چگونه دروغ بگوئیم

من مدتی است شروع به جمع کردن و آماد نمودن مجموعه مقالاتی در خصو ص چگونه دروغ بگوئیم  تا رستگار شویم و راه موفقیت، تنها با دروغ است و دروغگو فقط به بهشت میرود و یا عناوینی این گونه نموده ام که کتابی با همین عنوان بنویسم. و وقتی در گوگل جستجو کردم :

باورش کمی مشکل است ولی در 32ثانیه اول در گوگل 3660000هزار روش، برای چگونه دروغ بگوئیم آمد.

این یعنی اینکه چه افرادی قبل از من به این موضوع پرداخته اند و چقدر مورد توجه بوده است تازه این فقط به زبان فارسی است و زبانهای دیگر هنوز مانده.

اما می خواهم یک داستان کوتاه وواقعی را خدمت تان عرض کنم.

 هفته گذشته برای کا ر بانکی میخواستم وارد بانک شوم که را پسرک واکس فروشی نظرم جلب کرد تصمیم گرفتم بروم بانک و در برگشت از او خرید کنم ولی وقتی برگشتم بدلیل بارش باران ترجیح دادم بروم و به کار دیگری بپردازم من بیش از یک هفته ذهنم مشغول بود که چرا  از آن پسر بچه خرید نکردم و بالا خره بعد از یک هفته همین دیروز رفتم و دیدم او آنجا هست هوا هم بسیار عالی بود به طرف من آمد و گفت از من خرید نمی کنی …با احترام عرض کردم چرا اجازه بده بروم بانک در باز گشت از شما خرید خواهم کرد ولی او اسرار نمود و گفت من کار دارم میخوام برم!من که کمتر پیش می آید پولی در جیب داشته باشم پوزش خواستم و قول دادم در بازگشت از او خرید خواهم کرد رفتم بانک و بعد از بازگشت ازعابر بانک مبلغ 50 هزار تومان پول گرفتم که چون چک پول بود ناچار به بانک رفتم و پنج اسکناس ده هزار تومانی گرفتم و باز برگشتم خدمت آن نوجوان و به انتخاب واکس مشغول شدم … هر کدام را بیش از پنج هزار تومان گرانتر میگفت تعجب نکنید یکی از روش های کمک من خرید همین لوازم است برای همین قیمت تک تک آنها را میدانم برای نمونه جوراب … در هر صورت ترجیح دادم از چانه زدن کم کنم و یک واکس ده هزار تومانی برداشتم اما دیدم مشکی است ناچار به دنبال رنگ دیگری بودم که در این میان یادم افتاد ده هزار تومان را به او دادم و نیازی به خرد هم نیست گفتم من به شما ده هزار تومان را دادم ؟ و او گفت خیر!و من چند بار محتویات جیبم را گشتم و درست بود من فقط چهل هزار تومان داشتم و بدون شک ده هزار تومان را به او داده بودم با خود فرض کردم شاید بچه اس و ده هزار تومان لای پولهای جیبش مشخص نیست و … یک دهم درصد هم گفت … نه خدا نکند… در هر صورت ترجیح دادم از او پوزش بخواهم و راهی شوم که او متوجه شد و گفت چی شد گفتم پسرم گویا من اشتباه کردم و دیگر پولی برای خرید هم ندارم از این که وقت شمارا گرفتم پوزش میخواهم او لبخند زد و گفت نه با شما شوخی کردم ، شما به من ده هزار تومان را دادی بیا این را هم ببر و یک واکس به من داد… ماندم چه بگویم اگر پسر خودم بود چنان در گوشش میزدم که صد سال دیگر یادش باشد اما فقط گفتم اسم شما چیست گفت ناصر، گفتم: ناصر جان، من هم از کودکی کار میکردم و کار کردن را دوست دارم شماره پات چنده ؟ و قول گرفت هرچه زود تر برایش کفش ببرم… در مسیر به آخرین جمله آقا ناصر می اندیشیدم که گفت باورت شد که ده هزار تومان را ندادی؟

 هنوز چند روز از این داستان میگذرد و به این می اندیشم که ما چه نسلی بودیم و این ها چه نسلی هستند !چطور او توانست به من دروغ بگوید،  به کسی که هدفش خدمت بود!

دروغ او نتیجه چیست شاید رفتار های ما ،چند نفر به او گفتند باش تا برگردیم و از تو خرید کنیم و خلاصه او و امثال او بالاخره دروغ را از کسی که بزرگتر از خودش بوده یاد گرفته !

 من فکر میکنم علیرغم اینکه این همه مقاله و مطلب در خصوص دروغ و دروغ گویی نوشته شده هنوز هستند کسانی که عآشق دروغ گفتن یا حتی دروغ شنیدن هستند و باز یاد دیالوگی ماندگار از فیلم سوته دلان کار استاد کیمایی افتادم که        می گوید:

 میگن دروغگو دشمن خداست, آخ چقدر دشمن داری خدا ،دوستات هم که ماییم یه مشت علیل بدبخت که در حقشون دشمنی کردی.”

یا حق

 جعفر صابری

 
سخنرانی:آقای دکتر جعفر صابری
                بنیانگذار بنیاد مشاوران دانش بنیان آشتی
 


سلام
از اینکه توفیق دیدار نسیب من شده  تا یک بار دیگر دوستان عزیز قدیمی را ملاقات نمایم  و همچنین یاران محربانی که قبول زحمت نموده اند و در این جلسه شرف حضور دارند را زیارت کنم به خودم می بالم ، و امید وارم پایان این جلسه سراسر  عشق و محبت خروجی بسیار عالی برای هر یک از ما به همراه داشته باشد.
کتاب آتوسا را که مینوشتم
 
