هدیه جعفر صابری – به دهکده ما خوش آمدید
شنبه 27 تیر 1394
به دهکده ما خوش آمدید
دو روز مانده به پایان عمرش تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده ….
تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده بود ،پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد !
داد زد بد و بیراه گفت خدا سکوت کرد .
آسمان و زمین را به هم ریخت خدا سکوت کرد
جیغ زد و جنجال به راه انداخت خدا سکوت کرد
به پر و پای فرشته ها پیچید خدا سکوت کرد
دلش گرفت و با درماندگی به تلخی گریست و به سجده افتاد..
خدا سکوتش را شکست و با مهربانی گفت : تمام روز رابه بد و بیراه گفتن و جار وجنجال از دست دادی و یک روز دیگر هم رفت تنها یک روز از عمرت باقیست بیا و لا اقل این یک روز زندگی کن …!
لا به لای هق هق بی امان گریه اش گفت : اما خدایا فقط یک روز مانده در یک روز چه می توان کرد ؟!
و خدا پاسخ د اد : آنکه لذت یک روز زیستن را تجربه کند گویی هزار سال زیسته و آنکه امروزش را در نمی یابد هزار سال هم به کارش نمی آید…
! حالا برو زندگی کن : آنگاه سهم یک روز زندگی را در میان دستانش ریخت و گفت
مهمترین عوامل موثر در افزایش بهره وری عبارتند از :
1- ایجاد فضای روانی مناسب
2- تجربه و سوابق مناسب برای ایفای وظایف شغلی
3- فرهنگ کار و اعتقاد کارکنان نسبت به ایفای موثر وظایف خود در سازمان
4- انگیزه ی افراد برای انجام وظایف شغلی خود در حد بهینه
5- روحیه کارکنان سازمان و خشنودی آنان از کار در سازمان
6- تعادل روانی و جسمانی کارکنان سازمان
7- مشارکت کارکنان در تصمیمات
8- نوآوری و خلاقیت و فراهم بودن محیط برای رشد خلاقیتها
9- فراهم بودن امکانات آموزشی اثر بخش در سازمان
10- اعمال مدیریت اثر بخش و کارآمد
11- نظم و انضباط در کار و اعمال مدیریت زمان در سازمان
12- میزان همکاری افراد در سازمان و علاقه به انجام کارهای گروهی
13- دانش و اطلاعات تخصصی متصدیان گوناگون مشاغل در سازمان
14- نگرش کارکنان نسبت به کار و سازمان محل کار خود
15- ماهیت کار
عوامل موثر در بهره وری نشان می دهد تنها هنگامی افراد بکار خود علاقه نشان می دهند . و انگیزش کار در آنان افزایش مییابد که فضای روانی مناسب در سازمان فراهم آمده باشد. فضای روانی مناسب میتواند روحیه کارکنان را نیز بهبود بخشد مشارکت آنان را در سازمان فراهم آورد خلاقیت و نوآوریها را بیشتر کند…
نیروی انسانی ،عامل مهم بهره وری
افزایش بهره وری در هر سازمان نیاز به تامین شرایط متعددی دارد
که مهمترین آن نیروی انسانی است
برای افزایش رضایت شغلی کارکنان می باید فضای روانی مناسب در سازمان فراهم شود.
فضای روانی مناسب روحیه کارکنان را بهبود می بخشد و مشارکت آنان در کار را فراهم می آورد . و سبب ایجادخلاقیتها و نوآوریها خواهد شد.
سئوالی که هر مدیر کارآمد وواجد صلاحیت از خود میپرسد آن است که چرا مردم کار می کنند؟
چرا کسانی که قبلا به کار خود علاقه مند بوده اند اکنون نسبت به آن دلسردی نشان می دهند؟
چرا کارمندی که در یک واحد با شوق و علاقه کار می کند و در واحد دیگر همان سازمان جز کارکنان ناموفق محسوب
می شود؟
خصوصیات یک واحد اداره یا سازمان چگونه بر انگیزش و بهره وری کارکنان اثر می گذارد؟
در پاسخ به این سئوال باید گفت مردم بدلایل مختلف کار می کنند.
طی تحقیقاتی که به مدت 7 سال با صدها کارمند و کارگر انجام شده و در سال 1382 انتشار یافته نشان می دهد که انگیزه ی افراد یک جامعه برای کار به سه دسته تقسیم می شود.
1-برای کسب در آمد و پول
2- کارکردن را دوست دارند
3- بخاطر منزلت اجتماعی کار می کنند
بدین ترتیب عوامل موثر در ارتقای بهره وری عبارتند از :
مدیریت
فن آوری تکنولوژی
سرمایه کار
و مهمتر از همه نیروی انسانی
نیروی انسانی نیز هنگامی بهره وری بهینه خواهد داشت که برای کار انگیخته شده باشد . برای تقویت انگیزه ی افراد باید محیط کار نیاز های شخصی و مسائل اقتصادی آنان مورد توجه قرار گیرد.
بخوانیم، ببخشیم، عمل کنیم
در سازمان موفق = در سازمان ناموفق
سازمان موفق
کارکنان با احساس مسئولیت و انگیزه و علاقه مندی اجرای کاررا بر عهده می گیرند.
همه فکر می کنند – مشورت می دهند مدیران تصمیم می گیرند و ابلاغ می کنند و بازتاب دریافت می کنندجریان اطلاعات دو سویه از بالا به پایین و برعکس است.
اساس روابط بر اعتماد است.
کارکنان به کار خود فکر می کنند و مدیران به کارکنان.
همه چیز کیفی است و کیفیت اهمیت دارد.
هم به امار و هم به آمال می اندیشیند.
ترکیبی از ضوابط و روابط برقرار است.
تشویق بر تنبیه و جاذبه بر دافعه غالب است.
آموزش با برنامه صورت می گیرد و یک سرمایه گذاری ضروری تلقی می شود .روابط انسانی است.
محیط کار برای کارکنان محل تولید است.
جسم و روح کارکنان در سازمان است.
کار وسیله ای برای شکوفائی جوهره انسان است. کارکنان به بلوغ کاری خود فکر می کنند . کارکنان به سازمان خود می بالند.
محیط کار زیباست و بوی عود می دهد.
از تراوشات فکری و انگیزه های قلبی کارکنان هم در کار استفاده میشود.
کارکنان لایحه (پیشنهاد ) و رایحه می سازند.
روابط و عملکرد سازمان های غیر رسمی به نفع سازمان است .
عموما کارها مطلوب انجام می شود.
افراد به اشتباه خود در کار پی می برند و مسئولیت آن را می پذیرند و همه احساس مسئولیت می کنند.
اختیار با مسئولیت تناسب دارد.
افراد جسارت اشتباه کردن به خاطر پذیرش این پدیده از طرف مدیران را دارند و نوآوری رایج است.
تاکید بر واقعیت است.
سازمان به جهش و صعود است.
احساس کارکنان از کار ،محیط کار و مدیریت بهروری است.
سازمان نا موفق
کارکنان طبق دستور با کنترل و با حربه پاداش های مادی کار می کنند.
مدیران فکر می کنند تصمیم میگیرند دستور می دهند و کنترل و نظارت می کنند.
جریان اطلاعات دو سویه از بالا به پایین و برعکس است ..اساس روابط بر بی اعتمادی است
کارکنان در همه سطوح و در هر کاری کنترل می شوند همه چیز کمی است و کمیت اهمیت دارد.
تنها به آمار می اندیشند.
ضوابط و مقررات و اجرای خشک بر آن ها حاکم است.
تنبیه بر تشویق و دافعه بر جاذبه غالب است.
آموزش اتفاقی است با برنامه انجام نمی شود . و هزینه مند ووفت گیر تلقی می شود.
روابط غیر انسانی است.
محیط کار برای کارکنان محل تبعید است.
تنها جسم انسان ها در داخل سازمان است.
کار صرفا وسیله ای برای امرار معاش است.
محل کار فقط کارگاه است و بعضا اردوگاه همه با هم در انجام کار اختلاف و تقابل دارند.
کارکنان به حقوق خود فکر فکر می کنند.
کارکنان از سازمان خود می نالند.
محیط کار بوی آلودگی و بوی دود می دهد.
تنها از نیروی دست و بازوی کارکنان در کار استفاده می شود.
کارکنان شایعه و ضایعه می سازند.
روابط و عملکرد سازمانی غیر رسمی کارکنان علیه سازمان است.
عموما کارها معیوب انجام می شود .
هیچکس مسئولیت اشتباهی را نمی پذیرد و همه دیگران را مسئول می دانند.
اختیار با مسئولیت تناسب ندارد.
افراد جرأت و جسارت اشتباه کردن ندارند و درنتیجه نوآوری تحقیق نمی یابد.
سازمان رو به کاهش سقوط است.
احساس کارکنان از کار محیط کار ومدیریت بهره دهی است.
فر صابری/ کار و کار آفرینی
چهار شنبه 27 خرداد 1394
به نام خدای بخشنده مهربان
کار و کار آفرینی
ممتاز و نمونه شدن برای یک سال است
و ماندگار شدن برای یک عمر
سلام بر معلمی که هر سال نمونه است
و یک عمر ماندگار
مقدمتان گلباران
توماس پیکتی در کتاب خود با عنوان سرمایه در قرن بیست و یکم بعنوان یک محقق و نظریه پرداز دریچه ای تازه بر روی بشر امروز می گشاید که شایسته است دوستان این کتاب و همین طور مقالاتی که در خصوص نقد و بررسی آن نوشته شد را مطالعه نمایند ،ویژه نامه اقتصاد ی روزنامه شرق بهمن 1393 به همین مقوله پرداخته که بسیار جامع و کامل است.
اما آنچه باید در ایران و کشور هایی نظیر ایران مورد توجه قرار گیرد این است که کمی اقتصاد و کار و کار آفرینی در این جا ، نگاهی متفاوت را می طلبد.
برای درک بهتر موضو ع بیائیم نگاهی به آموزش عالی این کشور بیندازیم که چهار نسل از دانشگاه های دیگر جهان عقب مانده و متاسفانه باید بگوئیم فاجعه ای دیگر در بخش آموزش ما و بطور کل کشور، این است که از 365 روز یک سال 180 روز آن تعطیل است!
