موضوعات مرتبط: تصویر
تحقیر کردن
بیشتر وقتها آدمها برای نشان دادن قدرت و جایگاه آن نسبت به دیگران سعی میکنند تا طرف مقابلشان را تحقیر نمایند ،تحقیر کردن گاهی نیز به دلیل تلافی رفتار و گفتار طرف مقابل صورت میگیرد و لی ریشه تحقیر کردن بر میگردد به تحقیر شدن اگر کسی تحقیر شد باشد خوب تا سیر آن را میداند و بهمین دلیل تمام تلاشش را میکند تا آموخته هایش را بر روی دیگری جبران نماید و تحقیر شده زخمی بر ذهن و جانش دارد که هرگز درمان نمی شود مگر اینکه خود را از حلقه تحقیر خارج سازد بدین معنا که حتی اگر باز مورد تحقیر قرار گرفت کسی را تحقیر ننماید و بتواند به جای تحقیر کردن دیگران یا سکوت نماید و یا تواناییش را بالا ببرد تا نشان دهد که آنچه درباره او میگویند صحیح نمی باشد .ساختن شخصیت و تقویت روحیه کاریست که شاید بهتر باشد از کودکی و نوجوانی در شخصیت انسان توسط والدین و معلمین شکل بگیرد اما اگر این کار انجام نشد با کمی تلاش و خودباوری در هر سنی قابل انجام است .
درمان تحقیر شدن توسط دیگران میتوان همراه با درمان بسیاری از درد های دیگر نیز همراه باشد .
اگر مردی همسرش را و یا بالعکس زنی شوهرش را تحقیر میکند در مرحله اول طرف تحقیر شده باید ضمن خود داری سعی نماید به هیچ عنوان در پی جبران نباشد و طرف تحقیر کننده نیز بلافاصله اقدام به معذرت خواهی نماید تا موضع برطرف شود .
تحقیر کردن دیگران الزامان زبانی نیست گاهی وقت ها با رفتار و کردار و یا بی محلی و یا ایما و اشاره همراه است و بدون شک همه این روش ها تاثیر یکسان است بخصوص اگر در جمع و نزد دیگران اتفاق بیفتد.
تحقیر کردن و تحقیر شدن گاهی تاوانی سنگین به همراه دارد و طرف تحقیر شده سعی در جبران می نماید و این موضع بشدت انجام خواهد شد و این جاست که غیر قابل جبران میشود .
سعی کنیم هر چه میتوانیم شخصیتمان را بهتر بسازیم و از این بهران راحت بگذریم.
یا حق
جعفر صابری
موضوعات مرتبط: سر مقاله
سکوت سرشار از ناگفتنی ها!
بیش از چهارده است که بطور رسمی مینویسم و اگر از من سوال شود آیا هر چه خواستی نوشته ای ؟میگویم خیر!
بسیاری از اندیشه هایم را هرگز نتوانسته ام بنویسم و بسیاری ا نیز نوشتم و بعد نا چار پاک نمودم و یا هرگز آنچه در دلم بود و باید می نوشتم نوشتم .
اما یک واقعیت در طول تمام مدت کاریم هرگز مطلب فرمایشی و دستوری ننوشتم و آنچه نوشته ام از روی عشق و علاقه شخصی و نیاز قلبی بوده بیش از هزار مورد نوشته از داستان ،مقاله ،شعر،نمایشنامه ،قطعه ادبی ،فیلمنامه و … اما سخت ترین و دردناک ترین آنها همان مطالبی بوده که هرگز ننوشته ام و این ننوشتن نه از بابا بوده که فرصت نشده نتوانستم بنویسم و این برای یک نویسنده بسیار دردناک است که نتواند بنویسد و همیشه به این فکر کند که اگر عمر یادری ننماید تا فرصت آن نانوشته ها دست دهد چه خواهد شد!
نانوشته ها همان نا گفته ها هستند و در زندگی بیشتر ما آدم ها بسیار مطالبی هست که هرگز نمی توانیم بگوییم و این بسیار دردناک است.
خیلی هارو میشناسم که بی مهابا هر چه در دل و ذهنشان است را می گویند و هیچ مراعاتی در بیان احساساتشان ندارند .
این موضوع که انسان بتواند اندیشه هایش را بگوید به تربیت و آموزش هایش باز می گردد و همیشه خوب یا بد نیست اما جای اندیشه دارد که آیا میتوان و باد هر آنچه به ذهن و دل داریم بگوییم و آیا میشود مواعات حال و احوال دیگران و حتی خود را ننمود و راحت حرف دل را زد و بعد هم بگویک که راحت شدم خوب کردم که گفتم !
بیشتر آدمها در درگیری های لفظی به راحتی هر چه در دل دارند را به زبان می آورند و بی خبر از تخریب حاصله دلخوش هستند که آنچه دوست داشتند را گفتند و این برایشان اهمیت دارد که حرفشان را زده اند همین.
من دلگیرم از بسیاری از نانوشته ایم اما خرسندم از بسیاری ناگفته هایم و سکوتهای که کرده ام ! و راستش شرمنده از بسیاری مطالب که گفته ام و ای کاش هرگز نمیگفتم .
امیدوارم زین پس بیشتر شنونده باشم تا گوینده و بیشتر بنویسم تا بیان نمایم پیشنهاد می نمایم شما نیز هر وقت لازم دیدید چیزی را بگویید ابتدا خوب بیندیشید و اگر توانستید بگویید و بنویسید حتی برای دل خودتان برای گفتن خیلی مطالب وقت بسیار است اما هنر نگفتن هنری شایسته است .
یا حق
جعفر صابری
موضوعات مرتبط: سر مقاله
شهریور ماه
شما را نمیدانم ولی من تمام مدت تحصیلم از شهریور ماه بدم می آمد و می دانم هنوز هم کم نیستند بچه هایی که مثل من از ماه شهریور خوششان نمی آید و آن دلیلی دارد جز اینکه در این روز ها آنها باید امتحانات درسی خود را که تجدید شده اند را یک بار دیگر بدهند و این موضوع برای بسیاری از دانش آموزان سخت است .
بیش از ند درصد پسر بچه ها و ده تا پانزده در صد دانش آموزان دختر همواره در گیز موضع تجدیدی هستند و این نه بدان معنا است که دانش آموزانی که تجدید میشوند از ضریب هوشی بالای برخوردار نیستند بلکه در بعضی مواقع کاملاً برعکس هم هست بچه ای باهوشی که از درس و درس خواندن آن هم به روش های موجود راضی نیستند .