 احساس میکردم خیلی از تجاربم را دارم در اخیتار افراد قرارمیدهم وامید وار بودم که بتواند راه گشای ایشان باشد چرا که در این کتاب من چند مقاله نوشته بودم که هر کدام چراغ راهی باشد برای موفقیت بیشتر .
زکات علم نشر آن است
ولذا بعد از فروش بیش از هزار نسخه از آن که به صورت جزوه و نه کتاب مجوز گرفته شده از طرف ارشاد تهیه شده بود ، تصمیم گرفتم که آن را به صورت رایگان نیز در اختیار دوستان قرار
بدهم و در شبکه های اجتماعی برای عزیران ارسال میکردم، معذالک  باز تصمیم به چاپ آن گرفتم واین بار گفتم مجوز چاپ بگیرم از آنجایی که بیشتر نوشته های من باید قلم سانسور بر رویش بخورد  حدود دوصفحه از آن باید سانسور میشد که البته مهم هم نبود به اصل مطلب لطمه نخورد!
بعد از مجموع مقالات آتوسا مجموع مقالات دیگری را شروع به نوشتن کردم که با نام کاساندا آماده چاپ است ولی مقالات اش مدتی است  در سایت من می باشد و قابل دسترسی به صورت رایگان است!
حالا چرا آتوسا و یا چرا کاساندا آتوسا به معنای قدرت و موفقیت است و نام دختر کورش کبیر می باشد و من برخلاف پیشنهاد دوستان که میگفتن اسم این کتاب را سرنوشت من یا نام مقاله اول آن کتاب  یعنی  بیداری از بیداری بگذار، تصمیم گرفتم آتوسا یا موفقیت و پیروزی بگذارم .
و اما کاسندا نیز همسر کوروش است زنی که بیست وهشت کشور ا  در کنار کورش رهبری می کرد، خیلی دوست داشتم نام این کتاب را نیز نام اولین مقاله آن یعنی( قورباقت را بساز) بزارم ولی چون به شدت شبیه نام کتابی به نام قورباقت را قورت بده بود ترجیح دادم که این کار را نکنم حالا مشغول نوشتن مجموعه مقالات بعدی هستم و زین پس تصمیم دارم که نام هر مجموع که آماده برای چاپ میشود را نام یک از زنان تاریخ باستان ایران زمین این سرزمین مادری بگذارم ، چرا که ما را زنان  به دنیا می آورند و زنان و مادران نقش کلیدی در رشد شخصیت و توانمندی ما دارند زن از زاده شدن می گوید و لایق احترام  فراوانی می باشند. به افتخار زنان و مادران می ایستیم و کف مرتبی میزنیم.
 و اما در کتاب آتوسا مقاله ای دارم با عنوان مبدل که اگر بخواهیم ساد تر، این مقاله را در چند جمله بیان کنیم مبدل همان کاتالیزور است  باز هم ساد تر بگویم اگر شما وارد یک ساختمان ده طبقه بشوید و قرارباشد بروید طبقه  هشتم اولین جای که دنبالش میگردید آسانسور است و این طبیعی می باشد .
نه فقط  در ایران  بلکه در همجای دنیا  این طور است .
 اما قبول کنید فقط ما ایرانیان هستیم که مطالب واتساپ یا تلگرام را چند خط میخوانید و می دانیم چی گفته ! اساساً ما ایرانیان همه چیز را میدانیم هرکدام از ما علامه دهر هستیم و در تمام زمینه ها صاحب نظر هستیم و ساعت ها میتوانیم در خصوص یک موضوع کاملاً تخصصی صحبت کنیم !
 من مقاله ای دارم با عنوان 99 یعنی ما هیچ کدام حتی 99 هم نیستم ماشاالله همه صد در صد هستیم و هر شغل و سمتی که به ما  پیشنهاد کنند با کمال میل می پذیریم .
 اما داستان مبدل یا آسانسور یعنی من اینجا  درخدمت شما  به عنوان آسانسور هستم !
یک نفر دانش پژوه میرود از یک یا چند استاد مطالبی را در طول یک دوره مشخص  فرا میگیرد و یا کتاب و مقالاتی را میخواند که به تجربه اش افزوده شود و اگر برای نمونه به او بگوئیم این کتاب که خواندی در خصوص چیست ؟ در یک خط توضیح بده ؟ می گوید در باره نحوه درست تجارت و صادرات!
حالا ما همان کتاب هستیم و یا کتابها  و مقالات . در خدمت شما مبدلی که شما می توانید با استفاده درست از آن به طبقات بالاتشریف ببرید و موفقیت بیشتری داشته باشید ،به افتخار خودتان که ما را قابل دانستید و تشریف آوردید تا از تجارب یک دیگر بهرمند شویم .
مادر من همیشه با همان سادگی خود میگوید:
دانا همی دانه همی پرسه
نادان نه میدانه  نه میپرسه
ما چقدر دانا هستیم ؟
ما چقدر میدانیم ؟
 صادقانه و در خلوت خود بیندیشم چقدر تا حالا اشتباه داشتیم و با نگاه به گزشته زندگی خود گفتم ای کاش این کار را نمی کردم و یا ای کاش مشورت میکردم و ای کاش !
افسوس نخوریم و مثل یک قمارباز واقعی بگویم به جهنم .
آخرین زیان  پانصد میلیونی  که دادم دوستی گفت:
 دادش سرباشه کلاه بسیار است خودت بدست آوردی پس نگران نباش باز هم بدست می آوری!
دل گرمی داد، چقدر خوبه که آدم گاهی رفیقی کنارش باشه که در سختی ها و شکست ها دلگرمیش بدهد به افتخار آنهای که رفیق های با حال دارند و یا انشاالله رفیق بدرد بخور گیرشون بیاد.
دکتر احمد حلت دوست و نازنین رفیق و همکار گرامی من چند سال پیش گفت : دکتر تمام شمارهای گوشیت را پاک کن و در انتظار باش ببین کی سراقت رو برای خودت میگیره و یادی از تو میکنه!
نمی خوام بگم که وقتی دوستی تماس میگیره و از من کمک یا سوالی داره  ناراحت میشم شما هم ناراحت نشید رو به خدا بگین خدارا شکر که من صاحب نظر و تجربه هستم و الهی صد هزار مرتبه شکر که من قابل هستم.
 دیدید وقتی در خیابان کسی از شما آدرسی می پرسه و شما میدانید چه حس خوب به شما دست میدهد .
 همین چند وقت پیش من در خیابانی چشمم به بیمارستانی افتاد که نامش در ذهنم ماند و بعد از بیست روز دیگر در اتوبان ماشینی را دیدم که ایستاده و آدرس میگیرد درست آدرس همان بیمارستان را میخواست  و من به او گفتم که باید از چه مسیری برود و او رفت!
چقدر سخته گاهی وقت ها ما در خانواده و دوستان میخواهیم نظرمان را که نظر کارشناسی و کار بلدی و برخواسته از سالها  تجربه است را به فردی بدهیم اما او نمی پذیرند، بخصوص فرزندان و یا همسرمان درست همان ها که ما بشدت نگرانشان هستیم و عاشقانه دوستشان داریم!چقدر این لحظه برای فرد فرد ما درد ناک است ولی میدانم که نمی توانیم کاری کنیم آنها به ما میخندند و در دلشان می گویند او نمی فهمد.
مقاله ای با نام نزدیک بین_ نوشته ام که در همین خصوص است!
بگذریم، این ها همان حرفهایی است که در خلوت به خودمان می گویم  و افسوس میخوریم البته گاهی وقتها به دوستی میگوئیم . که من دوستانه توصیه میکنم  به هیچ  عزیزی از زندگیتان نگویید  چرا که به قول دوستان  افغانی :
هر عزیزی عزیزی دارد!
 البته مشاور و  مشاوره امری الاحده است.
داستان زیبای هست که میگوید روزی شکارچی پرنده زیبای کوچکی را شکار میکند . پرنده به زبان می آید و میگوید اگر مرا رها کنی سه پند به تو خواهم آموخت که زندگیت را متحول میسازد.
شکارچی می پذیرد و او را رها میکند .
پرنده میرود و روی شاخه ای دور از دست شکار چی مینشیند و میگوید هرگز حسرت چیزی را که از دست داده ای نخور! و اما بدان که من در شک خود گوهری گرانبها داشتم که پنج برار وزنم بود .
شکارچی ناله کنان فریاد میزند که نه!
و بعد میگوید پند سوم چیست؟
پرنده بال میشکد و میرود و در همان حال میگوید مگر پند اول را فهمیدی که پند سوم را بگویم !
آخه پدر جان چطور یک پرنده با آن کوچکی گوهری بیش از پنج برا بر خود را در شکم دارد !
خدا وکیلی چقدر مال باختیم  و از همه بالاتر زمان زندگیمان را در شنیدن ماملاتی که همش خند دار است از دست داده ایم .
برای نمونه :
ده بی پول کش (دلار) موجود  هست بیست در صدر زیر تابلو  بورس!
جداً خنده دار نیست !
یا صد هزار تن آهن ضایعات هست تو انبار موجود حق بورکری هم سی درصد میدهند !
یا بیست هزار تا سوناتا سفر مدل 2008 تا 2012 موجود تقاطر با ملک منطقه یک و دو!
برادر من عزیز من اگه من بیست هزار تا ماشین خارجی وارد این مملکت کردم خودم میدانم چطور بفروشم و لازم نیست شما خودت را به زحمت بیندازید که هزار تا هزار تا برام بفروشید!
چقدر پول نهار و شام و میوه دادی که تو دفترکار شما  این قرارداد بسته شه چند درصد از این قرارداد ها به نتیجه رسیده ؟
چقدر پول موبایل و یا تلفن  و یا آژانس دادید رفتید تواین جلسه ها نشستید و پیش خودتان درصد بروکری خودتان را محاصبه کردید .
چقدر معامله ها بدلیل  عدم رضایت واسته ها به هم خورده و بعد معلوم شده خریدار واقعی با فروشنده رفتن یه گوشه با خودشون راحت معامله کردن  و هیچی هم گیر شما یا ما نیامده ؟
من میگم :
هر چیزی از نازکی پاره میشه الا حق بروکری که از کلفتی !
یادمان باشد اگر فرزند ما و یا همسرمان به ما می گوید تونمی فهمی یه جاهای هم پر بی راه
 نمی گویند!
هیچ چیزی راحت بدست  نمی آید  اگر راحت به دست بیاد راحت از دست  خواهد رفت .بیشتر از هر کسی این را شما میدانید !
 شخصی  با من تماس میگیرد  میگوید  دکتر میشه یک مدرک برای من در رشته مدیریت بازگانی درست کنی ؟
میگم بله به نظر من با توجه به تجربه و سوابق کاری شما این کار امکان پذیر است و مدرک معادل را میتوانیم بعد از بررسی مدارک شغلی و تجربی شما در اختیارتان قرار دهیم .
میگه: فکر میکنید چه مدرکی شامل حال من میشه ؟
 میگم: هر ده سال یک مقطع شاید لیسانس و یا فوفق لیسانس ، البته شما از نظر  ما دکتر هستید!
میگه: نه این که لطف شماست هزینه در رفته من میتونم ادامه تحصیل هم بدهم تا مقطع دکترا؟ یا اگه بشه همون مدرک  دکترا  را هم بدین خوبه ! بشرطی این که وزارت علوم هم تائید کند!
من چی دارم به این بزرگوار بگم ! جز اینکه با لبخند  بگم  چشم در خدمتتان هستم .
اولین موضوعی که مرا رنج میدهد این است که این دوست عزیز رسماً یه جورای مدرک خود من را هم زیر سوال میبره و من می مانم که نکنه خود ایشان فکر میکند من مدرکم را رفتم خریدم !
طرف میرود مکه حج واجب هفت بار صفا و ومرومیرو رمل جمرات میکند و خلاصه سه روز گرمای صحرای عرفه و شب مشعر را میگزراند تاز می شود حاجی  یک دیگه هم میره سفر تفریحی  و بهش میگن حاجی !
خال محبوبان سیاه و دانه فلفل سیاه
 هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا
مردم دریا کنارو مردم درواز قار
هردو عریانند اما این کجا و آن کجا
به افتخار خودتان که خیل با حال هستید.
یه روز ی من کیف میکردم بهم بگن حاجی زمان جنگ بود و جبهه  و بعد دیدم آقای مهندس بیشتر حال میده یه وقت دیدم هرچی عمله هست بهش میگن مهندس! ذوق میکردم بهم میگن دکتر  حالا برام فرقی نمی کنه چی صدام میکنند گاهی وقتها سر چهارراه رو موتورم نشستم یک داد میزنه: داداش  موتوری برو کنار بزار برم.
بهش میگم :عزیزم چراغ قرمزه توهم که پیک موتوری هستی جانت در خطره نکن کجا با این عجله؟
 میگه :بابا ول کن بزار بمیرم بلکه خانوادم دیه ام را بگیرن! من بدبخت مهندسی شیمی دارم شدم پیک موتوری!
به افتخار هرچی پیک موتوری ، چرا که زیر این گرما و یا توی سرما برای بدست آوردن یک لقمه نان حلال  تلاش میکنند .
نان حلال همان چیزی که عرض کردم بدون زحمت بدست نمیا ید. شعور و دانش ، بینش و آموزش میخواهد .
استیو جا و بیلگست و خیلیهای دیگر دانشگاه را ول کردن و رفتن پی کسب و کار در میان شما  عزیزان کم نیستن افراد و مدیران لایقی که شاید تحصیلات دانشگاهی ندارند اما به واقع در جامعه میدرخشند .
 به افتخار خودتان
راستی تا حالا فکر کردید چرا بیشتر تحصیل کرده ها کارمند میشند و کار فرماه  کمتر رفتن دنبال تحصیل؟
همه ی ما جاش برسه میگیم می دانیم و می توانیم اما اگر کمی منطقی باشیم باید بپذیریم که ما همه چیز را نمیدانم .
آیا میدانستید گاهی زیاد دانستن خودش علت عقب ماندن از دیگران و عدم پیشرفت میشود؟
 بوعلی سینا در یک جمله می گوید که:
همی دانستم که هیچ نمی دانم .
 یا
دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت
 