و بیماری وحشتناکی که دامنگیر بیشتر مردم و حتی کار آفرینان ما است کپی کاری است . کپی از روی یک موضوع کاری و شغلی ،برای نمونه در کشاورزی اگر در منطقه ای از کشور لوبیا در یک سال با استقبال فروش رو برو شود سال بعد همه ی کشاورزان رو به کشت لو بیا می آورند و طبیعی است که عدس و یا نخود گران می شود و لوبیا ارزان ! اگر شخصی در شهری یک تولیدی و یا مغازه فلافلی بزند که مورد استقبال مردم قرار گیرد کم نیستند افرادی که به سراغ این شغل بروند و سر مایه خود را در آن کار وارد نمایند و گاهی مواقع با حس رقابت بیشتری هم با موضوع روبرو می شوند.
بد نیست همین جا به این نکته مهم اشاره شود که کار آفرینی بشدت با ایجاد شغل متفاوت است و اساساً کار آفرین ، یک شخصی متفاوت است . نگاه کار آفرین همواره نگاهی زیر بنائی و اصولی است بیشتر به داشته ها و امکانات توجه می کند و در واقع کار آفرین سرمایه واقعی یک جامعه است . او با نظرات و پیشنهادات خو د که برخواسته از تحقیق و داشتن اطلاعات مختلف می باشد می تواند ایجاد شغل های گوناگون بنماید .
سر مایه یک کشور نیروی کار و استعداد ایشان و منابع آن کشور است که متاسفانه بیشتر مواقع بطور کل نا دیده گرفته می شود و شور بختانه گاه با نگاه زبا له به آن نگریسته می شود!
برای نمونه در کشور ما سالیانه بیش از 230 هزار تن برنج دور ریخته می شود که کافیست با نصب و راه اندازی چند دستگاه ساده و ارزان نه تنها کار آفرینی و اشتغال بوجود آورد بلکه از دور ریزی این سرمایه نیز جلوگیری شود این دستگاه طی یک فرایند این برنج ها را خمیر و مجدد آن را به صورت برنج دانه بلند و خوشبویی با نام تجاری باسماتی وارد بازار نماید کاری که همسایه های ما انجام می دهند و ما یکی از مهمترین خریداران آن هستیم.
در بعضی از کشور ها مانند تایلند تنها در ده هکتار زمین شروع به کشت درخت می نمایند و همه ساله یک هکتار آن را مورد مصرف قرار می دهند و تا ده سال بعد باز همان یک هکتار آماده بریدن و مصرف می شود .
در کشور کره از طناب و رخت چرک ها استفاده می کنند و جلبک پرورش می دهند این جلبک را به سازمان ملل می فروشند و در صنایع بهداشتی و آرایشی مورد مصرف قرار مید هند و یا موارد دیگر…
اگر فقط به آمار برترین ها ی جهان نگاه کنیم کشور ایران را همواره جزو برترین ها می بینیم در معدن و طبیعت …همواره ما جزو چند کشور شاخص دنیا بوده ایم که همه چیز داریم حال چرا نرخ بیکاری و تورم و …در کشور ما این گونه است کمی هم برمی گردد به همت عالی ملت و خود مان…
دهها سمینار موفقیّت و راز موفقیّت و شاد زیستن و از این دسته در جای جای این کشور بر گزار می شود و افراد زیادی از این راه مشغول کسب درآمد هستند . گاهی وقت ها می گویند شما کافیست بیندیشید که سرمایه دار می شوید و یا تصویر
خانه اید ه آل خود را مقابل چشمتان بگذارید حتماً به آن خواهید رسید …لبخند بزنید حالا کف بزنید شاد باشید برخیزید ،بنشینید و …مدتی میگذرد هیچ کس سرمایه دار نمی شود هیچ کس پولدار نمی شود و زندگیش عوض نمی شود جز همان کسی که سمینار برگزار کرده …افسردگی و نا امیدی بیشترین سود این گونه سمینار ها می شود …البته نهایتاً اگر این گونه بر نامه ها بد نباشد اما تا حرکت و اندیشه نباشد هیچ اتفاقی در زندگی هیچ کس می افتد؟ باید برخواست به خدا توکل کرد مطالعه نمود و شرو ع به کار نمود این گونه بی شک به مطلوب خواهیم رسید.
چرا بعضی کسب و کار ها در یک خانواده رشد می کند و چرابعضی کسب و کار ها در اوج خود نابود می شود .چقدر به مرگ شغل خود فکر کرده ایم این پرسشی است که من از موفق ترین تجار و کار خانه داران و سرمایه داران امروز می پرسم .
اگر صبح فر دا شما کار خانه و شرکت و سرمایه اصلی خود را از دست بدهید چه برخوردی با زندگی خواهید کرد؟
آلمان در کمتر از یک روز کار خانه مهم فولکس را از دست داد اما همین کار خانه نیمه ویران در جنگ بلافاصله تولید سه شیفت خود را شروع کرد …ولی این بار نه خودرو ،بلکه قابلمه و لوازم انفرادی سربازان را تولید نمود …چراکه مدیر ان کارخانه پیش بینی لازم را نموده بودند که با کمترین امکانات بیشترین باز دهی را داشته باشند . امروز چند کار خانه ما نابود شده ؟ چیت بافی و کار خانه عظیم چیت بافی به تلی از خاک تبدیل شده !
مهم نیست ، مهم این است که اگر فرد فرد ما بخواهیم، هنوز دیر نیست اما اگر
بی تفاوت باشیم علی رغم تمام سر مایه های ملی و دارایی های این کشور ما خیلی زود تبدیل به یکی از فقیر ترین کشور های جهان خواهیم شد . نگاه ما به صنعت نفت نگاهی تک محصولی نباید باشد ما تنها در همین صنعت بیش از هفتاد هزار زیر شاخه صنعتی پترو شیمی رامی توانیم تولید کنیم .
باز مثالی از آلمان عرض می کنم که در جنگ دچار کمبود سوخت شد و لی از امکانات موجود بهر ه مند شد و از ذرت، این گیاهی که به وفور در اختیار شان بود سوخت تهیه نمودند و جالب اینکه از همین ماده نایلون هم تولید شد که ما به آن بشور بپوش می گو ئیم…
بی آبی یک و اقعیت غیر قابل انکار است و کشور ما را بشدت تهدید می کند اما اگر امروز بدان توجه لازم بشود می توان کار های بزرگی کرد .
بیائیم کمتر از واژه متاسفانه و بد بختانه و …استفاده کنیم و بگوئیم می شود کشاورزی مان را بروز کنیم هزاران شغل و درآمد در همین صنعت کشاورزی است و درد ناک است که بدان بی توجه بود .
کشاورزی بشدت سنتی و قدیمی ما باعث شده میلیون ها دلار به خود مان لطمه بزنیم در بعضی از صنایع ما باید انقلابی را بوجود بیاوریم و از دانش و علم روز بهره مند شویم . این غیر ممکن نیست که ما از یک کیلو گندم در کمترین مساحت ممکن با کمترین هدر رفت آب پنج کیلو گندم زیر ده روز بدست بیاوریم .
میل130 میلیون حلقه لاستیک ضایعاتی یک فاجعه نیست یک گنج است که می توان از آن حتی سوخت تولید کرد و گازوئیل کمترین آن آست که مشتری اش نیز دست به نقد است همین گازوئیل که به ترکیه و یا پاکستان قاچاق می شود.
ما چقدر دارائی هایمان را می شناسیم ؟
سئوال این است ؟
مسئولین و مردم بخصوص آنها که بدنبال شغل و درآمد و سود هستند چقدر از داشته هایمان مطلع هستند ؟ چقدر نیاز ها را می شناسند ؟ چقدر تلاش می کنند که راهی برای بدست آوردن درآمد داشته باشند؟ سرآمد درآمد کشور ما چهار هزار دلار است و لی اروپا که هیچ یک از امکانات مارا ندارد 45 هزار دلار ! نقص در کجاست ؟
بهترین زمین های ما که می تواند هزار برابر از صنعت نفت به ما سود بدهد و این سود شخصی ما است توسط کشاورزان تبدیل می شود به ویلا و این گونه کشاورزی ما نابود می شود !
در کشاورزی ما هنوز میانگین فاصله بین درختان بین چهار تا شش متر است در صورتی که در کشاورزی امروز دنیا می توان این فاصله را به کمتر از یک متر تبدیل کرد و درختان را به صورت طولی پرورش داد در این نو ع صنعت می توان حتی از پشت بام ها بهره گرفت و با کمترین آب بیشترین بهره بر داری را نمود . چند صد نمونه میوه و خوراکی هست که ما اساساً ندیدیم چه برسد به آنکه خورده باشیم؟
باور کنید می شود در یک متر مربع ده نوه گل را پرورش داد و بعد که خشک شد تخم آنها را بسته بندی و بیشتر از قیمت گل فروخت. این کمترین کاری است که دانش آموزان هلندی انجام می دهند و با یک بسته بندی زیبا و ارزان با یک پرینتر ساده رنگی ولی با کمی ذوق و هنر بسته بندی و میفروشند.
دریای خزر ، در یای مازندران ، در یای کاسپین و…این منبع درآمد و گنج الهی تنها برای شنا کردن نیست ! تنها برای بهره بر داری از ساحل زیبایش نیست ؟ می تواند منبع برکت و درآمد هم باشد اگر کمی دانش و تحقیقات بنمائیم و دنبال کسب درآمد و سود باشیم . با توجه به اینکه عمق این در یاچه در قسمت جنوبی بیش از شمالی آن است موجودات در یائی زیادی به حاشیه در یای خزر سرازیر شده که ما آن را آفت می دانیم اما نعمت است این موجودات چیزی نیست جز کاموروس که نوعی میگو است و دارای بیشترین منبع غذایی است بخصوص برای پرورش ماهی قزل آلا و حتی دیگر دامها و جالب است که بدانید در صنعت لوازم آرایش نیز مورد استفاده قرار می گیرد.
گوشت گوسفند در کشور ما میتواند از نان ارزان تر باشد و چرا نباشد ، این فاجعه است که افرادی گوشت سگ و خر را و یا آشغال و …را در صنایع سوسیس و کالباس بکار می برند .
ما باید گوسفند و گوشت وارد کنیم .