خود من اعتقاد داشتم ریاضیات یک درس کارگاهی است و باید در کارگاهای ریاضیات مورد بررسی قرار گیرد برای نمونه وقتی صحبت از اندازه یک دایره و یا شکل یک مثلث میشود میتوان با چندین تصویر و اشکال هندسی دیگر تلفیق نمود . بیشتر بچه ها با دیدن بهتر از شنیدن ارتباط بسری برقرار میکنند و نقش آموزش باید اینگونه باشد .
بطور کلی بد نیست بدانیم که سیستم آموزش فعلی جهان در زمانی تعریف و اجرایی شده که زمان انقلاب صنعتی بوده و صاحبان قدرت و صنعت بدنبال آموزش نیروی کاری بودند آنها آموزش هم شکل را طراحی نمودن با یک روش تدریس تا همه توابع آن باشند و به دنبال کشف استعدادهای دیگر فرد نبوده و نیستند در واقع آنها کارگر میسازند لباس یک فرم زنگ تفریح و همه چیز مثل یک سربازخانه آنها سربازان چرخ های تولیدی خودشان را پرورش میدهند .
نمره های بالاتر دلیل موفقیت فرد نیست پس دنبال شکوفایی استعداد ها نیستند در مدارس به بچه ها درس میدهند و بعد امتحان می گیرند تا ببینند چقدر آنچه آموختند را یاد گرفتند در صورتی که در واقعیت و زندگی واقعی اول امتحان گرفته میشود و بعد همان برای شما یک درس بزرگ میشود در مدارس آموزش دهن اقتصادی و پولسازی را بچه ها فرا می گیرند البته بد نیست بدانید این روش ها در مدارس ما است آنها فرزندانشان را در مدارس ویژه آموزش میدهند و بطور کلی سیستم آموزشی آنها برای فرزندانشان با آنچه در کشور های ما ساری و جاری است متفاوت می باشد.
آنها برای کارگر شدن و دریافت حقوق ماهانه بچه ها را آموزش میدهند دنبال شکوفایی اندیشه و آرزوهای بچه ها نیستند .
خوب یادم است درست کلاس چهارم دبستان بودم که یک اتومبیل طراحی نمودم با باطری کار می کرد و زمان حرکتش هم باتری را شارژ میکرد اما معلم مدرسه با تمسخر و تحقیرانه به من گفت : ما در کشوری زندگی میکنیم که روی چاه بنزین است آن وقت تو بجای درس خواندن ماشین برقی و باتری میسازی !
سالها گذشت و من شاهد این بودم که کارخانه های بزرگ خودرو برقی می سازند !
فرزندانمان را جدی بگیریم و بگذاریم رشد کنند ذهنشان پرورده شود این بازی های رایانه ی را برایشان تعریف کنیم و به دنبال رشد شخصیتی آنها باشیم تحقیر و تهدیدشان نکنیم هرگز با فرزندان دیگران آنها را مقایسه ننمائیم و باور کنیم این فرزند ماست سالم و بسیار باهوش او میتواند رشد بنماید و ما باید کمکش کنیم تا رشد کند .
امتحانات و رد شدن یا قبولی ملاک شخصیت فرزند ما نباشد آنها آیندگان کشور و مملکت آن هستند .
داگلاس نورث برنده نوبل اقتصاد ميگويد :
اگر ميخواهيد بدانيد كشوری توسعه ميابد يا نه اصلا سراغ فناوری ، كارخانه و ابزاری كه استفاده ميكند نروید، اينها را براحتي ميتوان خريد يا دزديد يا كپي كرد .خيلی راحت ميتوان نفت فروخت وهمه اينها را وارد كرد .
برای ديدن توسعه برويد در دبستانها و پيش دبستانی ها ، ببينيد آنجا چگونه بچه ها را آموزش ميدهند، مهم نيست چه چيزي آموزش ميدهند بلكه ببينيد چگونه آموزش ميدهند. اگر كودكان شما را پرسشگر ، خلاق ، صبور، نظم پذير ، خطر پذير ، دارای روحيه گفتكو و تعامل و دارای روحيه مشاركت جمعی و همكاری بار آوردند اينها انسانها و شخصيت هایی خواهند شد كه مي توانند توسعه ايجاد كنند.
#فرزندپروری
#مهارت_معلمی
یا حق
جعفر صابری
موضوعات مرتبط: سر مقاله
شهریور ماه
شما را نمیدانم ولی من تمام مدت تحصیلم از شهریور ماه بدم می آمد و می دانم هنوز هم کم نیستند بچه هایی که مثل من از ماه شهریور خوششان نمی آید و آن دلیلی دارد جز اینکه در این روز ها آنها باید امتحانات درسی خود را که تجدید شده اند را یک بار دیگر بدهند و این موضوع برای بسیاری از دانش آموزان سخت است .
بیش از ند درصد پسر بچه ها و ده تا پانزده در صد دانش آموزان دختر همواره در گیز موضع تجدیدی هستند و این نه بدان معنا است که دانش آموزانی که تجدید میشوند از ضریب هوشی بالای برخوردار نیستند بلکه در بعضی مواقع کاملاً برعکس هم هست بچه ای باهوشی که از درس و درس خواندن آن هم به روش های موجود راضی نیستند .
خود من اعتقاد داشتم ریاضیات یک درس کارگاهی است و باید در کارگاهای ریاضیات مورد بررسی قرار گیرد برای نمونه وقتی صحبت از اندازه یک دایره و یا شکل یک مثلث میشود میتوان با چندین تصویر و اشکال هندسی دیگر تلفیق نمود . بیشتر بچه ها با دیدن بهتر از شنیدن ارتباط بسری برقرار میکنند و نقش آموزش باید اینگونه باشد .
بطور کلی بد نیست بدانیم که سیستم آموزش فعلی جهان در زمانی تعریف و اجرایی شده که زمان انقلاب صنعتی بوده و صاحبان قدرت و صنعت بدنبال آموزش نیروی کاری بودند آنها آموزش هم شکل را طراحی نمودن با یک روش تدریس تا همه توابع آن باشند و به دنبال کشف استعدادهای دیگر فرد نبوده و نیستند در واقع آنها کارگر میسازند لباس یک فرم زنگ تفریح و همه چیز مثل یک سربازخانه آنها سربازان چرخ های تولیدی خودشان را پرورش میدهند .
نمره های بالاتر دلیل موفقیت فرد نیست پس دنبال شکوفایی استعداد ها نیستند در مدارس به بچه ها درس میدهند و بعد امتحان می گیرند تا ببینند چقدر آنچه آموختند را یاد گرفتند در صورتی که در واقعیت و زندگی واقعی اول امتحان گرفته میشود و بعد همان برای شما یک درس بزرگ میشود در مدارس آموزش دهن اقتصادی و پولسازی را بچه ها فرا می گیرند البته بد نیست بدانید این روش ها در مدارس ما است آنها فرزندانشان را در مدارس ویژه آموزش میدهند و بطور کلی سیستم آموزشی آنها برای فرزندانشان با آنچه در کشور های ما ساری و جاری است متفاوت می باشد.
