[ جمعه سوم آذر ۱۴۰۲ ] [ 14:56 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
[ چهارشنبه یکم آذر ۱۴۰۲ ] [ 22:6 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

موضوعات مرتبط: تصویر

[ چهارشنبه یکم آذر ۱۴۰۲ ] [ 21:53 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

 

 

من چقدر می ارزم؟

بیشتر ما آدمها ارزش واقعی خودما را فراموش کردیم و نمی دانیم همه وجود ما خلق شده تا به تکامل و رشد برسیم و این امر حاصل نمی شود مگر با اندیشیدن و تقویت ذهنمان !در بیشتر مواقع ما رشد خود را در در تحصیل و یا کسب درآمد و داشتن رفح میبینم که صد البته بخش ناچیز از رشد انسان را همین موارد در بر میگیرد اما به درستی اندیشیده ام که راز خلقت ما و این همه کهکشانها تنها رسیدن به مدرک تحصیلی و ثروت بوده ؟

آیا ما فقط خلق شدیم تا رابطه جنسی داشته باشیم و تولید مثل نمایم؟

چقدر ثروت های واقعی اطرافمان را میشناسیم و قدردانش هستیم ؟چطور به آسمان یا زمین و یا دختران و رنگ برگهایش می نگریم ؟ لبخند دوست و عزیزمان را چقدر دوست داریم وآیا طعم واقعی نان را که میخوریم درک میکنیم ؟

بوی خیار سبز،طعمه یک ترب قرمز وقتی لای دندان هایمان قرارمیگردو هزاران طعم و لذت دیگر همه اینها نعمتهایی هستند که ما در اختیارمان قرار گرفته اما آنقدر ناچیز و بی ارزش می دانیم که نه تنها از آن لذت نمی بریم بلکه شکرگزارش آن نیز نیستیم.

باید باور کنیم که ما خلق شدیم برای عبور از آن زمان چون گذشته مان!

در رحم مادر مکاشفه تولد اشراف زندگی موجود تمام وجود و راستی هدف ما از زندگی چیست ما چه قیمتی روی خود می گذاریم؟

اتومبیل میخریم تا ما را به مقصد برساند اما مدل و شکل و ارزشش گاه میشود همه آنچه نیمی از با ارزش ترین لحظات زندگیمان را برای بدست اوردنش صرف میکنیم !

به تصاویری که بعنوان پروفایل آدمها استفاده میکنند نگاه کردید ؟خیلی ها مهتاج توجه و نگاه کردن هستند می خواهند دیده شوند اما به چه قیمتی بخصوص خانم ها دنبال چه چیزی هستید ؟ چطوری شما را ببینند و چطور شما را به خاطر بسپارند ؟ ارزش انسان در چه چیزهایی خلاصه شده و به چه قیمتی !

آن کسی که پولداره و یا دارای شخصیت اجتماعی و تحصیلات هست هیچوقت داشته هایش را به نمایش نمیزاره چرا که سایت های خبریو گزارشات مختلف از او و خدمات و کمالاتش مینویسند و نیازی نیست او خودش را به نمایش بگذارد تنها نیازمندان به توجه دنبال این موارد میروند و از قضا همین افراد هستند که زود تر از هر کسی به دام می افتند !و باز میگم مخصوص خانم ها خیلی مواظب خودتان و جایگاه اجتماعی تان باشید و از خود بپرسید من چقدر ارزش دارم؟

یا حق

جعفر صابری

موضوعات مرتبط: سر مقاله

[ جمعه بیست و ششم آبان ۱۴۰۲ ] [ 20:32 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

مراسم ورزش باستانی با حضور هنرمندان ورزشکاران و پیشکسوتان همراه با نهار در زورخانه شهدای فرحزاد جمعه بیست و ششم آبان ماه سال جاری

موضوعات مرتبط: تصویر، گزارش

[ جمعه بیست و ششم آبان ۱۴۰۲ ] [ 20:24 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

بازدید دکتر جعفر صابری در اولین روز نمایشگاه یاریگران زندگی با رویکرده ارتقای مهارتهای زندگی و دانش پیشگیری در سالن کانون پرورش فکری کودکان و نجوانان تهران خیابان حجاب

و غرفع جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات ایران

[ پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۲ ] [ 22:33 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

[ پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۲ ] [ 22:32 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

[ پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۲ ] [ 22:31 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

[ پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۲ ] [ 22:30 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

دروغ ممنوع

اگر از یکدیگر نترسیم به هم “دروغ” نمی‌گوییم، وقتی دروغ نگفتیم “اعتماد” در جامعه بوجود می‌آید، وقتی اعتماد بوجود آمد، “مبالغه” و “قسم خوردن” نیز منسوخ خواهد شد.

اگر از هم نترسیم “شهامت انتقاد کردن” و “قدرت انتقاد شنیدن” را پیدا می‌کنیم، یعنی هم به مشکلات و ضعف‌هایمان واقف می‌شویم و هم عمل زشت “غیبت کردن” در جامعه کاهش می‌یابد. (حرفهایی را که چون جرات نمی‌کنیم رودر رو بگوییم در پشت سر می‌گوییم)

اگر در برابر اشتباهاتی که از دیگران سر میزند واکنش‌های تند و خشونت بار از خود نشان ندهیم عملِ ناپسندِ “توجیه اشتباهات” و یا “به گردن دیگری انداختن” آن در جامعه کاهش می‌یابد .

اگر قبول اشتباه اشخاص را حمل بر حقارتشان نکنیم، عمل نیکوی “پذیرش خطا” و” عذرخواهی برای آن” در جامعه رواج می‌یابد.

اگر مبنای تربیت فرزندانمان را نه بر دیدن نقاطِ ضعف و سرزنش، بلکه بر دیدن نقاط قوت و تشویق قرار دهیم و آنها را با یکدیگر “مقایسه” نکنیم، یعنی از صفات خوب و موفقیت‌‌های یکی، چماقی برای تحقیر و کوچک نمودن دیگری نسازیم، احساس مخرب “حسادت” از بین می‌رود و “خیرخواهی” جای “بدخواهی و تنگ نظری” را می گیرد.

اگر خدمت و محبتمان به دیگران نه به خاطر “رودربایستی” یا به دلیل انتظاری که از ما دارند، بلکه از روی محبت صادقانه و خود خواسته باشد، هم “توقع جبران” در ما بوجود نمی‌آید و هم در صورت جبران نشدن، احساسِ نامطلوب “مورد سوء استفاده قرار گرفتن” در ما به وجود نخواهد آمد.

اگر بتوانیم از یکدیگر «نه» بشنویم بدون اینکه مکدر شویم آنگاه خواهیم توانست به یکدیگر «نه» بگوییم بدون اینکه نگرانِ تکدر خاطر هم باشیم.

اگر از کلماتی چون عالیجناب، سرکار عالی، سرکار علیه، حضرتعالی و عظما برای خطاب دیگران و از کلماتی چون فدوی، جان نثار، بنده و حقیر برای خودمان استفاده نکنیم احساس نامطلوب “نابرابری” و همچنین احساس کاذبِ “برتری و کهتری” در جامعه کاهش خواهد یافت.

اگر از عناوین دکتر، مهندس، استاد و … به خصوص در مکان‌های عمومی پرهیز کنیم، نه تنها “احساسِ حقارت” در فاقدین این عناوین و “احساس خود بزرگ بینی” در واجدین آن کاهش می‌یابد، بلکه مانع ورود بی‌رویه ی جوانان به رشته ‌های عنوان آوری خواهد شد که به آنها علاقه‌ای ندارند.

اگر دیگران را به دلیل قومیت، جنسیت، لهجه، دین و باورشان مورد تمسخر قرار ندهیم، احساسات ویران کننده ای چون “نفرت”، “عصبانیت”، “کینه ورزی”، “بدخواهی”، “حسادت” و ….. در جامعه کاهش خواهد یافت.

موضوعات مرتبط: سر مقاله

[ دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۴۰۲ ] [ 20:30 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

 

مهارت های زندگی

صحبت کردن

شاید بد نباشد به اولین موضوع مهم برای یک جامعه بشری را مورد بررسی قرار دهیم و آن فرهنگ است که بر خلاف ذهنیت ادبیات هنر و چیز های از این دسته مورد نظر نمی باشد

فرهنگ سه بخش اصلی را در بر میگیرد 👍

عمل

اندیشه

احساس

که هریک مکمل دیگری است و نبودش باعث اختلال در فرایند دیگری میشود

و اولین موضوعی که بر میگردد به عمل همان رفتار های جمعی انسان است

اگر ما ندانیم که داشتن ثروت به چه دردی میخورد وقتی حتی بهداشت فردی مان را هم رعایت نمی کنیم !

و در برخورد با دیگران نزدیکان خود دوستان و افراد جامعه نه تنها مناسب برخورد نمی کنیم بلکه بشدت نا هنجار هم هستیم و توقع برخورد شایسته از دیگران داریم!

ما نمی توانیم از فرهنگ صحبت کنیم اما دیگران را تحقیر نمایم و یا نا دیده بنگاریمشان .

رانندگی یکی از مهم ترین رفتار های اجتماعی است در نشان دادن شخصیت با فرهنگ ما !

برخورد با همسایه ها بطور کلی مدار نداری ویا به زبان ساده تر گذشت نمی کنیم

به این گونه رفتار ساده در نگاه اول رفتار های جمعی می گویند و دومین موضوع مهم بهداشت است انسان با فرهنگ نمی تواند از فرهنگ و بهداشت صحبت کند و آب را نادیده بگیرم.

آب برای بهداشت لازم است و در جامعه ای مانند تهران برای شستشوی خود خود رو و مصرف میانگین مصرف هر تهرانی 250 لیتر در روز است ! که شاید مناسب باشد.

اما همین مصرف آب برای یک هموطن زاهدانی فقط 3 لیتر است !و این به زبان ساده یعنی در بعضی نقاط از کشور ما ایران هیچ فرهنگی نمیتواند وجود داشته باشد!

چون آبادانی وجود ندارد!

آب لازم بهداشت است و این حق هر انسانی است !

و بعد ورزش و تندرستی ملتی که با ورزش و تندرستی بیگانه باشد از فرهنگ دور است !با سلامت تن بیگانه است بد نیست به آمار نگاه کنیم تا با واقعیت بیشتر آشنا شویم در کل اروپا با جمعیتی حدود 450 میلیون نفر 5/16 متر مربع است اما در ایران با جمعیتی حدود 80 میلیون نفر 5/1 سانتیمتر است .

و جالب این است که ایرانیان سالها پیش بیش از دو هزار سال قبل اندیشه ی این گونه داشتند .

پندار نیک

گفتار نیک

و کردار نیک

و فردوسی می فرماید: توانا بود هر که دانا بود و از ورزش سخن ها گفته !

فرهنگ داشتن یک مهارت زندگی است و امروز جهان به دنبال اثبات و ثبات این موضوع تلاش فراوان مینماید.

زبان و کلام دوست داشتن از مهارت های مهم زندگی است اینکه چگونه از واژه ها بهره ببریم و آنها را در برخورد های اجتماعی بکار ببریم اینکه با دیگران چه برخوردی داریم بسیار شایسته است اما اگر رفتار متفاوتی با دیگران و نزدیکان خود داریم یک بیماریست و بیشک باید به یک مشاور روانشناس مراجعه نماییم .

ما نمی توانیم در برخورد با دیگران مودب باشیم ولی در برخورد با نزدیکانمان ادب را رایت نماییم !

این که سعی داشته باشیم رفتاری شایسته طرف مقابل از خود نشان دهیم بد نیست اما اگر او رفتار و گفتاری ناشایست داشت ما نیز باید تا آن درجه خودمان را کوچک نماییم و هم تراز او شویم ؟

انتخاب کلمات شایسته و برخورد منطقی با افراد به یک مهارت اصلی دیگر نیز نیاز دارد به نام مهارت کنترل خشم .که در فرصت مناسب صحبت خواهیم نمود اما اینک مهم است که بدانیم چه چیز را چگونه بیان نمایم تا که نزد دیگران یک انسان با فرهنگی دیده شویم.

و همه این مطالب بر میگردد به شخصیت شما که چگونه ساخته شده و قرار است چطور از این پس زندگی نمایید.

سخن آخر:

یا حق

جعفر صابری

عاشورای 1445

[ دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۴۰۲ ] [ 20:29 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

 

مهارت های زندگی

صحبت کردن

شاید بد نباشد به اولین موضوع مهم برای یک جامعه بشری را مورد بررسی قرار دهیم و آن فرهنگ است که بر خلاف ذهنیت ادبیات هنر و چیز های از این دسته مورد نظر نمی باشد

فرهنگ سه بخش اصلی را در بر میگیرد 👍

عمل

اندیشه

احساس

که هریک مکمل دیگری است و نبودش باعث اختلال در فرایند دیگری میشود

و اولین موضوعی که بر میگردد به عمل همان رفتار های جمعی انسان است

اگر ما ندانیم که داشتن ثروت به چه دردی میخورد وقتی حتی بهداشت فردی مان را هم رعایت نمی کنیم !

و در برخورد با دیگران نزدیکان خود دوستان و افراد جامعه نه تنها مناسب برخورد نمی کنیم بلکه بشدت نا هنجار هم هستیم و توقع برخورد شایسته از دیگران داریم!

ما نمی توانیم از فرهنگ صحبت کنیم اما دیگران را تحقیر نمایم و یا نا دیده بنگاریمشان .