چند کشتار گاه فوق صنعتی در ایران داریم؟
چقدر ظرفیت خالی کارخانه داریم که می توان از فضا و سالن و امکانات و ماشین آلات آن بهره مند شد.
چقدر تحقیق کرده ایم که چه داریم و چه می توانیم بکنیم؟
این کار آفرینی است و این همان سرمایه واقعی است!
بیش از هر چیز ما نیاز به یک بانک سرمایه ملی داریم و وزارت صنعت ،معدن می تواند اولین قدم را در این خصوص بر دارد و یا چرا این وزارت خانه، شما هم می توانید تیم هایی را تشکیل دهید و در کو تاه ترین زمان ممکن این بانک موجودی سرمایه ملی را بوجود بیاورید . و در اختیار افرادی قرار دهید که می خواهند شغل و کار آفرینی را بوجود بیاورند.
صد البته در ازای در یافت مبلغی ! این آن سرمایه واقعی است .
حتی می توان کمی دور تر، کشور های همسایه و یا باز دورتر کشور های دیگر را رصد کرد و از موجودی ملی آنها که بلا تکلیف و ناشناخته است بهره مند شد .
می شود از امکانات ارزان آن کشور بهره مند شد و در آن کشور شغل ایجاد نمود و از این راه به بازارهای جهانی وارد شد . می شود به بازار های کشور های همسایه راه پیدا کرد و از این راه دهها شغل بوجود بیاوریم …
تازه این قدم نیم بلند ما است . قدم کو تاه ما توجه به یک اتاق و یک زیر زمین و همین خانه خود مان است و آن هم تجارت خانگی و یا همان مشاغل خانگی است این صنعت کوچک که می تواند جهان را در بر بگیرد . نمونه بارز آن کشور چین است که بسادگی الگوی تمام جهان می تواند باشد علی الخصوص کشور ما !
اما مشکل این است که ما مقرورانه به داشته های نداشته مان می نازیم !
بی شک خیلی ها خوششان نمی آید و این را نوعی توهین به نژاد آریایی می دانند و دور از شخصیتشان است که به تولید ملی و صنعت جهانی و کسب و کار این چنینی توجه کنند همه ایشان می خواهند کار خانه های بزرگ و و تو لید فراوان و …را به چشم ببینند در صورتی که می توان از امکانات بالفعل کمال بهره برداری را نمود .
همین مشاغل خانگی را می توان هم بصورت مستقل و هم بصورت تعاونی ایجاد نمودو توسعه داد و از هزینه ها کاست.
دهها نمونه ماشین آلات ساده موجود را که در صنعت خانگی می توان بکار گرفت و دهها شغل بوجود آورد ،بی شک ایجاد شغل و درآمد کمک به توسعه و پیشرف می نماید ،تبلیغات و امور فرهنگی جان تازه میگیرد و زندگی افراد جامعه رو به بهبود می رود بهداشت تعریف تازه ای مییابد و سلامتی به جامعه باز می گردد . در سایه این آرامش و آسایش چرخ تولید بیشتر و بهتر به چرخش در می آید و صنایع دیگر مانند جهانگردی و توریست را می تواند بازنگری نمود در همین خصوص می توان به طبیعت گردی و حتی طبیعت در مانی توجه نمود و جذابیت های این گونه را به جهانیان معرف نمود . ما دارای سرزمینی هستیم که به لطف خدا هر چهار فصل را در آن واحد داریم در یا و جنگل ، را در کنار کویر و کوه با هم داریم بیکاری و نبود شغل واژه ای خند ه دار است که به سادگی باید گفت این خود ما هستیم که نمی خواهیم مشغول بشویم و درآمد داشته باشیم .آمار تحصیل کرده های بیکار ما نشان از افسردگی و مشکلات روحی روانی ما می باشد و اینکه بشدت بدنبال کپی کاری و سرمایه گذاری در امور تکرار ی و بلکه خطر ناک هستیم سرمایه مالی ما یا وارد مسکن شده که با تورم و خواب سرمایه روبرو است و یا وارد بانک ها شده و با سود به ظاهر بیست درصد وبهره چهل درصد مواجه است ! داستان ساده ای که از یک اقتصاد بیمار پرده بر
می دارد .
اینجا تنها خود ما هستیم که می توانیم به فکر خود مان باشیم .
در جایی خواندم که :
دنیا به این دلیل خطرناک نیست که بعضی آدمها به دیگران آسیب می رسانند ، به این دلیل خطرناک است که کسانی که شاهد این آسیبها هستند هیچ کاری نمی کنند.
خوشحالم که فرصتی شد تا مؤسسه آشتی مجری برنامه هایی این گونه باشد . ما سعی خواهیم کرد تا با حضور در کنار همکاران خوب و صاحب ذوقمان در بخش فرهنگی کشورشرایطی را برای رشد بهتر جامعه بوجود بیاوریم. بی شک امور فرهنگی بخصوص بخش فرهنگ سازی و مهارت های زندگی در رشد هر جامعه بسیار مهم می باشد .
از اینجا شروع کنیم که اگر گفته می شود ما فرهنگ کتاب خوانی نداریم کم لطفی است ما بیشترین آمار کاربران کامپیوتری و استفاده کنندگان تلفن های هوشمند را داریم و این خودش یک نمونه از فرهنگ مطالعه است، کم کاری از بخش مدیریت فرهنگی است که این بستر مساعد را نادیده گرفته و کمتر در این حوزه وارد میشود .امید ما این است که بتوانیم با بکار گیری استعداد و علاقه نسل جوانمان در این خصوص خدماتی را ارائه دهیم و با بکارگیری تکنولوژی روز دنیا از این کارزار بهره مند شویم.
تلاش دیگر من و دوستانم ایجاد اشتغال و خود باوری خواهد بود استعداد یابی و بکارگیری توان و علاقه افراد، بسیار مهم است و کشور را رو به جلو خواهد برد . ما امید وار هستیم در یک پروسه زمانی کوتاه به شرط اینکه جوانان و خانواده های محترم در کنار ما قراربگیرند گامهای ارزشمندی برای استعداد یابی و فعالیت های آینده شان برداریم.
مؤسسه ما دورنمای ورود به بازارهای جهانی را برای اعضا ء خود می بیند. ما در بهترین شرایط فعلی هستیم و امروز می توانیم با بهره گیری از سواد بالا وعلاقه نسل جوان و همین طور تجربه بزرگتر هایمان به خروج از بازار تک محصولی نفتی بیندیشیم و با رویکرد علمی در بخشهای گوناگون از کشاورزی تا صنعت گارگروههایی را برای تولید و گسترش صنعت و گار گاه های کوچک بوجود بیاوریم.
شاید این نکته امروز غریب به نظر بیاید که ما در کشور هزاران مشکل داریم از جمله بیکاری و …اما واقعیت چیزی دیگر است که امید واریم با توجه به همت بالای ملت و مردم، خیلی زود این بحران را پشت سر بگذاریم و به خود باوری ملی برسیم. ما نشان دادیم که می توانیم و باید بتوانیم ما بحرانهای بزرگی را از سر گذرانده ایم، امروز نسل جوان ما می تواند باور کند که اگر خوب با واقعیت ها کنار بیاید در دهه آینده جزو کشور های پیشرفته خواهیم بود و این یعنی موفقیت ،برای نسل جوان امروز و آینده خوب برای فرزندان ما و نسل فردا، همه ی این بر نامه ریزی ها و تلاش ها زمانی امکان پذیر خواهد بود که مسئولین فرهنگی و دولتمردان در کنار هم برای آبادانی کشور و پیشرفت نسل جوانمان بیش از گذشته دل بسوزانند. و خانواده ها و خود جوانان هم از پوسته
ناباوری ها بیرون آیند و کمی همت کنند تا به سر مقصد مطلوب برسیم ان شاءالله..
یکی از مهمترین و بزرگ ترین مشکل ما این است که هنوز کار گروهی را خوب یاد نگرفته ایم وبیشتر به موازی سازی و کار انفرادی فکر می کنیم ، حاضر نیستیم بپذیریم شخصی و یا گروهی بهتر از ما کار می کنند و این همه نه تنها از آموزشهای دینی ما نیز بدور است ،بلکه از علوم اجتماعی نیز عقب تر است.
ما در برنامه های خود بیش ازهر چیز به کار گروهی و فر هنگ کار گروهی و اتاقهای فکر توجه خواهیم داشت .
خوشحال هستم که با شخصی به نام آقای دکتر علی اصغر جهانگیری پدر کار آفرینی ایران آشنا شدم و او را نه تنها همفکر، بلکه بسیار پیشرو تر از خود در دلسوزی برای ایران عزیز و کار آفرینی دیدم .
و پیشنهاد می کنم جهت بهره مندی بیشتر از منابع ایشان نیز می توانید بهره مند شوید . معذالک اینجانب و مؤسسه آشتی کما فی سابق جهت مشاوره رایگان در خد مت عزیزان بخصوص جوانان علاقه مند به ایجاد شغل و درآمد می باشد.
به امید موفقیت برای فرد فرد مردم عزیز کشورمان.
جعفر صابری
شنایی با هوشهای 8 گانه انسان
سه شنبه 2 تیر 1394
آشنایی با هوشهای 8 گانه انسان
درس پشت درس، دارید میافتید؟ کم کم دارد از تحصیلات آکادمیک حالتان به هم میخورد؟ دپ زدهاید که آنقدر خنگید که نمیتوانید درسهایی را که نصف بیشتر همکلاسیهایتان پاس میکنند، پاس کنید؟ دارید حس میکنید که بلا نسبت ما، «خنگ» هستید؟
اما آیا واقعا چون نمیتوانید درسهایتان را پاس کنید، خنگ هستید؟ آیا فقط آنهایی که مدرک دکترا و فوق لیسانسشان را قاب گرفتهاند و زدهاند بالای میز کامپیوترشان، باهوش هستند؟
تا موقعی که هوش به معنی همین آیکیویی بود که از تستهای سنتی به دست میآمد بله؛ باهوشترینها همان آقا مهندسها و خانم دکترها بودند. اما نظریههای جدیدتر هوش، چیز دیگری میگویند.
