاره ! چقدر از قوانین کار و تامین اجتماعی مطلع هستیید . یادتان هست که همین چند سال پیش بود با کمتر از یک میلیون تومان هفت روز ترکیه کنار دریا نهار شام و صبحانه نوشیدنی هتل پرواز ترک کیش !حالا چی؟ میدونید کف این سفر شد بین چهار تا پنج میلیون تومان این یعنی واقعیت اقتصادی کشور ما! یادتون هست با کمتر از دویست میلیون تومان شما میتوانسیتد صاحب یک خانه و اقامت کشور ترکیه بشوید . آن هم به صورت اقساد ! حالا چی ؟ تا حالا شده به این فکر کنید که کسب و کاری در خارج از کشور حداقل همین کشورهای همسایه مثل ترکیه، ارمنستان، آذربایجان ،عمان و یا دبی داشته باشید . تا حالا به تاجیکستان که فارسی زبان هم هستن فکر کرید یا سفر داشته اید؟ اندیشده اید که می توانید آینده خود تان را خودتان رغم بزنید و نگذارید دیگران برایتان تصمیم بگیرند ؟ و به نوعی نقشه راه داشته باشید وصبح که بیدار میشید بدونید قرار است امروز چه بکنید و فردا هم چه و بلاخره تا آخر سال چه برنامه ریزی برای خودتان کرده اید ؟ البته به شرط آنکه مشورت و دانشی در کار باشد و بینشی ! در همین خصوص من جمله ای دارم که می گویم: اول صعود نظری بعد صعود عملی! و در خصوص همایت نیز میگویم : بدون همایت یعنی حماقت! شما برنامه کار و بهتر بگم نقشه راه را نوشته اید؟ طوری که هر لحظه اراده کنید بتوانید جای خودتان را در آن بیابید؟ نگران تولید و فروش محصولاتتان هستید ؟و یا مشغول ساخت و ساز و یا حتی فعالیت اقتصادی دارید ؟ می خواهید وام بگیرد و یا شریک انتخاب کند نظرتان با جذب سرمایه چیست ؟ درود بر شما این درسته ! به افتخار خودتان چرا به فکر خودتان نیستید ؟ میخواین بزارید برای وارث! که بگه کم گذاشت اگه این را میخواهید خودتان میدانید! نمیگم به فکر آینده فرزند و همسر و یا اطرافیانتان نباشید میگم شما به دنیا آمد ه اید که زندگی کنید تلاش میکند که زندگی کنید نه جمع کنید. دوستی با من تماس گرفت و از من خواست تا قیمت عطر های تولیدی من را بداند گفتم بین 1200000 تا سه میلیون تومان البته 400 تا 500 هم داریم معمولی است! گفت: چقدر زیاد! بعد تماس مگیرم و قطع کرد من میگم خدمت شما فقط سیصد تا پانصد هزار تومان هزینه رفت و آمدو طراحی جلد یک شیشه عطر می شود . این آدم این کاره نبود ! کارخانه رویز رویز و یا رولکس یا فرتکس تولید انبوه ندارد اما تبلیغات دارد ، ولی تولید محدود است.ُ افرادی که برای خودشان هزینه میکنند . قرار نیست شما برای خودتان رویز رویز بخرید اما چه اشکال دارد یک عطر دو یا سه میلیونی برای خود یا دوست عزیزتان بخرید و به او هدیه دهید ؟ جمله ای از والت دیزنی ،کاریکاتوریست انیماتور، صداپیشه ،تهیه کننده و کار آفرین آمریکایی هست که می گوید :هرچی بیشتر خودتان را دوست داشته باشید کمتر شبیه دیگران می شوید و این امر است که شمارا منحصر به فرد می کند.
دوستی من را برده ساندویجی و میگه دکتر فلافلاش حرف نداره! دقت کنید حتی حاضر نیست من انتخاب دیگری جز فلا فل داشته باشم! این آدم میخواهد با زندگیش چه کند؟ ماشین شاسی بلند نیم میلیاردی سوار میشه اما ته سیگارش را از پنجره بیرون میندازه ! به نظر شما این آدم به شما حق بلوکری میدهد ؟ خیلی ها یک کارت ویزیت برای خودشان درست نمی کنند که آخر قیمتش دویست هزار تومان است و میگه شماره تلفن من 0936! نه اینکه خط اعتباری بد باشه اما برای کسی که کار اقتصادی میکنه باید یک چیزهای اهمیت داشته باشه . ماشین خیلی مهمه خانه مهمتر و لی ظاهر از همه مهمتراست !چقدر به ظاهر خودتان میرسید . دوستی صاحب بهترین برند چرم کشور است روزی به او گفتم شما حداقل یک کیف چرمی از کار های خودتان دست تان بگیرد ! بد نیست یاد بگیرم اگر جای رفتیم حداقل یک خودکار از مجموعه خود به میزبان هدیه دهیم و این نشان شخصیت ما است که برای این ملاقات ارزش قائل بوده ایم … میز بان نیز به مهمان هدیه بدهد تا یادش باشد که با کی در کجا و به چه منظوری ملاقات داشته حتی اگر مهمان وظیفه خود را درست انجام نداده باشد! در یک ا ز پلانهای فیلم جدای نادر از سیمین ،بازیگر زن میگوید اون که نمیداند تو پسرش هستی و مرد میگوید من که می دانم او پدرم هست! چرا ساعت و انگشتر و یا لباس بدلی ! خودت که میدانی این بدل است !یک درصد فکر کن طرف مقابل خودش این کاره باشد چی فکر میکنه وقتی تو میخوای بهش بفهمونی که ساعتت اصل ! من میخواهم بگویم: در دنیای مجازی باش اما واقعی باش کم باش اما واقعی با ش با فالور های دروغکی زندگی نکن در بازار کسب و کار حرفی بزن که بتوانی اجرایش کنی چیزی را بنویس که پاش وایسی و مطلبی را که امضا میکنی از ته اش مطلع باش. وگرنه مشورت کن نترس ! یه چیزای هست که بهش میکن اتکت در واقع این واژه فرانسوی است ، بد نیست بدانیم خیلی چیز ها را در بر می گیرد از نشستن تا حرف زدن و بطور کلی کسب و کار را در بر میگیرد ! خیلی ها میگن ما میدانیم ولی نمیدانند که روش درست کسب و کار در دنیای امروز خیلی تغییر کرده و ایشا ن اصرار دارند که به همان روش های گذشته کار کنند . چرا بعضی ها کم تر کار میکنند ولی بیشتر در میاورند و برعکس خیلی ها هم بیشتر سرمایه میگذارند و هم بیشتر تلاش میکنند اما کمتر سود میکنند ؟ چقدر با واژه فرد حقیقی و یا حقوقی آشنا هستیم و تفاوت این دو را چقدر میدانیم؟ چقدر از بار جایگاه قانونی این دو مطلع هستیم ؟ با واژه ورشکستگی رو برو شده اید؟ طرف میره یک ماشینی میخره بالای یک میلیارد داره، مفت چنگش! آن هم ماشینی که خارج از ایران یک دهم همین قیمت را داره، میگی چرا میخری ؟