رانندگی یکی از مهم ترین رفتار های اجتماعی است در نشان دادن شخصیت با فرهنگ ما !

برخورد با همسایه ها بطور کلی مدار نداری ویا به زبان ساده تر گذشت نمی کنیم

به این گونه رفتار ساده در نگاه اول رفتار های جمعی می گویند و دومین موضوع مهم بهداشت است انسان با فرهنگ نمی تواند از فرهنگ و بهداشت صحبت کند و آب را نادیده بگیرم.

آب برای بهداشت لازم است و در جامعه ای مانند تهران برای شستشوی خود خود رو و مصرف میانگین مصرف هر تهرانی 250 لیتر در روز است ! که شاید مناسب باشد.

اما همین مصرف آب برای یک هموطن زاهدانی فقط 3 لیتر است !و این به زبان ساده یعنی در بعضی نقاط از کشور ما ایران هیچ فرهنگی نمیتواند وجود داشته باشد!

چون آبادانی وجود ندارد!

آب لازم بهداشت است و این حق هر انسانی است !

و بعد ورزش و تندرستی ملتی که با ورزش و تندرستی بیگانه باشد از فرهنگ دور است !با سلامت تن بیگانه است بد نیست به آمار نگاه کنیم تا با واقعیت بیشتر آشنا شویم در کل اروپا با جمعیتی حدود 450 میلیون نفر 5/16 متر مربع است اما در ایران با جمعیتی حدود 80 میلیون نفر 5/1 سانتیمتر است .

و جالب این است که ایرانیان سالها پیش بیش از دو هزار سال قبل اندیشه ی این گونه داشتند .

پندار نیک

گفتار نیک

و کردار نیک

و فردوسی می فرماید: توانا بود هر که دانا بود و از ورزش سخن ها گفته !

فرهنگ داشتن یک مهارت زندگی است و امروز جهان به دنبال اثبات و ثبات این موضوع تلاش فراوان مینماید.

زبان و کلام دوست داشتن از مهارت های مهم زندگی است اینکه چگونه از واژه ها بهره ببریم و آنها را در برخورد های اجتماعی بکار ببریم اینکه با دیگران چه برخوردی داریم بسیار شایسته است اما اگر رفتار متفاوتی با دیگران و نزدیکان خود داریم یک بیماریست و بیشک باید به یک مشاور روانشناس مراجعه نماییم .

ما نمی توانیم در برخورد با دیگران مودب باشیم ولی در برخورد با نزدیکانمان ادب را رایت نماییم !

این که سعی داشته باشیم رفتاری شایسته طرف مقابل از خود نشان دهیم بد نیست اما اگر او رفتار و گفتاری ناشایست داشت ما نیز باید تا آن درجه خودمان را کوچک نماییم و هم تراز او شویم ؟

انتخاب کلمات شایسته و برخورد منطقی با افراد به یک مهارت اصلی دیگر نیز نیاز دارد به نام مهارت کنترل خشم .که در فرصت مناسب صحبت خواهیم نمود اما اینک مهم است که بدانیم چه چیز را چگونه بیان نمایم تا که نزد دیگران یک انسان با فرهنگی دیده شویم.

و همه این مطالب بر میگردد به شخصیت شما که چگونه ساخته شده و قرار است چطور از این پس زندگی نمایید.

سخن آخر:

یا حق

جعفر صابری

عاشورای 1445

موضوعات مرتبط: سر مقاله

[ دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۴۰۲ ] [ 20:26 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

 

من چقدر می ارزم؟

بیشتر ما آدمها ارزش واقعی خودما را فراموش کردیم و نمی دانیم همه وجود ما خلق شده تا به تکامل و رشد برسیم و این امر حاصل نمی شود مگر با اندیشیدن و تقویت ذهنمان !در بیشتر مواقع ما رشد خود را در در تحصیل و یا کسب درآمد و داشتن رفح میبینم که صد البته بخش ناچیز از رشد انسان را همین موارد در بر میگیرد اما به درستی اندیشیده ام که راز خلقت ما و این همه کهکشانها تنها رسیدن به مدرک تحصیلی و ثروت بوده ؟

آیا ما فقط خلق شدیم تا رابطه جنسی داشته باشیم و تولید مثل نمایم؟

چقدر ثروت های واقعی اطرافمان را میشناسیم و قدردانش هستیم ؟چطور به آسمان یا زمین و یا دختران و رنگ برگهایش می نگریم ؟ لبخند دوست و عزیزمان را چقدر دوست داریم وآیا طعم واقعی نان را که میخوریم درک میکنیم ؟

بوی خیار سبز،طعمه یک ترب قرمز وقتی لای دندان هایمان قرارمیگردو هزاران طعم و لذت دیگر همه اینها نعمتهایی هستند که ما در اختیارمان قرار گرفته اما آنقدر ناچیز و بی ارزش می دانیم که نه تنها از آن لذت نمی بریم بلکه شکرگزارش آن نیز نیستیم.

باید باور کنیم که ما خلق شدیم برای عبور از آن زمان چون گذشته مان!

در رحم مادر مکاشفه تولد اشراف زندگی موجود تمام وجود و راستی هدف ما از زندگی چیست ما چه قیمتی روی خود می گذاریم؟

اتومبیل میخریم تا ما را به مقصد برساند اما مدل و شکل و ارزشش گاه میشود همه آنچه نیمی از با ارزش ترین لحظات زندگیمان را برای بدست اوردنش صرف میکنیم !

به تصاویری که بعنوان پروفایل آدمها استفاده میکنند نگاه کردید ؟خیلی ها مهتاج توجه و نگاه کردن هستند می خواهند دیده شوند اما به چه قیمتی بخصوص خانم ها دنبال چه چیزی هستید ؟ چطوری شما را ببینند و چطور شما را به خاطر بسپارند ؟ ارزش انسان در چه چیزهایی خلاصه شده و به چه قیمتی !

آن کسی که پولداره و یا دارای شخصیت اجتماعی و تحصیلات هست هیچوقت داشته هایش را به نمایش نمیزاره چرا که سایت های خبریو گزارشات مختلف از او و خدمات و کمالاتش مینویسند و نیازی نیست او خودش را به نمایش بگذارد تنها نیازمندان به توجه دنبال این موارد میروند و از قضا همین افراد هستند که زود تر از هر کسی به دام می افتند !و باز میگم مخصوص خانم ها خیلی مواظب خودتان و جایگاه اجتماعی تان باشید و از خود بپرسید من چقدر ارزش دارم؟

یا حق

جعفر صابری

موضوعات مرتبط: سر مقاله

[ دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۴۰۲ ] [ 19:12 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

دیدار با جانبازان

برای دیدن فیلم ها روز آنها کلیک نمائید

 

حضور سردار هدایتی از مهمانان ویژه این مراسم

دیدار با جانبازان قطع نخاعی

نوزدهمین همایش قهرمانان وارست قامتان ویژه تجلیل از جانبازان قطع نخاعی آسایشگاهای جانبازان ،یادواره پهلوان شهید فرمانده حاج حسین خرازی علمدار جبعه ها توسط قهرمانان ملی ورزش روز سه شنبه شازدهم آبان ماه 1402 در آسایشگاه ثاالله به همت سازمان قهرمانان ملی ورزش ایران برگزار شد

 

 

 

 

نظر بدهيد

شب ایرانی

خبرنگاران | چهارشنبه هفدهم آبان ۱۴۰۲ | 11:53

حضور دکتر جعفر صابری در مراسم شب ایرانی شب مازندران

موضوعات مرتبط: گزارش

[ چهارشنبه هفدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 12:59 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

دکتر جعفر صابری بفرست حاجت بگیری!

 

این دعا را برای سه نفر بفرست همین حالا حاجت روا میشوی!

آمده است دستهای راهزن کاروانی را سرقت نمودن در بین بار هایشان لابلای گندمها تکه کاغذی را یافتند که بر رویش آیاتی از قرآن نوشته شده بود از صاحب مال پرسیدن این چیست؟ و او توضیح داد که برای حفظ مالم از دست سارقان در میان لوازم نهاده بودم.

سردسته دزدان و راهزنان دستور داد تمام مالش را به او بازگردانند و گفت ما دزد مال مردم هستیم نه ایمانشان!

هزارا بار افسوس که جماعتی از دزد و راهزن بدتر در شبکه های اجتماعی بخصوص اینستاگرام اقدام به تولید برنامه های می نمایند با این معنا که اگر این آیه و یا دعا را همین حالا برای سه نفر ارسال نمایید تا صبح حاجت روا میشوید و یا از این نظیر جملات و کلمات که دزدی دین و آیین است !

این روز ها حال مردم زیاد خوش نیست و گرفتاری های اقتصادی و معیشتی مردم زیاد است و در چنین شرایطی بیشترین دلخوشی اتصال و توکل بر خدا میباشد که وقتی چنین پیامهای را جماعت گرفتار می بینند برای لحظای هم که شده با خود میگویند انشالله درست میشود و من به عنوان صاحب این قلم مطمئن هستم که به امید خدا همه گرفتاری و رنج ها به پایان خواهد رسید اما این روش را تایید نمیکنم و امیدوار هستم شما نیز با من هم اندیشه باشید و این گونه فریبکاری ها که به دنبال بوجود آوردن یک رشته تبلیغاتی و مالی است را قطع نموده و به دیگران نیز انتقال دهید .

بیشک دعا و داشتن اتصال با خالق یکتا بسیار شایسته است اما اگر این روش ها را دنبال نماییم و به نتیجه نرسد اندک اندک دین و آیین و اعتقاد ها نیز کم رنگ خواهد شد .

شایان ذکر است این شاید نیازمند واقعی به حاجت قلبی خود نرسد اما به برکت تکنولوژی و بازاریابی های اینترنتی بی شک صاحب این سایت ها و گروههای اینترنتی به برکت سادگی و همکاری دیگران به درآمد از زیادی می رسند و حاجت روا می شوند.

امیدوارم این جماعت نیز به فکر راه درستی برای کسب درآمد باشند و خدا هدایتشان نماید

یا حق

جعفر صابری

موضوعات مرتبط: سر مقاله

[ دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 22:38 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

باباتو دوست داری یا مادرتو

خوب یادمه کمتر از پنج سالم بود که یک روز گرم تابستانی بود و با پدرو مادرم از یک ساختمان خارج شدیم من خوابم برده بود وقتی آمدیم بیرون کنار اتومبیل بابام مادرم به من گفت ما من میای یا با بابت میری؟

من متوجه نشدم به او نگاه کردم و بعد به پدرم بابم گفت من کار دارم تو ببرش شب میام میبرمش!

مادرم گفت خوب من هم کار دارم سر راه میبرمش خونه مادرت میدم به اون …و بعد ما سوار یک تاکسی شدیم من داشتم با اروسکم بازی میکردم اصلان نفهمیدم برای چی این سوالات را از هم می پرسیدن من همیشه خانه مادر بزرگم میرفتم ولی این بار خیلی طولانی شد بیشتر از ده سال گذشت و من هرگز به منزلی که پدرم و مادرم با هم زندگی میکردن نرفتم !

البته خیلی طول نکشید که فهمیدم آنها از هم طلاق گرفته اند البته آنروزها معنی طلاق را نمیدانستم و فقط میگفتن جدا شدن !

از آن روز ها چیزهای زیادی به یاد دارم روزهای جدایی پدرم از مادرم مادرم با همسرش و پدرم با دوستانش و پاسخ هایشان به من که تو بچه هستی حالا نمیفهمی بزرگ که شدی میفهمی!

من بزرگ میشدم و لی دوست نداشتم بفهمم !نمیدانم اگر من بچه بودم و نمی فهمیدم چرا از من سال کردن پدرت را دوست داری یا مادرت را با کدامشان میروی!

من هنوز نمی داند باید کدامشان را دوست داشته باشم و یا از کدامشان بدم بیاید اصلاً چرا باید آنها را دوست نداشته باشم !

هرگز هم دوست ندارم این سوال را پاسخ بدهم و هیچ وقت هم دوست ندارم از بچم چنین سوالی را بپرسم.

روزها و سالها میگذرد و من دوستانی را داشتم که مثل من بودن یا با باباشون زندگی می کردن و یا با مادرشون و یا در روزهای خواصی یکی از آن دو را میدهند !

اگر پدر و مادری نمیخواهند و یا دوست دارند با هم زندگی کنند حقشان هست اما این که بعد از تولد بچه هایشان تصمیم گیری را برای ادامه زندگی به او بسپارند جای تعجب دارد!من فکر میکنم باید یا قبل از ازدواج و یا قبل از تولد فرزند به این موضوع خوب فکر کنند و چنین تصمیم گیری دستشویی را بر عهده فرزندانشان بگذارند.

به امید روزی که شعور انسانها بر عشق و شورشان قلبه نماید.

یا حق

جعفر صابری

 

موضوعات مرتبط: سر مقاله

[ دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 22:35 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
[ دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 12:34 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
[ دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 12:10 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
[ دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 11:56 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]
[ دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 11:53 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

[ جمعه دوازدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 13:43 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

[ جمعه دوازدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 13:43 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

[ جمعه دوازدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 13:42 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

[ جمعه دوازدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 13:41 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

موگریمد

موگریمد

پنج شنبه یازدهم آبان ماه سالن همایشهای سرای محله کاظم آباد محله بنی هاشم تهران پذیرای مراسم رو نمایی از افتتاحیه شرکت بین المللی موگریمد بود در این مراسم جمعی از اساتید دانشگاه در رشته مد و گریم همچنین هنرمندان و دانش جویان شرکت نموده بودن و در ابتدای مراسم سرکار خانم دکتر رعنا بختیاری بعنوان مدیر عامل این شرکت ضمن خیر مقدم به مهمانان از علل تاسیس موگریمد سخن گفتند

در ادامه جناب مهندس فرزین فرهامی منش رئیس هئت مدیره شرکت از دور نمای شرکت بخصوص اشتغال و اموزش بیاناتی را مبذول داشتند .