آنها برگشتهاند به تعریف اصلی هوش یعنی «توان سازگاری و پیشرفت در شرایط مختلف» و به این نتیجه رسیدهاند که یک مکانیک ماهر با تحصیلات سیکل، یک نوازنده دوتار بیسواد، یک فوتبالیست لیگ برتر یا یک کشاورز که از زمینش محصول بیشتری برداشت میکند هم باهوش هستند.
در واقع هوشها انواع و اقسام دارند؛ باید هر کسی در وجود خودش به دنبال هوش خود بگردد و تحصیلات و شغلش را بر پایه آن قرار دهد. هوارد گاردنر روانشناسی بود که اولین بار این حرف را بر سر نظام آموزشی سنتی دنیا فریاد کشید.
هوش تصویری
هوش تصویری یا فضایی یعنی توانایی تجسم تقریبا هر چیزی حتی تجسم فکرها؛ یعنی اینکه وقتی به شما میگویند دموکراسی، بتوانید برای مفهوم دموکراسی، یک تصویر ذهنی از آدمهای یک جامعه دموکرات در ذهنتان بسازید.
اگر خیلی باهوش باشید، میتوانید همین تصویر را تغییر بدهید طوری که مفهوم دیکتاتوری را القا کند. کسانی که هوش بالای تصویری دارند به جزئیات یک تصویر خیلی خوب دقت میکنند و میتوانند تصویرهایی که در ذهنشان میسازند را روی کاغذ بیاورند.
پرورش: تصور کنید که کره چشمتان از بدنتان جدا شده و دارد در اتاقی که در آن نشستهاید سیر میکند. بگذارید این کره بازیگوش همه جا برود و بالا و پایین و پشت و روی همه چیز را ببیند. حالا تصور کنید چیزها از دید کره چشمتان چگونه است. اگر این کار
خیلی برایتان راحت است، مطمئن باشید از نظر تصویری با هوش هستید.
یک تمرین خلاقانهتر هم اینکه تصور کنید شما همزمان، هم مدیر هنری و هم عکاس همشهری جوان هستید. حالا عکسهایی که میشد برای مطالب همین هفته گرفت و صفحهبندیهای احتمالی را درذهنتان تصور کنید، البته یادتان باشد فقط یک هفته وقت دارید!
کاربرد: معماری، نقاشی، عکاسی، تصویرسازی، صفحهبندی، مرمت بناهای تاریخی
و جعل اسناد با فتوشاپ!
هوش زبانشناختی
نوع دیگرهوش یعنی هوش زبانشناختی، درواقع بخشی از همان چیزی است که میان عامه مردم هم به عنوان هوش پذیرفته شده است؛ داشتن اطلاعات عمومیزیاد، توانایی سخنوری و زبان بازی، توانایی خوب نوشتن و خوب خواندن؛روی همرفته، کسی که بتواند از زبان به بهترین نحو استفاده کند.
پرورش: همه چیزهایی که در کارگاههای نویسندگی میگویند، میتواند این هوش را در شما پرورش دهد. توجه به ریشههای شفاهی فرهنگ خودمان (مثلا معنای ضربالمثلها، قصههای پریان و قصههای پدربزرگها و مادربزرگها) و خواندن بازیگوشانه و لذتبخش کتابها – بدون اینکه هدفی خارجی مثل اضافه شدن معلومات یا پز دادن به خاطر اضافه شدن به کلکسیون کتابهای خوانده شده، مدنظرمان باشد- هم میتواند این هوش را پرورش دهد.
اگر شما میتوانید برای همین مطلب یک تیتر جذابتر انتخاب کنید، مطمئن باشید از این نوع هوش برخوردارید. اصلا یک تمرین میتواند این باشد که برای تمام مطلبهای همشهری جوان دوباره تیتر بزنید.
کاربرد: روزنامه نگاری، نویسندگی، تدریس ادبیات، مسئول روابط عمومی، وکالت و… .
هوش منطقی – ریاضی
انگار کسانی که اولینبار اصطلاح «دو دوتا چهار تا کردن» را به وجود آوردهاند، ناخودآگاه میدانستهاند بین منطقی بودن و ریاضی دانستن، یک رابطههایی هست! کسانی که هوش منطقی ریاضی بالایی دارند، هم در عملیات ریاضی – مثل حساب کتاب کردن – از دور و بریهایشان بهتر عمل میکنند، هم بهتر میتوانند استدلال کرده و روابط علی و معلولی را درک کنند.
این هوش هم از آن نوع هوشهایی است که در تستهای معمولی هوش سنجیده میشود و در مدرسه و دانشگاه زیاد به کار میآید.
پرورش: بروید ببینید چرتکه چطور کار میکند. یک زبان کامپیوتری، مثلا پاسکال را یاد بگیرید. برای مسئلههای ساده ریاضی از ماشین حساب استفاده نکنید. به این فکر کنید که چه قوانین علمیای در سیستمهای خانه شما تاثیر دارند و برای یکبار هم که شده سعی کنید از صفحه اقتصادی روزنامه همشهری سر درآورید.
کاربرد: مهندسی، حسابداری، برنامهنویسی کامپیوتر، متخصص فلسفه مخصوصا فلسفه علم و مجری طرحهای پژوهشی.
هوش موسیقایی
کسی که به زیر و بم آهنگها، ریتم و تن صداها و نغمهها حساس است، مطمئنا از هوش موسیقایی برخوردار است.
آدمهایی که هوش موسیقایی بالایی دارند حتما لازم نیست که نوازنده یا خواننده باشند؛ کسی که میتواند از تن صدای شما تشخیص دهد که دارید دروغ میگویید یا به خوبی میتواند صدای مشابه 2 خواننده را از هم تشخیص دهد هم، بهنوعی دارد از هوش موسیقاییاش استفاده میکند.
پرورش: آواز بخوانید. سوت بزنید. دوش بگیرید. سبکهای مختلف موسیقی را گوش کنید. برای هر زمان از زندگی روزمرهتان یک موسیقی متن تصور کنید. به آواز طبیعت (صدای پرندهها یا رودخانه) دقت کنید.هر چه در یک روز بر سرتان آمده را برای یک دوست صمیمی با آواز بخوانید.
کاربرد: آهنگسازی، خوانندگی، نوازندگی،نقد آثار موسیقایی و تدریس موسیقی در کودکستان.
هوش جسمی– حرکتی
این نوع هوش را احتمالا هیچ کدام از شما تا به حال هوش به حساب نمیآوردید؛ استعداد کنترل حرکات بدن و دستکاری ماهرانه اشیا. حتی بعضیها میگویند ما هوش نشستن و هوش پیادهروی هم داریم.
معلوم است که اولین تصویر که از این نوع هوش به ذهنتان میآید، تصویر ژیمناستیککارهای ماهر است اما خدمتتان عرض شود که جراحها و کسانی که خوب از پس حرکات موزون برمیآیند هم در این زمینه تبحر خاصی دارند.
پرورش: برای اینکه یک بدنسازی ذهنی انجام دهید قبل از هرچیز باید ورزش کنید، یکی از صنایع دستی را یاد بگیرید، مانند «دختری با کفشهای کتانی» از تجریش تا راهآهن را روی جدول کنار خیابان راه بروید و بالاخره اینکه، تا میتوانید پانتومیم بازی کنید.
کاربرد: ورزشکاری حرفهای (از فوتبال گرفته تا پرتاب دیسک)، جراحی، مکانیکی .
هوش میان فردی
بخشی از آن چیزی که این روزها به نام هوش هیجانی معروف شده است و همه جا توی بوق و کرناست، همین هوش میان فردی است که اولین بار گاردنر از آن نام برده است. هوش میانفردی، توانایی ارتباط برقرار کردن و خوب ارتباط برقرار کردن و خوب درک کردن دیگران است. اگر در دوستانتان به سنگ صبور مشهور هستید، حتما از این نوع هوش برخوردارید.
پرورش: به یک NGO (سازمان غیردولتی) بپیوندید و ببینید برای عملکردن به شعارهای مردمیتان چند مرده حلاج هستید. هر روز 15 دقیقه به حرف یک نفر خوب گوش دهید (سخت است نه؟). اگر وبلاگ دارید به کامنتهایش جواب بدهید. در یک کلوب اینترنتی عضو شوید. زندگی آدمهای مردمدار را بخوانید و ببینید چه کردهاند که این طور مشهور شدهاند.
کاربرد: مشاور مدرسه، مشاور خانواده، مدیر روابط عمومی یک شرکت، معلمی، پزشکی، مددکاری و فروشندگی.
هوش درون فردی
هوش درون فردی یعنی هوش درک کردن خود و استفاده از خودشناسی برای انتخاب هدفهای زندگی. کسانی که هوش درون فردی دارند بسیار مستقل و فردیت یافتهاند. آنها ریز و درشت عیب و خوبیهای خودشان را میدانند و یک تصویر کامل از خودشان در ذهن دارند.
پرورش: مطلبهای خودشناسی صفحه موفقیت را دوباره بخوانید، زندگینامه خودتان را بنویسید، رؤیاهای خودتان را بنویسید و ردی از خودتان را در آنها کشف کنید. تستهای معتبر خودشناسی یا شخصیت را علامت بزنید تا تصویر بهتری از خودتان در ذهن داشته باشید.
کاربرد: روحانی، روان شناس بالینی و مخصوصا روانکاو، متخصص الهیات و شغلهایی که آدم آقای خودش است.
هوش طبیعت
گاردنر وقتی که نظریه هوشهای هفتگانهاش در تمام دنیا سر و صدا کرده بود، دریافت که نظریهاش یک چیزی کم دارد و آن هوشی بود که آدمهای عاشق طبیعت دارند؛ کسانی که میتوانند طبیعت را بفهمند، در آن کار کنند و از آن لذت ببرند.
پرورش: یک باغچه شخصی در گوشهای از خانه درست کنید و گیاه پرورش دهید. آخر هفتهها بروید کوهنوردی و تغییرات فصلهای مختلف را ببینید و از طبیعت عکاسی کنید.
کاربرد: کشاورزی، متخصص گیاه شناسی، متخصص جانور شناسی، نقاشی و عکاسی از طبیعت و عضویت در تیم ملی یا فدراسیون کوهنوردی.