بله گرفتار مسائل حقوقی میشیم، نمیدانیم چرا زمین میخریم خانه میخریم و یا معامله ساده ماشین میکنیم نمیدانیم چی مینویسم میگیم خوب این قرارداد چاپی بود  چرا در داد گاهای ما بیش از 17 میلیون پرونده هست اگه شما نیستید پس کی هست بالا خره فرزند برادر دوست فامیل شما هم گیر یکی از این پروندها هستند به نوعی شما اسیر شدید برادر شما گیر کرده زن و بچش از شما توقع داره  پسر  شما زن گرفته نه دخترت شوهر کرده حالا مهریه گیرش انداخته و یا پسره دخترت را میزنه و …هزاران موضوع این شکلی! 
 جنس تولید کردید با خون دل قرض و قوله نمودید چک تان برگشت خورده  و ماندید طلب کار آمد سراقتان حقش و میخواد آن بدبخت هم که گناه نکرده اگه مالشو به تونمی داد امروز سه برابر می فروخت و خلاصه اینجاست که باید بشینی یه گوشه در خلوت بگی عجب اشتباهی کردم کجای کارم غلط بود ؟
پول داری زیاد هم داری اما جرعت ریسک نداری! بردی گذاشتی بانک میدونی داری چندرغاز میگیری و باید سود  بانکی  سی درصدی بدی اما میترسی که دست به پولت بزنی و میگی چه کار کنم! آپارتمان خریدی و دادی اجاره پول پیشش را ماندی چکار کنی ماشین میخری یه درد سر داره بانک میزاری ارزشی نداره میخوای اجاره بگیری طرف بعد از سه ما اجاره نداره بده! ماهی سه یا چهار میلیون کم نیست در نمیاورد! خودت مستاجری  کرایه خانه و دفتر کارت را در نمیاوری !
حقوق کارمندات را دیر به دیر میدی اصلا میدونی حقوق کار مندان چیه ؟ تا حالا گذرت به اداره بیمه افتاده ؟
 آیا میدانید که در سال 16 ماه حقوق  باید بدی  اما 12 ماه حساب میشود؟   و از طرفی هم درست نیست که حق کار گر و کار مند بندی خدا را ندهید ، چرا که اون برای تو داره تلاش میکند و اگر برایش کم بگذاری بدون شک برات کم میزاره !
چقدر از قوانین کار و تامین اجتماعی مطلع هستیید .
یادتان هست که همین چند سال پیش بود با کمتر از یک میلیون تومان هفت روز ترکیه  کنار دریا نهار شام و صبحانه نوشیدنی هتل پرواز ترک کیش !حالا چی؟ میدونید کف این سفر شد بین چهار تا پنج میلیون تومان این یعنی واقعیت اقتصادی  کشور ما!
یادتون هست با کمتر از دویست میلیون تومان شما میتوانسیتد صاحب یک خانه و اقامت کشور ترکیه بشوید . آن هم به  صورت اقساد ! حالا چی ؟
 تا حالا شده به این فکر کنید که  کسب و کاری  در خارج از کشور حداقل همین کشورهای همسایه مثل ترکیه، ارمنستان، آذربایجان  ،عمان و یا دبی داشته باشید .
تا حالا به تاجیکستان که فارسی زبان هم هستن  فکر کرید یا سفر داشته اید؟
اندیشده اید  که می توانید آینده خود تان را خودتان رغم بزنید و نگذارید  دیگران برایتان تصمیم بگیرند ؟
و به نوعی نقشه راه داشته باشید وصبح که بیدار میشید بدونید قرار است  امروز چه بکنید و فردا هم چه و بلاخره تا آخر سال چه برنامه ریزی برای خودتان کرده اید ؟
البته به شرط آنکه مشورت و دانشی در کار باشد و بینشی !
 در همین خصوص من جمله ای دارم که می گویم:
اول صعود نظری بعد صعود عملی!
و در خصوص همایت نیز میگویم :
بدون همایت یعنی حماقت!
شما برنامه کار و بهتر بگم نقشه راه را نوشته اید؟  طوری که  هر لحظه اراده کنید بتوانید جای خودتان را در آن بیابید؟
 نگران تولید و فروش محصولاتتان  هستید ؟و یا مشغول ساخت و ساز و یا حتی فعالیت اقتصادی دارید ؟ می خواهید وام بگیرد و یا شریک انتخاب کند نظرتان با جذب سرمایه چیست ؟
درود بر شما این درسته !
به افتخار خودتان
چرا به فکر خودتان نیستید ؟ میخواین بزارید برای وارث! که بگه کم گذاشت اگه این را میخواهید خودتان میدانید!
 نمیگم به فکر آینده فرزند و همسر و یا اطرافیانتان نباشید میگم شما به دنیا آمد ه اید که زندگی کنید تلاش میکند که زندگی کنید نه جمع کنید.
 دوستی با من تماس گرفت و از من خواست تا قیمت عطر های تولیدی من را بداند گفتم بین 1200000 تا سه میلیون تومان البته 400 تا 500 هم داریم معمولی است!
گفت: چقدر زیاد! بعد تماس مگیرم و قطع کرد من میگم خدمت شما فقط سیصد تا پانصد هزار تومان هزینه رفت و آمدو طراحی جلد  یک شیشه عطر می شود .
 این  آدم  این کاره نبود !
 کارخانه رویز رویز و یا رولکس یا فرتکس تولید انبوه ندارد  اما  تبلیغات دارد ، ولی  تولید محدود است.ُ افرادی که برای خودشان هزینه میکنند . قرار نیست شما برای خودتان رویز رویز بخرید اما چه اشکال دارد یک عطر دو یا سه میلیونی برای خود یا دوست عزیزتان بخرید و به او هدیه دهید ؟
جمله ای از والت دیزنی ،کاریکاتوریست انیماتور، صداپیشه ،تهیه کننده و کار آفرین آمریکایی هست که می گوید :هرچی بیشتر خودتان را دوست داشته باشید کمتر شبیه دیگران می شوید و این امر است که شمارا منحصر به فرد می کند.