در اداه آقای دکتر محمود جمیعی از تاریخچه گریم و بویزه آموزش این رشته در ایران سخنانی فرمودن و بعد دکتر محمد انصاری گرافیست و مدرس دانشگاه از طرح و نشان این شرکت برای حضار توضیحاتی را اعلام داشتند و در ادامه خانم استاد سیمین محمدی مدیر گروه طراحی و دوخت صحبت نمودن و در پایان آقای دکتر جعفر صابری بنیانگذار موسسه آشتی مراتب تقدیر و تشکر خود و گروه تلویزیونی آشتی را به این موسسه و شرکت اعلام نمودند.

موضوعات مرتبط: گزارش

[ جمعه دوازدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 13:33 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

در تداوم سلسله برنامه های شب ایران برگزار شد

 

همایش فرهنگی

شب مازندران

به مناسبت جشن تیرما سیزده شو

و تیر انداختن آرش کمانگیر

چهارشنبه دهم آبانماه از ساعت پنج غروب تا هشت شب در بوستا ن خلیج فارس پردیس سینما قلهک به همت انجمن های مردمی این مراسم برگزار شد

و سخنرانان:

دکتر محمد تقی رخشانی

مجید اسدی (راوش)

مهندس محمد رضا ائری مازندرانی

مژگان جمشیدی

سخنران بودن و

سرکار خانم هما ارژنگی چکامه خوانی نمود

معرفی کتاب مازندران سرزمین پدری

واجراه موسیقی گروه استاد علی امیر قاسمی و گروه استاد رضا دیوسالار

در حاشیه این برنامه دکتر جعفر صابری از ارزشهای ر هنگی و مردمی کشور صحبت نمودند.

استاد وحید شریعت زاده و جناب دکتر ابولفظل بانی ریاست محترم دانشگاه بهاران نیز حضور داشتند

 

همچپنین هدیه کتاب ایران فرهنگی جناب پروفسور داریوش فر هود نیز صورت گرفت

سرکار خانم کاسبی فعال فرهنگی

موضوعات مرتبط: گزارش

[ جمعه دوازدهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 13:29 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

دکتر جعفر صابری

کارمند خوب

وقتی صحبت از کارمند خوب میشود همه به دنبال کارمند بد هستیم !

باید بطور کلی کارمند بد را از ذهنمان پاک نماییم ، چرا که ما کارمند بد نداریم بلکه کارمند خوب ،کارمند خوب تر ، کارمند عالی داریم ! انتخاب با خود ماست که کدام کارمند نصیب مان شود .

اگر بهتر بخواهم بگویم ما کارگر و کارمند نداریم بلکه همکار خوب یا همکار خیلی خوب و یا همکار عالی داریم !

نظر شما چیست؟

چند سال پیش دوستی از رفتار کارگرانش شاکی و ناراحت بود من به او گفتم :

چند سال است که کسب و کار ات را شروع کرده ای؟

روز های اول چند کارگر و کارمند داشتی؟

خانه و محل زندگی تو کجا بود؟

حالا خانه و محل زندگی تو کجا است؟

چه تعداد از کارگران و کارمندان قدیمی هنوز در گروه همکاران تو هستند؟

تا چه میزان از شرایط زندگی آنها مطلع هستی؟

چه امکانات رفاهی برایشان فراهم کرده ای؟

و خلاصه یک سری سوالهای از این دسته که او با لبخند گفت جدی میگی من از تو کمک میخواستم ولی گویا تو نماینده کارگران هستی ؟

گفتم نه برعکس من طرفدار کارفرمایان هستم کارگر که پولی ندارد به من بدهد سرمایه دار ها حقوقم را میدهند واز طرف دیگر من از قرآن کتاب مسلمانان آموخته ام آنان که میدانند با ا«ان که نمیدانند برابر نیستند .

این بدان معنا نیست که کارگر و کارمند نمی داند بلکه وقتی شخصی به خودش جرات می دهد تا مدیریت کار ها را بدست بگیرد و مسئولیت پذیر می شود باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد !

خاطره ای از امیر عباس هویدا نخست وزیری که بیش از دوازده سال ریاست ولت را برعهده داشت تقدیم حضورتان می کنم .

امیرعباس هویدا پس از تکمیل تحصیل و آمدن به ایران به عنوان یکی از مدیران ارشد شرکت نفت مشغول به کار شد رفتارش با دیگر مدیران متفاوت بود او کمتر خودش راساً تصمیم می گرفت و با طرح موضوع فرصت دادن نظر دیگران حتی کارمندان و کارگران را میداد مدیران دیگر با این روش کار مشکل داشتند او بی تفاوت به این نظرات یک روز بجای حضور در نهار خوری مدیران وارد غذاخوری کارکنان و کارگران شد ابتدا همه ساکت شدن و به او نگاه میکردن ولی بعد از تکرار این کار موضع برای همه معمولی شد و او توانست از نزدیک با مشکلات کارکنان آشنا شود او تصمیم گرفت برای ارتقای علمی و فرهنگی همکاران ماهنامه ای را با عنوان کاوش چاپ کند مجله ای که بهترین نویسندگان و روشنفکران را برای تهیه مقاله بکار گرفته بود هویدا از نویسنده و متفکری مثل جلال آل احمد دعوت کرد تا به میان کارگران برود و از نزدیک مشکلات را لمس کند . هویدا از شخصی مثل احسان نراقی که زیاد مورد تایید نظام شاهنشاهی هم نبود دعوت کرد که مشاورش باشد و در مناطقی از شمال کشور اردوگاهی برای فرزندان کارکنان شرکت نفت تاسیس نمود و از شخصی که مخالف رسمی نظام پهلوی بود و در بین مدیران شرکت نفت هم جای نداشت دعوت کرد تا مدیر این اردوگاه شود منوچهر پیروز در کارش بسیار شایسته عمل کرد و نتیجه این مدیریت ها اورا به نخست وزیری کشور کشاند.

سه چریک محکوم به اعدام که کشور عمان را ساختند!

یوسف بن علوی یکی از سه فرمانده چریکهای جبهه ظفار بود. وقتی که شاه ایران به ظفار لشکر کشید و جنبش ظفار را محاصره کرد ، رهبران دستگیر شدند. قابوس تازه شاه شده بود. رهبران ظفار حکم اعدام گرفتند و هر سه حکم را پذیرفتند و به پشیمانی روی نیاوردند. یکی دانشجوی علوم سیاسی که در لندن تحصیل کرده و به ظفار باز گشته بود همین یوسف بن علوی بود که سالها وزیر امور خارجه عمان شد . و یکی هم دانشجوی اقتصاد بود که در ٣٠ سال گذشته برنامه ریزی اقتصادی و سیستم بانکی عمان را مدیریت کرد و دیگری در آموزش و پرورش، که آن را نوسازی و مدرن کرده و آموزش زبان انگلیسی را از دوران ابتدایی اجباری و مجًانی کرد.

سلطان قابوس قبل از اعدام (درست همزمان با اعدام گلسرخی و دورانی که دهها جوان تحصیلکرده ایران به جرم فعالیت چریکی در ایران یا در خیابانها کشته شدند و یا اعدام شدند) خواست تا هر سه جوان چریک را ببیند. از آنها سوْال کرد که مگر شما همانی نیستید؟ پس چرا راه جنگ را انتخاب کرده اید؟ گفتند ما می خواهیم از یک زندگی بدوی و بیابانی به کشور مدرن تبدیل شویم.

قابوس سه راه را پیش پایشان گذاشت:

١- خروج از عمان و انصراف از شهروندی عمان ولی تا آخر عمر تمام مخارج تحصیل و زندگی مهمان پادشاه؛

٢- زندان ابد در همین عمان با یک درجه تخفیف؛

٣- دست از این چریک بازی بردارید و هر کدام یک قسمت مملکت را بگیرید دستتان و آن را بسازید.

هر سه راه سوم را انتخاب کردند.

عمان سوئیس خاورمیانه شده است. باورش مشکل است.

این سه نفر چریک چپگرا، عمان را به یک کشور مدرن تبدیل کرده اند. این یوسف بن علی، وزیر امور خارجه در ٤٠ سال گذشته، اعجوبه دیپلماسی است و آموزش و پرورش کشور هم تا حد آمریکاست.

قابوس به مدارا و حزم اندیشی تهدید را به فرصت تبدیل کرد. تجربه ای جالب و موفق.

باز هم نمونهای دیگر بیاورم از کمی دور تر تا باور کنید وقتی میگویم کارمند بد نداریم کارمند بد نداریم!در واقع باید بگویم ما مدیر خوب کم داریم!

بیشک تاریخ تاسیس و ساخت کشور استرالیا و یا نیوزلند را خوانده و یا شنیده اید این دو کشور را محکومیت تبعی دولت بریتانیا ساختند و امروز این سرزمین ها جزو بهترین کشور های جهان هستند .

افراد زیادی را می توان نام برد که در طول زندگیشان باور اینکه او چه مسیری ا طی نموده تا بدانجا رسیده برایم غیر قابل باور است نمونه بروزش تام هاردی بازیگر هالیوودی و یا پیشنهاد میکنم کتاب : « تام پین» – یکی از پرفروش‌ترین آثار تاریخ آمریکا که جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده و بینش شور انقلابی پین را به عنوان ریشه‌های اصیل به نسل تازه‌ای از خوانندگان بازگرداند را مطالعه نمایید. کتاب تام پین تصویری واضح از شیوه نگارش پین و یک شور انقلابی غیرقابل وصف را به خواننده منتقل میکند. هوارد فاست (1914-2003) یکی از پرکارترین نویسندگان امریکایی قرن بیستم بود. او نویسنده ای پرفروش با بیش از هشتاد اثر داستانی، غیرداستانی، شعر و فیلمنامه بود. در شهر نیویورک بزرگ شد و اولین رمان خود را پس از پایان دبیرستان در سال 1933 منتشر کرد. در سال 1950، امتناع او از ارائه فهرستی از همکاران احتمالی کمونیست به کنگره ایالات متحده، او را به سه ماه زندان محکوم کرد. . فست در دوران حبس خود یکی از معروف ترین رمان هایش به نام اسپارتاکوس (1951) را نوشت. فست در طول کار طولانی خود، تعهد خود را به دفاع از عدالت اجتماعی در نوشتن خود با سبک داستان سرایی ماهرانه و زنده مطابقت داد.

تام پین سرگذشت : توماس جفرسون، سیاست‌مدار و سومین رییس جمهور آمریکا، زادروز: (۱۳ آوریل ۱۷۴۳ میلادی) وی یکی از نویسندگان قانون اساسی آمریکا است.

مدیریت درست در کتاب بیشعوری فصل اول نویسنده به تغییر لازم برای برخورد با نیروهای زیر دست اشاره می نماید مادامی که این تغییر حاصل نشود اتفاقی نمی افتد .

مدیر لایق برای حفظ سرمایه و داراییش به آموزش کارکنان و ارتقا سطح زندگی و دانش آنها به همان اندازه که به پیشرفت امکانات صنعتی می اندیشد باید بیندیشد!

مدیری که در طول سالها محل زندگی خود را به محله های بالا شهر انتقال می دهد شایسته است به فکر اسکان و سکونت و زندگی کارکنانش هم باشد در غیر این صورت کارکنانش نمی توانند این رشد او را تحمل کنند .

مدیر لایق تنها به رشد و پیشرفت مدیران نمی اندیشد او به تمام اجزای یک سیستم برای رشد بیشتر نیاز دارد ،او میداند وجود حتی یک قطع کوچک نا چه اندازه به رشد سیستمش کمک میکند.

از یک نگهبان ساده یا کارگر نظافتچی اداری!

دوره آموزشی و پرورش برای این افراد کمک بزرگی به او است تا راحت تر بیندیشد و در امور مختلف تفویض قدرت نماید.

شرکت بزرگ شکلات سازی با شکایت های زیادی روبرو شد که بعضی از بسته ای شکلات خالی هستند و بسته کاملان استاندارد بسته بندی شده است مدیران ارشد و مهندسین به عیب یابی سیستم ها اقدام نمودن و تیم کارشناسی از خارج از کشور دعوت شد تا ایب دستگاه مشخص گردید برای این که مشکل برطرف شود تاین بودجه شد و زمان بررسی نهای یک کارگر ساده وقتی متوجه مشکل شد پیشنهاد ساده ای داد که میلیونها تومان به کارخانه کمک می شد و آن استفاده از یک پنکه ساده در مسیر خط تولید بود چراکه بسته های خالی به دلیل وزش باد پنکه از چرخه بسته بندی خارج میشوند و از این راه دیگر به دست مشتری نمی رسیدند.

بوجود آوردن حس علاقه و عشق در کارکنان بسیار مهم است این که او بداند مدیرش به او می اندیشد و به فکر او و خانواده او است.

سعی کنیم به هر شکل ممکن حس افتخار و غرور را در وجود همکاران متولد و زنده نگه داریم حسی که از با ما بودن در وجودشان متولول باشد.