جعفر صابری:دوره تحلیل تکنیکال
دو شنبه 7 اردیبهشت 1394
دوره تحلیل تکنیکال
در اینجا نگاهی خواهیم داشت به بازار بورس و اینکه چرا بورس ؟
قبل از هر چیز چقدر بورس را می شناسم؟
آیا در بورس شرکت داشته ایم و سهام خریداری کرده ایم؟
آیا در بورس سهام مان شکست خورده است؟
وقتی به جامعه شناسی ملت ها نگاه می کنیم حتی اقلیم شناسی می کنیم می بینیم ملتی مانند مردم ایران اساساً کشاورز بوده اند و اگر هم در مسیر جاده ابریشم قرار گرفته بودند کمی تجارت را آموختند شاید اگر هنوز هم فرزندان نسل های گذشته کمی تجارت را می شناسند به همین دلیل است.
ولی اجب که در هر موضوعی صاحب نظر هستیم و در هر موضوعی دخالت می نمائیم و به قول معروف بدون مهابا در هر سوراخی دست خود را دراز می کنیم .
رنه پسه یکی از بهترین اساتید دانشگاه فرانسه می گوید: (اگر شخصی بدون مطالعه و اطلاعات لازم وارد کاری می شود و شکست می خورد حقش است!)
چرا باید سرمایه گذاری کنیم؟
شما می توانید به این سئوال پاسخ دهید و در زیر بیا وریداما برای نمونه پاسخ دوستان تان را بخوانید:
در همین همدان خودمان بیش از 130 سال پیش قحطی وحشتناکی آمد .حتی بعضی ها فرزندان خودشان را خوردند و آنهایی زنده ماندند که قویتر بودندو در زبان ساده تر قدرت مالی بیشتری داشتند!
پس فاکتور اصلی ما :
قویتر شویم
امنیت بیشتری پیدا کنیم
کمک به اقتصاد کشور مان بنمائیم
ارزش دارایی خود را حفظ کنیم و نگذاریم از آن کم شود
عشق به کار داریم و کار را تفریح می دانیم
برای نسل های بعد آینده نگر باشیم
و یا شغل دوم و داشتن درامد بیشتر…
…………………………
اینجا این سئوال مطرح می شود آیا از عملکرد نسل خود راضی هستید؟
بگذریم پاسخ این سئوال بسیار روشن است و متاسفانه اگر همانی باشد که من و شما می دانیم باید بگوئیم بی شک نسل بعد هم از عملکرد ما راضی نخواهد بود اگر مسیر ما همین باشد که امروز است!
سؤال دیگر این است که در چه حوزه هایی می توان سر مایه گذاری کرد؟
مسکن
تولید
ارز
طلا
بورس
خوب مسکن چرا خوبه و چرا بده؟
اول اینکه سر مایه زیادی می خواهد و با یک یادو میلیون حتی ده و یا بیست میلیون نمی شود وارد بحث مسکن شد.
دوم اینکه رشد آن کم است.
سوم اینکه نیاز مردم است و اخلاقی نیست برای نمونه در تهران ما 5/1 میلیون خانه خالی هست که صاحبانش اجاره نمیدهند و یا می خواهند گرانتر بفروشند .
همچنین سود دهی ناچیز این سرمایه گذاری هم هست برای نمونه در ده سال گذشته علی رغم گران شدن ملک بین سه تا سه و نیم درصد سود سرمایه گذاری بوده…ولی در بورس اگر درست شناخته شود بین سه تا گاه هفت و یا ده درصد سود به چشم می خورد.
و ….
تولید هم سرمایه می خواهد و همین طور درد سرهای گو نا گون را دارد ازجمله سخت گیری های جاری و بیمه و مشکلات کارگری و…
(که البته من شخصاً در این خصوص صحبت ها و طرح های زیادی دارم که در مبحث دیگری باید مطرح شود و این جا جای بیان آن نیست.)
ارز، یک سر مایه گذاری پر خطر و کم سود است خطرات زیاد و امنیتی فراوانی را در این سرمایه گذاری می توان بیان کرد اما مهمترین آن ،که می شود گفت اینهاست که باخرید ارز مستقیماً به خود مان لطمه می زنیم و نمی دانیم از کجا خوردیم.
بد نیست بدانید پشتوانه سر مایه یک ملت ، دیگر دارایی طلا و جواهراتش نیست، بلکه شاخص های مالی و رشد اقتصادی آن ملت است که متاسفانه باید بگوئیم کشور ما در شرایط خوبی نیست و اول آمریکا و بعدی در مقابلش ایستاده… همه دنیا تمایل به خرید و فروش دلار را دارند بدیهی ست تقاضا زیاد است و به همین دلیل عرضه کم می شود و این مسئله ساده دلار را گران می کند من و یا شما که دیروز دلار را می خریدیم دو هزار تومان حالا باید بخریم سه هزارو پانصد تومان…
نبود بینش درست و نداشتن سواد کافی بعضی مسئولین هم به این موضوع دامن می زند و ورود به این موضوع را نا امن می کند…
سرقت و مسائل سیاسی پشت پرده و قوانین خرید و فروش ارز هم به نا امنی این سر مایه گذاری می افزاید.
طلا نیز دست کمی از ارز ندارد و مشکلات و نوسانات اقتصادی همیشه هست اما خطرات امنیتی و سرقت را هم باید در نظر گرفت.
و اما بورس :
شاید در نگاه اول بورس را نزدیک به همان سود بانکی ببینیم که کاملاً غلط است .
اینجا چند موضوع کلی است که بدان اشاره می شود اما باید بگوئیم داشتن اطلاعات درست در بازار بورس و سرمایه گذاری اندیشمندانه بشدت به سود شما خواهد بود .
دانش تحلیل تکنیکال اینجا معنا می یابد. که دیگر ربطی به شانس و ریسک و یا طالع بینی ندارد.
اینکه زمان ورود و خروج را خوب بشناسیم یک دانش است .
برای نمونه همین در سال های 2010 به بعد رشد افزایش نرخ نفت را در منطقه خلیج فارس داشتیم و تبلیغات جهانی این بود که شاید نفت به مرز 250 دلار هم برسد…
این موضوع چنان مسئولین کشوران نفت خیز از جمله کشور ایران را سر خوش کرده بود که باور اینکه نفت روزی به زیر صد دلار برسد برایشان مسخره بود اما امروز 2015 ما نفت را 75 دلار می فروشیم و من امروز می گویم که این قیمت به 45 تا 35 دلار هم خواهد رسید منتظر بمانید!
برای نمونه بیشتر پیش بینی ها در زمان شروع در گیری های کشور سوریه دخالت مستقیم نظامی آمریکا و یارانش بو د و این موضوع تحولات شدیدی را در بازار بورس و جهان بوجود آورد که ایران را نیز در برگرفته بود اما این اتفاق نیفتاد و سود سرشاری نصیب کسا نی شد که درست در زمان رکود بازار بورس خرید را شروع کرده بودند.
اینجاست که انسان نا خد آگاه به یاد آدم های موفق در این صنعت می افتد و زندگی آنها را به یاد می آورد البته اگر آنها را بشناسید و برای شناخت راههای پیشرفتشان هم زمانی گذارده باشید.
یکی از مشهور ترین این افراد آقای وارن بافت است که خودش می گوید از پنج سالگی وارد سر مایه گذاری شد ،پدر وی یک کار گذار بازار بورس بود و وارن پنج ساله اولین سرمایه گذاری خود را روی شرط بندی اسبان انجام داد که شکست خورد و باز و باز و باز این کار را کرد اما او نا امید نشد و شروع به جمع کردن تیکت شرط بندی ها ،روی زمین کرد. کاغذ های مچاله و گاه پاره شده ای که مردم بازنده با نا امیدی و خشم روی زمین می انداختند وارن کودک را برآن داشت تا روند رشد و پیشرفت را دنبال کند او با همان ذهن کودکانه اش متوجه یک اٌرگاریتم ساده شد و راند را شناخت و بعد وارد سر مایه گذاری شد و درست در 11 سالگی تجارت خود را شروع کرد و امروز ثروتمند ترین مرد جها ن است…(در ادامه زندگی نامه او را آورده ام)
نکته جالب در زندگی این مرد این است که او در همین سال های اخیر بیش از نیمی از ثر وتش را به بنیاد بیل گیتس که برای بیماری های خاص تلاش می کند کمک کرد که نزدیک به 48 میلیارد دلار بود…اما برای تولد دخترش تنها 1000 دلار هدیه می کند و وقتی شکایت و حرف های دیگران را می شنود می گوید این پول زیادیست اگر این پول درست سرمایه گذاری شود ده سال آینده یک میلیون دلار خواهد شد!
شایان ذکر است تاجر چینی به او پیشنهاد یک شام را می کند تا در بین شام خوردن نظر وی را در خصوص سر مایه گذاری روی صنعت آهن را بداند و وارن قبول می کند به شرط اینکه سئوالات شمرده شمرده باشد و بعد از شام…
بیل گیتس هم چنین نظریه دارد و بعنوان یک سر مایه دار جهانی تنها 10 هزار دلار در وصیت نامه خود به پسرش بخشیده و اعتقاد دارد این خود اوست که می داند چگونه باید سر مایه گذاری کند و موفق شود.
دقت کنید این همان نکته ای است که ما در قانون گلندر باید توجه داشته باشیم که اگر ما راه و رسم درست سرمایه گذاری را بدانیم و به فرزندان خود بیاموزیم تنها در پنج نسل بعد دیگر هیچ مشکل مالی فرزندانمان نخواهند داشت و از هر نظر موفق خواهند بود.
برای نمونه کشور کوچک کره جنوبی که بزرگترین کشتی سازی دنیا را دارد و همینطور5 کشور تولید کنننده صنعت خودرو است کمتراز 30 سال است که تصمیم به رشد گرفته یعنی حدود سال 1985 به این طرف…
کار آفرین بو دن :
کارآفرینی فرآیند یا مفهومی است که در طی آن فرد کارآفرین با ایدههای نو و خلاق و شناسایی فرصتهای جدید، با بسیج منابع به ایجاد کسب و شرکتهای نو، سازمانهای جدید و نوآور رشدیابنده مبادرت میورزد. این امر توام با پذیرش خطرات است ولی اغلب منجر به معرفی محصول یا ارائه خدمت به جامعه میشود. بنابراین «کارآفرینان» عوامل تغییر هستند که گاهی موجب پیشرفتهای حیرتانگیز نیز شدهاند.
