زنان امپراتور
زنان امپراتور
همیشه می گویند سرزمین انسان مانند مادرش است و صد البته درست می گویند و چه زیبا مادران از نقش پدران برای حفظ این خاک و تبار داستان سرایی میکنند چه بسیار قصه ها چون داستانهای شاهنامه که از دلاوری های شیر مردان و پدران این سرزمین برای فرزندانش بیان شده تا هر یک جای در پای پدران خود بگذارند . و روی سخن من در همین جا با مادرانی است که نقش پدر را در حفظ و صیانت خانه و خانواده کم رنگ می کنند و نه تنها یادی و نامی از او برای فرزندانشان بیان نمی کنند که گاه و بیگاه پدر را نیز نزد فرزندان خوارو کوچک می نمایند .
همین اندازه که به بابات نمی گم و یا بابات نفهمه و یا … از نظر تربیتی و اخلاقی دود مان خانواده و شخصیت فرزند را به باد خواهد داد.
شاید قدیمی ها بیشتر یادشان بود اینکه پدرسالری خوب است یا نه مورد نظر ما نیست اما تنها برای بازنگری موضوع میگویم زمانی نه چندان پیش مادر در مقابل کار های فرزندان میگفت اگر به بابیتان نگفتم، و یا اگه بابتون بفهمه …و یا این بزار بابات بیاد!و گرچه کمتر مادر جلو بچه ها به بابا چبزی میگفت ولی در خلوت پدر را هوشیار میکرد و قول میگیرفت که به بچه ها چیزی نگوید و زیر سیبیلی رد کند.
نقش مادر بقدری پر رنگ و اصولی بود که گاه پدر بدون اجازه همسر هیچ کاری انجام نمیداد و میگفت خانم خانه باید تصمیم بگیرند.
این گونه زنان امپراتورانی بودند که بر سرزمین دلها حکومت میکردند و فرمانروا بودند آنها بدون اینکه فرزندشان را تنبیه کنند چنان جذبه از خود نشان داده بودند که فرزندان، عاشقانه مادر را می پرستیدند و گوش به فرمانش بودند.
مادر که در خانه به نماز می ایستاد بچه ها حس خوبی داشتند و احساس میکردند هر کاری با دعای مادرشان سر نماز انجام میشود از گرفتن نمره تا نادیده گرفتن خطای آنها در مدرسه و یا رونق کسب و کارشان .مادر وقتی مردش راهی میشد با دعای خیر اورا بد رقه میکرد و حتماً برایش در ظرف غذا گوشت و برنج چربی می گذاشت تا سیر بشود همیشه هم کمی بیشتر میگذاشت شاید همسرش مهمانی داشته باشد و خودش هم سیر شود!
مادر ها همه چیز را می دانستند ، می دانستند که این فرزند قرار است مادر یا مرد خاخواده ای بشود پس باید خوب ساخته شود از یک سنی به بعد چیز هایی را برای فرزندان ممنوع می کردند کنار هم خوابیدن ، با هم حمام رفتن، چگونه پوشیدن لباس ، تنها ماندن در خانه ، و خلاصه مادر یک معلم اخلاق و مدرس تربیت بود و همیشه در دسترس!
تا اینکه مادر ها هم ناچار شدند برای گذران زندگی و یا … در جامعه حضور یابند .گا هی وقت ها مادر ها بعد از پدر ها می آمدند و بیشتروقت ها فرزندان در خانه تنها بودند همه این ها برای این بود که نیاز های بیشتری از خانواده باید تأمین میشد از قبیل تلویزیون بزرگ تر یخجال بهتر مبل قشنگ تر و خلاصه ماشین و خانه و… دیگر تربیت بچه به برنامه های آموزشی و مدرسه موکول شد و کسی هم به نقش پدر توجه نمی کرد او خودش باید غذایش را داغ میکرد و یا برای خودش چایی میریخت …زن خانه خسته تر از او بود بعد گفتن چقدر خوب است که مرد برای همسرش نیز ظروف را بشوید و یا بچه را عوض کند و…این طور شد که مردی که تا دیروز نمی دانست نمک و یا زرچوبه کجای اشپزخانه است از خانه داری سر درآورد و تازه فهمید که نه خیر اینجا یک خبر هایی است این ملک که تا دیروز سرزمین نفوذ نایافتنی مادر و زن خانه بود جایی برای جولان مرد ها شد و …به همین سادگی امپراتوری زنان توسط خودشان نابود گشت.
اوایل متوجه نبودند چه اتفاقی در راه است وجالب اینکه هنوز هم بعضی ها نمی فهمند منظور من از حفظ این امپراتوری چیست.
( قسمتی از کتاب زنان امپراتور نوشته دکتر جعفر صابری که در حال نوشتن و آماده نمودن برای چاپ می باشد)