سالها پیش من مدیر یک مرکز آموزشی بودم و قرار شد با کلیه مدیران ارشد سازمان به یک سفر تفریحی برویم یکی دو شب از سر ما نگذشته بود که همه را در سالن هتل جمع کردند و مسئول رفاهی ماه اعلام کرد ریاست سازمان برای رفاه حال شما و نداشتن دغ دغ خرید و سوغاتی برای خانواده هایتان اکسیر هدیه تیه نموده و دیگر نیازی نیست شما وقت و سرمایه خود را برای خرید هدیه هزینه نمایید راحت به گردش های خود ادامه دهید، این کار بشدت در روحیه همه همکاران تاثیر مثبت بگذارد و برای ما فراموش نشدنی بود؛همین مدیر در نزدیکی سال نو نیز با ارسال یک بسته هدیه پر از شیرینی و شکلات و آجیل های خوراکی به نشانی منزل ما به همراه یک نامه تقدیر از همسران مان توضیح داد بود که متشکرم از همکاری شما!

تبیعیست ما نیز به عنوان مدیران ارشد همین رویه را با کارکنان خود در پیش گرفتیم و این آموزش بسیار عالی بود تا سلسله وار ادامه یابد تاثیر این رفتار آنقدر عالی بود که هنوز هم برای من ادامه دارد.

اپرا وینفری مجری سرشناس و یک یاز ثروتمندترین زنان جهان کار آفرین و صاحب چند برند مشهور جهانی در شب تولدش به تمام مهمانان حاضر یک اتومبیل گرانقیمت هدیه میدهد و جالب اینکه شرکت تولید کننده این اتومبیل ها به دلیل تبلیغات انجام شده پول هیچ یک از اتومبیل ها را از اپرا میگیرد و به عنوان هدیه به او و مهمانانش تقدیم میکند!

این کار اوپرا به من آموخت که زان پس در تمام مراسمی که برگزار می نمایم نه تنها به مهمانان ویژه بلکه به همه حضار یک هدیه به عنوان قدردانی از حضورشان و یاد بود آن روز تقدیم نمایم ،با این کار آنها همیشه مرا و خدماتم را به یاد خواهند داشت و در مراسم بدی نیز با تمایل بیشتری حاضر خواهند شد .

چندی پیش دوستی مرا برای گفتگو به دفتر کارش دعوت نمود ف بدلیل علاقه و احترامی که برایش قائل بودم رفتم و او کمی دیر رسید بیش از سی دقیقه که خود این کار برای یک مدیر شایسته کمی ناشایست است!بعد از پوزش و عذرخواهی گفتگوی کاری خود را شروع کردیم تا نفر سوم میدر دیگر شرکت برسد که وقتی رسید گویا بطور کلی فراموش کرده بود که امروز با ما جلسه دارد من به عقربه های ساعت نگاه میکردم چرا که قرار بود جلسه ما ساعت یازده شروع شود ولی با تاخیر دوستم حدود دوازده شروع شده بود و بعد از آمدن نفر سوم این جلسه از ساعت 14 نیز گذشته بود من بیشتر به فکر زمان نها آنها بودم تا خودم و برای همین مودبانه قبل از ساعت 15 از آنجا خارج شدم و مانند همیشه بلافاصله با ارسال یک پیامک از پذیرای و حسن برخوردشان کمال تشکر ا نمودم . مدتی بعد از همین دوستان یک دعوت نامه به دستم رسید که جلسه افتتاحیه بندشان را از ساعت ده صبح تا دوازده گذارده بودند اینبار با کلی رودروایسی برایش نوشتم چرا جلسات تان را در زمان بهتری نمی گذارید تا مهمان ها در زمان نهار و استرارات دچار مشکل نشوند ؟

او پیام داد وظیفه من دعوت شما بود!

یعنی اگر ده جمله مناسب می توانست بنویسد بدترینش را نوشت و …البته فوری اصلاح نمود و من نیز به دلیل علاقه قلبی به او و آرزوی موفقیت برای یک سری توضیحات نوشتم ولی بشدت متاثر شدم .

بیشتر مدیران در برداشت الگو های مختلف موفقیت توانا هستند اما در اجرایی آن دچار مشکل میشوند برای نمونه حضور در نمایشگاه های مختلف داخلی و یا خارجی و یا سمینار های گوناگون و یا گرفتن مدرک مختلف از جمله ایزو و یا لانسن و حتی برگزاری دوره های آموزشی و یا شرکت در این دورها اما همیشه درصد بسیار کمی موفق میشوند چرا؟

دوستی دارم که مدام نمایشگاه های نقاشی در گالری های مختلف برگزار می نماید و هر بار هم سعی میکند بهتر باشد اما روش کارش همان قبلی است .

با ر ها دوستانه به او گفته ام : نمی شود تغییری را انجام داد با همان اندیشه و باور های قدیمی!

نمایشگاه تشکیل میشود در مکان مناسبی غرفه شرکت کارش را شروع میکند دکر سازی عالی پذیرای عای خانم و آقایان همکار با لباسهای مناسب و توضیحات عالی حتی لیستی از مهمانان و مراجعه کنندگان تهیه می شود اما خروجی این نمایشگاه هیچ است!

در بهترین شرایط تیمی با مشتریان و بازدیدکنندگان تماس میگیرند و نظرشان را جویا می شوند ولی باز خروجی زیاد مطلوب نیست!

این تازه برای آن دسته از شرکت ها است که اینگونه خدمات را انجام میدهند و آنها که به گزارد یک میز و یک کارمند در سطح نمایشگاه اقدام نموده و تنها کار شاخص نشان دادن یک بروشور به دست مشتری بوده که هیچ!

در بیشتر مواقع بطور کلی سیستم های تلفن ادارات و شرکت ها بخصوص این روز ها بلا استفاده است و کمتر کارمندی بای پاسخگوی گوشی تلفن کاری را برمیدارد و فقط از گوشی همراه خود استفاده می نماید،این یعنی بدا به حال کسی که از راه تلفن می خواهد با آن شرکت یا مجموعه ارتباط برقرار نماید !در صورتی که این گونه افراد هستند که بشدت می توانند مشتری مداری نمایند و از ارزش بالای برخوردارند آنها به نمایشگاه و غرفه شما آمده اند شماره شما را گرفته اند زمان گذاشته اند تا با شما صحبت کنند و این یعنی بیش از هشتاد در صد کار انجام شده اما شما چه برخوردی دارید ؟

اگر کارمندی گوشی را بردارد و سرحال باشد کمی با آین مشتری صحبت میکند و میگوید شما تلفن بزن به این شماره یا شما باز تماس بگیر و یا طرح تان را برای ما ارسال کنید دوستان بررسی میکنند در صورت نیاز با شما تماس میگیرند!

آیا این کل اتفاق صود برگزاری و حضور در یک نمایشگاه است؟

تلفن گویا و یا خدماتی از این دسته بیش از هر چیز برای سهولت ارتباط با شما است تا مخاطب در انتظار تماس نماند نهان که بی تماس بماند !

پاسخ هر یک از همکاران و کارکنان برای به گردش درآمدن چرخه خدمات و تولید شما بسیار الزامی است !

یک بازدید کننده و یا مشتری خوب موفق میشود با شما ارتباط برقرار کند و کارمند شما میگوید مورد کاری خود ا بصورت تیکت برای ما ارسال نمایید !

اگر مورد خدماتی و پرسش فرد چیزی جز نیاز خدماتی باشد چه کسی پاسخگو است!؟

آیا با او تماس میگیرد و از تماسش تشکر می نماید و به نظراتش گوش میدهند ؟

یک شبکه تلویزیونی سرمای اسلیش مخاطبینش هستند اگر مخاطبی تماس بگیرد و بجای شنیدن صدای مشاور از او خواسته شود فقط پیام بده و قطع کن به نظر شما این شبکه در روش مشتری مداری چقدر موفق بوده است؟

در مقابل شبکه ای که به مخاطب می گوید لطفاً شماره تماس بدهید ما خودمان به شما تماس میگیرم و بعد با این فرد تماس میگیرند و ساعتی را به شنیدن درد دل هایم صرف نموده و نمیگذارد او هزینه کند حتی با خارج از کشور!

این آن آموزش مشتری مداری است ما کافیست در شرایط فعلی کسب و کار همین مشتری هایمان را به نحو احسن حفظ نماییم .

یک مجموعه آموزشی را دایر نموده بودم که در نوع خود بی نظیر بود و در کشور اولین مرکز آموزش بحساب می آمد با تنوع رشته و خدمات و همچنین دانش آموزان کار بسیار دشواری بود مرحوم پدرم یک نظامی بازنشسته بود و برای نظارت بیشتر و بهتر کار ها پیشنهاد کرد از یک فرد بازنشسته با تجربه در امور آموزشی و اداری دعوت به همکاری نمایم و استدلالش هم این بود که :

یک بازنشسته در رشته و کارش دنیایی تجربه دارد

بازنشستگان هیجانات جوانان را ندارند

فرد بازنشسته تشنه قدرت و ریاست نیست

بازنشسته میتواند کمبودها و کسری ها را زودتر متوجه شود

و با حداقل حقوق بدون نیاز به بیمه و مالیات حاضر به همکاری است

پیشنهاد پدرم را پذیرفتم و چند دبیر بازنشسته برای کار های آموزشی و همچنین یک کارمند ارشد بازنشسته که در سیستم اداری مستقیم با خانم فرخ لقا پارسا وزیر آموزش پرورش زمان پهلوی هم کار کرده بود به نام زنده یاد عباس کارگر مقدم و برای خدمات تبلیغاتی نیز از زند یاد محسن مسعودی یکی از بهترین مدیران تبلیغاتی کشور دعوت به همکاری نمودم و نتیجه بمراتب بهتر از آنچه که مرحوم پدرم گفته بود شد ،به شما هم پیشنهاد می کنم اگر به دنبال یک کارمند خوب و با تجربه هستید به سراغ بازنشستگان بروید و بعد از گزینش به کار بگیرد .

شاید در زمان دیگری خدمات همکارم بازنشسته ام را برای استفاده دیگران بیان نمایم.

در حد توان برای همکارانمان امور رفاهی فراهم سازیم و نگران هزینه ها نباشیم، با آنها به تفاهم برسیم که بخشی از سود حاصله را به عنوان سرمایه گذاری در مجموعه و نوعی شراکت برایشان در نظر خواهیم گرفت،مسکن و تغذیه از مهمترین موارد و مشکلات هر انسانی است حتماً برایشان به عنوان وام های بی بهره مبلغی را در نظر بگیرم و در تهیه مسکن مناسب یاریشان نماییم . از یک مشاور خوب در بخش مشاور خانواده هر هفته در محل کار بهره مند شویم و یا در صورت امکان آدرس و تلفن مشاور را در اختیار همکاران قرار دهید تا بدون پرداخت هزینه های مربوطه برای مشکلات روحی و روانی به آن مرکز مراجعه نمایند.در صورت نیاز به حل یافته های مشاور در خصوص کارکنان خود یاری نمایید .دغدغه های دارویی و حمل و نقل را برایشان آسان نماید در صورت نیاز از امکانات خود ایشان را بهره مند سازید برای نمونه اگر نیاز به جابجایی وسایل دارند خود رو مناسب یا کامیون در اختیارشان قرار دهید و یا اگر فرزند و یا همسرشان باید چند جلسه به پزشک و یا بیمارستان برود اتومبیل و یا کرایه لازم را در اختیار او قرار دهید این گونه به او آموزش دهید و نتیجه مطلوب بگیرد .

بیشک اگر مردی نسبت به این خدمات کم لطفی پیشه نمود شایسته ترین رفتار با او پایان دادن به همکاریش است نه بیشتر !

در بخش امور رفاهی به مناسبت های مختلف جشنی هرچند کوچک در باشگاه و یا در محل شرکت و یا کارخانه برقرار نمائید تا همکاران به همراه اعضای خانواده در آن شرکت نمایند همسر و یا کسی که به شما نزدیک است را با همسران همکارانت آشنا سازید تا بین خودشان یک رابطه دوستانه برقرار نمایند و تا از مشکلات آنها مطلع شوید.

دقت کنید این کار قبل از هر چیز شما را به خانواده واقعی خود نزدیک می سازد و بعد به خانواده همکارانتان و از طرف دیگر بهترین راه تبلیغ کار و یا کالاهایتان است این تعداد راضی از شما بهترین مبلغان کسب و کارتان خواهند بود.

به همکارانتان آموزش دهید تا در برقراری ارتباط بخصوص تلفنی ا می توانند از کلمات و واژهای درست و زیبا استفاده نمایند و به هیچ عنوان با مخاطب بد صحبت نماید .

به آنها آموزش دهید همیشه حق ا به مشتری بدهند و خود را برای شنیدن نظرات آنها حتی تکراری و خسته کننده مشتاق نشان دهند .

پوشش مناسب و زیبا تمیز و پاکیزه از نشانه های مدیر لایق است و فضای مناسب و تمیز امکانات و وسایل کافی در بهبود کار و بالا بردن کیفیت الزامی است .

اتاق کار کارکنان نیز به تهویه و میز و صندلی مناسب دارد و در حد ممکن از گل و گیاه بهرمند شوند .گرمایش و سرمایش فضای کار مهم است و بی تفاوتی به هر یک از این موارد در کیفیت کار شما تاثیر مستقیم خواهد داشت .