با توجه به اینکه یکی از پیامدهای مثبت کارآفرینی اشتغال مولد است،
ما باید اینجا به این نکته مهم توجه کنیم که توجه به زندگی و آینده ی نسل آینده بسیار مهم است.نسلی که می تواند فرزندان خود ما را هم در بر بگیرد..
مردی در کنار ساحل مشغول قدم زدن بود و در مسیر ش اگر ستاره دریایی را می دید که از آب بیرون افتاده به دریا باز می گرداند شخصی از او پرسید چه می کنی او توضیح داد که این موجودات در صورتی که از آب بیرون بمانند خشک می شوند و می میرند همان شخص گفت خوب بمیرند به ما چه مرد توضیح داد که به اکو سیستم جهان آسیب می رسد ولی همان مرد گفت خوب گیریم تو یکی یا ده تا یا صد تا را به در یا برگرداندی بقیه چه می شود اینجا بود که پاسخش را شنید من به اندازه سهم خود و دیگران به اندازه سهم خود به این زندگی کمک می کنند و این همان هدف اصلی بشریت باید باشد.
دقت داشته باشید یک کتاب خوب یک کتاب خوب است و هر گز کهنه نمی شود چون محتوایش درست و زیباست یک رُمان ،اثری از شکسپیر و یا کتاب حافظ کهنه نمی شود دانش سرمایه گذاری هم در طول سالها تغییر زیادی نمی کند و دانشی است که باید برای تجارت و سرمایه گذاری آشنا شد.
برای باز کردن هر پیچی آچار مربوط به خود آن پیچ لازم است .
اما این که زد و بندی در صنعت بورس است به ایران خلاصه نمی شود این یک صنعت است و این دانش را به مرور زمان با مطالعه و تحقیق باید بدست آورد.
نقاط دیگری هم در این صنعت می باشد که بدان اشاره خواهیم کرد:
وقتی صحبت از زندگی این آدم های ثروتمند می کنیم بد نیست بدانیم افرادی چون کیم وجو صاحب شرکت دو کمتر درگیر روز مرگی های زندگی هستند و چیز هایی مانند زمین گلف و یا حتی موبایل برایشان تعریف درستی ندارد.
خیلی برام جالب بود وقتی با طرح روی تخته رو برو شدم برای یک لحظه خشکم زد چرا که تا امروز من همیشه به این طرح فکر می کردم بدون اینکه دلیل علمی اش را دانسته باشم…طرح یک دایره که دور خودش می چرخد و اثر باقی گذاشته و بزرگ و بزرگ تر می شود….
وارن بافت، |
|
وارن بافت 74 ساله، امسال به عنوان ثروتمندترین مرد جهان معرفی شد. او یه اینون بزرگترین سرمایهگذار جهان است، یار خود را از سن سيزده سالگی به عنوان روزنامهفروش دوره گرد آغاز یرد و يك مزرعه كوچك خريد. بافت در ابتدا، هیچ سرمایهای نداشت اما حالا دارایی خالص او در حدود 52 میلیارد دلار است. اگر میخواهید با او و شیوه یسب و یارش آشنا شوید، این مطلب را از دست ندهید.
بافت در شهر اوماها در ايالت نبراسیای امريیا سیونت دارد و از جمله شریتهای معروفی یه او سهامدار آنهاست، امريین ایسپرس و ژيلتاند.
او مدیر عامل و بیشترین سهامدار شریت «بریشایر هات اوی» است. بافت در ماه ژوئن سال ۲۰۰۶، ۸۳ درصد از دارایی خود را به بنیاد بیل و ملیندا گیتس اهدا یرد. حجم دلار اهدایی او تقریبا 30 میلیارد دلار است؛ اهدای دارایی در این سطح در تاریخ بینظیر بوده است.
بافت به داشتن زندگی مقتصدانه و رفتار فروتنانه مشهور است. او یمایان در خانه خود در داندی یه در سال ۱۹۸۵ میلادی به ارزش 31 هزار و 500 دلار خریداری یرده است، زندگی مییند. البته او خانه گرانتری در لاگونا بیچ، در ایالت یالیفرنیا دارد یه در سال ۲۰۰۴ خریده است.
درآمد سالیانه بافت در سال ۲۰۰۶ میلادی حدود 100 هزار دلار بود یه در مقایسه با استاندارد درآمد یی شخص با چنین جایگاهی، ناچیز است.
جالب است بدانید او نخستين سهام خود را در 11 سالگي خريد و اكنون افسوس ميخورد كه چرا زودتر شروع نیرده است. او میگوید: «فیر نینید فرزندانتان یوچیند. آنها را به سرمايهگذاري تشويق كنيد». او میگوید: «یتاب «تاریخچه شخصی» از یاترین گراهام بهترین یتابی است یه خواندهام و فیر میینم هر یسی باید آن را بخواند». او درباره آخرین ولخرجی بزرگ خود میگوید: «داشتن پول زیاد نتوانست راه زندگی مرا در هیچ چیزی تغییر دهد. اما در مقابل خریدن هواپیما نمیتوانم مقاومت ینم. من در سال چندین هزار دلار صرف این یار میینم».
وارن بافت درباره شریت بزرگ سرمایهگذاریاش میگوید: «بریشایر بخشی از من است یه هیچگاه نتوانستهام از آن جدا شوم. اما فیر نمیینم بخواهم داراییهایم را در شش یا هشت سال آینده پنج برابر ینم. همین مبلغ هم اینون به اندازه یافی زیاد است و میتوانم با آن یارهای زیادی انجام بدهم. اینون دارایی من به حدی رسیده یه میتوانم یارهای مهمی انجام دهم».
او درباره بیلگیتس میگوید: «اگر قرار است یسی شریت مرا تصاحب یند، امیدوارم آن آدم، بیل باشد».
بافت همیشه خودش اتومبيل شخصي خود را ميراند و هيچ راننده يا محافظ شخصي ندارد. هرگز با جت شخصي سفر نميكند هرچند كه مالك بزرگترين شركت جت شخصي دنياست.
شركت بافت از 63 شركت تشییل شده است. او هر ساله تنها يك نامه به مديران اجرایي اين شركتها مينويسد و اهداف آن سال را ابلاغ ميیند. او هرگز جلسات يا مكالمات تلفني را بر مبناي يك شيوه قاعدهمند برگزار نميیند و به مديران اجرایي خود 2 اصل آموخته است: اصل اول این است یه «هرگز ذرهاي از پول سهامداران خود را هدر ندهید» و اصل دوم میگوید «اصل اول را فراموش نكنيد».
او به كارهاي اجتماعي شلوغ تمايلي ندارد. سرگرمي او پس از بازگشت به منزل، درست كردن مقداري ذرت بوداده (پاپكرن) و تماشاي تلويزيون است.
وارن بافت نه با خودش تلفن همراه حمل ميكند و نه كامپيوتري بر روي ميز كارش دارد. او همیشه به جوانان میگوید: «از كارتهاي اعتباري دوري ینید و به خودتان متكي باشید؛ پول انسان را نميسازد، بلكه انسان است كه پول را ساخته. ضمنا تا جایی یه میتوانید، ساده زندگي كنيد. به توصيههاي ديگران توجه نكنيد فقط به آنها گوش كنيد اما كاري را كه فكر ميكنيد درست است انجام دهيد. دنبال ماركهاي معروف نباشید. آن چيزهایي را بپوشيد كه به شما احساس راحتي دست ميدهد. پول خود را به خاطر چيزهاي غيرضروري هدر ندهيد. تنها به خاطر چيزهایي خرج كنيد كه واقعا به آنها نياز داريد. اين زندگي شماست. چرا به ديگران اين فرصت را ميدهيد كه براي زندگيتان تعيين تكليف ینند».
بافت، فارغالتحصيل دانشگاه نبراسكاست و فوقليسانس خود را در رشته اقتصاد از دانشكده بازرگاني كلمبيا تحت نظارت بنجامين گراهام گرفته است. سرمايهگذار و نويسنده معروف، فيليپ فيشر در بينش و فلسفه سرمايهگذاري بافت تاثير زیادی گذاشته است.
بافت ییی از مخالفان سرسخت انتقال ثروت از يك نسل به نسل بعدي است. شاید برای همین است یه اعلام كرده بخش زیادی از ثروتش پس از مرگ او به بنياد بافت منتقل شود. ارزش هر سهم شركت سرمايهگذاري او در حال حاضر 83 هزار دلار است. او درباره سرمایهگذاری میگوید: «شناسايي يك سرمايهگذاري خوب و دل بستن به آن، بهتر از پريدن از يك سرمايهگذاري به سرمايهگذاري ديگر است».
سروتمند ترین شخص جهان، كسی جز وارن ادوارد بافت نیست، كه جالب ترین سرگذشت را میان ثروتمندان دنیا از نظر نحوه زندگی، ثروتمند شدن و تفكرات اقتصادی دارد. او بسیار علاقمند است كه عموم مردم از منافعی كه ایجاد می كند، استفاده كنند.