آنها برای کارگر شدن و دریافت حقوق ماهانه بچه ها را آموزش میدهند دنبال شکوفایی اندیشه و آرزوهای بچه ها نیستند .
خوب یادم است درست کلاس چهارم دبستان بودم که یک اتومبیل طراحی نمودم با باطری کار می کرد و زمان حرکتش هم باتری را شارژ میکرد اما معلم مدرسه با تمسخر و تحقیرانه به من گفت : ما در کشوری زندگی میکنیم که روی چاه بنزین است آن وقت تو بجای درس خواندن ماشین برقی و باتری میسازی !
سالها گذشت و من شاهد این بودم که کارخانه های بزرگ خودرو برقی می سازند !
فرزندانمان را جدی بگیریم و بگذاریم رشد کنند ذهنشان پرورده شود این بازی های رایانه ی را برایشان تعریف کنیم و به دنبال رشد شخصیتی آنها باشیم تحقیر و تهدیدشان نکنیم هرگز با فرزندان دیگران آنها را مقایسه ننمائیم و باور کنیم این فرزند ماست سالم و بسیار باهوش او میتواند رشد بنماید و ما باید کمکش کنیم تا رشد کند .
امتحانات و رد شدن یا قبولی ملاک شخصیت فرزند ما نباشد آنها آیندگان کشور و مملکت آن هستند .
یا حق
جعفر صابری
موضوعات مرتبط: سر مقاله
سومین مراسم بزرگداشت قدردانی از جامعه پزشکان کشور به همت موسسه آشتی عصر روز چهارشنبه اول شهریور ماه سالروز تولد شیخ الرئیس بوعلی سینا در ستاد سازمان های مردم نهاد شورای شهر تهران برگزار شد و در این مراسم پر شکوه بیش از سی انجمن و تشکل مردمی حضور داشتند و شست پزشک از سراسر کشور دعوت شده بودند تا در انتخاب پزشک برگزیده کشور از دید مردم شرکت نمایند .
دکتر جعفر صابری ریاست دبیرخانه دائمی بزرگداشت مقام پزشک برگزیده کشور توضیح دادند که :گرچه امسال سیاست اصلی قدردانی ویژه از پزشکان سازمان اورژانس کشور و همچنین سازمان بهداری رزمی ارتش بود معذالک پزشکان خدمتگزار دیگری نیز مورد نظر بود که لازم بود از ایشان نیز قدردانی ویژه به عمل آید .
اسمی این بزرگان به شرح زیر ی باشد:
پروفسور حسن عشایری
پروفسور امیر احمد سوزنچی
پروفسور علی کریمی
خانم دکتر شاهناز اورامی (واله کردستانی )
خانم دکتر لعبت گرانپایه
دکتر رضا جباری
پزشکان معرفی شده از سازمان اورژانس کشور
سرکار خانم دکتر مهرنوش توکلی
خانم دکتر فاطمه کاظمی
دکتر حمیدرضا بحرانی
دکتر هادی کیخسروی
دکتر مهدی شرفی
پزشکان ارتش
سرتیپ دوم دکتر حسین سلیمان
دکتر امیر رجبی
همچنین در بخش تقدیر از خانواده شهدا
از خانواده شهید دکتر محمد علیزاده
و شهید محمود حیدری
در میان حضار افراد شاخص کشوری و لشگری همچنین نماینده مجلس و شورای شهر نیز حضور داشتن و سرکار خانم دکتر الهیان نماینده محترم مجلس شورای اسلامی سخنانی در خصوص روز پزشک ایراد فرمودند.
دکتر نادر کریمی نیز بیاناتی در خصوص شیخ الرئیس بوعلی ایراد نمودن .
همچنین جناب آقای مهندس ایرج حسابی به نقش زنان و مادران در تربیت پزشکان اشاراتی نمودند
حضور عزیزانی چون محمد جواد روزبهانی و هیئت همراه از بنیانگذاران ستاد سمن ها نشان از همبستگی سمن های شهر تهران در این گونه مراسم بود .
دکتر احمد کجوری دبیر اجرایی مراسم نیز به عنوان تقدیر و تشکر از حضور مهمانان بیاناتی را ایراد نمودند و دوشیزه صبا سرا بی نیزبه شاهنامه خوانی پرداخت ،
در ادامه این مراسم فیلم تبریک پروفسور داريوش فرهود پدر علم ژنتیک پخش شد و در پایان لوح های سپاس تقدیم کلیه حاضرین نیز شد و از فرد فرد ایشان تقدیر ویژه و پذیرای به عمل آمد.
در پایان لیست حضار به شرح زیر جهت تقدیر از حضورشان اعلام میشود.
