هفت خط
در
فر هنگ واژه های ما ایرانیان داستان ها و مثالهای زیادی هستند که هر کدام
نشان از درسهای زندگی دارند. یکی از این واژه ها هفت خط است که به طور
خلاصه میشود گفت آخر یک موضوع یا رابطه و یا کار و … است!
وقتی
صحبت از این میشود که طرف هفت خطه یعنی آخر و پایان آن موضوع است و این
ریشه در داستان جام شرابی دارد که بر رویش هفت خط وجود دارد با نامهایی
چون بغداد و اشک و جور!
ادیبالممالک فراهانی نام این خطوط را در شعری آوردهاست
هفت خط داشت جام جمشیدی
هریکی در صفا چو آیینه
جور و بغداد و
بصره و ازرق
اشک و کاسهگر و فُرودینه
این
که یکی از مرز هفت خط می گذرد و جور کش میشود هم خو دمعنایی عمیق دارد
شاید طعنه بر این باشد که درد و رنج های بسیاری را تحمل میکند و از خود
گذشتگی فراوانی نشان میدهد . معذالک گذشتن از هفت خط یا هفت خان ما را به
یاد هفت سین نیز می اندازد بطور کلی هفت در فرهنگ ما جای خودش را دارد .
گاهی
وقت ها ما در زندگیمان هفت خط را پر میکنیم و جام می را سر میکشیم و بعد
هم جام را با بد مستی بر زمین میکوبیم که این یعنی دیگر جور نمی کشم و همه
چیز به پایان رسید !
راستش
این روز ها خیلی زود صبر و تحمل افراد در زندگی های مشترک و یا حتی
فرزندان نسبت به والدین به پایان میرسد و از خط هفتم میگذرد .
بیشتر
رفاقت ها و روابط هم به همین شکل پایان می یابد و گاهی چنان روابط سرد
میشود که بواقع دیگر نمی شود کاری برای طرفین انجام داد .
زندگی
مشترک سرشار از لحظات تلخ و شیرین است و این که چگونه بر این لحظات فائق
آئیم و درد ها را در مان باشیم بیشترش بر میگردد به آموزشهای کودکی مان و
تربیت والدین و جامعه اما میدانیم که در طول این سالها بخصوص با پررنگ شدن
نقش رسانه های گونا گون از تلویزیون و سینما گرفته تا این آخری ها شبکه های
اجتماعی بطور کلی واژه تربیت و اخلاق از هر زمانی کمرنگ تر شده است.
فر اموش نکنیم که اگر امروز بر خشم و ناراحتی و دلخوری هایمان غلبه ننمائیم در آینده نتیجه بدتری را باید بر خود تحمل نمائیم.
ای
کاش می آموختیم که در خشم و ناراحتی ها یمان ابتدا کلاممان را کنترل کنیم
که این شمشیر اگر برهنه شد و زخمی بر حریف زد حالا حالا ها درمانش ممکن
نیست و بعد بدانیم که جام را نشکنیم شاید شبها و روز های زیایی بیاید که
باز
با همین یار بنشینیم و از گذشت ایام بگوئیم و جام را پر و خالی کنیم!و در پایان ای کاش می دانستیم که:
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت
پیمانه نمی داد به پیمان شکنان باز
ساقی اگر از حالت مجلس خبری داشت
بیدادگری شیوه مرضیه نمی شد
این شهر اگر دادرس و دادگری داشت
یک لحظه بر این بام بلاخیز نمی ماند
مرغ دل غم دیده اگر بال و پری داشت
در معرکه عشق که پیکار حیات است
مغلوب ٬ حریفی که بجز سر سپری داشت
سرمد، سر پیمانه نبود این همه غوغا
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
یا حق
جعفر صابری