زندگینامه ثروتمند ترین مرد جهان؛ وارن بافت
ثروتمند ترین شخص جهان، كسی جز وارن ادوارد بافت نیست، كه جالب ترین سرگذشت را میان ثروتمندان دنیا از نظر نحوه زندگی، ثروتمند شدن و تفكرات اقتصادی دارد. او بسیار علاقمند است كه عموم مردم از منافعی كه ایجاد می كند، استفاده كنند و آنها را از تفكرات اقتصادی درست آگاه سازد. وارن ادوار بافت، مشهور به دانشمند اوما ها، در 30 آگوست 1930 در اوهامای ایالت نبراسكا در ایالت متحده ی آمریكا متولد شد. پدرش هاوارد ، در ابتدا دلال سهام شركت ها بود و بعد نماینده گنگره شد. او تنها پسر خانواده و دومین فرزند از سه فرزند بود.او در كودكی در زمینه ی پول و تجارت استعداد شگفت انگیزی از خود نشان داد. سوابق او و توانایی هایش در محاسبه ی دقیق اعداد در ذهن خود، هنوز هم همكاران تجاری اش را متحیر می كند. بافت در6 سالگی، شش جعبه ی كوكا كولا به قیمت 25 سنت از مغازه ی پدر بزرگش خرید و هر بطری را به ازای یك سكه ی پنج سنتی فروخت؛ در حالی كه كودكان هم سن و سال او بر روی چمن لی لی و بولینگ بازی می كردند.در 11 سالگی بافت سه سهم شركت citesservice را به قیمت هر سهم 38 دلار، برای خود و خواهر بزرگش به نام دوریز خرید. در مدت كوتاهی بعد از خرید سهام، قیمت هر سهم به 27 دلار كاهش یافت. وارن ترسیده بود اما هیچ اقدامی نكرد تا اینكه هر سهم به 40 دلار رسید ، او خیلی سریع آنها را فروخت و بعد خیلی زود از این كار پشیمان شد، چون سهام citesservice پس از مدت كوتاهی به 200 دلار رسید.این تجربه درس بزرگی به اوداد؛ اینكه یكی از اصول مهم سرمایه گذاری، صبر و شكیبایی است .در سال 1943 ،بافت به اداره مالیات به دلیل گرفتن مالیات 35 دلاری برای دوچرخه اش، اعتراض كرد و سرانجام موفق شد مالیات 35 دلاری دوچرخه اش را حذف كند.در سال 1947 در 17 سالگی از دبیرستان وودرو ویلسون در واشنگتن D.C فارغ التحصیل شد. در دوران دانش آموزی اش 500 دلار روزنامه توزیع كرد. ( این مقدار معادل 081/261/4 دلار در سال 2000 است ) پدرش تمایل زیادی داشت تا وارن برای ادامه تحصیل به دانشكده علوم اداری و بازرگانی دانشگاه پنسیلوانیا برود.بافت دو سال به دانشگاه نرفت و عقیده داشت بیشتر از استادها می داند! وقتی پدرش هاوارد در مبارزات مجلس شكست خورد، وارن به خانه یشان در اوما ها برگشت و برای ادامه تحصیل به دانشگاه نبراسكا رفت. با وجود كار تمام وقت ، تنها در مدت سه سال موفق شد دوره لیسانس را در این دانشگاه بگذراند و فارغ التحصیل شود.با وجود سرسختی و مقاومت زیاد، بالاخره راضی شد تا در سال 1951 وارد دانشكده علوم اداری و بازرگانی شود، ولی دانشگاه به دلیل سن كم بافت او را نپذیرفت و او مجبور شد برای دوره فوق لیسانس رشته اقتصاد، به دانشگاه كلمبیا برود.آنجا سرمایه گذاران مشهوری همچون بن گراهام ، كه بافت زندگی و موقعیت های اقتصادی آینده خود را مدیون او می داند، و دیوید دود، تدریس می كردند؛ تجربه ای كه زندگی بافت را برای همیشه تغییر داد.بن گراهام در طول دهه ی1920 به دلیل داشتن تفكرات نو در زمینه بازار سهام، خیلی زود به عنوان یك سرمایه گذار وتحلیل گر بزرگ معروف شد . او به دلیل بی خطر بودن سهام های ارزان، به دنبال آنها بود.بافت در طول تحصیلاتش در كلمبیا، تنها دانشجویی بود كه در كلاس درس بن گراهام نمرهA + گرفت . بعد از دوره ی فارغ التحصیلی ، بافت تصمیم گرفت تا برای گراهام بطور رایگان كار كند، ولی بن نپذیرفت.او بعد از رد شدن پیشنهاد كار توسط گراهام، در وال استریت به عنوان دلال سهام مشغول به كار شد. او با استفاده از در آمد كم این دوران ، پمپ بنزین سینكلایر را خرید؛ اما چنان كه انتظار می رفت، پمپ بنزین باز دهی نداشت . بافت به خانه در اوماها برگشت ودر بنگاه پدرش مشغول به كار شد . در آنجا با دختری به نام سوزان تامپسون آشنا شد ودر آوریل 1952 با هم ازدواج كردند.آنها یك آپارتمان سه خوابه به مبلغ ماهیانه 65 دلار اجاره كردند. آن خانه، مخروبه و پر از موش بود.در سال 1953 فرزند اول بافت ، به نام سوزی متولد شد. برای صرفه جویی از یك كشوی خراب لباس برای او تخت درست كردند.در آن سالها سرمایه گذاری وارن به ایستگاه Texaco و چند مشاور املاك محدود بود كه هیچكدام برای وارن موفقیتی كسب نكرد . در این دوران او برای كسب در آمد ، در دانشگاه اوماها شروع به تدریس كرد.قبل از شروع تدریس، بافت برای غلبه بر ترس حرف زدن در جمع و مكانهای عمومی ، یك دوره آموزش با دیل كارنگی گذراند. بافت در دانشگاه برای دانشجویانی كه میانگین سن آنها دو برابر سن خودش بود ؛ اصول سرمایه گذاری را تدریس می كرد.همه چیز تغییر كرد. در سال 1954؛ بن گراهام ، استاد دانشگاه بافت و سرمایه گذار مشهور، از او دعوت كرد تا با حقوق سالانه 12000 دلار برای گراهام كار كند. وارن بافت بعد از مدتها انتظار به آنچه می خواست رسید.بافت و همسرش در حومه ی شهر نیویورك خانه ای اجاره كردند . بافت روزها به تجزیه و تحلیل گزارشات و تحقیق در زمینه های موفقیت در سرمایه گذاری می پرداخت. در طول این دوران تفاوتهایی بین روند كار گراهام و بافت آشكار شد. بافت می خواست بداند كه چگونه یك شركت در بین رقبا به برتری دست می یابد و بن به دنبال اعداد و ارقام بود. همچنین وارن مدیریت شركت را عاملی مهم در سرمایه گذاری می دانست ؛ اما گراهام صرفا به تراز نامه و صورت در آمدو سود و زیان شركت اهمیت می داد و به نوع رهبری و مدیریت شركت كمتر توجه می كرد. بین سالهای 1950تا 1956 وارن سرمایه ی شخصی خویش را از 800/9 دلار به 000/140 دلار رساند. در سال 1954 دومین فرزند بافت به هاوارد گراهام به دنیا آمد.در سال 1956 بافت با داشتن تجربه ای مناسب و همچنین تجارب ارزنده ی گراهام و با تمام سرمایه ی خود به اوماها برگشت و موسسه ی سرمایه گذاری بافت را تاسیس كرد.در اوایل می 1956 او با خواهرش دوریز و عمه آلیس به سرمایه ای به ارزش 000/ 105 دلار شریك شد. او 100 هزار دلار در Buffet Association Ltdسرمایه گذاری كرد. قبل از پایان سال سرمایه وی به 000/300 دلار رسی و یك خانه ی گچ كاری شده با 5 اتاق خواب به قیمت 500/31 دلار در خیابان فارنام خریداری كرد كه آن را حماقت بافت نامید. در همان سال سومین فرزند او به نام پیتربه دنیا آمد . بافت جلساتش را با شركای خود در آن خانه برگزار می كرد . در آن هنگام زندگی او شكل دیگری گرفت . بافت سه فرزند، یك زن زیبا و تجارت خیلی موفقی داشت. در سال 1957 او مالك سه شركت شد.در سال 1958 موسسه ی سرمایه گذاری بافت صاحب 7 شركت شد.تمامی شركت ها را در یك شركت منسوجات به نام برك شایر هات ویتلفیق كرد در ژانویه 1966سرمایه شركت بافت به ارزش 500/178/7 دلار بودكه بیش از 00/025/1 دلار متعلق به او بود.درسال1966 شركای بافت، سهام برك شایرهایت وی را به ارزش هر سهم 86/14 دلار خریدند.او در اواخر سال 1966، پذیرش سهامدار جدید را در شركت ممنوع كرد.بافت در سال 1967 برای برك شایر یك فروشگاه خرده فروشی خصوصی در بالتیمور خرید كه مسولیت ریاست هیات مدیره آنرا برعهده گرفت. برك شایر در سال 1967 به ازای هر سهم ، 10 سنت سود داد.او در سال 1970 برای اولین بار رئیس برك شایرهات وی شد و نامه ای با این عنوان به سهامداران نوشت.
در اواخر همان سال او فرصت پیدا كرد تا شركتی به نام seescandy به مبلغ 25 میلیون دلار بخرد.این خرید بزرگترین سرمایه گذاری برك شایرهات وی بود.
بعد از چندین سرمایه گذاری دارایی خالص او افزایش پیدا كرد در فاصله ی سالهای 1965 تا 1975 ارزش هر سهم برك شایر، از 20 دلار به 95 دلار رسید. در طول این دوره بافت كه صاحب 29 درصد از سهام برك شایر بود; توانست 14 درصد دیگر از سهام شركت را بخرد و سهام او و همسرش كه 3 درصد از سهام را داشت به 46 درصد رسید.درسال 1973 بافت سهام شركت واشنگتن پست را خرید.این كار او سبب شد تا كاترین گراهام سرپرست روزنامه و نشریات شركت و همچنین عضو هیئت مدیره شود.
با وجود اینكه اصول سرمایه گذاری بن گراهام ساده بود ; او در دوران 21 سالگی وارن بافت , به شكل یك اسطوره درآمد. بافت با خواندن كتاب گراهام به نام (( چه كسی می تواند مشاور خود را پیدا كند)) در تجارت خود تحولی ایجاد كرد. او قصد خرید و سرمایه گذاری در یك شركت بیمه را داشت. در یك صبح دلپذیر یكشنبه بافت سوار ترن شد و به دفتر مركزی شركت بیمه GEICO رفت. وقتی به آنجا رسید درها بسته بودند ولی او منصرف نشد و بی وقفه و محكم در را كوبید تا سرایدار آمد و در را باز كرد. از سرایدار پرسید: (( كسی در ساختمان نیست؟ )) شانس به بافت روآورد. او به طبقه ششم رفت و در آنجا هنوز مردی كار می كرد.
او به سرعت در مورد شركت و فعالیتهای تجای اش از مرد سوالاتی پرسید. صحبت های آنها چهار ساعت طول كشید. آن شخص كسی نبود جز لوری دیوید سون, معاون مالی شركت. این تجربه بزرگ بافت در اصرار بر انجام فعالیت خود سبب شد تا برك شایرهات وی تمامی شركت GEICO را تصاحب كند.