روز پزشک
روز پزشک
روز پزشک1402
خانم باجلان در یافت تقدیر نامه سپاس آشتی در هاشیه مراسم بزرگداشت مقام پزشک
سخنرانی مهندس ایراج امام ی در حاشیه مراسم بگرامی داشت روز پزشک
سخنرانی دکتر جعفر صابری در سومین مراسم بزرگداشت مقام پزشک اشود بعنوان ریاست دبیر خانه مرکز 1402
روز پزشک
سومین گرامیداشت روز پزشک در ستاد سازمان های مردم نهاد شورای شهر تهران به مدیرت دکتر جعفر صابری
سخنرانی سرکار خانم الهیان نماینده محترم مجلس شورای اسلامی شهر تهران به مناسبت روز پزشک درستاد سمن های سازمان های مردم نهاد شورای شهر تهران به مدیریت دکتر جعفر صابری در اول شهریور ماه 1402
جناب آقای محمد جواد روزبهانی بعنوان انسان بشر دوست و فعال در خدمات و آسیب های اجتماعی در یافت تقدیر نامه آشتی از دکتر جعفر صابری در هاشیه مراسم روز بزرگداشت پزشک ستاد سمن های شورای شهر تهران 1402
در یافت تقدیر نامه آشتی
در یافت لوح تقدیر آشتی دکتر اقلیما از جناب آقای دکتر جعفر صابری در هاشیه مراسم بزرگداشت مقام پزشک 1402
ابزارک تصویر
روز پزشک
روز پزشک
روز پزشک1402
خانم باجلان در یافت تقدیر نامه سپاس آشتی در هاشیه مراسم بزرگداشت مقام پزشک
سخنرانی مهندس ایراج امام ی در حاشیه مراسم بگرامی داشت روز پزشک
سخنرانی دکتر جعفر صابری در سومین مراسم بزرگداشت مقام پزشک اشود بعنوان ریاست دبیر خانه مرکز 1402
روز پزشک
سومین گرامیداشت روز پزشک در ستاد سازمان های مردم نهاد شورای شهر تهران به مدیرت دکتر جعفر صابری
سخنرانی سرکار خانم الهیان نماینده محترم مجلس شورای اسلامی شهر تهران به مناسبت روز پزشک درستاد سمن های سازمان های مردم نهاد شورای شهر تهران به مدیریت دکتر جعفر صابری در اول شهریور ماه 1402
جناب آقای محمد جواد روزبهانی بعنوان انسان بشر دوست و فعال در خدمات و آسیب های اجتماعی در یافت تقدیر نامه آشتی از دکتر جعفر صابری در هاشیه مراسم روز بزرگداشت پزشک ستاد سمن های شورای شهر تهران 1402
در یافت تقدیر نامه آشتی
در یافت لوح تقدیر آشتی دکتر اقلیما از جناب آقای دکتر جعفر صابری در هاشیه مراسم بزرگداشت مقام پزشک 1402
موضوعات مرتبط: گزارش
دکتر جعفر صابری در دیدار با هنرمندان گره هنری خانم ها ستاره،ساجده و سما مهری
دکتر جعفر صابری در دیدار با همکاران در حاشیه اولین نشست سمن ها
دکتر جعفر صابری در دیدار با همکاران در حاشیه اولین نشست سمن ها
آزاده ابراهیمی
دکتر آزاده ابراهیم در نخستین نشست سمن ها و توسعه
دکتر جعفر صابری در نخستین نشست توسعه سمن ها
دکتر جعفر صابری در نخستین نشست سمن ها
نخستین نشست تشکلها و
خبرنگاران | شنبه چهارم شهریور ۱۴۰۲ | 1:9
نخستین نشست تشکلها و
موضوعات مرتبط: گزارش
عصر جمعه مراسم اختتامیه مسابقات قهرمانی کشور کمیته ساباکی جمهوری اسلامی در استادیومشهرستان چهار دنگه با حضور قهرمانان و پیش کسوتان ورزش کشور برگزار و تیم های مختلف کشوری حرکات ورزشی خود را به نمایش گذاردند.
موضوعات مرتبط: گزارش
نمی دانم!
بار ها از افرادی که صاحب تجربه و سواد بالایی بودن شنیده بودم که با کمی تعمل میگویند من نمی دانم !
آن روز ها که جوان بودم با خود می اندیشیدم چطور این شخص به این سادگی می گوید من نمی دانم !
بعد ها که کمی شعور و فهمم گسترش یافت و به سن و سالی رسیدم تازه فهمیدم که خودم هم هنوز چیزی نمیدانم و آنچه می دانم قطره بسیار ناچیزی است که گاهی هیچ نگویم و در جمع نادانان قرار بگیرم به مراتب بهتر است.
بیشتر وقتها از آدمهای اطرافم که به راحتی در خصوص هر مطلبی سخن می گوید ص 2
و نقد و بررسی میکنند میترسم جالب این است که نه تنها فرصت بیان نظر به دیگران نیز نمی دهند بلکه نظرات دیگران نیز برایشان هیچ اهمیتی ندارد و واقعاٌ این افراد وحشت ناک هستن .در بین گفتگو بار ها سخن انسان را قطع میکنند و میگویند ببخشید من یادم میره و بعد شروع میکنند به تکرار موضوع عاتی که بار ها گفته اند و بیان مطالبی در حاشیه و یا خارج از موضع صحبت بیشتر خاطره میگویند و ساعت ها انسان باید تحمل کند که بیانات اینگونه افراد را بشنود در صورتی که کل طرح موضوع و مطلب می توانست در کمتر از ده یا بیست دقیقه به اتمام برسد.
مدتها است در دفتر کارم تابلویی را قرار داده ام با این عنوان لطفا در مدت بیست دقیقه به نتیجه مطلوب برسیم! با این کار دوستانی که برای کاری تشریف آورده اند لااقل سعی میکنند زودتر به جمع بندی نزدیک شویم.
خوب یاد دارم پدر دوستم در سن و سال نود سالگی هنوز سرپا بود و وقتی در جلسه ای متوجه میشود به نتیجه نمیرسیم و صحبت بی فایده است با لبخند میگفت پاشیم بریم گم شیم!
این حرف خیلی معنا در خود داشت و شنونده متوجه میشد که منظور دوست ما چه بود؟
افرادی که با سادگی تمام میگویند من که نمی دانم بیشک چند برابر طرف مقابل لااقل در همان موضوع بحث اطلاعات دارد اما ارزش بیان تجربه را نمیبیند و لذا با شجاعت تمام میگوید من که نمی دانم این صحبت را پدر ها بیشتر و بعضی وقت ها مادران میگویند وقتی فرزندانشان به تجربه و اطلاعات آنها توجه نمی کنند و ترجی میدهند با یک کلمه نمی دانم و یا هر جور خودت صلاح میدانی آرامششان را حفظ نمایند .
در پس این جمله مطالب زیادی است اما طرف مقابل متوجه میشود و سالها میگذرد چه هزینه ها ی مالی و جانی می پردازد تا بفهمد که او می فهمید اما میخواست ارزش کلامش را تو نیز بدانی !
بگذریم امیدوارم زین پس اگر کسی به شما با لبخندی بر لب گفت من که نمی دانم بیشتر تفکر کنید !
یا حق
سخن آخر:
تا بدانجا رسید دانش من
که بدانم همی که نادانم
جعفر صابری
موضوعات مرتبط: سر مقاله
بنام خدای بخشنده مهربان
بابات چیکارس؟
این روزها بشدت مشغول برگزاری سومین سال برگزاری مراسم روز پزشک برگزیده کشور هستیم و اسامی زیادی به دستم رسیده که باید با دوستان زیادی مشورت کنم تا انشالله از میان این عزیزان که به لطف خدا کم هم نیستن بهترین ها را انتخاب نمایم در این میان یک نام برایم بسیار آشنا آمد و بدون مقدمه خودم با شماره داده شده تماس گرفتم و بعد از معرفی پرسید ببخشید آقای دکتر شما در دوره راهنمایی در مدرسه رازی خزانه درس نمی خواندید؟
با کمی سکوت پرسشم را با سوال پاسخ داد چطور مگر؟
گفتم دوستی داشتم هم نام شما و هم سن با شما احساس میکنم میشناسمت؟
با آرامی گفت جعفر خودت هستی ؟
بغض گلویم را گرفت و گفتم : ای خدا نکشتت باور کن تا اسمت ا دیدم گفتم خودش است !بیش از چهل سال می گذرد تو کجا بودی بی معرفت!؟
گفت : ما از وقتی از آن محل رفتیم دیگر تهران نماندیم و سالها در کرمان زندگی کردیم و بعد من دانشگاه قبول شدم و درس و خارج و باز ایران و همان کرمان و خلاصه تو کجا بودی ؟
گفتم من هم داستان خودم را دارم کی و کجا همدیگر را ببینیم ؟
و این طور من دوست دوران راهنمای خودرا که جزو نامزدهای انتخاب پزشک برگزیده کشور شده بود را پیدا کردم و همه خاطرات نوجوانی برایم زنده شد .