 دوستی  من را برده ساندویجی و میگه دکتر فلافلاش حرف نداره!
دقت کنید حتی حاضر نیست من انتخاب دیگری  جز فلا فل داشته باشم!
این آدم میخواهد با زندگیش چه کند؟ ماشین شاسی بلند نیم میلیاردی سوار میشه اما ته سیگارش را از پنجره بیرون میندازه ! به نظر شما این آدم به شما حق  بلوکری میدهد ؟
 خیلی ها یک کارت ویزیت برای خودشان  درست نمی کنند که  آخر  قیمتش دویست هزار تومان است و میگه شماره تلفن من 0936! نه اینکه خط اعتباری بد باشه اما برای کسی که کار اقتصادی میکنه باید یک چیزهای اهمیت داشته باشه .
ماشین خیلی مهمه خانه مهمتر و لی ظاهر از  همه مهمتراست !چقدر به ظاهر خودتان میرسید .
 دوستی صاحب بهترین برند چرم کشور است روزی به او گفتم شما حداقل یک کیف چرمی از کار های خودتان دست تان بگیرد !
بد نیست یاد بگیرم اگر جای رفتیم حداقل یک خودکار از مجموعه خود به میزبان هدیه دهیم و این نشان شخصیت ما است که  برای  این ملاقات ارزش قائل بوده ایم … میز بان نیز به مهمان هدیه بدهد تا یادش باشد که با کی در کجا و به چه منظوری ملاقات داشته حتی اگر مهمان وظیفه خود را درست انجام نداده باشد!
 در یک ا ز پلانهای فیلم جدای نادر از سیمین ،بازیگر زن میگوید اون  که  نمیداند تو پسرش هستی و مرد  میگوید من که می دانم او پدرم هست!
چرا ساعت و انگشتر و یا لباس بدلی ! خودت که میدانی این بدل است !یک درصد فکر کن طرف مقابل خودش این کاره باشد چی  فکر میکنه وقتی تو میخوای بهش بفهمونی که ساعتت اصل !
من میخواهم بگویم:
در دنیای مجازی باش اما واقعی باش
کم باش اما واقعی با ش
با فالور های دروغکی زندگی نکن
در بازار کسب و کار حرفی بزن که بتوانی اجرایش کنی
چیزی را بنویس که پاش وایسی
و مطلبی را که امضا میکنی از  ته اش مطلع باش.
وگرنه مشورت کن
 نترس !
یه چیزای هست که  بهش میکن اتکت  در واقع این واژه فرانسوی است ، بد نیست بدانیم  خیلی چیز ها را در بر می گیرد   از نشستن تا حرف زدن و بطور کلی کسب و کار را در بر میگیرد !
خیلی ها میگن ما میدانیم ولی نمیدانند که روش درست کسب و کار در دنیای امروز خیلی تغییر کرده و ایشا ن اصرار دارند که به همان روش های گذشته  کار کنند .
چرا بعضی ها کم تر کار میکنند ولی  بیشتر در میاورند و برعکس خیلی ها هم بیشتر سرمایه میگذارند و هم بیشتر تلاش میکنند اما کمتر سود میکنند ؟
چقدر با واژه  فرد حقیقی  و یا حقوقی آشنا هستیم و تفاوت این دو را چقدر میدانیم؟
چقدر از بار  جایگاه قانونی  این دو مطلع هستیم ؟
با واژه ورشکستگی رو برو شده اید؟
طرف میره یک ماشینی میخره بالای یک میلیارد داره، مفت چنگش! آن هم ماشینی که خارج از ایران یک دهم همین قیمت  را داره، میگی چرا میخری ؟میگه جلو چشم مردم بد است باید داشته باشم و بعد همین کارخانه دار و یا صاحب بیزنس ،چکش برمیگرده ،میندازنش زندان و با همه داشته هایش  دربدر دنبال یک مغازه دار یا کاسب هستند که بیاد ضامنش بشه یک کارمند دولت می تواند صاحب یک کار خانه چند میلیاردی را از رسوایی نجات بدهد!
میدانید اگه یک مغازه سه در چهار ته شهریار داشته باشید که پای مرغ بفروشید میتواند ضمانت یک کار خانه دار و مزرع دار را بنمائید اما خود این شخص نمی تواند سند کار خانه و یا کار گاه اش را ضمانت بگذارد!
میدانستید اگر با یک شرکت قرارداد ببندید و بعد معلوم شود این شرکت ورشکسته شده و طلب شما ده میلیارد باشد نمی توانید از آنها بگیرد چون سرمایه ثبتی آنها فقط یک صد هزار توان است!
  دانستن همین چیز های کوچک و بی ارزش گاهی میلیارد ها شمارا نجات میدهد !
دکتر پرویز غریب پور دوست نازنینم در سالها پیش مسئول روابط عمومی فرهنگسرای بهمن شده بود  من با او ملاقات کردم و ابتدا اسم کامل و بعد شماره تماس و بعد آدرس مرا و بعد از جایی که آمده بودم را پرسید و در دفترش نوشت !
چون آدم  محققی بودم و یا بهتر بگم  هستم   از ایشان سئوال کردم : شما که اسم من  را میدانستید و اطلاع داشتید  از کجا آمده ام چرا این قدر دقیق پرسیدید و نوشتید !
گفت من نام شمارا میدانستم و معرفی نامه شمارا هم دیدم اما بد نیست بدانید بیشتر آدمها در جلسه اول ودوم تا 95 درصد راست حرف میزنند و از جلسه دوم به بعد میروند در پی ظاهر سازی و اگر در همان جلسه اول سوال کردی خانه و محل کارش و شماره تماسش چیست  او درستش رابه تو می گوید و در غیراین صورت اگر حتی یک درصد  با او به مشکل خوردی هیچ آدرس و ردی از خود برایت  نمیگذارد و در نتیجه  تو باید بدوی دنبالش تا ببینی درست بود یا نه!پس همان جلسه اول یه بیوگرافی کامل تست شخصیت ورفتاری  از طرف مقابل برای خودت داشته باش.
خیلی ها نیروی انسای استخدام میکنند،  البته بجز  آنهایی که فقط منشی استخدام میکنند! وقتی کسی میخواهد کار مند استخدام کند باید رفتار شناسی بداند و تجربه این را داشته باشد که چه برخوردی در جلسه اول باعث ماندگاری و حرف شنوایی  آن نیرو میشود !
این یک علم و دانش است و به هیچ عنوان تجربی محض  نیست !
دانستنی های حقوقی شاید برای شما مهم نباشد اما در اندک زمانی متوجه میشوید که زندگی تان را متحول میسازد .ارتباط با آدم ها و تیپ شناسی و زبان بادی لنگویج یک علم است !
اطلاعات فرد را حتماً جای سیو کنید و قرارملاقات ها را برای خودتان بنویسید و صورت جلسه داشته باشید و بدانید همین صورت جلسه های ساده می شود نقشه راه و روش کار، و بسیار مهم است.
وای از آدمهای که می گویند یادمان می ماند و در جلسه هیچ یادداشتی برمی دارند !
من میگویم :
ارزش هر نوشته کم رنگی از هر ذهن پور رنگی بیشتر است!
 طرف می آید و ساعتی هم مینشیند از هر دری  صحبت می کند  و میرود ما توقع داریم اتفاقی بیفتتد ! قرار است  با برخورد مان  با این فرد صاحب ثروت شویم !
شما فکر میکنید قرار های در منزل ویا کافی شاپ یا قهوه خانه نتیجه بخش خواهد بود! چند درصد نتیجه گرفته اید ؟
فکر میکنید چند درصد از قرارهای ملاقات در ساعت های غیر متعارف نتیجه بخش خواهد بود ؟
خیلی وقت کم داریم !
چه برای زندگی کردن و چه برای کسب درامد بیشتر !
همه شما میدانید بدن انسان یک سیستم خداداد دارد که خودکارعمل میکند و برای نمونه  کافی در بیست و هشت روز عادت کنید که ساعت شش بیدارشوید و یا ورزش کنید یا نماز اول وقت بخوانید تمام! فقط کافیست در این مدت مراعات کنید دیگر بدن عادت میکند و بخصوص عادت کنید که ورزش را در هر شرایطی داشته باشید و دنبال کنید من که میگم ورزش فقط ورزش باستانی حسابی آدم را درست میکند.
از فرصت ها باید استفاده کرد  و زمان را باید مدیرت کرد، بدون شک اگر کمی با دقت به موضوعات اطرافمان توجه کنیم متوجه میشویم که چه فرصت های را برای کسب درآمد داشتیم و به راحتی از دست داده ایم .
تجارت ، صنعت ، کشاورزی حوزه فرهنگی بخصوص  خیریه ها عالیه، مگه نمیخواهیم کار خیر کنیم مگر نمیخواهیم مدرسه سازی کنم ؟
 سیستم های تبلیغاتی عوض شده دیگر در دنیا خیلی چیز ها عوض شده حتی پپسی  و کوکا هم آرمشان  را از حروف درشت به ریز تبدیل کرده اند!
تبلیغات نباید مستقیم باشد! نه اینکه بد است بلکه  بی نتیجه است! تلویزیون ،تراکت ،ایمیل زدن کم جواب میده دنیای اینترنت است!
 من تعجب میکنم بعضی شرکت ها و حتی افراد سایت ندارند بعضی هم که سایت دارن به روز رسانی نمیشه ! رنگینگ یک هنره مگه میشه آدم دست فروشی کنه داد نزنه نمی شه بشینی تا مشتری بیاد سراغت باید بدوی دنبال مشتری ،این که یکی راحت پول در میاره به همین منظور  است.