درسال 1983, بافت از شركت GEICO و با ارائه بیمه ی بیماران, میلیون ها دلار سود بدست آورد. در سپتامبر همان سال بنجامین گراهام, اسطوره بافت درگذشت و او را با تمام خاطرات و نصایحش تنها گذاشت.
بافت شركت برك شایر هات وی را توسعه داد و همچنین در صنایع مختلف سرمایه گذاری كرد. در سال 1979 او با دارایی 140 میلیون دلار برك شایر در ABC سهام خرید. هر سهم به قیمت 290 دلار بود. برك شایر پس از مدت كوتاهی, فروش سهام در ABC را با قیمت هر سهم 775 دلار , شروع كرد و با 310 , 1 دلار پایان داد.ثروت خالص بافت , به 620 میلیون دلار رسید و برای اولین بار, نام او در مجله فوربس به عنوان یكی از 400 ثروتمند دنیا معرفی شد.
قصمت اول مقاله جعفر صابری…
مغز ثروت سازو ثروت کوانتومی
دو شنبه 7 اردیبهشت 1394
بنام خدا
مغز ثروت سازو ثروت کوانتومی
وقتی به دنیا نگاه می کنید اولین سئوال اینکه چرا من اینجا هستم؟
حالا اینجا میتونه غارها یی که توش هستی باشه ،میتونه کشوری که توش هستی باشه ، می تونه خانواده ای که توش هستی باشه و حتی میتونه همین جایی که الاان نشستی باشه!
اینکه چرا و برای چی توجه تو به این موضوع جلب شده خودش یک چرا باید باشه در ذهنت!
اگر کسی چرا ی آن کار را نداند با تمام قدرت نمی تواند با آن رو برو شود.
همه ی انسانها در زندگی با یک مثلث در ارتباط هستند که نقش مهمی در زندگیشان دارد.
مثلث ارتباطات
اضلاع مثلث ارتباط
زمان
انرژی
کار
اگر بخواهیم درست با موضوع برخورد کنیم باید بگو یم زمان مهم است چرا که ما را به رسیدن به هدف کمک می کند. کی و در چه زمانی با چه مقدار فرصتی که داریم و …اینها بسیار مهم هستند، اما انرژی یا همان داشته ها هم،مهم هستند شاید سرمایه و امکانات را هم بتوان مهم دانست این همان انرژی است اما کار از همه مهمتر است.شما صاحب سرمایه و انرژی خوبی هستید زمان مناسب را هم دارید اما کار کافی انجام نمی شود و در نتیجه همه چیز به هدر می رود!
اینجا باید برای خود مان یک بر نامه تعریف کنیم بر نامه ای که نبودش در زندگی ما بدون شک لطمات شدیدی به ما وارد می سازد و در واقع این بر نامه، پاسخی به همان چرا ی اولیه است که چرا من اینجا هستم و چرا باید اینجا باشم و …
برنامه کار را ما تقسیم می کنیم.
کار های مهم و ضروری
کار های مهم و غیر زروری
کار های غیر مهم و ضروری
کار های غیر مهم و غیر ضروری
دو مورد آخر می شود کار فعالیت های فرعی
از بین مهم و ضروری و مهم و غیر ضروری بی شک گزینه اول است که باید دنبال کرد پس یاد گرفتیم که زندگی و بر نامه زندگی خود را بر استناد کار ها طبقه بندی نمائیم و مهمترین آن :
کار های مهم و ضروری است
این قدم نخست و دقیق است در راستای خود شناسی …
خود شناسی و اصلی است که نه تنها ادیان گونا گون بلکه ایدئولوژی ها ی مختلف نیز به آن پر داخته اند.
حتی اسلام می گو ید خود شناسی همان خدا شناسی است.
ما چقدر خود را می شناسیم، مهمترین مرکز وجودی ما یعنی مغزمان را چقدر می شناسیم و به آن احاطه داریم؟
چه مقدار برای کار های مهم و ضروری اهمیّت قائل هستیم ؟ گر چه می دانیم که مهم و ضروری یعنی زمان اجراء آن بسیار اندک است گاهی وقتها یک صدم ثانیه زندگی ها را تغییر می دهد. گا هی وقتها یک تأمل و یک درنگ ،زندگی ساز می شود و اهمیّتش فوق العاده است.
اینجاست که باید سعی کنیم در زمان کمتر، با انرژی کمتر به نتیجه بیشتر برسیم.
محققین در سال 2003 تا 2005 تحقیقاتی را انجام دادند که در آن سعی داشتند بدانند فلسفه آموزش در دنیا برای چیست و باید در چه مسیری برای آینده قرار بگیرد ، افراد مهمی چون قطعی دوره که صاحب 1000 مدرسه در دنیا است و اصالتاً اهل ترکیه می باشد در این تحقیق گرد هم آمدند . نتیجه مهم خروجی این اجلاس، این بود که :
آماده سازی انسان ها برای آینده
در نگاه اول نتیجه این است که این کار، مهم اما غیر ضروری است اما اینچنین نیست .چرا که نسل آینده با سرعت بالای تکنولوژی و اطلاع رسانی دچار مشکلات فراوانی خواهند شد و اصل آموزش باید برای پر ورش ذهن های برتری باشد که برای آیند بتوانند برنامه ریزی کنند و این ذهنها تنها در یادگیری و حل مسائل گو نا گون است که آماده سازی برای رو برو شدن با بحران ها راخواهند داشت. و اینجا مثلث دیگری را می توان رسم کرد با عنوان مثلث سهم که من و تو و ما و فرزندان ما چه سهمی در آینده خواهیم داشت. قدرت و سر عت حل مسائل، اصلی ترین این سهم خواهد بود :
مفهوم مهم و غیر ضروری دراینجا، این اصل است که ما بدانیم ،در این مثلث اضلاعی با نام های:
علم
تلاش
تبلیغات
وجود دارد.
تا زه بعد از این مثلث ،مثلث دیگری با عنوان مثلث سلطه و پادشاهی پدید می آید .
در جهان امروز و فردا تعریف ثر وت این است :
ثر وت، مدیریت برداشته های نه تنها خودش ،بلکه دیگران می باشد
در بیشتر جوامع این است که انتقاد پذیر نیستند و به دنبال آموزش و یاد گیری نیز نیستند بلکه همواره خود را مطلع از هر چیز می دانند و بد بختانه قبول هم می کنند که اشتباهی دارند و اشکال از خودشان است .
مدیریت ،بر زمان و ماده را دارد ،کاری که همه می توانند انجام بدهند اما دنبال نمی کنند .
در جهان امروز ثر وت واقعی مدیریت متود ،ماشین آلات ، منابه انسانی و در نهایت مالی است !
در جهان امروز سر مایه کم نیست و هیچ کس به دنبال مدرک تحصیلی و مدارک عالی نیست هر چه هست همت و دانش است دانشی که با کمک یاد گیری و آموزش صحیح بوجود می آید. تشخیص درست سره از نا سره.
به واقع باید گفت :
هیچ کس به انسان ظلم نمی کند،هیچ کس هم به او کمک نمی کند !
مگر خودش!
و این خودش در واقع همان مغزش است که تنها در وجود خودش نهفته است و لا غیر!
مغز
موضوع شانس نیست !
زندگی زیباست آنچه نا زیباست تدبیر ماست!
کو دکی می آید به مادرش می گو ید مادر هم کلاسی من کفش گران قیمتی به پا دارد و من هم می خواهم اولین پاسخ و سریعترین پاسخ ممکن پدر او یک دزد است و ما دزد نیستیم!
نتیجه این است که فرزندش و فرزندان دیگر تنها به این بیندیشند که پدر همکلاسیشان یک دزد است و حق و حقوق آنها را دزدیده است.
وقتی خوب نگاه کنیم می بینیم می توانیم با بدست آوردن دانش با موضوعات بهتر رو برو شویم و مدیریت آن امکانپذیر تر می شود .
یک نمونه آمار داریم به نام آمار حیاتی و جد ولی با نام (swot) خوب است که در این جدول ما به موضوعات مهمش بیشتر بیندیشیم :
ضعف ها- قدرت ها – توانمندی ها – فرصت ها
بی شک هر کدام از ما دوستان و نزدیکانی داریم مانند پدر ،مادر،عمو دایی همسر و…هر کدام اینها در جای خودش یک معضل می شود اگر مانع رشد و شکو فایی شما باشند .
مثال جالبی برایتان می آورم:
دانشمندان یک دسته موز را در فاصله ای دور از سه میمون قرار دادند و زمانی که میمون اول به طرف آن موز ها حر کت کرد آب گرمی را رویش ریختند میمون دوم نیز با آب گرم رو برو شد و میمون سوم هم باهمین بلا سرش آمد نتیجه دیگر میمون ها به طرف آن موز ها نرفتند و به زندگی خود ادامه دادند.
مثل خیلی از انسانها که اگر بخواهند تحولی در زندگی داشته باشند. افراد نزدیک به آنها از تجربیات و شکستهایشان می گو یند و در نتیجه اولی ،دومی و نهایت سومی از ادامه راه منصرف می شود .
نکته جالب میمون چهارمی را آوردندکه از جر یان آب گرم بی اطلاع بود اما وقتی که به سمت موزها حرکت کرد هر سه میمون او را به شدت کتک زدند و فریاد می زدند و او متوجه شد که نباید به طرف آن موز ها برود و زندگی ادامه یافت …
فاجعه اصلی زمانی شروع شد که میمون پنجمی را وارد آزمایش کردند و او وقتی دید هیچ میمونی به طرف آن موز ها نمی رود او نیز فکر رفتن به آن منطقه را در سر خود پر ورش هم نداد!
پدر کار مند، مادر کار مند، دائی و عمو و نزدیکان کار مند …نتیجه بچه هم کار مند ،یعنی جز این به شغل و کار دیگری فکر نمی کند و دانشش بسته شده به همین …کافیست سه نسل این گونه زندگی کرده باشند ،
پس پنج نفر اصلی اطراف خود را فراموش کن و از آن ذهنیت خارج شو…
کافیست با در نظر گرفتن :
ضعف ها- قدرت ها – توانمندی ها – فرصت ها