پسر خوبی بود سال اول و دوم راهنمایی با هم بودیم و سال سوم هم تا نیمه های سال باز با هم در مدرسه رازی درس خواندیم حتی یک بار هم با من به جبهه آمد و در تئاتری که ساخته بودم بازی کرد اما میانه سال از مدرسه و محله ما رفتند آن روز ها ارتباط ها مثل این روز ها نبود و ما حتی تلفن نداشتیم و ما نیز چندی بعد از آن محل رفته بودیم ولی آنچه همیشه مرا سخت دلگیر میکرد این خاطره بود که در طول سالها خدمتم به عنوان مدیر مدرسه و استاد دانشگاه و مدرس هم برای خودم و هم به دوستان همکار به عنوان اندرز می گفتم : هرگز سر کلاس از دانش آموز نپرسید پدرت چه کاره است ؟
شاید آن کودک خجالت بکشد شاید پدرش فوت کرده باشد و خلاصه درسی که سالها پیش روزگار به من آموخته بود را به دیگر همکاران منتقل میکردم .
میانه سال بود که دبیر زبان ما فوت شد و معلم دیگری جای او آمد و کمی بد برخورد بود و همان روز اول ورودش به مدرسه وارد کلاس ما شد و مثل همه معلم ها از بچه ها پرسید اسمت چی و بابات چه کاره است ؟لحن بد پرسش او و برخورد ناشایست با بچه ها بخصوص همین دوستم باعث شد من رفتار بدی داشته باشم و بجای دوستم که پدرش فوت شده بود با معلم تازه وارد بحث کنم و نتیجه اخراج هر دو ما از مدرسه شده بود !
من سه سال طول کشید تا دوباره آن هم به مدرسه بزرگسالان و شبان بروم تا درسم را ادامه دهم و دوستم نیز که برای همیشه از آن محله رفتند !
خدا را شکر من در خصوص ادامه تحصیل موفق شدم و هزار بار شکر که رفیقم نیز توانسته بود چنان پیشرفت کند که امروز جزو بهترین جراحان کشور و خدمت گذار ترین آنها باشد این که به او و من چه گذشته بود در هر صورت گذشته بود اما تلخی آن برخورد برای هر دو ما هنوز به یادگار مانده است.
چقدر آن روز با شلنگ معاون مدرسه به دست و کمر ما دو نوجوان ضربه زد و بگذریم چقدر اشک ریختیم ولی من همیشه خوشحال بودم که توهین آن معلم را نسبت به پدر دوستم تحمل نکردم و شکر!
معلم همیشه معلم است و من بسیار خرسند هستم که معلمین و اساتید شایسته ای داشته و دارم بی شک این که امروز به پاس قدردانی از این گونه معلمین همواره مراسم تقدیر و تشکر برگزار می کنیم برخاسته از همان هس خوب است ! بی نهایت خرسند شدم وقتی فهمیدم همان دوستم نیز سالهاست استاد برجسته دانشگاه علوم پزشکی است و شاگردان زیادی نیز داشته و دارد .
کار معلم ما شایسته نبود که طرح چنین پرسشی شخصیت یک نوجوان را خدشه دار نمود و صد البت ما هم کمی جوانی کردیم که پاسخش را دادیم و امید وارم معلمین عزیز و زحمتکش اینگونه سوالات شخصی را در جمع از بچها نپرسند و مراعات حالشان را بنمایند!
گرچه دوستم با متانتی که داشت قبول نکرد در این مراسم به عنوان پزشک برگزیده معرفی شود اما حضورش در کنارم بعد از سالها حس بسیار خوبی داشت،بخصوص که از مولانا هم بیتی را برایم خواند:
سخن آخر : ما طبیبانیم شاگردان حق
دستمزد ی نمی خواهیم از کسی
دستمزد ما رسد از سوی حق
یا حق
جعفر صابری
موضوعات مرتبط: سر مقاله
جعفر صابری
بنیانگذار موسسه آموزشی پژوهشی فرهنگی هنری انتشاراتی و مطبوعاتی آشتی
مدیر تشکل احیاگری آشتی شاخه سبک زندگی اصلاح الگوی مصرف
مدیرعامل کانون فرهنگی تبلیغاتی خانواده و سبک زندگی اسلامی
دبیر کل گروه مشاوران بین المللی دانش بنیان آشتی
مدیر عامل مرکز نیکوکاری مردم به مردم
مخترع ،محقق،نویسنده ، مدرس، ناشر ، تهیه کننده و کارگردان ، کارآفرین و صاحب تلویزیون اینترنتی آشتی
jafarsaberi
The founder of Ashti’s cultural, artistic, publishing and press educational institute
Director of Reconciliation Revival Organization, Life Style, Consumption Pattern Reform
CEO of the Family and Islamic Lifestyle Advertising Cultural Center
Secretary General of Ashti Knowledge Foundation International Consultants Group
CEO of People to People Philanthropy Center
Inventor, researcher, writer, lecturer, publisher, producer and director, entrepreneur and owner of Ashti Internet TV
آن گاه که تصمیمی می گیرید
جهان هستی برای اجرای آن نقشه میکشد !
رالف والد وامر سون
موضوعات مرتبط: سخنرانی
jafarsaberi
كاش بودم چون كتاب افتاده در كنجي خموش
تا نگردد روبرو جز مردم دانا مرا
Jafar Saberi
Introduction: Dr. Jafar Saberi
Introduction: Dr. Jafar Saberi
Born on 21/9/1346 in the 2nd district of Zanjan, graduated in the fields of construction and cinema. Government management and communication sciences and international relations, psychology and photography, teacher, researcher, producer, inventor and entrepreneur…
Due to his father’s job, who was a soldier, he spent his childhood and adolescence in different cities. His prime, which coincided with the Islamic revolution in Iran, was spent in the city of Damghan. He says:
We became a raisin without being swallowed.
With the beginning of the revolutionary movements, he started his writing activity and in 1958 he published his first magazine under the title Payam Taleghani. His theater activity had started in 1956, but it peaked in 1362. In 1362, he started the Mithaq art group in Tehran, and with the help of his friends of the same age, with the help of the Jihad Sazendagi cultural committee, which was not yet the Ministry of Home Affairs in those days, he went to the regions. There was a war and theater and music were performed for the warriors.