میگه جلو چشم مردم بد است باید داشته باشم و بعد همین کارخانه دار و یا صاحب بیزنس ،چکش برمیگرده ،میندازنش زندان و با همه داشته هایش دربدر دنبال یک مغازه دار یا کاسب هستند که بیاد ضامنش بشه یک کارمند دولت می تواند صاحب یک کار خانه چند میلیاردی را از رسوایی نجات بدهد! میدانید اگه یک مغازه سه در چهار ته شهریار داشته باشید که پای مرغ بفروشید میتواند ضمانت یک کار خانه دار و مزرع دار را بنمائید اما خود این شخص نمی تواند سند کار خانه و یا کار گاه اش را ضمانت بگذارد! میدانستید اگر با یک شرکت قرارداد ببندید و بعد معلوم شود این شرکت ورشکسته شده و طلب شما ده میلیارد باشد نمی توانید از آنها بگیرد چون سرمایه ثبتی آنها فقط یک صد هزار توان است! دانستن همین چیز های کوچک و بی ارزش گاهی میلیارد ها شمارا نجات میدهد ! دکتر پرویز غریب پور دوست نازنینم در سالها پیش مسئول روابط عمومی فرهنگسرای بهمن شده بود من با او ملاقات کردم و ابتدا اسم کامل و بعد شماره تماس و بعد آدرس مرا و بعد از جایی که آمده بودم را پرسید و در دفترش نوشت ! چون آدم محققی بودم و یا بهتر بگم هستم از ایشان سئوال کردم : شما که اسم من را میدانستید و اطلاع داشتید از کجا آمده ام چرا این قدر دقیق پرسیدید و نوشتید ! گفت من نام شمارا میدانستم و معرفی نامه شمارا هم دیدم اما بد نیست بدانید بیشتر آدمها در جلسه اول ودوم تا 95 درصد راست حرف میزنند و از جلسه دوم به بعد میروند در پی ظاهر سازی و اگر در همان جلسه اول سوال کردی خانه و محل کارش و شماره تماسش چیست او درستش رابه تو می گوید و در غیراین صورت اگر حتی یک درصد با او به مشکل خوردی هیچ آدرس و ردی از خود برایت نمیگذارد و در نتیجه تو باید بدوی دنبالش تا ببینی درست بود یا نه!پس همان جلسه اول یه بیوگرافی کامل تست شخصیت ورفتاری از طرف مقابل برای خودت داشته باش. خیلی ها نیروی انسای استخدام میکنند، البته بجز آنهایی که فقط منشی استخدام میکنند! وقتی کسی میخواهد کار مند استخدام کند باید رفتار شناسی بداند و تجربه این را داشته باشد که چه برخوردی در جلسه اول باعث ماندگاری و حرف شنوایی آن نیرو میشود ! این یک علم و دانش است و به هیچ عنوان تجربی محض نیست ! دانستنی های حقوقی شاید برای شما مهم نباشد اما در اندک زمانی متوجه میشوید که زندگی تان را متحول میسازد .ارتباط با آدم ها و تیپ شناسی و زبان بادی لنگویج یک علم است ! اطلاعات فرد را حتماً جای سیو کنید و قرارملاقات ها را برای خودتان بنویسید و صورت جلسه داشته باشید و بدانید همین صورت جلسه های ساده می شود نقشه راه و روش کار، و بسیار مهم است. وای از آدمهای که می گویند یادمان می ماند و در جلسه هیچ یادداشتی برمی دارند ! من میگویم : ارزش هر نوشته کم رنگی از هر ذهن پور رنگی بیشتر است! طرف می آید و ساعتی هم مینشیند از هر دری صحبت می کند و میرود ما توقع داریم اتفاقی بیفتتد ! قرار است با برخورد مان با این فرد صاحب ثروت شویم ! شما فکر میکنید قرار های در منزل ویا کافی شاپ یا قهوه خانه نتیجه بخش خواهد بود! چند درصد نتیجه گرفته اید ؟ فکر میکنید چند درصد از قرارهای ملاقات در ساعت های غیر متعارف نتیجه بخش خواهد بود ؟ خیلی وقت کم داریم ! چه برای زندگی کردن و چه برای کسب درامد بیشتر ! همه شما میدانید بدن انسان یک سیستم خداداد دارد که خودکارعمل میکند و برای نمونه کافی در بیست و هشت روز عادت کنید که ساعت شش بیدارشوید و یا ورزش کنید یا نماز اول وقت بخوانید تمام! فقط کافیست در این مدت مراعات کنید دیگر بدن عادت میکند و بخصوص عادت کنید که ورزش را در هر شرایطی داشته باشید و دنبال کنید من که میگم ورزش فقط ورزش باستانی حسابی آدم را درست میکند. از فرصت ها باید استفاده کرد و زمان را باید مدیرت کرد، بدون شک اگر کمی با دقت به موضوعات اطرافمان توجه کنیم متوجه میشویم که چه فرصت های را برای کسب درآمد داشتیم و به راحتی از دست داده ایم . تجارت ، صنعت ، کشاورزی حوزه فرهنگی بخصوص خیریه ها عالیه، مگه نمیخواهیم کار خیر کنیم مگر نمیخواهیم مدرسه سازی کنم ؟ سیستم های تبلیغاتی عوض شده دیگر در دنیا خیلی چیز ها عوض شده حتی پپسی و کوکا هم آرمشان را از حروف درشت به ریز تبدیل کرده اند! تبلیغات نباید مستقیم باشد! نه اینکه بد است بلکه بی نتیجه است! تلویزیون ،تراکت ،ایمیل زدن کم جواب میده دنیای اینترنت است! من تعجب میکنم بعضی شرکت ها و حتی افراد سایت ندارند بعضی هم که سایت دارن به روز رسانی نمیشه ! رنگینگ یک هنره مگه میشه آدم دست فروشی کنه داد نزنه نمی شه بشینی تا مشتری بیاد سراغت باید بدوی دنبال مشتری ،این که یکی راحت پول در میاره به همین منظور است. رستوران بسیار عالی تاسیس میشود دوسال بعد خاک مرده ریختن جواب نمی ده چرا چون کار تبلیغاتی نکردی میگه ما مشتری خودمان را هم داریم ! مگه اشکالی داره یک کارخانه دوتا بشود؟ یک خونه سه تا بشود؟ سه ماشین ده تا بشه! مگه پول درآ وردن بده که میگی نه ما نیازی به تبلیغات نداریم باید کار را گسترش بدی ما اینجا هستیم تا با هم و کمک هم کار هایمان را رونق بدهیم . میخوای چکار کنی؟ چرا نمی روی یک سلمانی خوب سرتو بعد از اسلاح بشوره سشوار بکشه و ریشت را آنکادر کنه ،چرا تو خونه رنگ به موهات میزاری مگه نمیخوای دیده بشی آن لباس قشنگه مال تو است ! تو باید بپوشیش وزندگی کنی چرا خودتو سر کار میزاری و به خودت دروغ میگی چرا راحت سرطان میگیری و یا راحت قلبت درد میگیره ،اوره، فشار خون و اینا نتیجه اینکه میخوای نادانسته همه چیز را بدست بیاری و مدیریت کنی ودقت نداری که دنیای مدیرت کاملاً تعقیر کرده. در واقع برنامه بنیاد مشاوران آشتی برای همکاری با شما در خصوص تمام مسایل خدمتتون عرض شد امیدوار هستیم این توفیق همکاری شامل حالمان گردد. زاعقه ها عوض شدن و مردم دیگر مثل سابق نیستن جوانان حلقه در بینی میکنند و مردم تبلیغاتی را نگاه میکنند که اساساً درآن جنس مورد نظر دیده نمیشود ! میروید دفتر دوستتان و یا مهمانی میز بان می پرسد چی میل دارید چای ، قهوه و یا نسکافه شما میگین فرقی نداره! فرقی نداره؟ چطور چای با نسکافه و یا قهوه فرقی نداره؟ به خودمان بیاییم ما اینجا هستیم تا یک چیز را با هم دنبال کنیم آن هم تغییر روش در سیستم مدیرت است . پنجاه شرکت مطرح دنیا را بررسی کردن تا معرفی بهترین ها باشند ماکرو ساف در این جمع نبود مدیران ماکرو ساف گفتن چرا از ما قوی تر کدام شرکت است توضیح دادن اولین شرط موفق بودن این است که شرکت عمری بیش از پنجاه سال داشته باشد! چرا تویوتا و یا سونی و یا جنرال موتور موفق است چون مدیرانش هر روز بروز رسانی میکنند مدیر بنز مدیر بنزه چون دنبال یاد گیری و تجربه است کدام از ما بخش روابط عمومی و بین الملل داریم که ما را به دنیا معرفی کند؟ کدام از ما هر سال حداقل یک بار برای دوستان و پرسنل جشن میگیرم و شادی میکنیم که سالگرد تاسیس کسب و کارمان است . چرا میترسیم جنسمان را تضمین کنیم چرا خودمان را اثبات نمی کنیم ؟چرا میترسیم بیمه بشیم و بیمه را یک کار زائد می دانیم مگه مرگ حق نیست چه اشکالی داره بیمه عمر باشیم و یا چه اشکالی داره شغلمون را بیمه کنیم !ما بطور کل چقدر صنعت بیمه را میشناسم ؟ میدانید بیمه عمر چیست؟ و مرگ هم حق است ! چرا به کسب درآمد های ارزی فکر نمیکنیم ؟و به بازار های اطرافمان توجه لازم را نداریم؟ پول نداریم! تولید نداریم ! زبان که داریم !ایده که داریم این همه کار خانه راکت ! طرف کار خانه داره که می تواند سه شیفت کار کند اما یک شیفت کار میکند و آن هم با یک سوم کار گر ! میگوید ما نیروی کار و امکانات و سرمایه اولیه نداریم! عزیزم نیروی کار و امکانات و سرمایه دوستت را به کار بگیر و مشارکت کن ! این روز ها یا ایده دارید سرمایه ندارید یا سرمایه دارید ایده ندارید و یا سرمایه و ایده دارید شما کدام یک هستید ؟ چرا ما با واژه مشارکت مشکل داریم میگیم اگر شریک خوب بود خدا برای خودش درست میکرد این که کفر است. خدا می فر ماید : شما باهم مشارکت کنید من هم شریک میشم و برکت به کسب و کارتان میدهم چرا با نیت درست کار را شروع نمی کنیم شراکت یعنی مساعدت و تعا مل و همکاری تا مرگ برای مشارکت طولانی مدت مشکل دارید؟ خوب میشود روی یک پروژه مشارکت کنید با یک قراد داد سفت و محکم که یک وکیل کار بلد بنویسه تا حق هیچ یک از طرفین از بین نرود . ما اینجا جمع شدیم تا با هم همکاری کنیم جماعتی که از بهترین مدیران و موفق ترین افراد جامعه هستند جماعتی که علی رغم بینش و دانش و هوش سرشارشان در موارد اقتصادی و فرهنگی امروز تشخیص دادن بهتر است دراین نشست شرکت کنند شما بسیار متفاوت هستید و بسیار مقتدر پس لطفاً بایستید و به افتخار خودتان کف مرتبی بزنید و با هم بخواینم: ای ایران ای مرز پور گوهر سرود ای ایران خوانده شود ممنون از شما ابتدا در خصوص کتاب های آتوسا و کاساندا عرض میکنم اگر دوستی تمایل به داشتن این دو جواهر گرانبها دارد می تواند ثبت سفارش کند و همکاران من این زحمت را میکشند . اما مورد اصلی من و تیم همکارانم که بدون شک شما نیز می توانید به عنوان کارشناسان و مدیران لایق این بیناد با ما همکاری نماید. با عقد یک قرار داد خرید خدمت یک ساله در خدمت شما خواهیم بود! دقت کنید هزینه یک سال مشاوره در تمام زمینه ها حتی خانوادگی و تحصیلی درباره فرزندانتان تنها برای یک سال ده میلیون تومان است یعنی حدود ماهی هفت صد هزار تومان نصف حقوق یک کار مند ساده !اما اگر امروز همینجا پیش پرداخت عقد قرارداد یک ساله را با بنیاد مشاوران دانش بیناد آشتی ببندید شامل پنجاه درصد تخفیف خواهد شد و فقط با پنج میلون تومان که ابتدا سه میلیون تومان نقدی و الباقی در سه قست دریافت خواهد شد ما مشاور شما می شویم و هر هفته یک جلسه دو ساعته در خدمت شما هستیم و در ساعت اداری همیشه پاسخگو و مشاور شما و در کنارتان تا برای گرفتن وام ، نوشتن پروپزار کاری و یا همان نقشه راه و هر قراردادی که مورد نظرتان است حتی قرارداد خرید ماشین یا خانه و یا اجاره ملک و ثبت نام فرزندتان از مشاورین ما بهرمند شوید ! ما در کنار شما هستیم تا شما هیچ دغ دغه کار و شغلی نداشته باشید و بتوانید با خیال راحت سرمایه گزاری کند ما تصمیم هایتان را برایتان بیمه میکنیم و ضمانت میدهیم یا حرف نمیزنیم و یا حرفمان را ضمانت می کنیم تا سود شما تضمین شده باشد . نکته مهم این است که شما در پایان یک سال بدون شک بیش از این رغم در مشاوره با ما سود خواهید کرد و لی چنانچه از این مشارکت راضی نبودید بدون هیچ قیدو شرطی ما کل مبلغ شما را باز میگردانیم ! در صورت تمایل کافی است تا مبلغ پیش پرداخت قررداد را به همکارانم تحویل دهید تا یک سال گارانتی خدمات ما را داشته باشید. ضمنا” با عنایت به اینکه ما بشدت نیاز به مشارکت و مشاوره شما داریم ، از امروزشما نیزمیتوانید با تکمیل فرم همکاری عضو افتخاری این بنیاد شوید و حکمی نیز برایتان صادر میشود در صورت تمایل برای بررسی و مشاوره های مختلف مبلغ پورسانت خود را از بنیاد دریافت خواهید کرد. پس با خیال راحت از مشاوره با ما بهرمند شوید . و بدانید اگر یک سال با ما همکاری کنید یک عمر کسب تجربه کرده اید و شاید سال بعد دیگر نیاز به ما نداشته باشید . شما میدانید چطور از مغزها بهر مند شوید و این هم همان بهر مندی درست است از سواد و تجربه دیگران به نفع خودتان . همان بحث مبدل است که در زمان و انرژی و سرمایه شما بسیار موثر خواهد بود . کار ها را به ما بسپارید و راحت زندگی کنید به این فکر کند که چطور بهتر بفروشید و یا بخرید و یا سرمایه گزاری کند کجا سفر کنید و با کی معامله کنید ،این کار را با ما تجربه کند و نتیجه آن را ببیند . عزیزانی که در بخش های کشاورزی ، صنعت ، تجارت و فرهنگی ثبت نام کرده اند میتواند بعد از عقد قرارداد با ما در جلسات تخصصی اولین تجربه مشاوره با کارشناسان ما داشته باشند . در خدمت تان هستم و ضمنان در پایان از حضور ارزشمند شرکت های و موسسات و همین طور عزیزانی که بواقع مدیران درخشانی بوده و هستند قدر دانی میکنم و به رسم تقدیر و تشکر هدایای را نیز تقدیم ایشان میکنم . تا یادم نرفته گواهی نامه بین المللی و همین طور حکم عزیزان در کمتر از یک هفته دیگر حاضر است که به حضورتان تقدیم می شود . به امید دیدارتان در محل کارتان! یا حق جعفر صابری
جهت هر گونه هماهنگی با شماره زیر جناب آقای دکتر حبیبی تماس بگیرید.
تا حالا دقت کردی وقتی در میان انبوه مطالب رسیده در گوشی خودت مطلب یا فیلم یا حتی موسیقی به دستت میرسه و میخواهی این لذت شنیده شدن و یا دیدنش را با شخصی تقسیم کنی چه حسی داری؟
بیشتر وقت ها ترجیح می دهی به بعضی ها بخاطر شناختی که از رفتار و گفتار و یا بهتر بگم شخصیتشان داری ارسال نکنی ولی بعضی ها را انتخاب میکنی ! و جالب اینکه اون موضوع را راحت در یک گروه به اشتراک میزاری و چقدر برات جالب میشه وقتی میبینی که چند نفر به آن موضوع توجه کردند و پیام هم دادند .