 رستوران بسیار  عالی تاسیس میشود  دوسال بعد خاک مرده ریختن جواب نمی ده چرا چون کار تبلیغاتی نکردی میگه ما مشتری خودمان را هم داریم ! مگه اشکالی داره یک کارخانه دوتا بشود؟ یک خونه سه تا بشود؟ سه ماشین ده تا بشه! مگه پول درآ وردن بده که میگی نه ما نیازی به تبلیغات نداریم باید کار را گسترش بدی  ما اینجا هستیم تا با هم و کمک هم کار هایمان را رونق بدهیم .
میخوای چکار کنی؟ چرا نمی روی  یک سلمانی خوب سرتو بعد از اسلاح بشوره سشوار بکشه و ریشت  را آنکادر کنه ،چرا تو خونه رنگ به موهات میزاری مگه نمیخوای دیده بشی آن لباس قشنگه مال تو است ! تو باید بپوشیش وزندگی کنی چرا خودتو سر کار میزاری و به خودت دروغ میگی  چرا راحت سرطان میگیری و یا راحت قلبت درد میگیره ،اوره، فشار خون و اینا نتیجه اینکه  میخوای نادانسته همه چیز را بدست بیاری و مدیریت کنی ودقت نداری که دنیای مدیرت کاملاً تعقیر کرده.
در واقع برنامه بنیاد مشاوران آشتی برای همکاری با شما در خصوص تمام مسایل خدمتتون عرض شد
امیدوار هستیم این توفیق همکاری شامل حالمان گردد.
زاعقه ها عوض شدن و مردم دیگر مثل سابق نیستن  جوانان حلقه در بینی میکنند و مردم تبلیغاتی را نگاه میکنند که اساساً درآن جنس مورد نظر دیده نمیشود !
میروید دفتر دوستتان و یا مهمانی میز بان می پرسد چی میل دارید چای ، قهوه و یا نسکافه  شما میگین فرقی نداره! فرقی نداره؟ چطور چای با نسکافه و یا قهوه  فرقی نداره؟
به خودمان بیاییم ما اینجا هستیم تا یک چیز را با هم دنبال کنیم آن هم تغییر روش  در سیستم مدیرت است .
پنجاه شرکت مطرح دنیا را بررسی کردن  تا معرفی بهترین ها باشند ماکرو ساف در این جمع نبود  مدیران ماکرو ساف گفتن چرا از ما قوی تر کدام شرکت است  توضیح دادن اولین شرط موفق بودن  این است که شرکت عمری بیش از پنجاه سال  داشته باشد!
چرا تویوتا و یا سونی و یا جنرال موتور موفق است چون مدیرانش هر روز بروز رسانی میکنند مدیر بنز مدیر بنزه چون  دنبال یاد گیری و تجربه است کدام از ما بخش روابط عمومی و بین الملل داریم که  ما  را به دنیا  معرفی کند؟ کدام از ما هر سال حداقل یک بار برای دوستان و پرسنل جشن میگیرم و شادی میکنیم که سالگرد تاسیس کسب و کارمان است .
چرا میترسیم جنسمان را تضمین کنیم چرا خودمان را اثبات نمی کنیم ؟چرا میترسیم بیمه بشیم و بیمه را یک کار زائد می دانیم مگه مرگ حق نیست چه اشکالی داره بیمه عمر باشیم و یا چه اشکالی داره شغلمون را بیمه کنیم !ما بطور کل چقدر صنعت بیمه را میشناسم ؟
میدانید بیمه عمر چیست؟
 و مرگ هم حق است !
 چرا به کسب درآمد های ارزی فکر نمیکنیم ؟و به بازار های اطرافمان توجه لازم را نداریم؟
پول نداریم! تولید نداریم ! زبان که داریم !ایده که داریم این همه کار خانه راکت ! طرف کار خانه داره که می تواند سه شیفت کار کند اما یک شیفت کار میکند و آن هم با یک سوم کار گر ! میگوید ما نیروی کار و امکانات و سرمایه اولیه نداریم! عزیزم نیروی کار و امکانات و سرمایه دوستت را به کار بگیر و مشارکت کن !
 این روز ها
 یا ایده دارید سرمایه ندارید
یا سرمایه دارید ایده ندارید
 و یا سرمایه و ایده دارید
شما کدام یک هستید ؟
 چرا ما با واژه مشارکت مشکل داریم میگیم اگر شریک خوب بود خدا برای خودش درست میکرد این که کفر است. خدا می فر ماید : شما باهم مشارکت کنید من هم شریک میشم و برکت به کسب و کارتان میدهم چرا با نیت درست کار را شروع نمی کنیم شراکت  یعنی  مساعدت و تعا مل و همکاری تا مرگ برای مشارکت طولانی مدت مشکل دارید؟ خوب میشود روی یک پروژه  مشارکت کنید با یک قراد داد سفت و محکم که یک وکیل کار بلد بنویسه  تا حق هیچ یک از طرفین از بین نرود .
ما اینجا جمع شدیم تا با هم همکاری کنیم جماعتی که از بهترین مدیران و موفق ترین افراد جامعه هستند جماعتی که علی رغم بینش و دانش و هوش سرشارشان در موارد اقتصادی و فرهنگی امروز تشخیص دادن بهتر است  دراین نشست شرکت کنند شما بسیار متفاوت هستید و بسیار مقتدر پس  لطفاً بایستید و به افتخار خودتان کف مرتبی بزنید و با هم بخواینم:
 ای ایران ای مرز پور گوهر
سرود ای ایران خوانده شود
ممنون از شما ابتدا در خصوص کتاب های آتوسا و کاساندا عرض میکنم اگر دوستی تمایل به داشتن این دو جواهر گرانبها دارد می تواند ثبت  سفارش کند و همکاران من این زحمت را میکشند .
 اما مورد اصلی من و تیم همکارانم که بدون شک شما نیز می توانید به عنوان کارشناسان و مدیران لایق این بیناد با ما همکاری نماید.
   با عقد یک قرار داد خرید خدمت یک ساله در خدمت شما خواهیم بود! دقت کنید هزینه یک سال مشاوره در تمام زمینه ها حتی خانوادگی و تحصیلی درباره  فرزندانتان تنها برای یک سال ده میلیون تومان است یعنی حدود  ماهی هفت صد هزار تومان  نصف حقوق یک کار مند ساده !اما اگر امروز همینجا پیش پرداخت عقد قرارداد یک ساله را با بنیاد مشاوران دانش بیناد آشتی ببندید  شامل پنجاه درصد تخفیف خواهد شد و فقط با پنج میلون تومان که   ابتدا   سه میلیون تومان نقدی و الباقی در سه قست دریافت خواهد شد  ما مشاور شما می شویم و هر هفته یک جلسه دو ساعته  در خدمت شما هستیم و در ساعت اداری همیشه پاسخگو و مشاور شما  و در کنارتان تا برای گرفتن وام ، نوشتن پروپزار کاری و یا همان نقشه راه و هر قراردادی که مورد نظرتان است حتی قرارداد خرید ماشین یا خانه و یا اجاره ملک و ثبت نام فرزندتان از مشاورین ما بهرمند شوید !
ما در کنار شما هستیم تا شما هیچ دغ دغه کار و شغلی نداشته باشید و بتوانید با خیال راحت سرمایه گزاری کند ما تصمیم هایتان  را برایتان بیمه میکنیم و ضمانت میدهیم  یا حرف نمیزنیم و یا حرفمان را ضمانت می کنیم تا سود شما تضمین شده باشد .
نکته مهم این است که شما در پایان یک سال بدون شک بیش از این رغم در مشاوره با ما سود خواهید کرد و لی چنانچه از این مشارکت راضی نبودید بدون هیچ قیدو شرطی ما کل مبلغ شما را باز میگردانیم !
در صورت تمایل کافی است تا مبلغ پیش پرداخت قررداد را به همکارانم تحویل دهید تا یک سال گارانتی خدمات ما را داشته باشید.
 ضمنا” با عنایت به اینکه ما بشدت نیاز به مشارکت و مشاوره شما داریم  ، از امروزشما نیزمیتوانید با تکمیل فرم همکاری  عضو افتخاری این بنیاد شوید و حکمی نیز برایتان صادر میشود در صورت تمایل برای بررسی و مشاوره های مختلف مبلغ  پورسانت خود را از بنیاد دریافت خواهید کرد.
پس با خیال راحت از مشاوره با  ما بهرمند شوید .
و بدانید اگر یک سال با ما همکاری کنید یک عمر کسب تجربه کرده اید و شاید سال بعد دیگر نیاز به ما نداشته باشید .
 شما میدانید چطور از مغزها  بهر مند شوید و این هم همان بهر مندی درست است از سواد و تجربه دیگران به نفع خودتان .
همان بحث  مبدل است که در زمان و انرژی و سرمایه شما بسیار موثر خواهد بود .
کار ها را به ما  بسپارید و راحت زندگی کنید به این فکر کند که چطور بهتر بفروشید و یا بخرید و یا سرمایه گزاری کند کجا سفر کنید و با کی معامله کنید ،این کار را با ما تجربه کند و نتیجه آن  را ببیند .
 عزیزانی که در بخش های کشاورزی ، صنعت ، تجارت و فرهنگی ثبت نام کرده اند میتواند بعد از عقد قرارداد با ما در جلسات تخصصی اولین تجربه مشاوره با کارشناسان  ما داشته باشند . در خدمت تان هستم و ضمنان در پایان از حضور ارزشمند شرکت های و موسسات و همین طور عزیزانی که  بواقع مدیران درخشانی بوده و هستند قدر دانی میکنم و به رسم تقدیر و تشکر هدایای را نیز تقدیم ایشان میکنم .
 تا یادم نرفته گواهی نامه بین المللی  و همین طور حکم عزیزان در کمتر از یک هفته دیگر حاضر است که به حضورتان تقدیم می شود .
به امید دیدارتان در محل کارتان!
یا حق
جعفر صابری
 