In 1365, Dadavi continued his cultural activities in the Guards Corps as an honorary guard (for the military), soon realized that it was not compatible with his spirit and pursued cultural work as a Basiji. After the war, he continued his studies and was a teacher in education. Educational and artistic activities for children and teenagers, he served as the director of the conservatory for several years and then left the administrative jobs for further research and study.
His press activity began in 1357 and continues until now.
Other activities and writings of Professor Saberi are listed at the end of this blog, while I did not think it was bad to include some of Dr. Saberi’s manuscripts in this blog for your familiarity.
Thank you, dear visitor
This blog was created under the supervision of Mr. Dr. Jafar Saberi, Managing Director of Far Hangi, Ashati Art and Publishing Institute, and the owner of the wife’s weekly magazine, regarding the improvement of the book and publishing industry.
معرفی:دکتر جعفر صابري
متولد 21/9/1346 حوزه 2 زنجان ، فارغ التحصيل رشته هاي ساختمان .سينما . مديريت دولتي و علوم ارتباطات و روابط بین الملل ,روانشناسی و عکاسی ،مدرس ،محقق، تهیه کننده و کار گردن ،مخترع و کار آفرین …
بعلت شغل پدر كه نظامي بود كودكي و نوجواني را در شهرهاي مختلفي به سر برد. سن بلوع وي كه همزمان با انقلاب اسلامي در ايران بود در شهر دامغان سپري شد وي مي گويد:
قوره نشوده مویز شدیم.
با شروع حركتهاي انقلابي وي فعاليت نوشتاري خود را شروع كرد و در سال 58 اولين مجله خود را تحت عنوان پيام طالقاني به چاپ رساند. فعاليت تئاتر وي از سال 56 آغاز شده بود ولي 58 اوج گرفت در سال 1362 با عظيمتي به تهران گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند.
در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران به عنوان پاسدار افتخاری (برای سربازی)ادامه دادوی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازکار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالع بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.
فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.
سایر فعالیتها و تالیفات استاد صابری در قسمت انتهایی همین وبلاگ آمده است ضمن آنکه بد ندیدم تا تعدای از دست نوشتهای دکتر صابری را در این وبلاگ جهت آشنای بیشتر شما درج نمایم .
با تشکر از شما بازدید کننده محترم
این وب لاگ زیر نظر آقای دکتر جعفر صابری مدیر عامل موسسه فر هنگی .هنری وانتشاراتی آشتی و صاحب امتیاز هفته نامه همسر در خصوص بهتر شدن صنعت نشر و کتاب ساخت شده است .
موضوعات مرتبط: بیوگرافی دکتر جعفر صابری
مهارت های زندگی
صحبت کردن
شاید بد نباشد به اولین موضوع مهم برای یک جامعه بشری را مورد بررسی قرار دهیم و آن فرهنگ است که بر خلاف ذهنیت ادبیات هنر و چیز های از این دسته مورد نظر نمی باشد
فرهنگ سه بخش اصلی را در بر میگیرد 👍
عمل
اندیشه
احساس
که هریک مکمل دیگری است و نبودش باعث اختلال در فرایند دیگری میشود
و اولین موضوعی که بر میگردد به عمل همان رفتار های جمعی انسان است
اگر ما ندانیم که داشتن ثروت به چه دردی میخورد وقتی حتی بهداشت فردی مان را هم رعایت نمی کنیم !
و در برخورد با دیگران نزدیکان خود دوستان و افراد جامعه نه تنها مناسب برخورد نمی کنیم بلکه بشدت نا هنجار هم هستیم و توقع برخورد شایسته از دیگران داریم!
ما نمی توانیم از فرهنگ صحبت کنیم اما دیگران را تحقیر نمایم و یا نا دیده بنگاریمشان .
رانندگی یکی از مهم ترین رفتار های اجتماعی است در نشان دادن شخصیت با فرهنگ ما !
برخورد با همسایه ها بطور کلی مدار نداری ویا به زبان ساده تر گذشت نمی کنیم
به این گونه رفتار ساده در نگاه اول رفتار های جمعی می گویند و دومین موضوع مهم بهداشت است انسان با فرهنگ نمی تواند از فرهنگ و بهداشت صحبت کند و آب را نادیده بگیرم.
آب برای بهداشت لازم است و در جامعه ای مانند تهران برای شستشوی خود خود رو و مصرف میانگین مصرف هر تهرانی 250 لیتر در روز است ! که شاید مناسب باشد.
اما همین مصرف آب برای یک هموطن زاهدانی فقط 3 لیتر است !و این به زبان ساده یعنی در بعضی نقاط از کشور ما ایران هیچ فرهنگی نمیتواند وجود داشته باشد!
چون آبادانی وجود ندارد!
آب لازم بهداشت است و این حق هر انسانی است !
و بعد ورزش و تندرستی ملتی که با ورزش و تندرستی بیگانه باشد از فرهنگ دور است !با سلامت تن بیگانه است بد نیست به آمار نگاه کنیم تا با واقعیت بیشتر آشنا شویم در کل اروپا با جمعیتی حدود 450 میلیون نفر 5/16 متر مربع است اما در ایران با جمعیتی حدود 80 میلیون نفر 5/1 سانتیمتر است .
و جالب این است که ایرانیان سالها پیش بیش از دو هزار سال قبل اندیشه ی این گونه داشتند .
پندار نیک
گفتار نیک
و کردار نیک
و فردوسی می فرماید: توانا بود هر که دانا بود و از ورزش سخن ها گفته !
فرهنگ داشتن یک مهارت زندگی است و امروز جهان به دنبال اثبات و ثبات این موضوع تلاش فراوان مینماید.
زبان و کلام دوست داشتن از مهارت های مهم زندگی است اینکه چگونه از واژه ها بهره ببریم و آنها را در برخورد های اجتماعی بکار ببریم اینکه با دیگران چه برخوردی داریم بسیار شایسته است اما اگر رفتار متفاوتی با دیگران و نزدیکان خود داریم یک بیماریست و بیشک باید به یک مشاور روانشناس مراجعه نماییم .
ما نمی توانیم در برخورد با دیگران مودب باشیم ولی در برخورد با نزدیکانمان ادب را رایت نماییم !
این که سعی داشته باشیم رفتاری شایسته طرف مقابل از خود نشان دهیم بد نیست اما اگر او رفتار و گفتاری ناشایست داشت ما نیز باید تا آن درجه خودمان را کوچک نماییم و هم تراز او شویم ؟
انتخاب کلمات شایسته و برخورد منطقی با افراد به یک مهارت اصلی دیگر نیز نیاز دارد به نام مهارت کنترل خشم .که در فرصت مناسب صحبت خواهیم نمود اما اینک مهم است که بدانیم چه چیز را چگونه بیان نمایم تا که نزد دیگران یک انسان با فرهنگی دیده شویم.