خیلی از ما تصمیم میگیریم یک گروه راه بیندازیم و اول فقط دوستان و بعد همکاران و بعد و بعد و بعد یک وقت نگاه میکنیم بیشتر این آدمها را حتی نمی شناسیم ولی آنها در حال ارسال مطلب در گروه هستند و جالب اینکه وقتی پیام های گوشی را باز میکنی آنها اولین پیام ها را به ما ارسال کرده اند کم کم این سلام و علیک ها خیلی جدی میشه و ما احساس خوبی به این آدمها پیدا میکنیم و این ما میشیم که اگر آنها پیام ندادند پیام بدیم و حتی اگر شده با ارسال یک شاخه گل بگیم که به فکر تو هستیم !
نمیخوام به درستی و یا غلطی این کار بپردازم چون خودش به تنهایی میتواند یک کتاب باشد !
اما در جمله ای کوتاه باید گفت هر یک از ما در جزیره تنهایی مان نشسته ا یم و هیچ کس جز آنها که دوستشان داریم را در آنجا راه نمیدهیم!
شبکه های اجتماعی نیز به ما این فرصت را میدهد تا بیشتر با خودمان و مردم جزیره مان تنها باشیم و در تمام مدت می شنویم که صداهایی میگوید کی به تو رحم کرده و چه کسی دلش برای تو میسوزد که تو دلت برای او بسوزد و…
آیا شایسته تر نیست به این بیندیشیم که راز خلقت انسان با دیگر موجودات در همین ها است که او فهم دارد و شعور و باید قبل از هر چیز انسان باشد.
دوستان و عزیزان کمی به این بیندیشیم اگر هر یک از ما در جزیره خود بنشینیم و پاسخ رفتار دیگران و بخصوص عزیزانمان را با لجبازی و کج رفتاری بدهیم صاحب چه جهانی خواهیم شد؟اگر قرارباشد گذشت و معرفت و محبت را نادیده بگیریم و هر کدام به خلوت خود بخزیم در دراز مدت چه بر سر ما خواهد آمد !
آیا اندیشیده ایم اگر نسبت به رفتار نا خوشایند اطرافیانمان رفتاری متشابه برگزینیم صاحب چه جهانی خواهیم شد؟ آیا از شرایط فعلی جامعه نگران نیستیم؟
اینکه در جای جای جهان انسان ها برای ساده ترین حقوق انسانیشان مورد تعرض وآزار قرار میگیرند و در رنج و ستم زندگی میکنند نگران کننده نیست؟
چرا تنها در نوشته هایمان از محبت سخن میگوئیم و دوست داشتن و یا گذشت ؟چرا فقط به دنبال اسطوره میگردیم و خود اسطوره نمی شویم !میدانم خیلی دشوار است اما به یک بارتجربه می ارزد!
چقدر دشوار است دیدن تصاویر درد ناک از زندگی و سختی مردم و بی تفاوت بودن نسبت به آنچه در جامعه به وجود می آید همین چند روز پیش صحنه ای را دیدم که تعدادی مامور نیروی انتظامی نه راهنمایی و رانندگی موتور سواران را که کلاه یا گواهی نامه و مدارک موتور نداشتند می گرفتند و حتی موتورشان را توقیف میکردند . در بین این موتور سواران یکی دو نفر هم بودند که روی موتورشان وسیله حمل غذای رستوران با آدرس و نشانی بود می خواستم بایستم و بگویم برادر عزیز آن که با موتور سرقت میکند و یا خلافی انجام می دهد نه این بندگان خدا هستند این برای تهیه یک لقمه نان شرافت مندانه چون خود شما در حال کار هستند و خدا را خوش نمی آید که به ایشان ستمی شود آن هم عصر روز پنج شنه که روزی برای گفتن صلوات و فاتحه به قبر مردگان است چرا برای خود ناله و نفرین و این مردان شریف گرفتاری ایجاد می کنید کم نیستند افرادی که میلیاردی میبرند و میخورند این ها همه برادر تو هستند و بدون شک تو لباس خدمت بر تن کرده ای برای ایران و ایرانی به این قشر مظلوم تاریخ ستم نکن !
اما ترسیدم و خدایا تا وقتی من بترسم و تو بترسی که امر به معروف و نهی از منکر کنیم همین است ! بله امر به معروف برای همین است همین اندازه که به آن موتور سوار بگویی کلاه سرت بگذار و مدارک شناسایی همراهت باشد امر به معروف است ولی من ترسیدم !
هنوز هم میترسم ، اما باز میگویم تا به خود بیاییم از این جزیره تنهایی خارج شویم و در کنار یکدیگر باشیم در هر لباسی به هم خدمت کنیم و دست یاری به هم برسانیم.
برادر نظامی تو که از جان خود برای امنیت ا ین کشور سرمایه می گذاری و از کنار خانواده خود برای بودن در کنار اجتماع جدا می شوی تو قطعه ای جدا نشدنی از این ملت هستی .
بد نیست دیالوگ ماندگار فیلم قیصر را یک بار بخوانیم :
قیصر : «احترامت واجبه خاندایی! اما حرف از مردونگی نزن که هیچ خوشم نمیآد … کی واسه من قد یه نخود مردونگی رو کرد تا من واسش یه خروار رو کنم؟ … این دنیا همیشه واسه من کلک بوده و نامردی … به هر کی گفتم نوکرتم خنجر کوبید تو این جیگرم … دیدم فرمون که می تونست یه محلی رو جابجا کنه … وقتی زجرش می دادن می رفت عرق می خورد و عربده می کشید دیوارا تکون می خوردن و هرچی نامرده عینهو موش تو سوراخ راهآبها قایم می شدن، چی شد؟ …. رفت زیارت و گذاشت کنار … مثل یه مرد شروع کرد کاسبی کردن و پول حلال خوردن … اما مگه گذاشتن … این نظام روزگاره … یعنی این روزگاره خاندایی … نزنی، می زننت … حالا داش فرمون کجاست ؟ … اون فاطی که تو این دنیا آزارش به یه مورچه هم نرسیده بود کجاست؟ … همه دل خوشیش تو این دنیا ما بودیم و همه سرگرمیش اون رادیو .. الهی نور به قبرشون بباره … چقدر شبای ماه رمضون من و داش فرمون راه می افتادیم و میرفتیم، هر چی اون کاسبی کرده بود برای فقیر فقرا، سحری میخرید و پول افطاریشونو میداد … حالا چی شد؟ … سه تا بیمعرفت … سه تا از خدا بی خبر، مفت مفت اونو فرستادند زیر خاک … منم این کار و می کنم … منم میفرستمشون زیر خاک … تازه این اولیش بود … تو نمره … رو پاهام افتاده بود … نمیدونی چه التماسی میکرد، ننه … چشاش داشت از کاسه در میاومد خاندایی … میفهمی … چشاش داشت از کاسه در میاومد … اونارم وادار به التماس میکنم … حساب یک یک شونو می رسم … بدتون نیاد .. شما دیگه برا خودتون عمرتونو کردید … منم دو تا گیر کوچیک دارم … یکی اینکه به این ننه مشهدی قول دادم ببرمش مشهد زیارت … یکیم یه جوری مهرم و از دل اعظم بیارم بیرون .. فقط همین و همین … خیال میکنی چی میشه خاندایی … کسی از مردن ما ناراحت میشه؟ … نه ننه … سه دفعه که آفتاب بیفته سر اون دیفال و سه دفعه که اذون مغرب و بگن همه یادشون می ره که ما چی بودیم و واسه چی مردیم … همینطور که ما یادمون رفته … دیگه تو این دوره زمونه کسی حوصله داستان گوش کردنو نداره.»