تنها اتومبیل گران قیمت و اتاق بسیار شیک نشان یک مدیر موفق نیست وقتی همکارانتان در شرایط نامناسب هستند آنها با یک کلمه و یا جمله حتی به صورت انعکاس رفتاری غیر کلامی میتوانند در نظر دیگران بشدت به شخصیت شما توهین نمایند .

فرز کنید صاحب یک برند بزرگ و شرکتی مطرح هستید و دوست یا مشتری خود را برای بازدید کارگاه یا کارخانه از دفتر مرکزی همراهی مینمائید وقتی به درب کارگاه و یا کار خانه میرسید از همان درب ورودی شخصی با لباس مندرس و کفشهای پاره و سرو وضعی غیر بهداشتی به استقبال شما می آید و مدام هم برای خود شیرینی از شما و خدمات آن نزد مهمانان سخن می گوید لوازم پذیرایی بسیار اولیه و ناپسند هستند طوری که مهمانان ترجی میدهند حتی چای شما را میل نکنند خودتان در اینگونه موارد چه فکر میکنید ؟

به همکارانتان آموزش دهید که در محیط کار از شوخی های مختلف بخصوص شوخی های رایج دستی بشدت خود داری نمایند اما در همین خصوص میتوانید یک سری مسابقات ورزشی را برایشان در نظر بگیرد به همراه جوایز و یا حتی باشگاه ورزشی برای یک یا دو ساعت در هفته بایشان اجاره نماید و یا قسمتی از مجموعه را به عنوان محل ورزش ایشان در نظر بگیرید.

باور بفرمایید همه این کار ها که گفته شد کمتر از یک سفر خارجی با خانواد در سال برای شما هزینه نخواهد داشت اما بازخورد فوق العاده آن را در تولید و خدماتتان خواهید دید.

فرض کنید در سفر خارج از کشور هستید با خانواده با خوبی و خوشی و تماسی با شما گرفته میشود که سری برگردید چراکه در یک درگیری بین کارگران توان یک نفر در محل کار کشته شده و …چه حس دردناک به شما دست خواهد داد وقتی متوجه شوید دعوا بر سر پول قرضی بوده که طرف بدهکار نتوانسته به طلبکار خود بدهد!

دزدی و یا کم شدن وسایل کم کاری و …هر اتفاقی که در مجموعه شما پیش بیاید بخش عمده آن این نیست که کارمند و همکار شما انسان بدی است بلکه شما مدیریت خوبی نتوانسته اید داشته باشید و شایسته است مسئولیت را به دوش سرکارگر و یا معاون و یا مشاور خود نیندازید .

در مناسبت های مختلف برای همکاران صحبت نماید و به ایشان و یا خانواده شان بخصوص فرزندانشان هدیه آن هم نقدی بدهید تاثیر فوق العاده ای خواهد داشت.

برایشان توضیح دهید که چگونه میروی مورد نظرتان است و درب اتاقتان همیشه براوی همکاران باز باشد برای درد دل و بیان مشکلاتشان برایشان وقت بگذارید و سعی کنید با نام کوچک بشناسید شان و لی همیشه با پیشوند آقا یا خانم صدایشان نمایید .رابطه فوق العاده دوستانه اما مودبانه و مردانه داشته باشید به هیچ عنوان در ورزش ها وبازی ها یشان شرکت نماید ولی در تشویق هایشان حاضر باشید .

به آنها در خلوت فرصت بیان مشکلات ا بدهید برایشان توضیح دهید که بخشی از خانواده شما هستند و راهای رشد و موفقیتشان ا به آنها آموزش دهید .

هرگز از سخن خبرچینن استقبال نماید و در سیستم خود به هیچ عنوان از جاسوس بهر نگیرید وقتی میتوانید از دوربینهای مدار بسته یاری بجویید هر جایی یک دوربین و تمام .

اگر شخصی برایتان پیامی آورد حتماً تحقیق نمائید و به هیچ عنوان قضاوت نمایید بخشش راه درستی است که میتواند چند بار در حق همکارتان انجام شود ولی به صورت کتبی و درج در پرونده و با اطلع هیئت مدیره و یا نماینده کارکنان .

شاید بهتر بود نام این مطلب را مدیر موفق میگذارم اما شما انسان موفقی هستید که این مطلب را برای بهبود کار خود مطلع می کنید و از طرف دیگر کارمندان شما باید به داشتن مدیری چون شما افتخار نمایند .

دوستدارتان

جعفر صابری

پیشنهاد میکنم مطلبی با عنوان مدیران موفق به نشانه اینترنتی http://jafar-saberi.blogfa.com/post/1434 که پیشتر نگاشته ام را نیز مطالعه نماید بیشک برای شما مفید خواهد بود .

در نبرد بین آدم های سخت و روز های سخت این آدمهای سخت هستند که میمانند نه روز های سخت !

موضوعات مرتبط: مطلب

[ چهارشنبه دهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 12:48 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

​این متن سخنرانی دکتر جعفر صابری در آبان ماه 1398 در باشگاه مدیران موفق آشتی است .

جعفر صابری/متن سخنرانی بنیاد مشاوران آشتی

بنام خدای بخشنده مهربان

سخنرانی:آقای دکتر جعفر صابری
بنیانگذار بنیاد مشاوران دانش بنیان آشتی

سخنرانی:آقای دکتر جعفر صابری

بنیانگذار بنیاد مشاوران دانش بنیان آشتی

 

سلام

از اینکه توفیق دیدار نصیب من شده تا یک بار دیگر دوستان عزیز قدیمی را ملاقات نمایم و همچنین یاران مهربان که قبول زحمت نموده اند و در این جلسه شرف حضور دارند را زیارت کنم به خودم می بالم ، و امیدوارم پایان این جلسه سراسر عشق و محبت خروجی بسیار عالی برای هر یک از ما به همراه داشته باشد.

کتاب آتوسا را که مینوشتم

 

احساس میکردم خیلی از جاریم را دارم در اختیار افراد قرار می دهم و امیدوار بودم که بتواند راه گشای ایشان باشد چرا که در این کتاب من چند مقاله نوشته بودم که هر کدام چراغ راهی باشد برای موفقیت بیشتر .

زکات علم نشر آن است

ولذا بعد از فروش بیش از هزار نسخه از آن که به صورت جزوه و نه کتاب مجوز گرفته شده از طرف ارشاد تهیه شده بود ، تصمیم گرفتم که آن را به صورت رایگان نیز در اختیار دوستان قرار

بدم و در شبکه های اجتماعی برای عزیزان ارسال میکردم، معذالک باز تصمیم به چاپ آن گرفتم این بار گفتم مجوز چاپ بگیرم از آنجایی که بیشتر نوشته های من باید قولم سانسور بررویش بخورد حدود دو صفحه از آن باید سانسور میشد که البته مهم هم نبود به اصل مطلب لطمه نخورد!

بعد از مجموعه مقالات آتوسا مجموعه مقالات دیگری را شروع به نوشتن کردم که با نام کاساندا آماده چاپ است ولی مقالات اش مدتی است در سایت من می باشد و قابل دسترسی به صورت رایگان است!

حالا چرا آتوسا و یا چرا کاساندا آتوسا به معنای قدرت و موفقیت است و نام دختر کورش کبیر می باشد و من برخلاف پیشنهاد دوستان که میگفتن اسم این کتاب را سرنوشت من یا نام مقاله اول آن کتاب یعنی بیداری از بیداری بگذار، تصمیم گرفتم آتوسا یا موفقیت و پیروزی بگذارم .

و اما کاساندا نیز همسر کوروش است زنی که بیست وهشت کشور ا در کنار کورش رهبری می کرد، خیلی دوست داشتم نام این کتاب را نیز نام اولین مقاله آن یعنی( قورباقت را بساز) بزارم ولی چون به شدت شبیه نام کتابی به نام قورباقت را قورت بده بود ترجیح دادم که این کار را نکنم حالا مشغول نوشتن مجموعه مقالات بعدی هستم و زین پس تصمیم دارم که نام هر مجموعه که آماده برای چاپ میشود را نام یک از زنان تاریخ باستان ایران زمین این سرزمین مادری بگذارم ، چرا که ما را زنان به دنیا می آورند و زنان و مادران نقش کلیدی در رشد شخصیت و توانمندی ما دارند زن از زاده شدن می گوید و لایق احترام فراوانی می باشند. به افتخار زنان و مادران می ایستیم و کف مرتبی میزنیم.

و اما در کتاب آتوسا مقاله ای دارم با عنوان مبدل که اگر بخواهیم ساد تر، این مقاله را در چند جمله بیان کنیم مبدل همان کاتالیزور است باز هم ساده تر بگویم اگر شما وارد یک ساختمان ده طبقه بشوید و قرار باشد بروید طبقه هشتم اولین جای که دنبالش می گردید آسانسور است و این طبیعی می باشد .

نه فقط در ایران بلکه در همه جای دنیا این طور است .

اما قبول کنید فقط ما ایرانیان هستیم که مطالب واتساپ یا تلگرام را چند خط می خواند و می دانیم چی گفته ! اساساً ما ایرانیان همه چیز را میدانیم هرکدام از ما علامه دهر هستیم و در تمام زمینه ها صاحب نظر هستیم و ساعت ها می توانیم در خصوص یک موضوع کاملاً تخصصی صحبت کنیم !

من مقاله ای دارم با عنوان 99 یعنی ما هیچ کدام حتی 99 هم نیستم ماشاالله همه صد در صد هستیم و هر شغل و سمتی که به ما پیشنهاد کنند با کمال میل می پذیریم .

اما داستان مبدل یا آسانسور یعنی من اینجا در خدمت شما به عنوان آسانسور هستم !

یک نفر دانش پژوه میرود از یک یا چند استاد مطالبی را در طول یک دوره مشخص فرا میگیرد و یا کتاب و مقالاتی را میخواند که به تجربه اش افزوده شود و اگر برای نمونه به او بگوییم این کتاب که خواندی در خصوص چیست ؟ در یک خط توضیح بده ؟ می گوید در باره نحوه درست تجارت و صادرات!

حالا ما همان کتاب هستیم و یا کتابها و مقالات . در خدمت شما مبدلی که شما می توانید با استفاده درست از آن به طبقات بالا تشریف ببرید و موفقیت بیشتری داشته باشید ،به افتخار خودتان که ما را قابل دانستید و تشریف آوردید تا از تجارب یکدیگر بهرمند شویم .

مادر من همیشه با همان سادگی خود میگوید:

دانا همی داند همی پرسد

نادان نه میدونه نه میپرسه

ما چقدر دانا هستیم ؟

ما چقدر میدانیم ؟

صادقانه و در خلوت خود بیندیشم چقدر تا حالا اشتباه داشتیم و با نگاه به گذشته زندگی خود گفتم ای کاش این کار را نمی کردم و یا ای کاش مشورت میکردم و ای کاش !

افسوس نخوریم و مثل یک قمارباز واقعی بگویم به جهنم .

آخرین زیان پانصد میلیونی که دادم دوستی گفت:

داداش سر باشد کلاه بسیار است خودت بدست آوردی پس نگران نباش باز هم بدست می آوری!

دلگرمی داد، چقدر خوبه که آدم گاهی رفیقی کنارش باشه که در سختی ها و شکست ها دلگرمیش بدهد به افتخار اونایی که رفیق های باحال دارند و یا انشاالله رفیق بدرد بخور گیرشون بیاد.

دکتر احمد حلت دوست و نازنین رفیق و همکار گرامی من چند سال پیش گفت : دکتر تمام شمارهای گوشیت را پاک کن و در انتظار باش ببین کی سراغت رو برای خودت میگیره و یادی از تو میکنه!

نمی خوام بگم که وقتی دوستی تماس میگیره و از من کمک یا سوالی داره ناراحت میشم شما هم ناراحت نشید رو به خدا بگین خدا را شکر که من صاحب نظر و تجربه هستم و الهی صد هزار مرتبه شکر که من قابل هستم.

دیدید وقتی در خیابان کسی از شما آدرس می پرسد و شما میدانید چه حس خوب به شما دست میدهد .

همین چند وقت پیش من در خیابانی چشمم به بیمارستانی افتاد که نامش در ذهنم ماند و بعد از بیست روز دیگر در اتوبان ماشینی را دیدم که ایستاده و آدرس میگیرد درست آدرس همان بیمارستان را میخواست و من به او گفتم که باید از چه مسیری برود و او رفت!

چقدر سخته گاهی وقت ها ما در خانواده و دوستان میخواهیم نظرمان را که نظر کارشناسی و کار بلدی و برخاسته از سالها تجربه است را به فردی بدهیم اما او نمی پذیرند، بخصوص فرزندان و یا همسرمان درست همان ها که ما بشدت نگرانشان هستیم و عاشقانه دوستشان داریم!چقدر این لحظه برای فرد فرد ما دردناک است ولی میدانم که نمی توانیم کاری کنیم آنها به ما میخندند و در دلشان می گویند او نمی فهمد.

مقاله ای با نام نزدیک بین نوشته ام که در همین خصوص است!

بگذریم، این ها همان حرفهایی است که در خلوت به خودمان می گویم و افسوس می خوریم البته گاهی وقتها به دوستی می گوییم . که من دوستانه توصیه میکنم به هیچ عزیزی از زندگیتان نگویید چرا که به قول دوستان افغانی :

هر عزیزی عزیزی دارد!

البته مشاور و مشاوره امری الاحده است.