و همه این مطالب بر میگردد به شخصیت شما که چگونه ساخته شده و قرار است چطور از این پس زندگی نمایید.
سخن آخر:
یا حق
جعفر صابری
عاشورای 1445
موضوعات مرتبط: سر مقاله
بنام خدای بخشنده مهربان
ورود ممنوع اینجا هیئت …است!
مالکیت حسی است که میتوان برای شی و یا کالایی در نظر گرفت اما اینکه برای تفکر و یا انسانی آن را عملی ساخت کمی نابخردانه است !
بیشک شما نیز در مناطق مختلف تابوای این گونه را مشاهده نمود آید که هیئت عزاداران …مقیم مرکز و یا چیزی شبیه این حسینی …مقیم مرکز …و این گونه نشان میدهند که مالکیت این هیئت از آن چه گروه و یا صنفی است برای نمونه حسینیه صنف… این همه نشان از علاقه و عشق فراوان مذهبی این گروههای مردمی می باشد که انشالله خداوند مورد قومش قرار گیرد.
اما حس مالکیت و اینکه همه دوست دارند شب های عزاداری از هر نقطه شهر خود را به هیئت مورد نظرشان برسند و در همان هیئت حضور یابند کمی جای تعمل دارد .
بیشتر وقت ها وقتی برای زیارت به امامزاده های مختلف میرویم میبینیم بعضی ها اصرار فراوان دارند که به نزدیک ترین قسمت های امامزاده برسند و دستانشان را شخصاً به امامزاده نزدیک نمایند و ضریح را لمس نمایند البته کم نیستند افرادی که نظر می کنند و تصمیم میگیرن در آن ازدحام جمعیت درست در چند سانتی ضریح نماز هم بخوانند و خلاصه این گونه احساسات مذهبی و خالصانه تا جای ادامه میابد که حتی فرد نظر میکند پس از مرگش نیز در مکان های مقدس به خاک سپرده شود و این گونه باری خانوادهاش هم مشکلاتی فراهم می سازد تا با سختی بهای قبر مورد نظرش را در همان مکان بپردازند .
البته پیشتر ها رسم بود افراد محلی در همان محله زندگیشان اگر امامزاده و یا مکان مقدسی بود به خاک سپرده میشوند ولی بعد ها به دلیل انبوه جمعیت و طولانی شدن راه و شاید هم چشم و هم چشمی دفن اموات در مکانهای مقدس مد شد و با این ترتیب هزینه های اینگونه خدمات میلیاردی شد!
تا جای که مدیران اینگونه مراکز اقدام به خرید زمین های اطراف شان می نمایند و به تازگی شاهد آن هستیم که از مدرسه تا مکان های فرهنگی را نیز تخریب و آماده سازی برای قبرستان نموده اند .
و البته خیلی از این مکان ها به دلیل گرانی و شرایط خواصشان برای قشر های معمولی جامعه در حد وردود ممنوع میباشند .
وقتی مراسمی هست چند نفری ایستاده اند و با دقت فراوان مهمانان را که قالباً از تمکن مالی خوبی هم برخوردار می باشند به عنوان مهمان ویژه مورد استقبال قرار میدهند و از ورود افراد متفرقه جلوگیری میشود که انشالله اینگونه عزاداری ها مورد قبول حضرت حق نیز خواهد بود .
یا حق
جعفر صابری
موضوعات مرتبط: سر مقاله
حضور دکتر جعفر صابری در انجمن هنر مندان خود آموخته مجلس شعر خواهی شاعران خود آموخته و اهدای گواهینامه محیط زیست به جناب مهندس علی عزتی میدر انجمن عصر روز سه شنبه بیست و هفتم تیر ماه 1402
موضوعات مرتبط: گزارش
حضور دکتر جعفر صابری در نمایشگاه هنری هنر مندان و از جمله آقای سجاد زاره وند پور در نمایشگاه جمعه 23تیر ماه 1402
موضوعات مرتبط: تصویر
حضور دکتر جعفر صابری در روز بازگشای کافه رگبار با حضور دوستان یعقوب کهربای و مهر بانو ،آهو علی آبادی و استاد مهدی علی آبادی و خانم دکتر خدا خواه
حضور دوست و استاد عزیز مهر بانو مقدم در کافه رگبار
موضوعات مرتبط: تصویر
حضور دکتر جعفر صابری در کافه رگبار جای برای فر هیختگان و اهل فر هنگ و هنر یکشنبه بیست و پنجم تیر ماه
موضوعات مرتبط: تصویر
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مراسم تشییع پیکر و خاکسپاری ر. اعتمادی در بهشت زهرای تهران برگزار شد.
به گزارش ایسنا، مراسم تشییع و خاکسپاری ر. عتمادی، نویسنده کتابهای پرفروش و عامهپسند امروز (پنجشنبه، ۲۲ تیرماه) با حضور خانواده و ناشرش در بهشت زهرا برگزار و پیکر او در قطعه نامآوران به خاک سپرده شد.
مهدی رحیمی، مدیر نشر شادان در این مراسم، درباره آثار، فعالیتهای ر. اعتمادی و روابط دوستانهاش سخن گفت.
رجبعلی اعتمادی زاده ۳۰ بهمن ۱۳۱۲ در شهر لار استان فارس مشهور به ر. اعتمادی نویسنده و روزنامهنگاری بود که بهخاطر نوشتن رمانهای عامهپسند و پرفروش عاشقانه شهرت دارد. او روز ۲۱ تیرماه در منزلش در ۹۰ سالگی از دنیا رفت.
«دختر خوشگل دانشکده من»، «تویست داغم کن»، «گور پریا»، «برای که آواز بخوانم»، «خوب من»، «ساکن محله غم» (۱۳۴۳ توقیف شد)، «دیروز من دیروز تو»، «شاهین خبرنگار حوادث»، «شاهین در دام جاسوسان»، «شب ایرانی»، «کفشهای غمگین عشق»، «شوک پاریسی»، «یک لحظه روی پل»، «باربی»، «چشمها»، «آخرین ایستگاه شب»، «بازی عشق»، «جسور – زیبا ولی شیطان»، «اتوبوس آبی»، «بازی عشق»، «خانه سبز عسل»، «شاهد در آسمان»، «چهل درجه زیر شب»، «روزهای سخت بارانی»، «آبی عشق»، «هشت دقیقه تا برهوت»، «گل بانو»، «دختر شاه پریان»، «گل تی تی»، «عالیجناب عشق»، «هزار و یک شب عشق»، «نسل عاشقان»، «هفت آسمان عشق»، «رنگ سرخ عشق»، «گنجشکهای غم» و «بازی عشق» از آثار منتشرشده او هستند.