تاثیر تحولات و بحرانهای اجتماعی و عوارض آن بر سالخوردگان و بازنشستگان
سوره الإسراء (۱۷): آیات ۲۳-۲۴ « وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیماً (۲۳) وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً (۲۴) * پروردگارت مقرّر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو نزد تو به پیرى رسیدند، به آنان «اف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو . و از روى مهربانى و لطف، بالِ تواضع خویش را براى آنان فرودآور و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همان گونه که مرا در کودکى تربیت کردند.»
تاثیر تحولات و بحرانهای اجتماعی و عوارض آن بر سالخوردگان و بازنشستگان مطلب فوق بسیار ارزنده است و به نوبه خود از عزیزانی که این مطلب را برگزیده اند تا انشاءالله مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد که کارسازی شود برای رفع مشکلات این عزیزان .
مطلب زیر نتیجه بیش از ده سال تحقیق و مطالعه است که قسمت هایی از آن تقدیم حضورتان می شود و در صورت تمایل کل مطلب به همراه گزارش کاملی از فعالیت های صورت گرفته تقدیم حضورتان خواهد شد.
مقدمه:
سالمندی بنا به تعریف سازمان بهداشت جهانی عبور از مرز شصت سالگی است و برای تمام افرادی که از حوادث و اتفاقات زندگی جان سالم به در برده اند و جوانی و میانسالی را پشت سر گذاشته اند این دوران تحقق پیدا می کند در واقع سالمندی بخشی از روند طبیعی زندگی انسان محسوب می شود و گذشت زمان بیماری های جسمی و روحی و شرایط محیطی عواملی هستند که در اولین روند موثر میباشند .امروزه افزایش امید به زندگی و کاهش سطح باروری و زاد و ولد موجب بالا رفتن شمار سالمندان نسبت به جمعیت کل شده است و این رشد فزاینده افراد مسن همچنان ادامه دارد . به طوریکه بر اساس پیش بینی کارشناسان در آینده ای نه چندان دور در جهان از هر پنج نفر یک نفر سالمند خواهد بود و در حال حاضر حدود هفت میلیون سالمند داریم و پیش بینی می شود در سال هزار و چهار صد در حدود بیست میلیون نفر از جمعیت کشور را سالمندان را تشکیل دهند . افزایش سالمندان مسأله بهداشت ،سلامت و تأمین آسایش و رفاه آنان در جامعه هر روز ابعاد گسترده و تازه ای پیدا می کند .باید قبول کرد که سالمندی بیماری نیست بلکه یک فرایند طبیعی است و نمیتوان آن را متوقف و یا معکوس نمود بلکه میتوان با مراقبت های صحیح و ساده به سالمندی توأم با سلامت رسید .
مشکلات دوران سالمندی:
به دنبال افزایش جمعیت سالمندان محققین و متخصصین به اهمیت توجه به وضعیت درمان و سلامتی آنان و فراهم نمودن امکانات لازم برای خدمات ویژه در این زمینه پی برده اند . سالمندان شاهد تقلیل توانایی های جسمی و روانی خویش هستند و انواع بیماریها و مشکلات روانی آنها را تهدید می کند . بیماری های جسمانی نظیر اضطراب ،بی خوابی ،افسردگی ، آلزایمر و پارکینسون و…از مسائل سالمندی است .در ضمن وضعیت تغذیه و تفریح در سالمندی موضوع مهمی است که در کشورهای در حال توسعه به آن توجه کمی شده است .
عوامل روانی بر میزان مرگ ،ناتوانی و کیفیت زندگی سالمندان تاثیر بسزایی دارد .سلامت سالمندان به عنوان یکی از مسائل و مشکلات بهداشت جسمی و روحی در اکثر جوامع مطرح بوده و مقابله با این مشکلات نیازمند سیاستگزاری و برنامه ریزی های دقیق و صحیح میباشد و عدم توجه به آن جامعه انسانی را در آینده ای نزدیک در مقایل مسائل و مشکلاتی بسیار پیچیده تر و چه بسا لاینحل قرار میدهند .چون سالمندی همراه با فقدان یا کمبودهایی است توجه به نیازهای بهداشت روانی و جسمانی آنان لازم و ضروری است .از طرف دیگر هنگامی که خود مردم آگاهی و برداشت کافی از دوران و مسائل مربوط به سالمندی داشته باشند در وضع و موقعیت بهتری جهت برخورد با مسائل و واقعیات دوران پیری و رعایت موارد پیشگیری و بهداشت این دوران قرار خواهند گرفت .بنابراین توجه به بهداشت دوران سالمندی موجب خواهد شد فرد سالهای پایانی عمر خویش را در نهایت آرامش و سلامت جسمی ،روانی واجتماعی سپری کند .
معرفی
تامین نیازهای روز افزون سالمندان و مراقبت ها و درمانها و پیشگیری ازبیماری ها و اختلالات دوران سالمندی نیازمند پیش بینی تخصیص منابع کافی است . ایجاد محیط های حمایت کننده از سالمندان نیاز به مداخله و هماهنگی های بین بخشی متعددی از قبیل آموزشی ،امنیتی ،اشتغال زایی و … دارد.
تنهایی ، فوت همسر ، بازنشستگی، اختلالات جسمی و روانی از مشکلات دوران سالمندی میباشد ،و ایجاد محیط های آموزشی جهت پیشگیری از زوال عقل و آموزش رشته های مورد علاقه سالمندان که به دلیل درگیری در دوران جوانی و میانسالی فرصت آموزش های مورد علاقه خود را نداشته اند و استفاده از توانمندی هاییشان که آن را نادیده گرفته بودند، و محیط های تفریحی جهت پر کردن اوقات فراغت این عزیزان و دوری از تنهایی و لذت بردن از ارتباط با همسالان خویش ، برقراری ارتباط بین کودکان و جوانان با سالمندان جهت ایجاد روحیه در سالمندان و استفاده جوانان از تجربیات این عزیزان ، و خدمات پزشکی و توانبخشی به این عزیزان مواردی است که باید مد نظر داشت.