داستان زیبای هست که میگوید روزی شکارچی پرنده زیبای کوچکی را شکار میکند . پرنده به زبان می آید و میگوید اگر مرا رها کنی سه پند به تو خواهم آموخت که زندگیت را متحول میسازد.

شکارچی می پذیرد و او را رها میکند .

پرنده میرود و روی شاخه ای دور از دست شکارچی می نشیند و می گوید هرگز حسرت چیزی را که از دست داده ای نخور! و اما بدان که من در شک خود گوهری گرانبها داشتم که پنج برار وزنم بود .

شکارچی ناله کنان فریاد میزند که نه!

و بعد میگوید پند سوم چیست؟

پرنده بال میشود و میرود و در همان حال میگوید مگر پند اول را فهمیدی که پند سوم را بگویم !

آخه پدر جان چطور یک پرنده با آن کوچکی گوهری بیش از پنج برابر خود را در شکم دارد !

خدا وکیلی چقدر مال باختیم و از همه بالاتر زمان زندگی تان را در شنیدن معاملاتی که همش خند دار است از دست داده ایم .

برای نمونه :

ده بی پول کیش (دلار) موجود است بیست در صدر زیر تابلو بورس!

جداً خنده دار نیست !

یا صد هزار تن آهن ضایعات هست تو انبار موجود حق بروکری هم سی درصد میدهند !

یا بیست هزارتا سوناتا صفر مدل 2008 تا 2012 موجود تهاتر با ملک منطقه یک و دو!

برادر من عزیز من اگه من بیست هزار تا ماشین خارجی وارد این مملکت کردم خودم میدانم چطور بفروشم و لازم نیست شما خودت را به زحمت بیندازید که هزار تا هزار تا برام بفروشید!

چقدر پول نهار و شام و میوه دادی که تو دفتر کار شما این قرارداد بسته شه چند درصد از این قرارداد ها به نتیجه رسیده ؟

چقدر پول موبایل و یا تلفن و یا آژانس دادید رفتید تواین جلسه ها نشستید و پیش خودتان درصد بروکری خودتان را محاسبه کردید .

چقدر معامله ها به دلیل عدم رضایت واسطه ها به هم خورده و بعد معلوم شده خریدار واقعی با فروشنده رفتن یه گوشه با خودشون راحت معامله کردن و هیچی هم گیر شما یا ما نیامده ؟

من میگم :

هر چیزی از نازکی پاره میشه الا حق بروکری که از کلفتی !

یادمان باشد اگر فرزند ما و یا همسرمان به ما میگوید تونمی فهمی یه جاهای هم پر بی راه

نمی گویند!

هیچ چیزی راحت بدست نمی آید اگر راحت بدست بیاد راحت از دست خواهد رفت .بیشتر از هر کسی این را شما میدانید !

شخصی با من تماس میگیرد میگوید دکتر میشه یک مدرک برای من در رشته مدیریت بازرگانی درست کنی ؟

میگم بله به نظر من با توجه به تجربه و سوابق کاری شما این کار امکان پذیر است و مدرک معادل را میتوانیم بعد از بررسی مدارک شغلی و تجربی شما در اختیارتان قرار دهیم .

میگه: فکر میکنید چه مدارکی شامل حال من میشه ؟

میگم: هر ده سال یک مقطع شاید لیسانس و یا فوق لیسانس ، البته شما از نظر ما دکتر هستید!

میگه: نه این که لطف شماست هزینه در رفته من میتونم ادامه تحصیل هم بدهم تا مقطع دکترا؟ یا اگه بشه همون مدرک دکترا را هم بدین خوبه ! به شرطی این که وزارت علوم هم تایید کند!

من چی دارم به این بزرگوار بگم ! جز اینکه با لبخند بگم چشم در خدمتتان هستم .

اولین موضوعی که مرا رنج میدهد این است که این دوست عزیز رسماً یه جورای مدرک خود من را هم زیر سوال میبره و من می مانم که نکنه خود ایشان فکر میکند من مدرکم را رفتم خریدم !

طرف می رود مکه حج واجب هفت بار صفا و مرو مرو رمی جمرات میکند و خلاصه سه روز گرمای صحرای عرفه و شب مشعر را میگزراند تاز می شود حاجی یک دیگه هم میره سفر تفریحی و بهش میگن حاجی !

خال محبوبان سیاه و دانه فلفل سیاه

هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا

مردم دریا کنارومردم دروازه غار

هردو عریانند اما این کجا و آن کجا

به افتخار خودتان که خیل با حال هستید.

یه روز ی من کیف میکردم بهم بگن حاجی زمان جنگ بود و جبهه و بعد دیدم آقای مهندس بیشتر حال میده یه وقت دیدم هرچی عمله هست بهش میگن مهندس! ذوق میکردم بهم میگن دکتر حالا برام فرقی نمی کنه چی صدام میکنند گاهی وقتها سر چهارراه رو موتورم نشستم یک داد میزنه: داداش موتوری برو کنار بزار برم.

بهش میگم :عزیزم چراغ قرمزه توهم که پیک موتوری هستی جانت در خطره نکن کجا با این عجله؟

میگه :بابا ول کن بزار بمیرم بلکه خانوادم دیه ام را بگیرن! من بدبخت مهندسی شیمی دارم شدم پیک موتوری!

به افتخار هرچی پیک موتوری ، چرا که زیر این گرما و یا توی سرما برای بدست آوردن یک لقمه نان حلال تلاش میکنند .

نان حلال همان چیزی که عرض کردم بدون زحمت بدست نمی آید. شعور و دانش ، بینش و آموزش میخواهد .

استیو جا و بیل گیتس و خیلیهای دیگر دانشگاه را ول کردن و رفتن پی کسب و کار در میان شما عزیزان کم نیستن افراد و مدیران لایقی که شاید تحصیلات دانشگاهی ندارند اما به واقع در جامعه میدرخشند .

به افتخار خودتان

راستی تا حالا فکر کردید چرا بیشتر تحصیل کرده ها کارمند میشود و کار فرماه کمتر رفتن دنبال تحصیل؟

همه ی ما جاش برسه میگیم می دانیم و می توانیم اما اگر کمی منطقی باشیم باید بپذیریم که ما همه چیز را نمیدانم .

آیا میدانستید گاهی زیاد دانستن خودش علت عقب ماندن از دیگران و عدم پیشرفت میشود؟

بوعلی سینا در یک جمله می گوید که:

همی دانستم که هیچ نمی دانم .

یا

دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت

یک موی ندانست ولی موی شکافت

اندر دل من هزار خورشید بتافت

آخر به کمال ذره ای راه نیافت

 

بله گرفتار مسائل حقوقی میشیم، نمیدونیم چرا زمین میخریم خانه میخریم و یا معامله ساده ماشین میکنیم نمیدانیم چی مینویسم میگیم خوب این قرارداد چاپی بود چرا در دادگاه های ما بیش از 17 میلیون پرونده هست اگه شما نیستید پس کی هست بالاخره فرزند برادر دوست فامیل شما هم گیر یکی از این پروندها هستند به نوعی شما اسیر شدید برادر شما گیر کرده زن و بچش از شما توقع داره پسر شما زن گرفته نه دخترت شوهر کرده حالا مهریه گیرش انداخته و یا پسره دختره را میزنه و …هزاران موضوع این شکلی!

جنس تولید کردید با خون دل قرض و قوله نمودید چک تان برگشت خورده و ماندید طلبکار آمد سراغتان حقش و میخواد اون بدبخت هم که گناه نکرده اگه مالشو به تو نمی داد امروز سه برابر می فروخت و خلاصه اینجاست که باید بشینی یه گوشه در خلوت بگی عجب اشتباهی کردم کجای کارم غلط بود ؟

پول داری زیاد هم داری اما جرات ریسک نداری! بردی گذاشتی بانک میدونی داری چندرغاز میگیری و باید سود بانکی سی درصدی بدی اما میترسی که دست به پولت بزنی و میگی چه کار کنم! آپارتمان خریدی و دادی اجاره پول پیشش را ماندی چکار کنی ماشین میخری یه درد سر داره بانک میزاری ارزشی نداره میخوای اجاره بگیری طرف بعد از سه ماه اجاره نداره بده! ماهی سه یا چهار میلیون کم نیست در نمی آورد! خودت مستاجری کرایه خانه و دفتر کارت را در میاوری !

حقوق کارمندان را دیر به دیر میدی اصلا میدونی حقوق کارمندان چیه ؟ تا حالا گذرت به اداره بیمه افتاده ؟

آیا میدانید که در سال 16 ماه حقوق باید بدی اما 12 ماه حساب میشود؟ و از طرفی هم درست نیست که حق کارگر و کارمند بندی خدا را ندهید ، چرا که اون برای تو داره تلاش میکند و اگر برایش کم بگذاری بدون شک برات کم میزاره !

چقدر از قوانین کار و تامین اجتماعی مطلع هستید .

یادتان هست که همین چند سال پیش بود با کمتر از یک میلیون تومان هفت روز ترکیه کنار دریا نهار شام و صبحانه نوشیدنی هتل پرواز ترکیش !حالا چی؟ میدونید کف این سفر شد بین چهار تا پنج میلیون تومان این یعنی واقعیت اقتصادی کشور ما!

یادتون هست با کمتر از دویست میلیون تومان شما میتوانستید صاحب یک خانه و اقامت کشور ترکیه بشوید . آن هم به صورت اقساط ! حالا چی ؟

تا حالا شده به این فکر کنید که کسب و کاری در خارج از کشور حداقل همین کشورهای همسایه مثل ترکیه، ارمنستان، آذربایجان ،عمان و یا دبی داشته باشید .

تا حالا به تاجیکستان که فارسی زبان هم هستن فکر کرید یا سفر داشته اید؟

اندیشیده اید که می توانید آینده خودتان را خودتان رقم بزنید و نگذارید دیگران برایتان تصمیم بگیرند ؟

و به نوعی نقشه راه داشته باشید و صبح که بیدار میشید بدونید قرار است امروز چه بکنید و فردا هم چه و بلاخره تا آخر سال چه برنامه ریزی برای خودتان کرده اید ؟

البته به شرط آنکه مشورت و دانشی در کار باشد و بینشی !

در همین خصوص من جمله ای دارم که می گویم:

اول صعود نظری بعد صعود عملی!

و در خصوص حمایت نیز میگویم :

بدون حمایت یعنی حماقت!

شما برنامه کار و بهتر بگم نقشه راه را نوشته اید؟ طوری که هر لحظه اراده کنید بتوانید جای خودتان را در آن بیابید؟

نگران تولید و فروش محصولاتتان هستید ؟و یا مشغول ساخت و ساز و یا حتی فعالیت اقتصادی دارید ؟ می خواهید وام بگیرد و یا شریک انتخاب کند نظرتان با جذب سرمایه چیست ؟

درود بر شما این درسته !

به افتخار خودتان

چرا به فکر خودتان نیستید ؟ میخواین بزارید برای وارث! که بگه کم گذاشت اگه این را میخواهید خودتان میدانید!

نمیگم به فکر آینده فرزند و همسر و یا اطرافیانتان نباشید میگم شما به دنیا آمده اید که زندگی کنید تلاش میکند که زندگی کنید نه جمع کنید.

دوستی با من تماس گرفت و از من خواست تا قیمت عطر های تولیدی من را بداند گفتم بین 1200000 تا سه میلیون تومان البته 400 تا 500 هم داریم معمولی است!

گفت: چقدر زیاد! بعد تماس میگیرم و قطع کرد من میگم خدمت شما فقط سیصد تا پانصد هزار تومان هزینه رفت و آمدو طراحی جلد یک شیشه عطر می شود .

این آدم این کاره نبود !

کارخانه رولز رویس و یا رولکس یا فرتکس تولید انبوه ندارد اما تبلیغات دارد ، ولی تولید محدود است.ُ افرادی که برای خودشان هزینه میکنند . قرار نیست شما برای خودتان رولز رویز بخرید اما چه اشکال دارد یک عطر دو یا سه میلیونی برای خود یا دوست عزیزتان بخرید و به او هدیه دهید ؟

جمله ای از والت دیزنی ،کاریکاتوریست انیماتور، صداپیشه ،تهیه کننده و کارآفرین آمریکایی است که می گوید :هرچی بیشتر خودتان را دوست داشته باشید کمتر شبیه دیگران می شوید و این امر است که شما را منحصر به فرد می کند.

 

دوستی من را برده ساندویچی و میگه دکتر فلافلاش حرف نداره!

دقت کنید حتی حاضر نیست من انتخاب دیگری جز فلافل داشته باشم!

این آدم میخواد با زندگیش چه کند؟ ماشین شاسی بلند نیم میلیاردی سوار میشه اما ته سیگارش را از پنجره بیرون میندازه ! به نظر شما این آدم به شما حق بروکلی میدهد ؟

خیلی ها یک کارت ویزیت برای خودشان درست میکنند که آخر قیمتش دویست هزار تومان است و میگه شماره تلفن من 0936! نه اینکه خط اعتباری بد باشه اما برای کسی که کار اقتصادی میکنه باید یک چیزهای اهمیت داشته باشه .

ماشین خیلی مهمه خانه مهمتر و لی ظاهر از همه مهمتر است !چقدر به ظاهر خودتان میرسید .

دوستی صاحب بهترین برند چرم کشور است روزی به او گفتم شما حداقل یک کیف چرمی از کار های خودتان دست تان بگیرد !