 جهت هر گونه هماهنگی با شماره زیر جناب آقای  دکتر حبیبی تماس بگیرید.

                                         09301628898
 

 زندگی جزیره ای

جزیره

 تا حالا دقت کردی وقتی در میان انبوه مطالب رسیده در گوشی خودت مطلب یا فیلم یا حتی موسیقی به دستت میرسه و میخواهی این لذت شنیده شدن و یا دیدنش را با شخصی تقسیم کنی چه حسی داری؟

بیشتر وقت ها ترجیح می دهی به بعضی ها بخاطر شناختی که از رفتار و گفتار و یا بهتر بگم شخصیتشان داری ارسال نکنی ولی بعضی ها را انتخاب میکنی ! و جالب اینکه اون موضوع را راحت در یک گروه به اشتراک میزاری و چقدر برات جالب میشه وقتی میبینی که چند نفر به آن موضوع توجه کردند و پیام هم دادند .

خیلی از ما تصمیم میگیریم یک گروه راه بیندازیم و اول فقط دوستان و بعد همکاران و بعد و بعد و بعد یک وقت نگاه میکنیم بیشتر این آدمها را حتی نمی شناسیم ولی آنها در حال ارسال مطلب در گروه هستند و جالب اینکه وقتی پیام های گوشی را باز میکنی آنها اولین پیام ها را به ما ارسال کرده اند کم کم این سلام و علیک ها  خیلی جدی میشه و ما احساس خوبی به این آدمها پیدا میکنیم و این ما میشیم که اگر آنها پیام ندادند پیام بدیم و حتی اگر شده با ارسال یک شاخه گل بگیم که به فکر تو هستیم !

نمیخوام به درستی و یا غلطی این کار بپردازم چون خودش به تنهایی میتواند یک کتاب باشد !

اما در  جمله ای کوتاه باید گفت  هر یک از ما در  جزیره تنهایی مان  نشسته ا یم و هیچ کس جز آنها که دوستشان داریم را در آنجا راه  نمیدهیم!

شبکه های اجتماعی نیز به ما  این فرصت را میدهد تا بیشتر با خودمان و مردم جزیره مان تنها باشیم  و در تمام مدت می شنویم که صداهایی میگوید کی به تو رحم کرده و چه کسی دلش برای تو میسوزد که تو دلت برای او بسوزد و…

آیا شایسته تر نیست به این بیندیشیم  که راز خلقت انسان با دیگر موجودات در همین ها است که او فهم دارد و شعور و باید  قبل از هر چیز انسان باشد.

دوستان و عزیزان کمی به این بیندیشیم اگر هر یک از ما در جزیره  خود بنشینیم و پاسخ رفتار دیگران و بخصوص عزیزانمان را با لجبازی و کج رفتاری بدهیم صاحب چه جهانی خواهیم شد؟اگر قرارباشد گذشت و معرفت و محبت را نادیده بگیریم و هر کدام به خلوت خود بخزیم  در دراز مدت چه بر سر ما خواهد آمد !

آیا اندیشیده ایم اگر نسبت به رفتار نا خوشایند اطرافیانمان رفتاری متشابه برگزینیم صاحب چه جهانی خواهیم شد؟ آیا از شرایط فعلی جامعه نگران نیستیم؟

اینکه در جای جای جهان انسان ها برای ساده ترین حقوق انسانیشان مورد تعرض وآزار قرار میگیرند و در رنج و ستم زندگی میکنند نگران کننده نیست؟

چرا تنها در نوشته هایمان از محبت سخن میگوئیم و دوست داشتن و یا گذشت ؟چرا فقط به دنبال اسطوره میگردیم و خود اسطوره نمی شویم !میدانم خیلی دشوار است اما به یک بارتجربه می ارزد!

چقدر دشوار است دیدن تصاویر درد ناک از زندگی و سختی مردم و بی تفاوت بودن نسبت به آنچه در جامعه به وجود می آید همین چند روز پیش صحنه ای را دیدم که تعدادی مامور نیروی انتظامی  نه راهنمایی و رانندگی موتور سواران را که کلاه یا گواهی نامه و مدارک موتور نداشتند می گرفتند و حتی موتورشان را توقیف میکردند . در بین این موتور سواران یکی دو نفر هم بودند که روی موتورشان وسیله  حمل غذای رستوران  با آدرس و نشانی بود می خواستم بایستم و بگویم برادر عزیز آن که با موتور سرقت میکند و یا خلافی انجام می دهد نه این بندگان خدا هستند این برای تهیه یک لقمه نان شرافت مندانه چون خود شما در حال کار هستند و خدا را خوش نمی آید که به ایشان ستمی شود آن هم عصر روز پنج شنه که روزی برای گفتن صلوات و فاتحه به قبر مردگان است چرا برای خود ناله و نفرین و این مردان شریف گرفتاری ایجاد می کنید کم نیستند افرادی که میلیاردی میبرند و میخورند این ها همه برادر تو هستند و بدون شک تو لباس خدمت بر تن کرده ای برای ایران و ایرانی  به این قشر مظلوم تاریخ ستم نکن !

اما ترسیدم و خدایا تا وقتی من بترسم و تو بترسی که امر به معروف و نهی از منکر کنیم همین است ! بله امر به معروف برای همین است همین اندازه که به آن موتور سوار بگویی کلاه سرت بگذار و مدارک شناسایی همراهت باشد امر به معروف است ولی من ترسیدم !

هنوز هم میترسم ، اما باز میگویم تا به خود بیاییم از این جزیره تنهایی خارج شویم و در کنار یکدیگر باشیم در هر لباسی به هم خدمت کنیم و دست یاری به هم برسانیم.

برادر نظامی تو که از جان خود برای امنیت ا ین کشور سرمایه می گذاری و از کنار خانواده خود برای بودن در کنار اجتماع جدا می شوی  تو قطعه ای  جدا نشدنی از این ملت هستی .