چه باید کرد…
-تکریم جایگاه سالمندان
-تبیین چهارچوب حقوقی و مسئولیتهای مدنی مرتبط با امور سالمندان و ارائه خدمات مرتبط
-تشویق مشارکت های اجتماعی فرهنگی اقتصادی سالمندان از طریق تسهیل تعامل آنان با جامعه
-برنامه ریزی جهت اوقات فراغت سالمندان با برگزاری تورهای مسافرتی و گردشگری
–ترویج و تسهیل دستیابی به ابعاد سالمندی فعال و موفق با تاکید بر ارتقاء سلامت روانی و حفظ دیدگاه سالمندی مثبت
-استاندارد سازی خود مراقبتی ونحوه ارائه خدمات در منزل از سوی خانواده برای ارتقای سالمندی
-تببین و تعریف جایگاه و منزلت واقعی سالمند بلحاظ هویت فرهنگی و تقویت بسترها از طریق آموزش و خدمات مرتبط
-برنامه های اجتماع و محله محور توانمند سازی سالمند و مدیریت امور اقتصادی و تامین امنیت همه جانبه
-ایجاد محیط های دوستدار سالمند و ارتقای سطح آگاهی دانش و مهارت های سالمند مبنی بر نیازها
-افزایش روز افزون میزان مشارکتهای اجتماعی سالمندان در امور اجتماعی
-آگاهسازی سالمندان از خدمات کشور در بحث سالمند
-ایجاد منابع مناسب در جامعه برای ارجاع سالمندان در معرض آسیب
-ایجاد زمینه ادامه فعالیتهای اجتماعی و افزایش ارتباطات سالمندان با یکدیگر جهت افزایش رضایت روانی سالمندان
-ارتقاء سطح سلامت از طریق آموزشهای روشهای سبک زندگی سالم خود مراقبتی و پیشگیری ازبروز بیماری ها
-افزایش فعالیت های گروهی و شرکت درمراسم مذهبی و سفرهای سیاحتی و زیارتی
-ایجاد زمینه برای بکارگیری مجدد سالمندانی که فعال بوده و قدرت فیزیکی خوبی دارند در قالب اشتغال پاره وقت یا تمام وقت
-دیدار از سالمندان در منزل جهت ترویج احترام و تکریم فرزانگان
بازدید ازسالمندان در مراکز نگهداری سالمند توسط جوانان داوطلب
– بازدید و ویزیت سالمندان در مراکز نگهداری سالمند توسط پزشکان
– برگزاری کارگاه های آموزشی پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی
-برگزاری کارگاه های بازی درمانی جهت پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی
– برگزاری کارگاه های داستان نویسی جهت پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی
-برگزاری کارگاه های آموزشی و تفریحی شطرنج جهت پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی -برگزاری کارگاههای آموزش سلامت جسمانی
– برگزاری دورهمی های دوستانه جهت ایجاد همدلی و افزایش رضایت روانی سالمندان
-برگزاری جشن های رسمی در مراکز نگهداری سالمندا ن
– اجرای دوره های موسیقی درمانی
– اجرای دوره های قصه درمانی
-برگزاری جشن های تولد برای سالمندان
-برگزاری تور های تفریحی آموزشی درون شهری و برون شهری
– مشاوره رایگان سلامت فیزیولوژی ورزش توسط متخصصین
– آموزش های خود مراقبتی در منزل جهت پیشگیری ازبروز بیماری ها
با توجه به موارد مطرح شده در ارتباط با مشکلات دوران سالمندی آنچه در این طرح مد نظر میباشد این است که مهد های سالمندی را راه اندازی نماید تا روزانه طی ساعات مشخصی سالمندان عزیز رابا سرویس به این مراکزبیاورند تا در کلاس ها و کارگاههای آموزشی و تفریحی شرکت نموده و اوقات فراقت خود را پر مینمایند و این موجب می شود دوری از فرزندان ،فوت همسر ،تنهایی و… را کمتر احساس کنند ، در گذشته سبک زندگی سنتی و کنار هم زندگی کردن خانواده به پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها کمک میکرد تا احساس مفید بودن کنند زیرا پدر بزرگ و مادر بزرگ در کنار پدر و مادر در بزرگ کردن کودکان به آنها کمک میکردند به نوعی نقش مربی مهد ها را ایفا میکردند و این امر موجب میشد با هم احساس مفید بودن داشته باشند و هم کودکان و نوجوانان از تجربیات آنها استفاده کنند و این امر افزایش اعتماد به نفس ،امید به زندگی و رضایت از زندگی در سالمندان میشد ،اما سبک زندگی امروزاز طرفی موجب ایجاد شکاف بین نسل ها و از طرف دیگر موجب کاهش اعتماد به نفس ،امید به زندگی و رضایت از زندگی و ایجاد افسردگی ،اضطراب ،الزایمر و دیگر اختلالات روحی در سالمندی میشود. و با آموزش حرفه های جدید به ،نها بتوانند از توانایی های خود استفاده نمایند
و همچنین از سالمندان دارای توانایی و دانش جهت آموزش به نسل جوان استفاده نموده تا از طرفی سالمندان در آمد زایی نموده ،و از طرفی ارتباط دو نسل را ایجاد نموده تا هم جوانان از تجربیات آنها استفاده نموده و هم سالمندان احساس مفید بودن داشته باشند و امید به زندگی شان بالاتر رود وهم با بکار گیری از ذهن خود دچار زوال عقل نشوند .
ایجاد مراکز درمانی ، توانبخشی ومراکز مشاوره … در تمام نقاط شهر ، تا بتوانند به راحتی و در هر زمان با این مراکز تماس گرفته و تا این مراکز بتوانند خدمات در منزل به آنها داده یا آنها را به مرکز انتقال داده و خدمات درمانی را در اختیارشان قرار دهند .
و همچنین مکانهایی که پاسخگوی نیازهای روزانه عزیزانی که توانایی انجام کارهای روزانه خود را ندارند مثل خرید کردن ،کارهای منزل، تعمیرات و…را ندارند باشد و با همکاری و تفاهم بین فروشگاهها ،تعمیرکارها و…
طرح های زود بازده :
-برگزاری کلاس های آموزشی(پیشگیری از اختلالات جسمی و روحی سالمندی،آموزش موسیقی ،آموزش زبان انگلیسی و…)
-برگزاری کلاس های تفریحی(ورزشی،بدنسازی مناسب با سن سالمندان ،داستان نویسی،سایکودراما،خاطره گویی،بازی درمانی،شطرنج و …)
-برگزاری جشن های مناسبتی برای سالمندان و خانواده های آنها
-اردوهای تفریحی ،زیارتی،سیاحتی
-آموزش مهارت های عمومی که نیاز به آشنایی با تکنولوژی دارند (جستجو در اینترنت ،آموزش کار باگوشی های هوشمند ،استفاده از عابر بانک و…)
-خدمات در منزل
– خدمات مشاوره ای
-برگزاری نمایشگاههای صنایع دستی ،پرورش گل و گیام ،آشپزی و …)
-خدمات درمانی(درمانی،روانشناسی،فیزیوتراپی و …)
گروه بندی مراجعین:
-کلیه زنان و مردانی که بالای 55 سال سن دارند:
الف-سالمندانی که توانایی مالی مناسب جهت هزینه کردن برای اوقات فراغت خود و پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی و درمان بیماری های جسمی و روانی خود ندارند .
ب-قشر مرفه سالمند که توانایی مالی مناسبی جهت استفاده از امکانات
پرسشی برای اینکه از همین حالا تحولی را در زندگی خود آغاز کنیم.
بخش عظیمی از مردم همیشه به دنبال مقصر هستند ،که البته درست هم هست!
به فرض مقصر همه ی بدبختی های عالم ، من یا یکی مثل من باشد ! حالا که چی؟
میگویند مردی میرود نزد کشیش های رند که مشغول فروختن زمین های بهشت به مردم ساده بودند و کل جهنم را یک جا میخرد ، تا مردم دیگر به جهنم نروند و می گوید من دیگر به کسی زمین جهنم را نمی فروشم !نا چارهستید بروید به بهشت!
حالا شما خودتان بروید دنبال کارهایتان در زندگی!
در زندگی شما چه کسانی برای موفقیت و یا شکستتان نقش داشته اند؟
همه میگویند پدر و مادر ، همسر ، دوست ، خواهر، برادر… تمام این آدمها تا زمانی در زندگی شما نقش داشتند که خودتان میخواستید! الگوی شما بوده و در تغییر زندگی تان نقش داشته باشند! تا وقتی که خودتان بفهمید چه چیز درست است و چه چیز نا درست است.
تا همان سن ده دوازده سالگی است.سیگار میکشید میتوانید انتخاب کنید میدانید سیگار برای شما خوب نیست اما میکشید این همان انتخاب است نیست؟
بخش زیادی از جامعه هم در طول این مدت بشدت تلاش کردند ،این همه برج ساخته شده چه کسانی خریدند؟ این همه ماشین تولید و فروخته شد، چه کسانی خریدند ؟ این همه بیمارستان ساخته شد چه کسانی فارغ التحصیل رشته های مختلف دانشگاهی شدند؟
و این همه دکتر و مهندس از کجا آمده ؟این همه سفر های خارجی را چه کسانی رفتند؟
کافیست قلم و کاغذی بردارید و برای خودتان بنویسید در سال 1407 کجا هستید و چی هستید هر سنی دارید مهم نیست همینقدر که بفهمید کافیست بعد تازه متوجه میشوید باید از جایی شروع کنید آن نقطه همین حالا است و تک تک قله های سخت را باید فتح کنید پس قدم بر دارید ننشینید اجاه ندهید دل سرد بشوید به دیگران احترام بگذارید با شکستن دیگران شما موفق نمی شوید خانواده و اطرافیانتان را دوست بدارید و چیزی برایشان کم نگذارید در حد تلاشتان اما به پیش بروید به هدفتان نزدیک و نزدیک تر شوید .