بد نیست یاد بگیرم اگر جای رفتیم حداقل یک خودکار از مجموعه خود به میزبان هدیه دهیم و این نشان شخصیت ما است که برای این ملاقات ارزش قائل بوده ایم … میزبان نیز به مهمان هدیه بدهد تا یادش باشد که با کی در کجا و به چه منظوری ملاقات داشته حتی اگر مهمان وظیفه خود را درست انجام نداده باشد!

در یک ا ز پلانهای فیلم جدای نادر از سیمین ،بازیگر زن میگوید اون که نمیداند تو پسرش هستی و مرد میگوید من که می دانم او پدرم است!

چرا ساعت و انگشتر و یا لباس بدلی ! خودت که میدانی این بدل است !یک درصد فکر کن طرف مقابل خودش این کاره باشد چی فکر میکنه وقتی تو میخوای بهش بفهمونی که ساعت اصل !

من میخواهم بگویم:

در دنیای مجازی باش اما واقعی باش

کم باش اما واقعی با ش

با فالور های دروغکی زندگی نکن

در بازار کسب و کار حرفی بزن که بتوانی اجرایش کنی

چیزی را بنویس که پاش وایسی

و مطلبی را که امضا میکنی از ته اش مطلع باش.

وگرنه مشورت کن

نترس !

یه چیزای هست که بهش میگن اتیکت در واقع این واژه فرانسوی است ، بد نیست بدانیم خیلی چیز ها را در بر می گیرد از نشستن تا حرف زدن و بطور کلی کسب و کار را در بر میگیرد !

خیلی ها میگن ما می دانیم ولی نمی دانند که روش درست کسب و کار در دنیای امروز خیلی تغییر کرده و ایشا ن اصرار دارند که به همان روش های گذشته کار کنند .

چرا بعضی ها کمتر کار میکنند ولی بیشتر در میاورند و برعکس خیلی ها هم بیشتر سرمایه می گذارند و هم بیشتر تلاش میکنند اما کمتر سود میکنند ؟

چقدر با واژه فرد حقیقی و یا حقوقی آشنا هستیم و تفاوت این دو را چقدر می دانیم؟

چقدر از بار جایگاه قانونی این دو مطلع هستیم ؟

با واژه ورشکستگی روبرو شده اید؟

طرف میره یک ماشینی میخره بالای یک میلیارد داره، مفت چنگش! آن هم ماشینی که خارج از ایران یک دهم همین قیمت را دارد، میگی چرا میخری ؟میگه جلو چشم مردم بد است باید داشته باشم و بعد همین کارخانه دار و یا صاحب بیزینس ،چکش برمیگرده ،میندازنش زندان و با همه داشته هایش دربدر دنبال یک مغازه دار یا کاسب هستند که بیاد ضامنش بشه یک کارمند دولت می تواند صاحب یک کار خانه چند میلیاردی را از رسوایی نجات دهد!

میدانید اگر یک مغازه سه در چهار که شهریار داشته باشید که پای مرغ بفروشد می تواند ضمانت یک کارخانه دار و مزرعه دار را بنمایید اما خود این شخص نمی تواند سند کارخانه و یا کارگاه اش را ضمانت بگذارد!

میدانستید اگر با یک شرکت قرارداد ببندید و بعد معلوم شود این شرکت ورشکسته شده و طلب شما ده میلیارد باشد نمی توانید از آنها بگیرد چون سرمایه ثبتی آنها فقط یک صد هزار تومان است!

دانستن همین چیز های کوچک و بی ارزش گاهی میلیارد ها شما را نجات میدهد !

دکتر پرویز غریب پور دوست نازنینم در سالها پیش مسئول روابط عمومی فرهنگسرای بهمن شده بود من با او ملاقات کردم و ابتدا اسم کامل و بعد شماره تماس و بعد آدرس مرا و بعد از جایی که آمده بودم را پرسید و در دفترش نوشت !

چون آدم محققی بودم و یا بهتر بگم هستم از ایشان سوال کردم : شما که اسم من را میدانستید و اطلاع داشتید از کجا آمده ام چرا این قدر دقیق پرسیدید و نوشتید !

گفت من نام شما را میدانستم و معرفی نامه شما را هم دیدم اما بد نیست بدانید بیشتر آدمها در جلسه اول و دوم تا 95 درصد راست حرف میزنند و از جلسه دوم به بعد می روند در پی ظاهر سازی و اگر در همان جلسه اول سوال کردی خانه و محل کارش و شماره تماسش چیست او دستش را به تو می گوید و در غیر این صورت اگر حتی یک درصد با او به مشکل خوردی هیچ آدرس و ردی از خود برایت نمی گذارد و در نتیجه تو باید بدوی دنبالش تا ببینی درست بود یا نه!پس همان جلسه اول یه بیوگرافی کامل تست شخصیت و رفتاری از طرف مقابل برای خودت داشته باش.

خیلی ها نیروی انسانی استخدام می کنند، البته بجز آنهایی که فقط منشی استخدام میکنند! وقتی کسی میخواهد کارمند استخدام کند باید رفتار شناسی بداند و تجربه این را داشته باشد که چه برخوردی در جلسه اول باعث ماندگاری و حرف شنوایی آن نیرو می شود !

این یک علم و دانش است و به هیچ عنوان تجربی محض نیست !

دانستنی های حقوقی شاید برای شما مهم نباشد اما در اندک زمانی متوجه میشوید که زندگی تان را متحول میسازد .ارتباط با آدم ها و تیپ شناسی و زبان بادی لنگویج یک علم است !

اطلاعات فرد را حتماً جای سیو کنید و قرار ملاقات ها را برای خودتان بنویسید و صورت جلسه داشته باشید و بدانید همین صورت جلسه های ساده می شود نقشه راه و روش کار، و بسیار مهم است.

وای از آدمهای که می گویند یادمان می ماند و در جلسه هیچ یادداشتی برمی دارند !

من میگویم :

ارزش هر نوشته کم رنگی از هر ذهن پور رنگی بیشتر است!

طرف می آید و ساعتی هم مینشیند از هر دری صحبت می کند و می رود ما توقع داریم اتفاقی بیفتد ! قرار است با برخورد من با این فرد صاحب ثروت شویم !

شما فکر میکنید قرار های در منزل و یا کافی شاپ یا قهوه خانه نتیجه بخش خواهد بود! چند درصد نتیجه گرفته اید ؟

فکر میکنید چند درصد از قرارهای ملاقات در ساعت های غیر متعارف نتیجه بخش خواهد بود ؟

خیلی وقت کم داریم !

چه برای زندگی کردن و چه برای کسب درآمد بیشتر !

همه شما میدانید بدن انسان یک سیستم خداداد دارد که خودکار عمل میکند و برای نمونه کافی در بیست و هشت روز عادت کنید که ساعت شش بیدارشوید و یا ورزش کنید یا نماز اول وقت بخوانید تمام! فقط کافیست در این مدت مراعات کنید دیگر بدن عادت میکند و به خصوص عادت کنید که ورزش را در هر شرایطی داشته باشید و دنبال کنید من که میگم ورزش فقط ورزش باستانی حسابی آدم را درست میکند.

از فرصت ها باید استفاده کرد و زمان را باید مدیریت کرد، بدون شک اگر کمی با دقت به موضوعات اطرافمان توجه کنیم متوجه میشویم که چه فرصت های را برای کسب درآمد داشتیم و به راحتی از دست داده ایم .

تجارت ، صنعت ، کشاورزی حوزه فرهنگی به خصوص خیریه ها عالیه، مگه نمی خواهیم کار خیر کنیم مگر نمی خواهیم مدرسه سازی کنم ؟

سیستم های تبلیغاتی عوض شده دیگر در دنیا خیلی چیز ها عوض شده حتی پپسی و کوکا هم نامشان را از حروف درشت به ریز تبدیل کرده اند!

تبلیغات نباید مستقیم باشد! نه اینکه بد است بلکه بی نتیجه است! تلویزیون ،تراکت ،ایمیل زدن کم جواب میده دنیای اینترنت است!

من تعجب میکنم بعضی شرکت ها و حتی افراد سایت ندارند بعضی هم که سایت دارن به روز رسانی نمیشه ! رنگینگ یک هنره مگه میشه آدم دست فروشی کنه داد بزنه نمیشه بشینی تا مشتری بیاد سراغت باید بدوی دنبال مشتری ،این که یکی راحت پول در میاره به همین منظور است.

رستوران بسیار عالی تاسیس میشود دو سال بعد خاک مرده ریختن جواب نمی ده چرا چون کار تبلیغاتی نکردی میگه ما مشتری خودمان را هم داریم ! مگه اشکالی داره یک کارخانه دوتا بشود؟ یک خونه سه تا بشود؟ سه ماشین ده تا بشه! مگه پول درآوردن بده که میگی نه ما نیازی به تبلیغات نداریم باید کار را گسترش بدی ما اینجا هستیم تا با هم و کمک هم کارهایمان را رونق دهیم .

میخوای چیکار کنی؟ چرا نمی روی یک مسلمان خوب سرتو بعد از اصلاح بشوره سشوار بکشه و ریشت را انکار کنه ،چرا تو خونه رنگ به موهات میزاری مگه نمیخوای دیده بشی آن لباس قشنگه مال تو است ! تو باید بپوشیش و زندگی کنی چرا خودتو سر کار میزاری و به خودت دروغ میگی چرا راحت سرطان میگیری و یا راحت قلبت درد میگیره ،اوره، فشار خون و اینا نتیجه اینکه میخوای نادانسته همه چیز را بدست بیاری و مدیریت کنی و دقت نداری که دنیای مدیریت کاملاً تغییر کرده.

در واقع برنامه بنیاد مشاوران آشتی برای همکاری با شما در خصوص تمام مسائل خدمتتون عرض شد

امیدوار هستیم این توفیق همکاری شامل حالمان گردد.

ذائقه ها عوض شدن و مردم دیگر مثل سابق نیستن جوانان حلقه در بینی میکنند و مردم تبلیغاتی را نگاه میکنند که اساساً درآن جنس مورد نظر دیده نمیشود !

میروید دفتر دوستتان و یا مهمانی میزبان می پرسد چی میل دارید چای ، قهوه و یا نسکافه شما میگین فرقی نداره! فرقی نداره؟ چطور چای با نسکافه و یا قهوه فرقی نداره؟

به خودمان بیاییم ما اینجا هستیم تا یک چیز را با هم دنبال کنیم آن هم تغییر روش در سیستم مدیریت است .

پنجاه شرکت مطرح دنیا را بررسی کردن تا معرفی بهترین ها باشند مایکروسافت در این جمع نبود مدیران مایکروسافت گفتن چرا از ما قوی تر کدام شرکت است توضیح دادن اولین شرط موفق بودن این است که شرکت عمری بیش از پنجاه سال داشته باشد!

چرا تویوتا و یا سونی و یا جنرال موتورز موفق است چون مدیرانش هر روز بروزرسانی می کنند مدیر بنز مدیر بنزه چون دنبال یادگیری و تجربه است کدام از ما بخش روابط عمومی و بین الملل داریم که ما را به دنیا معرفی کند؟ کدام از ما هر سال حداقل یک بار برای دوستان و پرسنل جشن میگیرم و شادی میکنیم که سالگرد تاسیس کسب و کارمان است .

چرا می ترسیم جنسمان را تضمین کنیم چرا خودمان را اثبات نمی کنیم ؟چرا می ترسیم بیمه بشیم و بیمه را یک کار زائد می دانیم مگه مرگ حق نیست چه اشکالی داره بیمه عمر باشیم و یا چه اشکالی داره شغلمون را بیمه کنیم !ما بطور کل چقدر صنعت بیمه را میشناسم ؟

می دانید بیمه عمر چیست؟

و مرگ هم حق است !

چرا به کسب درآمد های ارزی فکر میکنیم ؟و به بازار های اطرافمان توجه لازم را نداریم؟

پول نداریم! تولید نداریم ! زبان که داریم !ایده که داریم این همه کارخانه راکت ! طرف کارخونه داره که می تواند سه شیفت کار کند اما یک شیفت کار میکند و آن هم با یک سوم کارگر ! میگوید ما نیروی کار و امکانات و سرمایه اولیه نداریم! عزیزم نیروی کار و امکانات و سرمایه دوستت را به کار بگیر و مشارکت کن !

این روز ها

یا ایده دارید سرمایه ندارید

یا سرمایه دارید ایده ندارید

و یا سرمایه و ایده دارید

شما کدام یک هستید ؟

چرا ما با واژه مشارکت مشکل داریم میگیم اگر شریک خوب بود خدا برای خودش درست میکرد این که کفر است. خدا می فرماید : شما باهم مشارکت کنید من هم شریک میشم و برکت به کسب و کارتان می دهم چرا با نیت درست کار را شروع نمی کنیم شراکت یعنی مساعدت و تعامل و همکاری تا مرگ برای مشارکت طولانی مدت مشکل دارید؟ خوب میشود روی یک پروژه مشارکت کنید با یک قرارداد سفت و محکم که یک وکیل کاربلد بنویسه تا حق هیچ یک از طرفین از بین نرود .

ما اینجا جمع شدیم تا با هم همکاری کنیم جماعتی که از بهترین مدیران و موفق ترین افراد جامعه هستند جماعتی که علی رغم بینش و دانش و هوش سرشار آن در موارد اقتصادی و فرهنگی امروز تشخیص دادن بهتر است در این نشست شرکت کنند شما بسیار متفاوت هستید و بسیار مقتدر پس لطفاً بایستید و به افتخار خودتون کف مرتب بزنید و با هم بخوانیم:

ای ایران ای مرز پر گهر

سرود ای ایران خوانده شود

ممنون از شما ابتدا در خصوص کتاب های آتوسا و کاساندان عرض میکنم اگر دوستی تمایل به داشتن این دو جواهر گرانبها دارد می تواند ثبت سفارش کند و همکاران من این زحمت را میکشند .