بد نیست دیالوگ ماندگار فیلم قیصر را یک بار بخوانیم :

احترامت واجبه خان دایی

احترامت واجبه خان دایی

قیصر : «احترامت واجبه خان‌دایی! اما حرف از مردونگی نزن که هیچ خوشم نمی‌آد … کی واسه من قد یه نخود مردونگی رو کرد تا من واسش یه خروار رو کنم؟ … این دنیا همیشه واسه من کلک بوده و نامردی … به هر کی گفتم نوکرتم خنجر کوبید تو این جیگرم … دیدم فرمون که می تونست یه محلی رو جابجا کنه … وقتی زجرش می دادن می رفت عرق می خورد و عربده می کشید دیوارا تکون می خوردن و هرچی نامرده عینهو موش تو سوراخ راه‌آب‌ها قایم می شدن، چی شد؟ …. رفت زیارت و گذاشت کنار … مثل یه مرد شروع کرد کاسبی کردن و پول حلال خوردن … اما مگه گذاشتن … این نظام روزگاره … یعنی این روزگاره خان‌دایی … نزنی، می زننت … حالا داش فرمون کجاست ؟ … اون فاطی که تو این دنیا آزارش به یه مورچه هم نرسیده بود کجاست؟ … همه دل خوشیش تو این دنیا ما بودیم و همه سرگرمیش اون رادیو .. الهی نور به قبرشون بباره … چقدر شبای ماه رمضون من و داش فرمون راه می افتادیم و می‌رفتیم، هر چی اون کاسبی کرده بود برای فقیر فقرا، سحری می‌خرید و پول افطاری‌شونو می‌داد … حالا چی شد؟ … سه تا بی‌معرفت … سه تا از خدا بی خبر، مفت مفت اونو فرستادند زیر خاک … منم این کار و می کنم … منم می‌فرستمشون زیر خاک … تازه این اولیش بود … تو نمره … رو پاهام افتاده بود … نمی‌دونی چه التماسی می‌کرد، ننه … چشاش داشت از کاسه در می‌اومد خان‌دایی … می‌فهمی … چشاش داشت از کاسه در می‌اومد … اونارم وادار به التماس می‌کنم … حساب یک یک شونو می رسم … بدتون نیاد .. شما دیگه برا خودتون عمرتونو کردید … منم دو تا گیر کوچیک دارم … یکی این‌که به این ننه مشهدی قول دادم ببرمش مشهد زیارت … یکیم یه جوری مهرم و از دل اعظم بیارم بیرون .. فقط همین و همین … خیال می‌کنی چی می‌شه خان‌دایی … کسی از مردن ما ناراحت می‌شه؟ … نه ننه … سه دفعه که آفتاب بیفته سر اون دیفال و سه دفعه که اذون مغرب و بگن همه یادشون می ره که ما چی بودیم و واسه چی مردیم … همینطور که ما یادمون رفته … دیگه تو این دوره زمونه کسی حوصله داستان گوش کردنو نداره.» 

#دیالوگ_های_ماندگار #دیالوگ_قیصر #دیالوگ_مسعود_کیمیایی #دیالوگ_بهروز_وثوقی

یا حق

 جعفر صابری

بسم الله الرحمن الرحیم

بازنشستگان جهان چقدر حقوق می‌گیرند؟

تاثیر تحولات و بحرانهای اجتماعی و عوارض آن بر سالخوردگان و بازنشستگان

سوره الإسراء (۱۷): آیات ۲۳-۲۴
« وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیماً (۲۳) وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغِیراً (۲۴)
* پروردگارت مقرّر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو نزد تو به پیرى رسیدند، به آنان «اف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو . و از روى مهربانى و لطف، بالِ تواضع خویش را براى آنان فرودآور و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همان گونه که مرا در کودکى تربیت کردند.»

تاثیر تحولات و بحرانهای اجتماعی و عوارض آن بر سالخوردگان و بازنشستگان مطلب فوق بسیار ارزنده است و به نوبه خود از عزیزانی که این مطلب را برگزیده اند تا انشاءالله مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد که کارسازی شود برای رفع مشکلات  این عزیزان .

مطلب زیر نتیجه بیش از ده سال تحقیق و مطالعه است که قسمت هایی از آن تقدیم حضورتان می شود و در صورت تمایل کل مطلب  به همراه گزارش کاملی از فعالیت های صورت گرفته تقدیم  حضورتان خواهد شد.

مقدمه:

سالمندی  بنا به تعریف سازمان بهداشت جهانی عبور از مرز شصت سالگی است و برای تمام افرادی که از حوادث و اتفاقات زندگی جان سالم به در برده اند و جوانی و میانسالی را پشت سر گذاشته اند این دوران تحقق پیدا می کند در واقع سالمندی بخشی از روند طبیعی زندگی انسان محسوب می شود و گذشت زمان بیماری های جسمی و روحی و شرایط محیطی عواملی هستند که در اولین روند  موثر میباشند .امروزه افزایش امید به زندگی و کاهش سطح باروری و زاد و ولد موجب بالا رفتن شمار سالمندان نسبت به جمعیت کل شده است و این رشد فزاینده افراد مسن همچنان ادامه دارد . به طوریکه بر اساس پیش بینی کارشناسان در آینده ای نه چندان دور در جهان از هر پنج نفر یک نفر سالمند خواهد بود و در حال حاضر حدود هفت میلیون سالمند داریم و پیش بینی می شود در سال هزار و چهار صد در حدود بیست میلیون نفر از جمعیت کشور را سالمندان را تشکیل دهند  .                       افزایش سالمندان مسأله بهداشت ،سلامت و تأمین آسایش و رفاه آنان در جامعه هر روز ابعاد گسترده و تازه ای پیدا می کند .باید قبول کرد که سالمندی بیماری نیست بلکه یک فرایند طبیعی است و نمیتوان آن را متوقف و یا معکوس نمود بلکه میتوان با مراقبت های صحیح و ساده به سالمندی توأم با سلامت رسید . 

مشکلات دوران سالمندی:

به دنبال افزایش جمعیت سالمندان محققین و متخصصین به اهمیت توجه به وضعیت درمان و سلامتی آنان و فراهم نمودن امکانات لازم برای خدمات ویژه در این زمینه پی برده اند . سالمندان شاهد تقلیل توانایی های جسمی و روانی خویش هستند و انواع بیماریها و مشکلات روانی آنها را تهدید می کند . بیماری های جسمانی نظیر اضطراب ،بی خوابی ،افسردگی ، آلزایمر و  پارکینسون و…از مسائل سالمندی است .در ضمن وضعیت تغذیه و تفریح  در سالمندی موضوع مهمی است که در کشورهای در حال توسعه به آن توجه کمی شده است  .                                                                                                

عوامل روانی بر میزان مرگ ،ناتوانی و کیفیت زندگی سالمندان تاثیر بسزایی دارد .سلامت سالمندان به عنوان یکی از مسائل و مشکلات بهداشت جسمی و روحی در اکثر جوامع مطرح بوده و مقابله با این مشکلات نیازمند سیاستگزاری و برنامه ریزی های دقیق و صحیح میباشد و عدم توجه به آن جامعه انسانی را در آینده ای نزدیک در مقایل مسائل و مشکلاتی بسیار پیچیده تر و چه بسا لاینحل قرار میدهند .چون سالمندی همراه با فقدان یا کمبودهایی است توجه به نیازهای بهداشت روانی و جسمانی آنان لازم و ضروری است .از طرف دیگر هنگامی که خود مردم آگاهی و برداشت کافی از دوران و مسائل مربوط به سالمندی داشته باشند در وضع و موقعیت بهتری جهت برخورد با مسائل و واقعیات دوران پیری و رعایت موارد پیشگیری و بهداشت این دوران قرار خواهند گرفت .بنابراین توجه به بهداشت دوران سالمندی موجب خواهد شد فرد سالهای پایانی عمر خویش را در نهایت آرامش و سلامت جسمی ،روانی واجتماعی سپری  کند  .                                                                                                             

معرفی

تامین نیازهای روز افزون سالمندان و مراقبت ها و درمانها و پیشگیری ازبیماری ها و اختلالات دوران سالمندی نیازمند پیش بینی تخصیص  منابع کافی است . ایجاد محیط های حمایت کننده از سالمندان نیاز به مداخله و هماهنگی های بین بخشی متعددی از قبیل آموزشی ،امنیتی ،اشتغال زایی و … دارد.            