صحبت زیاد است من میگویم انسان باید تلاش کند و به آینده امید وار باشد به این فکر نکند که نمی شود، تلاشش را بکند و به خدا وند توکل کند!
این جمله زیبا را در یاد داشته باشیم که:
من همیشه یک جفت کفش در کمدم دارم ،چون به معجزه ایمان دارم.(نیک وویچیچ)
این تصویر یکی از درد ناک ترین تصاویری است که هر انسانی با دیدنش غمگین می شود !
تصویر هایی این چنین کم نیستند که بشر را در حال فرار و یا پناه بردن به یک سرزمین دیگر به نمایش می گذارد .
از بدو به وجود آمدن ،بشر همواره در حال سفر و کوچ بوده و خواهد بود، حتی در کتاب آسمانی مسلمانان به صراحت اشاره شده مگر زمین ما آنقدر گسترده نبود که هجرت نکردید!
بیشتر هجرت های بشر برای شرایط بهتر زندگی است اما گاهی نیز فقط برای نجات جان است .
کشور هایی که خود باعث اصلی بوجود آمدن شرایط نامساعد زندگی هستند با بدترین شرایط امکان اقامت و زندگی را برای پناه جویان بوجود می آورند و قشر زیادی از مردم جهان که تن به مهاجرت و پناهندگی میدهند تمام تلاششان را می کنند تا فقط بتوانند وارد این کشور ها شوند و از آرامش نسبی برخوردار شوند.
بار ها در خصوص پناهندگی و شرایط زندگی سخت پناهندگان نوشته ایم ولی این بار از صدور ویزا صحبت میکنیم و اینکه گاه یک پناهنده برای دیدار خانواده و عزیزانش چه درد و رنجی را متحمل میشود که آنها را ببیند .
بعضی از کشور ها حق و حقوقی برای خود قائل میشوند و افراد باید مبالغی را بپردازند تا بتونند با پرداخت هزینه ای وارد این کشور ها شوند .
ایران یکی از بزرگترین کشور های پذیرای پناهنده میباشد و همیشه ویزا و مشکلات اقامتی این افراد از دغدغه های دولت و مردم بوده و میباشد.
قشر عظیمی از پناهندگان و جویندگان کار از کشور دوست و برادر افغانستان وارد ایران شده اند که در طول بیش از چهل سال گذشته به نوعی با فرهنگ ایران همبستگی داشته و دارند و در بعضی موارد نقش بسزایی در بخش ساخت و ساز و امور خدماتی داشته اند.
اما هنوز مشکلات ایشان آن طور که باید و شاید حل نشده و ترس و بیم و نا امیدی در وجود این دوستان می باشد.
مدتی است که مؤسسه آشتی در این امر پیش قدم شده و امید وار هستیم تا با برطرف کردن قسمتی از این قوانین دست و پا گیر بتوانیم دیده بعضی از افراد را به نور دیدن خانواده هایشان روشن نمائیم
خوشبختانه مقام معظم رهبری با دیدی پدرانه ودلسوزانه سعی نموده تا با صدور احکام حکومتی مسیر زندگی و آسایش این افراد را در ایران تسریع نمایند .
انشاءالله مسئولین هم کمی همت نمایند و به این امر سرعت ببخشند.
بسیار زیباست لحظه دیدار والدین با فرزندانشان و یا همسران با یکدیگر، به امید اینکه هر چه زودترمرزها لااقل در جهان اسلام مانند کشورهای اروپایی برچیده شوند و ویزا برای سفر در این کشور ها مانند دیگر کشورهای معتبر جهان فراهم آید.
چند ماهی از پایان جنگ و دفاع مقدس گذشته بود فکر میکنم دی یا بهمن 1367 که تمام تصاویر شهدای طلبه اتوبان تهران قم را جمع کردند و اعلام کردند این تصاویر باعث میشود رانندگان در هنگام رانندگی توجه شان از مسیر منحرف گردد و برای جان مسافران خطر ناک است !
این که پس چرا بیلبورد های تبلیغاتی حواس رانندگان را پرت نمی کند و اتفاقاً طوری نصب شده که نظر آنها را هم جلب کند بماند!
چند نماد و تندیس به یاد شهدا در بعضی شهرها ی کشور درست شده که تلاش قابل ستایشی است، هرچند می توانست بسیار زیبا تر طراحی و یا ساخته شود .اما ساخته شد و سپاس از این قدر شناسی مسئولین محترم، اما خود قضاوت کنید وقتی وارد شهری میشوید تصاویری رنگ باخته از چند شهید را می بینید که بدلیل بارش برف و باران و تغییرات جوی دیگرهیچ زیبایی ندارد ای کاش میدانستیم که با کم رنگ شدن همین چند نماد چقدر ارزشها و اعتقاداتمان کم رنگ خواهد شد!
روزگاری که سرگرم دفاع در جبهه های جنگ بودیم میدانستیم روزی لوله توپ هایمان خنک خواهد شد و فرزندانمان با پرسش چرا جنگیدید در مقابلمان خواهند ایستاد.
آنها که جنگیدند و بی ادعا همه چیزشان را در کف اخلاص گذاردند جنگیدند تا وطنشان بماند و فرزندان این آب و خاک لبخند بزنند و شادی کنند .جنگیدند تا در جای جای ایران پرچم سه رنگش افراشته بماند و باور داشتند که با رفتنشان هستیم که از ارزشهایشان دفاع کنیم .
به خود بنگریم آیا حتی از نابود شدن تصویرشان در گذر زمان جلوگیری کرده ایم ؟
بماند از اندیشه هایشان !
آیا آنها که به لطف جان فشانی آن شیر مردان امروز هستند میدانند که هر یک از پایه های صندلی ریاستشان بر روی چند پیکر شهید قرار گرفته؟
آخرین باری که برای ادای احترام بر سر مزار شهیدی رفتند کی بوده؟
در طول روز هفته ماه و یا سال، چند بار در دل یاد شهیدی را زنده میکنند؟
دوستی میگفت از شورا یاری محله با من تماس گرفتند که استاد شما جزء مفاخر محله و شهر ما هستید اگر امکان دارد تصویری از چهره خودتان بدهید تا در سرای محله در تابلو مشاهیر محله قرارش دهیم و من گفتم ای وای بر ما که هر روز از زیر تابلو کوچه شهید می گذریم و حتی نمی دانیم خانه شهید کجا هست چه برسد به اندیشه آن شهید ، مردان و مشاهیر واقعی این شهدای گمنام هستند جوانانی که در نوجوانی و جوانی هر یک ،هزار علامه و عالم را با صداقت و درستیشان درس میدادند.
همه ی ما والدین بیش از هر چیز نگران آینده فرزندانمان هستیم و با توجه به پدید آمدن شرایط فعلی باید کاری شایسته بنمائیم .
وجود شبکه های اجتماعی و بازی های کامپیوتری و آنلاین و همه این موضوعات بسیار خطر ناک شده و اگر کنترل و نظارت درستی توسط ما والدین صورت نگیرد اندک فرسودگی و بیماری های جسمی نیز به بیماریهای روحی و روانی فرزندانمان افزوده خواهد شد.
البته باید بپذیریم که خود ما نیز بعنوان والدین کم یا زیاد دچار بیماری آنلاین بودن هستیم و از تحرک اتمان بشدت کاسته شده است.