اما مورد اصلی من و تیم همکارانم که بدون شک شما نیز می توانید به عنوان کارشناسان و مدیران لایق این بیداد با ما همکاری نماید.

با عقد یک قرارداد خرید خدمت یک ساله در خدمت شما خواهیم بود! دقت کنید هزینه یک سال مشاوره در تمام زمینه ها حتی خانوادگی و تحصیلی درباره فرزندانتان تنها برای یک سال ده میلیون تومان است یعنی حدود ماهی هفتصد هزار تومان نصف حقوق یک کارمند ساده !اما اگر امروز همینجا پیش پرداخت عقد قرارداد یک ساله را با بنیاد مشاوران دانش بنیاد آشتی ببندید شامل پنجاه درصد تخفیف خواهد شد و فقط با پنج میلیون تومان که ابتدا سه میلیون تومان نقدی و الباقی در سه قسط دریافت خواهد شد ما مشاور شما می شویم و هر هفته یک جلسه دو ساعته در خدمت شما هستیم و در ساعت اداری همیشه پاسخگو و مشاور شما و در کنارتان تا برای گرفتن وام ، نوشتن پروپوزال کاری و یا همان نقشه راه و هر قراردادی که مورد نظرتان است حتی قرارداد خرید ماشین یا خانه و یا اجاره ملک و ثبت نام فرزندتان از مشاورین ما بهره مند شوید !

ما در کنار شما هستیم تا شما هیچ دغ دغه کار و شغلی نداشته باشید و بتوانید با خیال راحت سرمایه گذاری کند ما تصمیم هایتان را برایتان بیمه میکنیم و ضمانت می دهیم یا حرف نمیزنیم و یا حرفمان را ضمانت می کنیم تا سود شما تضمین شده باشد .

نکته مهم این است که شما در پایان یک سال بدون شک بیش از این رغم در مشاوره با ما سود خواهید کرد و لی چنانچه از این مشارکت راضی نبودید بدون هیچ قیدو شرطی ما کل مبلغ شما را باز می گردانیم !

در صورت تمایل کافی است تا مبلغ پیش پرداخت قرارداد را به همکارانم تحویل دهید تا یک سال گارانتی خدمات ما را داشته باشید.

ضمنا” با عنایت به اینکه ما بشدت نیاز به مشارکت و مشاوره شما داریم ، از امروز شما نیز میتوانید با تکمیل فرم همکاری عضو افتخاری این بنیاد شوید و حکمی نیز برایتان صادر میشود در صورت تمایل برای بررسی و مشاوره های مختلف مبلغ پورسانت خود را از بنیاد دریافت خواهید کرد.

پس با خیال راحت از مشاوره با ما بهره مند شوید .

و بدانید اگر یک سال با ما همکاری کنید یک عمر کسب تجربه کرده اید و شاید سال بعد دیگر نیاز به ما نداشته باشید .

شما میدونید چطور از مغزها بهره مند شوید و این هم همان بهره مندی درست است از سواد و تجربه دیگران به نفع خودتان .

همان بحث مبدل است که در زمان و انرژی و سرمایه شما بسیار موثر خواهد بود .

کار ها را به ما بسپارید و راحت زندگی کنید به این فکر کند که چطور بهتر بفروشید و یا بخرید و یا سرمایه گذاری کند کجا سفر کنید و با کی معامله کنید ،این کار را با ما تجربه کند و نتیجه آن را ببیند .

عزیزانی که در بخش های کشاورزی ، صنعت ، تجارت و فرهنگی ثبت نام کرده اند میتواند بعد از عقد قرارداد با ما در جلسات تخصصی اولین تجربه مشاوره با کارشناسان ما داشته باشند . در خدمتتان هستم و ضمانت در پایان از حضور ارزشمند شرکت های و موسسات و همین طور عزیزانی که بواقع مدیران درخشانی بوده و هستند قدردانی میکنم و به رسم تقدیر و تشکر هدایای را نیز تقدیم ایشان میکنم .

تا یادم نرفته گواهینامه بین المللی و همین طور حکم عزیزان در کمتر از یک هفته دیگر حاضر است که به حضورتان تقدیم می شود .

به امید دیدارتان در محل کارتان!

یا حق

جعفر صابری

جهت هر گونه هماهنگی با شماره زیر جناب آقای دکتر حبیبی تماس بگیرید.

موضوعات مرتبط: سخنرانی

[ چهارشنبه دهم آبان ۱۴۰۲ ] [ 11:57 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

موضوعات مرتبط: تصویر

[ دوشنبه هشتم آبان ۱۴۰۲ ] [ 15:52 ] [ روابط عمومی دفتر آقای دکتر جعفر صابری ]

بنام خدای بخشنده مهربان

یکبار برای همیشه

بیشترین افسردگی ما آدم ها از حس مسئولیت پذیری ما سرچشمه میگیرد و این حس مسئولیت پذیری ریشه در کودکی مان دارد وقتی در شرایطی قرار می گرفتیم که برای خاموش کردن آتش اختلافات و ناراحتی ها به دنبال راه چاره بودیم و راهی جز معرفی مقصر نبود و ما حاضر بودیم برای نجات دیگران مسئولیت را بپذیریم و اینگونه شخصیت خود را پرورش دادیم تا امروز که خود را ناجی همه می دانیم و می خواهیم همه ی کار های روی زمین مانده را انجام دهیم ،حتی اگر دها پزشک روانشناس و یا مشاور به ما توصیه کنند که بهتر است کنار بکشیم ما می خواهیم همه کارها را به هر قیمتی خودمان انجام دهیم و این نوع نگرش باعث میشود اطرافیان ما و بخصوص نزدیکانمان حس مسئولیت پذیری را در خود از دستا بدهند و آنها نیز آدم های لا عبادی و غیر مسئول پذیری شوند .

مادرانی که فرزند بزرگ خانواده بودن در اولویت هستند البته فرزندان میانی و حتی کوچکترین فرزند خانواده هم ممکن است دچار این بیماری شود اما بیشتر فرزندان بزرگتر قربانی هستند البته فرزندان پسر نیز آمار زیادی را در بر میگیرند.

اینکه ما تصمیم میگیریم مسئولیت پذیر باشیم یک بحث است که صد البته بسیار عالی هم همست اما مسولیت ها تعریف شده هستند و اندازه دارند .

مادر به دلیل علاقه هایش به کار بیرون از خانه و یا وقت گذراندن با دوستانش و یا مشکلات عاطفی تصمیم به جدایی از همسرش را میگیرد و یا فوت شوهر بی یاور می شود در این میان فرزندان نصیب مادر می شوند حالا کار پدر خانواده را باید یک یا چند تن از فرزندان انجام دهند تا مخارج خانه تامین شود .

بخش آسیب های اجتماعی را درنظر نداریم وب موضوع آسیب عاطفی و روانی فرزندان را دنبال می کنیم این جا این شخص نا خاسته تا آخر عمر اگر درمان نشود یک بیمار افسرده خواهند ماند و بدترین حالت این بیماری این است که او هر چقدر هم تلاش میکند تا به دیگران خدمت نماید باز هم یک بازنده است و نتوانسته کار مورد علاقه اطرافیانش را به نتیجه برسانید آنها همیشه او را مقصر میدانند که در کارش قصور نموده و جالب این که او نیز خود همین نظر را دارد!

توان با شوق کوهی را زجا کند

فسرده خار نتواند ز پا کند

گل افسرده را آبی نباشد

دل افسرده را تابی نباشد

به خود این کار را مشکل توانم

وگر بتوان ز شوق دل توانم

در این کار ار دلم گیرد ثباتی

نگیرد جز به اندک التفاتی

این فرد همیشه بیمار است و بشدت افسرده حتی اگر در جمع بگوید و بخندد و شوخ باشد اما از درون نابود شده و بسیار تنهاست او هیچ دوست واقعی ندارد دوستان او همه از نظر سن و سال از او بزرگتر هستند و نگاهشان به زندگی نگاهی عمیق است و او خود را بزرگ می داند تمام فعالیت ها و اندیشه هایی که باید بطور طبیعی در زمان خودش حاصل و اجرا شود برای او زود تر او یا بطور کلی اصلاً اتفاق نمی افتد بلوغ ذهنی او زودتر بوجود آمده و او متوجه گذر زمان نیست روابطش با همسر و فرزندانش متفاوت است او همسرش را درک نمی کند و این را برعکس می دادند که او را درک نمی کنند و فرزندانش را در حد نوجوانی و جوانی خود میبیند و بطور کلی آنها را بزرگتر از سن و سالشان می داند.

بیماری این آدم به همکارانش نیز سرایت میکند و در روابط اجتماعی خود نیز دچار مشکل است او در قلبش وذهنش مردم و جامعه را مقصر می داند و همیشه به دنبال دردها و گرفتاری های موجود است و کمتر از زندگی خود در لحظه لذت میبرد، اگر به تفریح می رود و باید خوش گذراند نگران عزیزانش است که آیا به آنها نیز خوش میگذره هزار یای دیگر این گونه افراد برای افسردگی و افسرده ماندن نیازی به تلاش ندارند ژن افسردگی همیشه در وجودشان سرشار است و به سادگی می توانند دیگران را نیز با رفتار و گفتارشان افسرده بسازند، البته بندرت هستند افراد افسرده ای که با نشان دادن شادی هایشان در جمع سعی در مخفی سازی قم و قصه هایشان می آیند اما آنها نیز در جای خودش نشانه های افسردگی را از خود بروز میدهند.

چه باید کرد؟

راه چاره در این سادگی بسیار دشوار است و هماری خود فرد و اطرافیانش را می طلبد برای نمونه حس مسئولیت پذیری دیگران به خصوص نزدیکان را باید بالا بر گاری که سالها به غلط انجام شده و آنها خود بیمار هستند را باید از درمان ایشان شروع کرد ور هایی را برای شناخت زندگی و مسئولیت پذیر برای همه افراد خانواده باید بوجود آورد برای نمونه اگر فرزند خانه تصمیم به نگهداری یک حیوان خانگی را دارد باید کلیه مسئولیت این کار ا بر دوش خود بگیرد، و یا اگر هر کدام از افراد خانواده می خواهند شرایطشان را تغییر دهند باید در تامین بخشی از هزینه ها این کار شریک شوند حتی اگر از صحم قسمتی از پول تو جیبی شان باشد.

مادر ها در اینگونه موارد بسیار نقش کلیدی دارند فاجعه است اگر خود مادر بیمار اصلی افسردگی باشد و کار درمان با سختی پیش خواهد رفت !

مادری که تا امروز همیشه حق را به فرزندانش داده و در همه کارها سعی کرده کنار او باشد سخت می توان متقاعد کرد که باید شرایط استقلال فرزندت را فراهم سازی و به او فرصت دهید تا خودش کارهایش را انجام دهد و نگران نباش بگذار او استقلال داشته باشد!

گاه در مان مسئولیت پذیری این فرزندان خود یک دوره بسیار طولانی را میطلبد و در بیشتر مواقع فرزندان با صراحت کلام می گویند شما که نمیتوانستید مسئولیت ما را بپذیرید چرا ما را به وجود آوردید؟

این نوع ادبیات نیز بشدت در افسردگی و تخریب شخصیت والدین مسئول تاثیر منفی میگذارد و بیماری ایشان را تشدید می نماید .

بیشتر این افراد دچار بیماری های مانند قند ، فشار خون و درد های عضلانی هستند.

کمتر می توانند عاشق شوند و درک درستی از روابط عاشقانه ندارند و حتی زن و شوهری دارند آنها با همسرشان بودن را نوعی شرمساری میگمارند و به هیچ عنوان حاضر نیستند عشق و علاقه خود را در حضور دیگران بخصوص فرزندانشان نشان دهند با تولد اولین فرزند روابط جنسی خود را بشدت محدود میکنند و تمام وقتشان را صرف کودکشان می نمایند که همین موضوع در روابط خانوادگی شان آنها را دچار مشکلات زیادی می نماید طوری که قالباً به خیانت طرف مقابل و یا جایی میکشاند!

این گونه افراد بیشتر خود را مشاور و درمانگر می دانند و کمتر حاضر هستند به مشاور و روانشناس مراجع نمایند آنها همه چیز را میدانند و با کسی هم درد دل نمی کنند و اگر هم صحبت کنند نصیحت هیچ کس را قبول نمی کنند .

آنها با فرزندان خود بیشتر درد دل میکنند و این نیز بر میگردد به همان روش قدیمی تربیت والدینشان که موضوعات را با ایشان مطرح می کردند آنها به دنبال یک همراه و یا تائید کننده رفتار و گفتارشان هستند و ناخواسته بدترین شرایط رشد را برای فرزندانمان فراهم می سازد.

چه باید کرد در دل همین ها نفته شده هر بایدی پاسخش در نبایدی است به همین سادگی !

و یک بار برای همیشه باید این بیماری را درمان نمود .

فروغ فرخزاد عزیز زیبا میگوید:

از آینه بپرس
نام نجات دهنده ات را!

یا حق

دکتر جعفر صابری

موضوعات مرتبط: سر مقاله