تنهایی ، فوت همسر ، بازنشستگی، اختلالات جسمی و روانی از مشکلات دوران سالمندی میباشد ،و ایجاد محیط های آموزشی جهت پیشگیری از زوال عقل  و آموزش رشته های مورد علاقه سالمندان که به دلیل درگیری در دوران جوانی و میانسالی فرصت آموزش های مورد علاقه خود را نداشته اند و استفاده از توانمندی هاییشان که آن را نادیده گرفته بودند،  و محیط های تفریحی جهت پر کردن اوقات فراغت این عزیزان و دوری از تنهایی و لذت بردن از ارتباط با همسالان خویش ، برقراری ارتباط بین کودکان و جوانان با سالمندان جهت ایجاد روحیه در سالمندان و استفاده جوانان از تجربیات این عزیزان ، و خدمات پزشکی و توانبخشی به این عزیزان مواردی است که باید مد نظر داشت.                                                                     

چه باید کرد…

-تکریم جایگاه سالمندان

-تبیین چهارچوب حقوقی و مسئولیتهای مدنی مرتبط با امور سالمندان و ارائه خدمات مرتبط

-تشویق مشارکت های اجتماعی فرهنگی اقتصادی سالمندان از طریق تسهیل تعامل آنان با جامعه

-برنامه ریزی جهت اوقات فراغت سالمندان با برگزاری تورهای مسافرتی و گردشگری

–ترویج و تسهیل دستیابی به ابعاد سالمندی فعال و موفق با تاکید بر ارتقاء سلامت روانی و حفظ دیدگاه سالمندی مثبت

-استاندارد سازی خود مراقبتی ونحوه ارائه خدمات در منزل از سوی خانواده برای ارتقای سالمندی

-تببین و تعریف جایگاه و منزلت واقعی سالمند بلحاظ هویت فرهنگی و تقویت بسترها از طریق آموزش و خدمات مرتبط

-برنامه های اجتماع و محله  محور توانمند سازی سالمند و مدیریت امور اقتصادی و تامین امنیت همه جانبه

-ایجاد محیط های دوستدار سالمند و ارتقای سطح آگاهی دانش و مهارت های سالمند مبنی بر نیازها

-افزایش روز افزون میزان مشارکتهای اجتماعی سالمندان در امور اجتماعی

-آگاهسازی سالمندان از خدمات کشور در بحث سالمند

-ایجاد منابع مناسب در جامعه برای ارجاع سالمندان در معرض آسیب

-ایجاد زمینه ادامه فعالیتهای اجتماعی و افزایش ارتباطات سالمندان با یکدیگر جهت افزایش رضایت روانی سالمندان

-ارتقاء سطح سلامت از طریق آموزشهای روشهای سبک زندگی سالم خود مراقبتی و پیشگیری ازبروز بیماری ها

-افزایش فعالیت های گروهی و شرکت درمراسم مذهبی و سفرهای سیاحتی و زیارتی

-ایجاد زمینه برای بکارگیری مجدد سالمندانی که فعال بوده و قدرت فیزیکی خوبی دارند در قالب اشتغال پاره وقت یا تمام وقت

-ایجاد مراکز تخصصی سالمندی ( مراکز روزانه ،کلوپ ها ی ورزشی و…)

نمونه ای از عملکرد های

-دیدار از سالمندان در منزل  جهت ترویج احترام و تکریم فرزانگان 

بازدید ازسالمندان در مراکز نگهداری سالمند توسط جوانان داوطلب                            

– بازدید و ویزیت  سالمندان در مراکز نگهداری سالمند توسط پزشکان

– برگزاری کارگاه های آموزشی پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی

 -برگزاری کارگاه های بازی درمانی جهت پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی                

– برگزاری کارگاه های داستان نویسی جهت پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی 

-برگزاری کارگاه های آموزشی و تفریحی شطرنج جهت پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی   -برگزاری کارگاههای آموزش سلامت جسمانی

– برگزاری دورهمی های دوستانه جهت ایجاد همدلی و افزایش رضایت روانی سالمندان

-برگزاری جشن های رسمی در مراکز نگهداری سالمندا ن

– اجرای دوره های موسیقی درمانی

– اجرای دوره های قصه درمانی  

-برگزاری جشن های تولد برای سالمندان

-برگزاری تور های تفریحی آموزشی درون شهری و برون شهری

– مشاوره رایگان سلامت فیزیولوژی ورزش توسط متخصصین

– آموزش های خود مراقبتی در منزل جهت   پیشگیری ازبروز بیماری ها

با توجه به موارد مطرح شده در ارتباط با مشکلات دوران سالمندی آنچه در این طرح مد نظر میباشد این است که مهد های سالمندی را راه اندازی نماید تا  روزانه طی ساعات مشخصی  سالمندان عزیز رابا سرویس به این مراکزبیاورند   تا در کلاس ها و کارگاههای آموزشی و تفریحی شرکت نموده  و  اوقات فراقت خود را پر مینمایند  و این موجب می شود دوری از فرزندان ،فوت همسر ،تنهایی  و… را کمتر  احساس  کنند ،  در گذشته سبک زندگی سنتی  و کنار هم زندگی کردن خانواده به پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها کمک  میکرد تا احساس مفید بودن کنند زیرا پدر بزرگ و مادر بزرگ در کنار پدر و مادر در بزرگ کردن کودکان به آنها کمک میکردند به نوعی نقش مربی مهد ها را ایفا میکردند و این امر موجب میشد با هم احساس مفید بودن داشته باشند و هم کودکان و نوجوانان از تجربیات آنها استفاده کنند و این امر افزایش اعتماد به نفس ،امید به زندگی و رضایت از زندگی در سالمندان میشد ،اما سبک زندگی امروزاز طرفی موجب ایجاد شکاف بین نسل ها و از طرف دیگر موجب کاهش اعتماد به نفس ،امید به زندگی و رضایت از زندگی و ایجاد افسردگی ،اضطراب ،الزایمر و دیگر اختلالات روحی در سالمندی میشود. و با آموزش حرفه های جدید به ،نها بتوانند از توانایی های خود استفاده نمایند

و همچنین از سالمندان دارای توانایی و دانش جهت آموزش به نسل جوان استفاده نموده تا از طرفی  سالمندان در آمد زایی نموده ،و از طرفی ارتباط دو نسل را ایجاد نموده تا هم جوانان از تجربیات آنها استفاده نموده و هم سالمندان احساس مفید بودن داشته باشند و امید به زندگی شان بالاتر رود وهم با بکار گیری از ذهن خود دچار زوال عقل نشوند .

ایجاد مراکز درمانی ، توانبخشی ومراکز مشاوره  … در تمام نقاط شهر ، تا بتوانند به راحتی و در هر زمان با این مراکز تماس گرفته و تا این مراکز بتوانند خدمات در منزل به آنها داده یا آنها را به مرکز انتقال داده و خدمات درمانی را در اختیارشان قرار دهند .

و همچنین مکانهایی که پاسخگوی نیازهای روزانه عزیزانی که توانایی انجام کارهای روزانه خود را ندارند مثل خرید کردن ،کارهای منزل، تعمیرات و…را ندارند باشد و با همکاری و تفاهم بین فروشگاهها ،تعمیرکارها و…

طرح های زود بازده :                                                                                                        

-برگزاری کلاس های آموزشی(پیشگیری از اختلالات جسمی و روحی سالمندی،آموزش موسیقی    ،آموزش زبان انگلیسی و…)                                                                                         

-برگزاری کلاس های هنری (نقاشی،خطاطی،بافندگی،گلدوزی،مجسمه سازی،سفالگری،تکه دوزی،گل سازی،حصیرسازی،گلیم بافی،فرش بافی،عکاسی،هنرهای زینتی،آشپزی،نقره سازی،طلاسازی،بازیگری و …)                                                                                                                            

-برگزاری کلاس های تفریحی(ورزشی،بدنسازی مناسب با سن سالمندان ،داستان نویسی،سایکودراما،خاطره گویی،بازی درمانی،شطرنج و …)                                                 

-برگزاری جشن های مناسبتی برای سالمندان و خانواده های آنها                                              

-اردوهای تفریحی ،زیارتی،سیاحتی                                                                                 

-آموزش مهارت های عمومی که نیاز به آشنایی با تکنولوژی دارند (جستجو در اینترنت ،آموزش کار باگوشی های هوشمند ،استفاده از عابر بانک و…)                                                                

-خدمات در منزل                                                                                                          

– خدمات  مشاوره ای                                                                                                      

-برگزاری نمایشگاههای صنایع دستی ،پرورش گل و گیام ،آشپزی و …)

-خدمات درمانی(درمانی،روانشناسی،فیزیوتراپی و …)

گروه بندی مراجعین:

 -کلیه زنان و مردانی که بالای 55 سال سن دارند:                                                           

الف-سالمندانی که توانایی مالی مناسب جهت هزینه کردن برای اوقات فراغت خود و پیشگیری از اختلالات دوران سالمندی و درمان بیماری های جسمی و روانی خود ندارند .                     

ب-قشر مرفه سالمند که توانایی مالی مناسبی جهت استفاده از امکانات                    

این تحقیق ادامه دارد در صورت تمایل تقیم خواهد شد.

و یا می توانید به سایت شخصی من مراجعه نمائید .

09121199415

www.jafarsaberi.ir