اما با نگاهی به کودکی ونو جوانی خودمان تازه متوجه میشویم که فرزندانمان چقدر در خطر نابودی هستند .نه طبیعتی و نه خوراک مناسبی و نه فرصت پرورش افکار مثبت و اندیشه های سازنده برای ایشان محیا نیست و بدلایل مختلف ازجمله معیشتی و اقتصادی هر یک از ما در گیری های فراوانی داریم تا بتوانیم لااقل شکم اهل خانه را سیر نمائیم .
غافل از اینکه روح و روان فرزندانمان نیز نیاز به تغذیه سالم دارد.
دوستان ما در موسسه آشتی ،برآن شدند تا با بکار گیری از تجربه و یاری عزیزان دلسوز و شما والدین گرامی در این تابستان پیش رو قدمی هر چند ناچیز بر دارند و با تشکیل دوره های حضوری و غیر حضوری شرایط مناسبی را برای کودکان و نوجوانان بخصوص بین سنین هفت تا 16 سال بردارند.
این برنامه ها که بیشتر شامل آموزش های پرورشی میباشد در محیط های استاندارد و روشهای پیشرفته جهانی خواهد بود و مربیان گرامی سعی می نمایند تا نوجوانان عزیز این سرمایه های ملی کشور مان نگاهی تازه و متفاوت به اطرافشان داشته باشند.
جای تأسف است که ما بار ها میشنویم ای کاش این کشور نفت نداشت !
این که ما نمی توانیم از منابع طبیعی و الطاف خداوند شایسته و بایسته بهره مند شویم بدون شک ریشه در ضعف مدیریت ما دارد و ما باید مواد ارزشمند معدنی را به طور شایسته ای به سود دهی برساندم وحال خود قضاوت نمائید آیا نسل جوان و پویای ایرانی جزء بهترین سرمایه های خدا داد ما نمی باشند که باید به شکلی مناسب پرورش و آموزش ببینند ؟
خوشحال میشویم با ما باشید و راهنمای ما.
برای شرکت در این همایش یا بهتر بگویم خیزش ملی و همیاری و شرکت دادن فرزندانتان با ما در تماس باشید از راه شماره تلفن :09124863965 شایان ذکر است حتی دوستان عزیزمان از شهرستانها و روستا های کشور عزیزمان نیز میتوانند با ما در تماس باشند تا از برنامه های ما بهره مند گردند.
مطلب زیر در اردیبهشت 1391در سایت آقای دکتر جعفر صابری و هفته نامه بین المللی همسر چاپ شده بود.
همزمان با موفقیت های بی شمار ایران اسلامی در جهان در زمینه های گو نا گون از علمی ، نظامی ،ورزشی و…شایسته است قدمهایی ماندگار نیز در جهان به یادگار بماند . این که تهران امروز به یاد گار مانده از سالها است و بشکلی غیر منطقی و نا درست رشد کرده جای هیچ شکی نیست و اینکه متاسفانه به لحاظ ایمنی در مقابل سوانح طبیعی مانند زلزله از استحکام کافی بر خور دار نیست هم جای بحث و گفتگو دارد . و اینکه با ریزش باران و شدت گرفتن آن و یا برف، شهر دچار مشکل شود و مدارس تعطیل و خطوط مترو از کار بیفتد هم جای نگرانی دارد .
تصور اینکه اگر تهران دچار بحرانی شود چه بر سر مدارک و امکانات و اسناد می آید بسیار مهم است .ترافیک وحشتناک ، رانندگی غیر مسئولانه بعضی همشهریان محترم ،هم مزید بر علت گرفتاری خیلی ها شده و همه ی این ها دست به دست هم می دهند تا قبل از اینکه فاجعه ای تهران و تمام سیستم های زیر بنایی این کلان شهر را دچار مشکل نماید مدیران لایق و دلسوز و وطن پرست همت خود را جزم نموده و کاری بسیار ارزشمند و زیر بنایی را شروع نمایند .
حال که مقام معظم رهبری نیز به حمایت از تولید ملی و سر مایه ایرانی توجه نشان داده چه نیکو و بایسته است که به فکر شهری بزرگ و لایق ایران و ایرانی باشیم شهری که نه تنها در منطقه بلکه در جهان بدرخشد . کاری که کشور هندوستان سالها پیش بدلیل تراکم وحشتناک منطقه دهلی به ناچار بوجود آورد و با ساخت دهلی نو شهری امروزی تر در کنار شهر قبلی بوجود آورد . شهری که در زمان خودش شاید خوب بود اما نه تنها به نکات زیر بنایی مانند ترافیک و زیبایی توجه شده بود . اما شهری مورد نظر صاحب این قلم است شهری به مراتب ویژه و استثنایی است شهری به وسعت تاریخ ،تمدن و تکنو لوژی فراتر از زمان فعلی شهری که امروز برای پنجاه سال آینده ساخته می شود شهری که به تمام معنا آخرین تکنولوژی های روز دنیا را بویژه در معماری و ساخت و ساز و شهر سازی به کار می گیرد این شهر سمبلی برای تمام شهر سازان دنیا خواهد شد شهری که بیشترین سر مایه دنیا را به خود جلب می سازد .بی شک تهران فر دا ی نه چندان دور تهرانی است که پایتخت بزرگ اقتصادی منطقه و خاور میانه خواهد شد . این پایتخت در نوع خود بی نظیر است و امکانات شهر سازی و زیر بنایی بکار رفته در این شهر نه تنها جذابیت های فوق العاده تروریستی را به همراه خواهد داشت، بلکه الگویی برای بشریت خواهد بود تا هر آنچه در ذهنشان می پر ورانند در آن به عینه ببینند . اگر هستند کشور های کوچکی که با داشتن یک برج بلند مورد توجه قرار می گیرند انبوه برج ها و هتل ها بقدری چشم گیر خواهد بود که کمتر کسی به ذهنش خطور خواهد کرد . ساختمانهایی که نه تنها به لحاظ امنیت و استحکام، بلکه بعنوان دژهای تکنو لوژی در دنیا شاخص خواهند شد . بزرگ ترین بازار های اقتصادی جهان و بانکهای جهانی برای حضور در این آسمان خراشها حاضر خواهند شد .
شاید در نگاه اول هزینه ها و حجم بزرگ پروژه ،خیلی ها را حتی از فکر کردن به آن منصرف نماید اما بد نیست بدانید حتی کشور آمریکا نیز بعد از جنگ جهانی دوم و درست در سخت ترین شرایط اقتصادی بدلیل تقویت بنیه مردم و درخشش صنعت و اقتصاد خود اقدامات زیر بنایی چون ساخت اتوبان ها و برج ها را در مهمترین بر نامه های کاری خود قرار داد . امروز جهان باید بداند که تکنولوژی ایران درست در سخت ترین شرایط سیاسی و تحریم ها چگو نه شکو فا می شود و سر مایه های ایرانی چگو نه در رشد و نمو کشور بکار گرفته می شود . طرح ساخت تهران نو، تهران جدیدی است که از بهترین امکانات ترافیکی بر خور دار است و ضمن انتقال بیشترین آمار مردم در برجها و آسمان خراشها بهترین شرایط زیست محیطی را برای حفظ محیط زیست بوجود خواهد آورد این طرح در ابتدا به وسعت 520 هکتار در شمال تهران امروز شروع خواهد شد و با توجه به محاسبات و بررسی های به عمل آمده ی تیم تحقیقاتی موسسه آشتی میتوان کمتر از ده سال آینده از فاز های اولیه شهربهره بر داری نمود . امید است همت و یاری ایرانیان عزیز که همواره پیشگا مان حر کتهای مردمی و ار زشمند بوده اند این بار هم چشم جهانیان را به کشور عزیز مان جلب نمایند . همت ایرانی، غیرت ایرانی در جلوه گری شهری جدید،خواهد درخشید.
جعفر صابری
[ یکشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 19:49 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]آرشیو نظرات
تهران : صادقیه – باغ فیض – میدان باغ فیض – ابتدای خیابان شهید قربانی شریف -پلاک هشت واحد 7