دکتر جعفر صابری در مجلس ختم زند یاد استاد ر- اعتمادی شنبه بیست و چهارم تیر ماه 1402 باشگاه راه آهن
ر. اعتمادی
۱ زبان
- مقاله
- بحث
- خواندن
- ویرایش
- نمایش تاریخچه
ابزارها
این مقاله در معرض ویرایشهای متعددی قرار دارد چراکه دربارهٔ یک فرد تازهدرگذشته است. اطلاعاتی همچون شرایط مرگ و رویدادهای پیرامون آن میتوانند با بهروزرسانی منابع در لحظه تغییر کنند. گزارشهای خبری اولیه ممکن است نامعتبر باشند و آخرین بهروزرسانیهای این مقاله شاید همهٔ رویدادها دربارهٔ این فرد را بازتاب ندهند. از کمک شما در ویرایش این مقاله استقبال میکنیم اما در نظر داشته باشید بهروزرسانیهایی که به منابع معتبر ارجاع ندهند حذف خواهند شد. همچنین میتوانید در صفحهٔ بحث مقاله تغییرات موردنظر خود را به بحث بگذارید.
رجبعلی اعتمادی
زادهٔ۳۰ بهمن ۱۳۱۲
لار
درگذشت۲۱ تیر ۱۴۰۲ (۸۹ سال)
تهران
محل زندگی تهران
ملیت ایرانی
دیگر نامهار. اعتمادی
سبکداستانی عشقی عرفانی
همسر(ها)مجرد
فرزنداندو
رجبعلی اعتمادی (۳۰ بهمن ۱۳۱۲ – ۲۱ تیر ۱۴۰۲) مشهور به ر. اعتمادی نویسنده، رماننویس و روزنامهنگار معاصر ایرانی بود. وی به خاطر نوشتن رمانهای عامهپسند شهرت دارد.[۱][۲]
زندگینامه[ویرایش]
رجبعلی اعتمادی در سال ۱۳۱۲ در شهر لار در استان فارس به دنیا آمد.[۳] در سال ۱۳۳۵ پس از اتمام دوره سربازی، در آزمون آموزشی روزنامه اطلاعات شرکت کرد و به عنوان نفر ششم وارد روزنامه اطلاعات شد.[۴]
اعتمادی بنیانگذار و سردبیر اولین مجله با مخاطب ویژه نسل جوان ایران بود. مجله جوانان از نشریات مؤسسه اطلاعات در سالهای دهه چهل و پنجاه با سردبیری اعتمادی (۱۳۴۵–۱۳۵۹) به یکی از پرفروشترین مجلات ایران تبدیل شد که فراتر از مرزهای ایران حتی در دیگر کشورهای فارسیزبان همانند افغانستان و تاجیکستان هوادار داشت.[۵]
او بیشتر کتابهایش را با نام مستعار ر. اعتمادی به چاپ رساندهاست. او بیشتر اشتهار ادبیاش را به خاطر سوژههای داستانهای خود دارد.[۶] ر. اعتمادی یکی از معدود رمان نویسان معاصر ایرانی است که چندین نسل جوان ایران علیرغم همه محدودیتهای چاپ کتابهایش، بسیاری از کتابهای او را خواندهاند و میشناسند.
اعتمادی از اواخر دهه پنجاه تا اواخر دهه هفتاد نمیتوانست با نام واقعی خود کارهایش را به چاپ برساند اما کپیهای غیرمجاز کارهایش جزو محصولات پرفروش دستفروشهای حوالی میدان انقلاب بود.[۷]
آثار[ویرایش]
۲۸ کتاب اعتمادی چاپ شدهاند که ۱۸ تای آنها قبل از چاپ به صورت پاورقی هفتگی در مجله اطلاعات هفتگی و جوانان منتشر میشدند. به گفته نویسنده همگی رمانهایش بر پایه شخصیتهای واقعی شکل گرفتهاند.[۸] به عنوان نمونه ماجرای شهرزاد شخصیت و داستان کتاب شب ایرانی اعتمادی از خبری که در روزنامه بیلد آلمان منتشر شد الهام گرفته شدهاست.[۹] رمان عالیجناب عشق او که سال ۱۳۸۱[۱۰] اولین بار توسط نشر شادان به چاپ رسید در سال ۱۳۹۱ برای پانزدهمین بار تجدید چاپ شد.[۱۱]
سبک آثار[ویرایش]
سبک داستانهای اعتمادی عشقی، اجتماعی و عرفانی است. اگر چه منتقدان آثار وی را در زمره رمانهای عامه پسند قلمداد میکنند ولی خود اعتمادی بر این باور است که محبوبیت یک اثر بین همه قشرها جامعه به تنهایی دلیلی کافی برای چنین طبقهبندی ای نمیباشد، کما اینکه دیوان حافظ علیرغم محبوبیتش در چنین گروهی جای ندارد.[۱۲]
گفت و گو با روزنامه همدلی[ویرایش]
ر. اعتمادی پس از سالها در آذر ماه سال ۱۳۹۶ گفت و گویی بلند با روزنامه همدلی داشت. این گفتوگو انعکاس گستردهای داشت و روزنامه همدلی با عنوان «نخستین ممنوع القلم بودم» آن را در صفحه اول خود منتشر کرد. اعتمادی نظرات خودش دربارهٔ مذهب، ساختار مؤسسه اطلاعات، جامعه فرهنگی و ضدفرهنگی را برای نخستین بار بیان کرد. او همچنین گفت که نخستین ممنوع القلم بعد از انقلاب بودهاست. این گفت و گو در سه صفحه منتشر شد. اعتمادی در جایی از این گفت و گو از دیدارش با مکارم شیرازی سخن گفت که رمان «تویست داغم کن» را خوانده بوده. اعتمادی در گفت و گو اشاره داشت که ایشان بعدها تغییر فرم دادهاست. او همچنین از سه ماه حضورش در شهر نو صحبت کرد؛ که منجر به نوشتن کتاب «ساکن محلۀ غم» شد. اعتمادی در این گفت و گو تأکید داشتهاست که قبل از انقلاب با مذهب همزیستی مسالمت آمیز داشته و اصلاً فکر نمیکردهاست که روزی مذهب جلوی نشر کتابهایش را بگیرد.[۱۳][۱۴]
موضوعات مرتبط: گزارش
نمایشگاه و مراسم اختتامیه سومین جشنواره صنعت و بسته بندی در دانشگاه علم و هنر تهران چهارشنهب بیست و یکم تیر ماه 1402
موضوعات مرتبط: گزارش
موضوعات مرتبط: تصویر
دریافت جایزه بهترین کتاب کودک
موضوعات مرتبط: تصویر
موضوعات مرتبط: تصویر